عیبـے ندارد خاڪ هم باشے
قبول است...
یڪ چفیہ و یڪ ساڪ
هم باشے قبول است...
برگرد تنھا یڪ بغل باباے من باش ...
#شهیداصغر_پاشاپور
#شعبان
#دهه_فجر
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
«او اهل سرّ بود...»
سید جواد فرزند شهید بزرگوار
شهید سیدحسن نصرالله بیان میکند:
«در آخرین دیدار با مادرم،
وقتی که به اتاق عملیات میرفت،
به مادرم گفت الان وقت وداع رسیده،
این آخرین دیدار ماست. او اهل سرّ بود.»
[#شهید_حسن_نصرالله]
#شعبان
#دهه_فجر
موجی از گرد و خاك بر سر و صورتم هجوم آورد. سرم به بزرگي دشت شـده بود و چشمانم جايي را نميديد.
از دود و گرد و خاك، نفسم بالا نمـیآمـد.
قلـبم مثل طبل پاره شدهای يك ضرب ميكوبيد.
چشمانم را به زور باز كـردم و از ميـان
توفانِ دود و خاك، به سنگر نگاه كردم. كسی به طرفم میدويد.
ـ بچهها شهيد شدند...
صدای مرتضی صفار را شناختم.
قلبم برای لحظـهای از كـار افتـاد.
احسـاس كردم دشت را كوبيدند به سرم.
گيج شده بودم.
گيجِ گيج.
مبهوت، حيران.
همه جا را تار و تيره ميديدم.
با تمام قدرتی كه در پاهايم داشتم، دويدم به طـرف سـنگر.
سنگر، غرق در دود و خاك و خون بود.
چشم چرخاندم.
بقايي يـك پـايش قطـع شده و پاي ديگرش به پوستی آويزان بود.
حسن، آهسته نفس نفس میزد.
دويـدم به طرفش و بغلش كردم.
اشك، صورتم را پوشانده بود.
دستپاچه بـودم.
يـك نفـر فرياد ميكشيد:
ـ جيپ را بياوريد... جيپ را بياوريد...
با رسيدن جيپ، حسن و بقية بچهها را سوار كرديم.
تنم از خون حسـن خـيس شده بود.
گوشم را نزديك دهانش بردم؛ او غلامِحسين بود و ...
دردآلـود آقايمـان امام حسين(علیهالسلام) را صدا ميزد.
برگرفته از کتاب:مسافر
(براساس زندگی شهيد غلامحسين افشردی «حسن باقری»)
#سردار_شهید_حسن_باقری
#شهید
#دهه_فجر
#انقلاب
#شعبان
4.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی این خاطرات رو میخونیم میبینیم چقدر تو معرفی قهرمانان واقعی ایران کوتاهی شده...
اولین اسیر، آخرین آزاده!
سیدالاسرا، #شهید حسین لشگری
#شهید
#دهه_فجر
#انقلاب
#شعبان
1.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خاطره حاج قاسم سلیمانی از زبان احمد کاظمی...
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی
#شهیدحاج_احمدکاظمی
#شهادت
#شعبان
#دهه_فجر
🛑چقدر غبطه خورده بودم به محمودرضا بخاطر پاسدار شدنش و چقدر حالش خوب شده بود از اينكه پاسدار شده بود.
بارها پيش آمد كه به او گفتم:
"توى اين لباس از ما به شهادت نزديكترى؛ خوش به حالت".
وقتى اين را مى گفتم مى خنديد.
🔺وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ آرزويى در اين دنيا ندارد.
محمودرضا لباس پاسدارى را با عشق پوشيد.
گاهى كه افتخار مى دهد و به خوابم مى آيد توى همين لباس مى بينمش.
آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است!
#شهید_محمودرضا_بیضائی🌷
#شهادت
#شعبان
#دهه_فجر
12.1M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا