eitaa logo
عشاق شهادت:))🇮🇷🇵🇸
1.3هزار دنبال‌کننده
12.2هزار عکس
8.2هزار ویدیو
367 فایل
‹ ﷽ › شروع نوکریمون: 1403/3/3 تجربہ‌بہم‌یا‌دداده‌ڪہ... برا؎اینڪه‌طلب‌شہادت‌ڪنۍ، ‌نبایدبہ‌گذشتہ‌خودت‌نگاه‌ڪنۍ...! راحت‌باش!نگران‌هیچۍنباش!!🌙💔 کپی حلاله مومن ناشناسمون: https://daigo.ir/secret/8953055305
مشاهده در ایتا
دانلود
آخرین بارے ڪہ مهدے بہ ایران اومد با هم بہ رفتیم بعد از اینڪہ زیارت ڪردیم تو صحن سقاخونہ دیدم وایساده و مے خنده بہ مهدے گفتم: چیہ مادر، چرا مے خندی؟ گفت: مادر امضاے شهادتم رو از آقا (ع) گرفتم!
🌷 فرازی از وصیت نامه شهید مدافع حرم 🌷رسیدن به سن 30 سال ؛ بعد از آقا علی اکبر (علیه‌السلام) برام ننگه تن و بدن سالم داشتن بعد از آقا علی اکبر (علیه‌السلام) اصلاً نمی تونم تصور کنم فرق سالم رو بعد از آقا علی اکبر (علیه‌السلام) نمی خوام چقدر خوب میشه سر تو بدنم نداشته باشم چقدر جالب و رویایی و زیباست وقتی ارباب می آیند بالا سرم تن تکه تکه ام براشون آشنا باشه و با دیدن شباهت های تو بدن من و شهزاده علی اکبر (علیه‌السلام) یک کمی از اون غم و غصه بدن ارباً اربا تسلی پیدا کنند. (غلامحسین )
آخرین بار که از سوریه برگشت، با هم رفتیم مشهـد. بعد از زیارت دیدم مهدی کنار سقاخونه ایستاده می‌خنده! ازش پرسیدم: چیـه مادر چرا می خنـدی؟ گفت: مادر، امضای شهادتم رو امروز از امام رضا(علیه السلام) گرفتم :) بهش گفتم: اگه تو شهید بشی من دیگه کسی رو ندارم. دستشو رو به آسمون کرد و گفت: مادر، خدا هست...! 🌱
✍ خاطره ای از شهید میرزا" مهدی" 🌷یه روز من و میرزا"مهدی" تو محله کنار یه جوب بزرگ که آب زیادی هم داشت منتظر بابای میرزا"مهدی" ایستاده بودیم یه لحظه حس کردم صدای شالپ شولوپ آب میاد نگاه کردم دیدم مهدی باکله و دستاش رفته تو آب پاهاش لبه‌ی جوبه آوردمش بیرون پرسیدم: چرا اوینجوری شدی؟گفت:مامان یه توله سگ خیلی کوچولو رو داشت اب میبرد خواستم نجاتش بدم،غافل از اینکه مرده بوده. شهید میرزا"مهدی" وقتی فهمید حیوون زبون بسته مرده خیلی ناراحت شد،گریه میکرد میگفت:مامانش کجا بوده که بچه ش مرده افتاده تو آب. این قضیه مربوط به ۴ سالگی میرزا"مهدی" هستش🌷 ✍ راوی : مادر شهید