eitaa logo
عشاق شهادت:))🇵🇸
1.1هزار دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
5.7هزار ویدیو
255 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن😎 ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/8953055305 مدیر ارتباطات: @goommnnaam
مشاهده در ایتا
دانلود
خدایا خسته ام، شکسته ام، دیگر آرزویی ندارم جز شهادت. احساس می کنم که این دنیا دیگر جای من نیست. از عالم و عالمیان می گریزم و به سوی تو می آیم. تو مرا در رحمت خود سکنی ده. به گزارش خبرنگار مهر، در مستند لشکر زینبی پدر شهید اسماعیل خان زاده درباره فرزند شهید گفت که در یکی از دست نوشته‌هایش به دیدار این شهید با حضرت ولیعصر اشاره کرد. شهید مدافع حرمی که در شب یازدهم ماه مبارک رمضان، توفیق تشرف به محضر امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را پیدا کرده بود ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
اسماعیل خانزاده پاسدار مدافع حرم حضرت زینب کبری سلام الله علیها در تاریخ ۲۹/‏۰۹/‏۹۴‬ توسط تروریست‌های تکفیری در سوریه به شهادت رسید. اسماعیل خانزاده در روستای زنگی کلاً دابو شهرستان محمودآباد متولد شد و در سن ۳۱ سالگی در ۲۹ آذر ماه همزمان با شب شهادت امام حسن عسگری بازدهمین اختر تابناک امامت در منطقه حلب سوریه در درگیری با اشرار داعش به شهادت رسید و از این شهید گرانقدر یک فرزند ۵ ساله به نام نرگس به یادگار مانده است. این شهید نخستین شهید مدافع حرم شهرستان محمود آباد بود.اسماعیل خانزاده خادم افتخاری آستانه امام زاده عبدالله علیه السلام بود.این امامزاده در ۱۲ کیلومتری جنوب غربی آمل و در روستای اسکومحله قرار دارد. این بقعه‌ی مبارکه، از شاخص ترین و پر زائرترین زیارت گاه‌های ایران به شمار می‌رود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
چند سال پیش عکس نرگس خانوم دختر شهید که بر سنگ مزار پدر خوابیده به پربیننده‌ترین عکس در فضای مجازی تبدیل شد. ماجرا هم از این قرار بود که عکاسی آمده بود تا از اولین روز مدرسه رفتن نرگس عکاسی کند. نرگس پیشنهاد داد اول بروند سر مزار پدرش. وقتی رفتند، نرگس طوری دراز کشید که انگار مزار پدرش را در آغوش گرفته است.   نرگس خانوم دوبار بعد از شهادت پدرش دوبار آرامش را تجربه کرد. یک‌بار وقتی بود که حاج قاسم را دید و یک‌بار دیگر ملاقات با رهبری بود.   همسر شهید چنین ماجرای دیدار با رهبری را نقل می‌نماید: «یک روز از دفتر رهبری تماس گرفتند و پرسیدند تمایل دارید به دیدار آقا بیایید؟ گفتیم بله ما از همه همین درخواست را داشتیم. تاریخی را معین کردند و رفتیم. قابل وصف نیست و نمی‌شود مقایسه کرد دیدار سردار را با آقا، اما در هر دو آرامشی بود که به زبان وصف نمی‌آید. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نرگس نامه‌ای نوشت برای آقا و ایشان خواستند نرگس خودش نامه را بخواند. آقا پرسید: تو همان دختری هستی که سر مزار پدرت خوابیدی؟ گفت: بله. نرگس گفت چند ساله منتظر دیدار شما هستم. نرگس دوست داشت برود در بغل حضرت آقا اما دو هفته قبلش به سن تکلیف رسید. گفت: من اصرار داشتم پیش از سن تکلیف به دیدارتان بیایم و شما را ببوسم. آقا خندیدند و گفتند: ببخشید تو به سن تکلیف رسیدی و نمی‌توانم در آغوشت بگیرم. نرگس هم خیلی ناراحت بود. آقا مجدد گفتند: شرمنده نتوانستم تا حالا دیدار کنم. عبا و انگشترشان را دادند به نرگس و گفتند حالا که نتوانستم بغلت کنم این هدیه‌ها از طرف من برای تو.» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نتایج اولیه آزمون رتبه بالای ایشان را نشان می‌داد؛ رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل در دانشگاه‌های مطرح تهران را در لیست انتخاب رشته خود قرار داد. گفته بود وقتی نتایج نهایی کنکور اعلام شد، برای ثبت نام به تهران می‌آیم و ترم اول را مرخصی می‌گیرم و به سوریه برمی‌گردم، چون آنجا سرمان شلوغ است.. ولی نتایج کنکور زمانی اعلام شد که در دانشگاه عشق، تحت نظارت و راهنمایی استادش عباس (ع)، با پایان نامه «دفاع از حرم» رتبه برتر را کسب کرده بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
بخش‌هایی از سخنان سردار شهید: «من از خداوند شهادت رو زمانی که در مقابل اسرائیل یعنی در مقابل دشمن حقیقی ما، صهیونست‌ها، می‌خوایم بجنگیم، اونجا ان شاءالله... یعنی من بزنم صهیونست‌ها رو بکشم و اونجا خداوند ان شاءالله توفیق شهادت به من بده که حداقل بگم آقا من تونستم اونهایی که کینه آقا امیرالمومنین(ع) رو تا الان تو دل مردم کاشتن که همین دسیسه صهیونست‌ها بوده، ما فکر می‌کنیم مثلاً معاویه کار کرده، اینا دسیسه یهودی‌ها و صهیونیست‌های اون زمان بوده؛ حالا الان اسمش صهیونیسته اینا یهودی‌ها بودن دسیسه کردن، این جبهه رو ایجاد کردن، بتونیم ان شاءالله یه مرهمی بزاریم به دردهای آقا امیرالمؤمنین(ع)، دردهای خانم حضرت زهرا(س) و به قول همون جمله معروف که زمان جنگ خودما بود که ما اومدیم انتقام سیلی زهرا بگیریم... حالا ان شاءالله خدا توفیق بده این مسیر ادامه پیدا کنه و حتی اگه ان شاءالله لیاقت داریم در رکاب فرزند برومندش صاحب الامر(عج) ان شاءالله وایستیم و دفاع بکنیم و به قول معروف ادای دین بکنیم ان شاءالله...» ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
در سال 1391 و بعد از آغاز جنگ ناجوانمردانه علیه مردم مظلوم سوریه برای کمک به آنها به صورت داوطلبانه به سوریه عزیمت نمود و با توجه به تجربه بالای نظامی به آموزش و مشاوره نیروهای مردمی سوری اقدام کرد. فعالیت‌ها و تلاش‌های این بزرگ مرد در تاریخ 28 مردادماه 1392 به ثمر نشست و در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری در نهایت به دوستان شهیدش پیوست. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
نتیجه نهایی آزمون کارشناسی ارشد 92 که در تاریخ 5 شهریور آن سال، یعنی یک هفته بعد از شهادت شهید «اسماعیل حیدری» اعلام شد. با وجود اینکه دارای مدرک کارشناسی ارشد رشته اطلاعات استراتژیک از دانشگاه امام حسین(ع) بود، به دلیل علاقه بسیار زیاد به کسب مدارج بالا، کتابهای تست و کنکور رشته علوم سیاسی را تهیه کرده بود و با خود به سوریه برد؛ بهمن 91 بود که برای شرکت در کنکور به تهران بازگشت و در آزمون سال 92 شرکت کرد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
6.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📹وداع دردناک پدر سرباز شهید پارسا سوزنی با پیکر فرزندش؛ شهید سوزنی در حمله تروریست های جیش العدل به خودروی مرزبانی به شهادت رسیده بود. ‌‌‌ یادشهدا با صلوات✨🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
سردار شهید حاج «اسماعیل حیدری» در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود و در تاریخ 28 مردادماه 1392 در منطقه حلب سوریه شهد شیرین شهادت را نوشید و بعد از سالها دوری به دوستان شهیدش پیوست ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
زندگی‌نامه شهید: سردار شهید حاج «اسماعیل حیدری» در دوم اسفند ماه 1347 در شهر آمل دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان فرسیو آمل سپری کرد. با شروع جنگ تحمیلی و با وجود سن کم به جبهه‌های جنگ شتافت و در طول 15 ماه سابقه حضور در جبهه از نواحی مختلفی مجروح شد. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
خاطره ای از شهید"فاطمه جعفریان"؛سخنانی که مسیر زندگی خانمی بی حجاب را تغییر داد... 📌در زمان شاه، فاطمه و من در خیابان قدم می‌زدیم که ناگهان یک خانم بی‌حجاب جلوی ما راه می‌رفت. 🔸فاطمه بی‌درنگ جلو رفت و از او پرسید:«ببخشید خانم! اسم شما چیه؟» خانم با تعجب جواب داد: «زهرا؛ چطور مگه؟» 🔹فاطمه با لبخندی گفت:«هم اسمیم! می‌دونی چرا روی ماشین‌ها چادر می‌کشند؟» ▪️خانم کمی متعجب جواب داد:«لابد می‌خواهند ماشین‌ها از سرما و گرما و گرد و غبار آسیب نبینند.» ▫️فاطمه با نگاهی مهربان گفت: «آفرین! مثل ماشین‌ها، خدا هم برای حفظ ما از نگاه‌های ناپاک، پوششی به ما داده تا آسیبی نبیند. خصوصاً که هم‌نام حضرت فاطمه زهرا (س) هستیم.» 🔻پس از مدتی دوباره همان خانم را دیدم، اما این بار محجبه شده بود.می گفت: نصیحت او همانند پتکی بر سرم فرود آمد. از آن روز تصمیم گرفتم برای خودم، قیمتی قائل شوم.