#متن_خاطره🌷
می خواست برای عروسیش کارت دعوت بنویسه. اوّل رفته بود به سراغ اهل بیت. یک کارت نوشته بود برای امام رضا(علیه السلام ) مشهد. یک کارت برای امام زمان (عج) مسجد جمکران. یک کارت هم به نیّت حضرت زهرا سلام الله علیها انداخته بود تو حرم حضرت معصومه سلام الله علیها.
🌾قبل عروسی بی بی اومده بود خوابش! فرموده بود: چرا دعوت شما را رد کنیم؟ چرا به عروسی شما نیاییم؟ کی بهتر از شما؟ ببین همه ما آمدیم! شما عزیز ما هستی. حضرت زهرا اومده بود به خوابش درست شب قبل ازعروسی.
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهیدانه
💔
امام (ره ) گفته بودند با همسران شهدا ازدواج کنید.
مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش میخواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.
بهشان نگفته بود که اين خانم همسر شهيد است.
ايشان همه خواستگارها را رد میکرد ،مصطفی را هم رد کرد. مصطفی پيغام امام را برای آن خانم فرستاد، باز هم قبول نکرد و میخواست تا مراسم سال همسر شهيدش صبر کند .
دوباره مصطفي پيغام فرستاد که شما "سيد" هستيد . میخواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. ديگر نتوانست حرفی بزند. جوابش مثبت بود .
امام که خطبه عقدشان را خواند.
مصطفی گفت: «آقا ما را نصيحت کنيد » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: «از خدا میخواهم که به شما صبر بدهد.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
#شهید_طلبه