♨ حاجت ♻حارث همدانی می گوید روزی خدمت امام علی (علیه السلام) رسیدم. در ضمن صحبت، عرض کردم نیازی دارم. امام فرمود آیا مرا برای اظهار حاجت خود سزاوار می دانی؟ گفتم آری، خداوند به شما جزای خیر دهد. حضرت بلند شدند، چراغ را خاموش کردند و نشستند. سپس فرمودند می دانی چرا چراغ را خاموش کردم؟ بدین جهت خاموش کردم تا بدون شرمندگی، حاجتت را بگویی و من، خواری نیازمندی را در چهره تو نبینم. اکنون هر نیازی داری بگو که من از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شنیدم که می فرمود خواسته های مردم در دل هایشان امانتی است از جانب خدای متعال؛ هر كسی حاجتش را در دل پنهان کند، برای او عبادت نوشته می شود و كسی كه آن را آشكار كند، شنوندگان باید او را یاری كنند. 📚 بحارالانوار، ج ۴۱، ص۳۶ #شیخ_علوی https://eitaa.com/oshaghalhosein_313

♨ دست ‌تهی کجا مرا کنی روانه یا علی (علیه السلام) ♻نزد امیرالمؤمنین (علیه السلام) آمد و از ایشان، اسبِ قرمزِ خوش‌ رنگی خواست. حضرت هم به او هدیه داد، بی‌ چشم داشت و کریمانه. وقتی سوار بر آن اسب شد و رفت، امیرمؤمنان این شعر را خواند: «أُریدُ حیاتَهُ و یُریدُ قَتلی، عذیرَکَ مِن خلیلِکَ مِن مُرادِ» یعنی «من برای او حیات و سلامتی را آرزومندم، اما او قصد کشتن مرا دارد». کسی را از قبیله مراد بیاورید که عذر مرا (در اینکه به بدخواه خود محبت می‌ کنم) بپذیرد. سپس رو به دوستان خود فرمود به خدا قسم که این مرد قاتل من است! مردم بارها دیده بودند درستی پیش‌ بینی‌ هایش را، با تعجب پرسیدند پس چرا او را نمی‌ کشی؟ پاسخ داد پس چه کسی مرا بکشد؟ او که دست رد به سینه قاتلش نزد، چگونه ممکن است محبان امیدوارش را ناامید کند؟ 📚 منبع: بحارالانوار، جلد ۴۲، صفحه ۱۸۶ #شیخ_علوی #من_ماسک_میزنم https://eitaa.com/oshaghalhosein_313