eitaa logo
نشر آثار استاد حسین عشاقی
650 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
79 فایل
📚 پایگاه اطلاع رسانی آثار استاد حسین عشاقی ✅ ارائه کتاب ها، مقالات، دروس و يادداشت هاي جناب حجت الاسلام والمسلمين استاد حسين عشاقي زيد عزه 🔸 متخصص در فلسفه و عرفان اسلامي 🔸 مدرس اسفار و فصوص الحكم @oshaghierfan
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔵 یادداشت‌های قرآنی 🖌 موضوع: دین‌پذیری همه مردم در آخرت: 🔶از آیات قرآنی که دلالت دارد بر اینکه همه مردم در دین الهی را می‌پذیرند و این پذیرش، راه است برای آنهایی که در دنیا ایمان نیاورده‌اند آیه (6 مطففین) است که می‌گوید: 🌺«يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين»🌺 🔷توضیح این که خداوند در قرآن در آیه (46 سبأ) با زبان پیامبرش به انسانها موعظه‌ای کرده و خواهان این است که انسانها به این موعظه الهی عمل کنند؛ او فرموده است «💐قلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى‏ وَ فُرادى‏ ...»💐 🔸یعنی ای پیامبر به مردم بگو، من شما را با یک پند، موعظه‌ می‌کنم و آن این که هر کس، یا با دیگران یا به تنهایی کند؛ 🔸ادامه این آیه نشان می‌دهد که در صورت عمل به این انسانها به فکر افتاده و می‌یابند که پیامبر هیچ ناهنجاری فکری ندارد بلکه او با هشدارهایش درصدد رهانیدن انسانها از عذاب سخت است 🔹«ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَديد»؛ 🔶از سویی روشن است در دنیا اکثر مردم به این موعظه الهی توجهی نکرده و نمی‌کنند و لذا اکثر آنها با بی‌ایمانی از دنیا می‌روند؛ 🔹اما آیه مورد بحث در سوره مطففین این بشارت را می‌دهد که آن سفارشِ که شایسته بود همه مردم، در دنیا عمل می‌کردند ولی اکثرا عمل نکردند، در آخرت همه مردم به آن به تدریج عمل خواهند کرد و «قیام لله» از جانب آنها رخ خواهد داد «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ لِرَبِّ الْعالَمين» 🔸و بالتبع نتیجه‌‌ آن «قیام لله» که در ادامه آیه (46 سبأ) به آن توجه داده شده است که همان به حقانیت پیامبر و راه او است، بر آن «قیام لله» اخروی مترتب خواهد شد 🔹بنابراین غیر مؤمنان دنیوی، همه در آن روز مورد اشاره در «يَوْمَ يَقُومُ النَّاسُ..» ایمان می‌آورند. 🔸با همين اعتراف به حقانیت پیامبر و راه او، برای بی‌ایمانان دنیایی فراهم می‌شود زیرا بر اساس آيات زيادي پاداش انسانها عین همان عمل و آنها است «الْيَوْمَ تُجْزى‏ كُلُّ نَفْسٍ بِما كَسَبَتْ»، ✅ بنابراين بی‌ایمانان با ایمان‌آوری آگانه، عذاب خود را مرتفع، و بهره‌مند از می‌شوند. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: تجلی اعظم در شب مبعث: 🔸بیست و هفتم رجب، سالروز مبعث پیامبر اکرم است؛ در ادعیه وارده برای شب مبعث پیامبر، از تعبیر «تجلی» استفاده شده است و چنین آمده است «إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ‏ فِي‏ هَذِهِ اللَّيْلَة» 🔹این تعبیر در روایات زیاد دیگری نیز بکار رفته است؛ بررسی موارد استعمال این کلمه در نصوص دینی، نشان می‌دهد که مفهوم کلمه تجلی با معنی مورد نظر در مباحث عرفانی یکی است؛ 🔸بر اساس مطالب عرفانی، حضرت حق، حقیقت موجودی است، که به هیچ تحدد و تعینی، محدود و مقید نیست؛ اما در عین حال او بدون اینکه ذاتش مقید و متعین گردد، در قالب امور مقید و متعین ظاهر شده و متجلی می‌گردد؛ 🔹برای توضیح معنای عرفانی تجلی می‌توان به جرم عظیم الجثة خورشید مثال زد؛ خورشید یک جرم کروی بسیار بزرگی است که محدود به حدی که دیده می‌شود نیست بلکه قطر آن میلیونها کیلومتر است؛ اما او روزانه برای ما در قالب یک کره‌ای با قطر تقریبا یک متری، ظاهر شده و متجلی می‌گردد؛ در این تجلی، خورشید بگونه واقعی هیچ‌گاه محدود به اندازه قطر یک متر نبوده و نیست اما برای انسانهای زمینی با چنین قالب محدودی، ظاهر شده و متجلی می‌گردد؛ همچنین او واقعا حرکتی دور زمین ندارد؛ اما با اینکه واقعا به چنین حرکتی، متصف و مقید نیست، در قالب جرمی متصف به حرکت به دور زمین ظاهر شده و متجلی می‌گردد؛ 🔸در بحث عرفانی هم تجلی حضرت حق به همین گونه است او در عین این که به هیچ حدی و تعینی، متحدد و مقید نیست اما بدون این که واقعا محدود به حدود موجودات امکانی شود در چهره و قالب محدود حقایق امکانی خود را نشان داده و متجلی می‌گردد؛ 🔹یعنی او همواره در اطلاق و بی‌قیدی بسر می‌برد اما با این حال بدون هیچ تغیری و بدون خروج از اطلاقش، در جلوه‌های حقائق متعین و محدود امکانی ظاهر شده و متجلی می‌گردد؛ 🔸لذا در کلمات گهربار امیر‌المؤمنین در نهج البلاغه چنین آمده است که آن حضرت فرمود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الْمُتَجَلِّي‏ لِخَلْقِهِ‏ بِخَلْقِه‏» یعنی حمد خدایی را که برای مخلوقاتش خود را بشکل مخلوقاتش متجلی می‌کند. 🔹پس در مباحث عرفانی، تجلی بدین معنی است که حقیقت مطلقی (که یا اصلا یا بالنسبه، تقید به قیودی ندارد)، در قالب موضوع محدود و مقیدی، ظاهر گردد بدون این که آن حقیقت مطلق، از اطلاق و بی‌تقیدیش خارج گردد. این معنا در نصوص دینی ما هم بکار رفته است که مواردی از آن را ذیلا ذکر می‌کنیم. 🔷1: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ مُحَمَّداً ص بِالْحَقِّ لِيُخْرِجَ عِبَادَهُ مِنْ عِبَادَةِ عِبَادِهِ إِلَى عِبَادَتِه‏... ُ فَتَجَلَّى لَهُمْ سُبْحَانَهُ فِي كِتَابِهِ‏ مِنْ غَيْرِ أَنْ يَكُونُوا رَأَوْه‏». (کافی ج 8 ص 387) بر اساس مفاد این روایت خداوند برای نجات بندگانش از شرک، در قالب قرآن، بر عبادش ظاهر گشته و تجلی کرده است؛ بدون این که آن بندگانش خود او را ببینند؛ یعنی در عین این که ذاتش به هیچ حدی و از جمله حدود این کتاب الهی، محدود نیست اما او در چهره این کتابی الهی (که محدود به حدودی است) ظاهر گشته و تجلی کرده است. 🔷 2: بر اساس آیه (143 اعراف): «انْظُرْ إِلَى الْجَبَلِ فَإِنِ اسْتَقَرَّ مَكانَهُ فَسَوْفَ تَراني‏ فَلَمَّا تَجَلَّى رَبُّهُ لِلْجَبَلِ جَعَلَهُ دَكًّا» خداوند نادیدنی برای کوه تجلی می‌کند و مطابق روایتی از امام صادق (بصائر الدرجات 1 ص69) این تجلی به این نحو بوده است که خداوند در قالب یکی از کروبیین ظاهر شده و تجلی می‌کند با این که ذات حق، مقید به تعین و خصوصیات کروبیین نیست. 🔶با توجه به مطالب یاد شده باید دید مراد از تجلی در عبارت «التَّجَلِّي‏ الْأَعْظَمِ‏ فِي‏ هَذِهِ اللَّيْلَة» چیست؟ و خدا در چه قالبی رخ‌نمایی کرده است؟ عبارت دعا این است «إِنِّي أَسْأَلُكَ بِالتَّجَلِّي الْأَعْظَمِ‏ فِي‏ هَذِهِ‏ اللَّيْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَ الْمُرْسَلِ الْمُكَرَّم‏» با توجه به اینکه کلمه «المرسل...» عطف بیان یا بدل از کلمه التَّجَلِّي است معلوم می‌شود تجلی اعظم در شب مبعث همان ذات پیامبر از جنبه رسالت او است؛ 🔸بنابراین تجلی اعظم در شب مبعث این بوده است که خداوند بدون این که از اطلاق ذاتش خارج گردد در چهره و قالب پیامبرانه حضرت رسول اکرم ظاهر گشته و تجلی نموده است و بر این اساس ذات نبوی از حیثیت رسالتش، اعظم تجلیات حق در این شب مبارک بوده است. @oshaghierfan &
خلود یا عدم خلود عذاب.mp3
26.95M
💯🔊 🔸 صوت کامل کرسی بررسی و تحلیل خلود یا عدم خلود عذاب 🎙 با حضور: حسن يوسفيان ✍️ دبیرعلمی: 📅 شنبه ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۲ 🏢 قم، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی 🆔 @iictchannel
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: تحلیلی بر جدید بودن دین، بعد از ظهور حضرت مهدی 🔶در احادیث مرویه از ائمه علیهم السلام، از سویی وارد شده است که هنگام حضرت مهدی (عج)، آن حضرت آئین و را به مردم ارائه می‌کنند چنانکه از امام صادق (ع) روایت شده که فرموند: 🍀«إِذَا قَامَ الْقَائِمُ (عج) جَاءَ بِأَمْرٍ جَدِيدٍ كَمَا دَعَا رَسُولُ اللَّهِ فِي بُدُوِّ الْإِسْلَامِ إِلَى أَمْرٍ جَدِيد» (ارشاد مفید ج 2 ص 384) یعنی وقتی قائم (عج) قیام ‌کند امر جدیدی را می‌آورند همانگونه که رسول خدا صلوات الله علیه در ابتدای اسلام، مردم را به آئین جدیدی دعوت نموند🍀. 🔷ولی از سوی دیگر روایاتی نیز از جانب ائمه علیهم السلام نقل شده که آن حضرت به همان سیره و آئین پیامبر اکرم (ص) عمل می‌کنند ☘️«...يَسِيرَ فِيهِمْ‏ بِسِيرَةِ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ ص وَ يَعْمَلَ فِيهِمْ بِعَمَلِه‏..» (ارشاد مفید ج 2 ص 383)☘️؛ ❓ جمع این دو مساله چگونه است؟ چگونه ممکن است آئینی که حضرت مهدی (عج) به مردم ارائه می‌کنند همان آئین و سیره پیامبر اسلام (ص) باشد و در عین حال این سنت و سیره، جدید باشد؟ ✅ در پاسخ لازم است به چند نکته توجه کنیم. 1️⃣: پیامبر اکرم می‌فرمایند: «إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» (کافی ج1 ص 23) 🔸بر اساس این حدیث، دینی که از جانب پیامبران به مخاطبانِ متفاوت ارائه شده، متفاوت بوده است؛ زیرا طبق آیات قرآن، اکثریت مخاطبان پیامبران فاقد درک و لازم برای فهم حقائق دینی بوده‌اند به گونه‌ای که جمله «أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» مکررا در مورد مخاطبان انبیاء بکار رفته است و از جمله در مورد مخاطبان زمان پیامبر اسلام چنین آمده است که «وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون» (28 سبأ)؛ و نیز تعبیر «لا يَعْقِلُون» مکررا برای اکثر مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام بکار رفته است؛ 🔹بنابراین دینی که به این اکثریت مخاطبان ضعیف الفکر، از جانب انبیاء ارائه شده در حد ظرفیت عقلی و فکری ضعیف آنها بوده است؛ 🔸اما از سوی دیگر در بین مخاطبان انبیاء و از جمله مخاطبان پیامبر اسلام افراد بسیار فهیمی مثل بوده‌اند که قطعا طبق حدیث «.. نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ» حقائق دینی در سطح عالی به آنها ارائه و ابلاغ شده است؛ ولی تفاوت دانسته‌‌های این دو دسته تا جایی است که در مورد سلمان وارد شده است «لَوْ عَلِمَ أَبُوذَرٍّ مَا فِي قَلْبِ سَلْمَانَ‏ لَقَتَلَه‏» (کافی ج2 ص 332) اگر ابوذر چیزهایی را که در قلب سلمان بود می‌دانست او را می‌کشت؛ 🔹پس حقائق دینی در زمان پیامبر به هر دو دسته ارائه و ابلاغ شده‌‌اند، هم به عامه مردم و هم به خواصی مثل سلمان، منتهی چون دسته فهیمان، اقلیت کم‌تعدادی بوده‌اند حقائق دینی که به آنها ابلاغ شده در بین عموم مردم مخفی بوده است تا جایی که حتی امثال ابوذر هم که از برجستگان دسته اول است، از دانستن چنین حقائقی محروم بوده است. @oshaghierfan & ادامه👇👇 .
ادامه از بالا 2️⃣: طبق روایات ظهور، در زمان ظهور حضرت مهدی (عج) علم و دانایی مردم بسیار افرایش می‌یابد؛ در روایتی آمده است «إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ‏ اللَّهُ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ‏ بِهَا عُقُولَهُمْ‏ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُم‏» (کافی ج1 ص 25) وقتی قائم آل محمد (عج) قیام می‌کند خداوند دست قدرتش را بر سر مردم قرار می‌دهد و این منجر به این می‌شود که عقول مردم به هم پیوسته و جمع گردند و فهم همه آنان کامل شود؛ 🔸یعنی مردم، از نظر فکری و عقلانی، مثل زمان پیامبر دو گروه یا چند گروه نیستند؛ بلکه همه مردم در سطح انسانهای کاملی مثل حضرت سلمان خواهند بود لذا چون فهم‌ها کامل می‌شوند همه مردم شایسته دریافت حقائقی خواهند بود که امثال حضرت سلمان در زمان پیامبر دریافت می‌کردند؛ 🔹بنابراین همه آن حقائق دینی که در زمان خود پیامبر، عامه مردم از دریافت آن محروم بودند و به آنها ابلاغ نشده بود، اینک در زمان ظهور به مردم ارائه و ابلاغ می‌شوند؛ و چون این حقائق در قبل از ظهور به اغلب مردم ارائه و ابلاغ نمی‌شوند پس اغلب مردم در زمان ظهور حضرت مهدی با آئین جدیدی روبرو خواهند بود؛ 🔸در عین حال که مطالب دریافتی جدید، در زمان پیامبر هم موجود بوده‌اند و جدید نیستند، و به امثال سلمان ابلاغ شده و به آنها عمل می‌شد؛ پس آئین الهی در زمان ظهور، هم آئین جدیدی است چون چنین آئینی قبل از ظهور، به اغلب مردم ابلاغ نشده نبود و هم جدید نیست چون همین مطالب عالیه در زمان پیامبر اسلام هم ابلاغ شده بود و به آنها توسط افرادی مثل سلمان عمل می‌شده است؛ ولی برای اغلب مردم قابل دریافت نبود و اینک که عقول مردم توسط تبیین‌های مهدوی همه کامل شده‌اند ابلاغ شده و به آنها عمل می‌گردند. 🔹این تحلیلی است که در روایتی، به آن اشاره شده و چنین بیان گشته است که «إِذَا قَامَ سَارَ بِسِيرَةِ رَسُولِ‏ اللَّهِ‏ ص إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» (غیبت نعمانی، ص 164)؛ یعنی وقتی حضرت مهدی قیام کرد به سیره رسول خدا و به آثار محمدی عمل می‌کند؛ جز این که ظهور آن حضرت است که زمینه‌های بیان سیره پیامبر را فراهم می‌کند و او است که با کامل‌سازی عقول، مبیّن آثار محمدی است «إِلَّا أَنَّهُ يُبَيِّنُ آثَارَ مُحَمَّدٍ» یعنی شرایط تبیین قبل از ظهور برای اغلب مردم فراهم نبوده و با ظهور آن حضرت است که شرایط تبیین حاصل می‌گردد. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: سجده سایه‌ها، تفسیری از آیه 48 نحل 🍀أ وَ لَمْ يَرَوْا إِلى‏ ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ يَتَفَيَّؤُا ظِلالُهُ عَنِ الْيَمينِ وَ الشَّمائِلِ سُجَّداً لِلَّهِ وَ هُمْ داخِرُونَ (48 نحل)🍀 🔶 عموم مفسران در این آیه را به همان ظلال با معنای سایه حاصل از برخورد نور به جسم، تفسیر کرده‌اند؛ ولی دقت در آیه نشان می‌دهد ظل در اینجا را نباید به معنای سایه متعارفی که مثلا از نور آفتاب شکل می‌گیرد تفسیر کرد؛ 🔸 زیرا در این آیه ضمیر «هُمْ» که برای ذوی العقول بکار می‌رود به «ظِلالُ» رجوع می‌کند؛ حال آن که ظلال به معنای سایه‌های متعارف از مصادیق نیستند؛ همچنین «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» از صیغ جمع مذکرند که مخصوص به ذوی العقول هستند و نباید برای موضوعی که از ذوی العقول نیستند بکار روند؛ 🔹بنابراین مراد از «ظِلالُ» در این آیه سایه‌های متعارفی که از برخورد نور آفتاب یا غیر آن به جسم غیر قابل عبور از آن، شکل می‌گیرد نیستند؛ بلکه این ظلال موجوداتی از ذوی العقول‌ هستند که بر اساس دلالت کلمه ، آگاهانه در پیشگاه خدا سجده می‌کنند و بر اساس دلالت کلمه ، مختارانه در قبال حضرت حق خضوع و فروتنی می‌کنند. 🔸 به بیان دیگر در معنای کلمه «ظل»، نوعی شکل گرفته است؛ توضیح این که سایه متعارف: 📌 اولا در جایی شکل می‌گیرد که نوری هست و شیئی و موجودی در پرتو تابش آن نور به منصه ظهور و پیدایی برسد و در پشت آن شیء بخاطر کم‌رسیدن نور به آنجا یک نحوه تاریکی شکل گیرد. 📌 ثانیا تاریکی مذکور، بگونه‌ای شکل و شمایل آن شیء را نشان می‌دهد و ازین‌رو آن تاریکی نسبتا، خود نموداری از آن شیء، و بیانگر حالات و خصوصیات آن شیء است. 📌 ثالثا او در حرکت و سکون تابع آن شیء و مستند به رفتار آن شیء است؛ 🔸این حالات سه‌گانه که در فضای نور و تاریکی مألوف، سایه متعارف را بوجود می‌آورند در نور و تاریکی وجودی نیز به‌گونه‌ای شکل گرفته و سایه وجودی را شکل می‌دهند؛ زیرا از اشراق و تابش منبع نور وجود، حقائق اشیاء به منصه ظهور و پیدایی می‌رسند ولی حقیقت حاصله، هر چه از منبع نور وجود دورتر باشد؛ از نور کم‌تری برخوردار است؛ و نسبت به همین حقیقت در مراتب نزدیک‌تر، تاریک و گرفتار ظلمت وجودی‌ است؛ و در عین حال، مرتبه پایین‌تر نیز دارای همان حقیقت بالایی است؛ 🔹و لذا از سویی به‌گونه‌ای، بیانگر حقیقت آن مرتبه بالاتر است و از سویی تحقق آن، به مرتبه بالاتر که در طول علل وجودی آن است وابسته و در حرکات و سکنات خود تابع آن است؛ 🔸بنابراین مرتبه نازل هر حقیقتی سایه وجودی مرتبه بالاتر است؛ و لذا مرتبه مادی هر حقیقت وجودی، که مرتبه نازل آن حقیقت است سایه مرتبه مجرده آن حقیقت است؛ 🔷 بنابراین ظاهر این است که در آیه مورد بحث، تعبیر «ما خَلَقَ اللَّهُ مِنْ شَيْ‏ءٍ» به همان مرتبه مجرد حقائق عالم، و تعبیر «ظِلالُهُ» به مرتبه مادی آن حقائق اشاره دارد؛ ازین‌رو تا اینجا روشن شد که معنای آیه اجمالا اینست که آیا انسانها توجه نمی‌کنند به مخلوقات مجرد تا ببینند مراتب مادی آنها (که همان ظلال و سایه‌های آن مجرداتند) از راست و چپ، سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز می‌گردند. 🔶 (اشکال و جواب) 🔹اگر گفته شود که مرتبه مادی هر حقیقتی، فاقد شعورند و ضمیر «هُمْ» و نیز «سُجَّداً» و «داخِرُونَ» (که از صیغ جمع مذکرند) مخصوص به ذوی العقول هستند؛ بنابراین ظلال با این تفسیر هم با همان اشکال تفسیر عموم مفسران مواجه است؛ 🔸پاسخ این است مراتب مادی دو گونه‌اند برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد اداره می‌شوند مثل ابدان حیوانات که تحت اشراف مستقیم نفس‌اند؛ و برخی تحت اشراف مستقیم حقیقتی مجرد نیستند؛ 🔻دسته اول بخاطر اشراف مسقیم نفس و یا ارواحی بالاتر بر آنها موجوداتی مادی‌‌اند ولی در عین حال ذی شعور نیز هستند مثل حقائق مادی عالم آخرت که طبق آیه «إِنَّ الدَّارَ الْآخِرَةَ لَهِيَ الْحَيَوان» (64 عنکبوت) مثل حیوان دارای شعور است؛ 🔻دسته دوم فاقد شعور متعارف‌اند مثل موجودات مادی عالم دنیا؛ و بر این اساس ظاهر این است که مراد از «ظِلالُهُ» در آیه مورد بحث همان اجسام زنده و ذی‌شعور عالم آخرتند که سجده کنان و خاضعانه به سوی خدا باز می‌گردند. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: بی‌ أثری مخلوقات در افزایش خدا (يَا مَنْ‏ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْ‏ء) 🔹یکی از فرازهای دعای که در مراسم شبهای قدر خوانده می‌شود این جمله است که دعا کننده، در خطاب به خداوند می‌گوید: «يَا مَنْ‏ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِهِ شَيْ‏ء» یعنی ای خدایی که در دارایی تو، وجود هیچ چیزی فزونی نمی‌آورد؛ 🔸این مضمون در برخی ادعیه دیگر با این عبارت آمده که «يَا مَنْ‏ لَا يَزِيدُ مُلْكَهُ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ» یعنی ای خدایی که موجودیت اهل آسمانها و زمین بر تو نمی‌افزایند؛ 🔆 حاصل سخن این است که با آفرینش مخلوقات گسترشی در دارائی خداوند شکل نمی‌گیرد و با خلقت آسمانها و زمین و اهل آنها افزایشی در رخ نمی‌دهد. ❓در اینجا این پرسش به وجود می‌آید که این ادعا چه دارد و چگونه ممکن است این همه موجودات آسمانی و زمینی هیچ افزایشی را در ملک هستی موجب نگردند؛ ♻️ پاسخ این است که در باره این بحث باید روشن شود که نسبت بین و چیست؟ آیا نسبت بین حق و خلق، نسبت بین شیء و شیء است یا نسبت بین شیء و شیءنما است؟ 🔻زیرا اگر نسبت بین حق و خلق نسبت بین شیء و شیء‌ باشد، روشن است که با آفریدن هر شیئی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، گستره ملک هستی فزونی می‌یابد؛ اما اگر نسبت بین این دو، نسبت بین شیء و شیء‌نما باشد با آفریدن هر موضوعی و افزوده شدن هر موردی از مخلوقات، در گستره ملک هستی هیچ فزونی شکل نمی‌‌گیرد؛ زیرا اموری که شی‌ءنما هستند؛ موجودیت مجازی دارند نه موجودیت واقعی؛ و با افزایش ، در گستره موجود حقیقی، افزایشی شکل نمی‌گیرد. از سویی براهین کثیری دلالت دارند که نسبت بین حق و خلق نسبت بین و است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ در ادامه یکی از آن را می‌آوریم. 🔶 برهان: 🔹مقدمه اول: اگر خداوند چیزی را ایجاد کند باید گفت که خداوند، بر وجود او است؛ زيرا بديهي است كه هر حقیقتی تا موجود نباشد، معدوم است؛ و حقیقت معدوم، ممكن نيست موجد موجودي شود؛ پس مرتبة تحقق ايجاد ذات حق، وابسته و متأخر از تحقق وجود او است؛ و بنابراين ایجاد بخاطر نسبت به وجود حق، بگونه‌اي با وجود خداوند متفاوت است؛ 🔸 مقدمه دوم: این يا خود «واجب الوجود بالذات» است يا نقيض «واجب الوجود بالذات»؛ زيرا ارتفاع نقيضين از هر موضوع مفروض، محال و باطل است؛ 🔻اگر حقيقت ايجاد، «واجب الوجود بالذات» باشد لازم مي‌آيد تعدد واجب بالذات؛ زيرا چنين حقيقتي هم طبق فرض، «واجب الوجود بالذات» است و هم بگونه‌اي متفاوت با ذات حق است كه خود واجب بالذات است، ولی تعدد واجب، محال است. 🔻اگر ايجاد، نقيض «واجب الوجود بالذات» باشد، چنين حقيقتي ممتنع الوجود بالذات خواهد بود؛ زيرا نقيض «واجب الوجود بالذات»، ممتنع الوجود بالذات است؛ و حقيقت ممتنع الوجود ممكن نيست كه تحقق يابد؛ 🔷نتیجه: بنابراين ثبوت ايجاد براي خداوند، محال و باطل است؛ و وقتی ایجادی نبود هیچ ممکنی هم حقیقتا موجود نمی‌گردد و بنابراین نسبت بین حق و خلق نسبت بین و است؛ نه نسبت بین شیء و شیء؛ و لذا افزایش مخلوقات با وجود مجازی، موجب افزایشی در ملک هستی نمی‌شود. @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: فناء در ، راه وصول به قرقگاه حريم محمد و آل محمد (علیهم السلام) ✨(به مناسبت عيد فطر) : 🔹جمله 🌺اللهم أدخلني‏ في‏ كل‏ خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌺 هم، بخشي از دعاي قنوت نماز است و هم بخشي از ادعيه ماه مبارك رمضان (مقنعة شيخ مفيد ص 172). 🔸معناي اين فراز از دعا اين است كه خدايا (در سلوك معنوي) مرا داخل كن به هر خيري كه محمد و آل محمد (ص) را داخل كردي، و نيز مرا خارج كن از هر بدي كه محمد و آلش را از آن خارج كردي. 🔎 در اينجا اين پرسش به نظر مي‌آيد كه برخي خيراتي كه محمد و آل محمد در آن داخل شدند، مختص به آنان است و براي سايرين، دست‌نايافتني است؛ زيرا نياز به ورود به مرحله و مقام دارد؛ درين صورت چگونه ما در اين ادعيه، همه مراتب كمال آنها را براي خود از خدا درخواست مي‌كنيم!؟ آيا اين يك دعاي ناشدني نيست؟ آيا مي‌توان هم حريم قرقگاه مقامات محمد و آلش را حفظ كرد و هم طمع به رسيدن آن مقامات را داشت؟ 📌 به نظر نگارنده پاسخ مثبت، و جمع بين دو سوي مسئله جايز و شدني است؛ يعني هم از سوئي، برخي مقامات عاليه محمد و آلش براي ديگران دست‌نايافتني است و هم از سوي ديگر درخواست از خدا براي رسيدن به چنين مقاماتي، بلكه رسيدن به چنين مراتبي، جايز و شدني است؛ اما البته بايد توجه داشت رسيدن و ورود به حريم قرقگاه مقامات آنها، تنها با انسان در حقيقت محمد و آل محمد ممكن مي‌گردد؛ و در حقيقت، بازگشت معناي چنين دعائي اين است كه خدايا مرا در ، فاني كن تا هر آنچه به محمد و آل محمد انتساب دارد به من هم كه بعد از فناء، چيزي جز حقيقت آنها نيستم، انتساب يابد. 🔶 توضيح مطلب 🔹همانگونه كه در ، و به مقتضاي «اول ما خلق الله نوري»، صادر نخستين، (ص) است كه جامع همه مراتب تفصيلي تجليات حق در قوس نزول است؛ و سپس اين حقيقت يگانه، بسط و نشر يافته و به صورت حقائق متكثر و موضوعات متفرق ظاهر شده و تجلي مي‌يابد؛ در نيز و در مسير بازگشت كثرات به حضرت حق به مقتضاي « أَلا إِلَى اللَّهِ تَصيرُ الْأُمُور» (53 شورى) همه كثرات بواسطه رجوع به صادر نخستين، و از طريق او به صيرورت الى الله نائل مي‌گردند؛ 🔸چون به مقتضاي «كَما بَدَأَكُمْ تَعُودُون» (29 اعراف) مسير همان مسير است؛ و طريق حشر، همان طريق نشر است؛ بنابراين همه كثرات و از جمله انسانها از طريق فناي انانيت‌شان در صادر نخستين كه همان حقيقت محمديه است به صيرورت الي الله كارشان پايان مي‌يابد؛ 🔹از اين‌رو همه سالكان إلى الله كه باختيار و انتخاب خود و با دستورات سلوكي با سرعت بيشتري به صيرورت الی الله نائل مي‌گردند ابتدا بايد در حقيقت محمديه گردند و در اينجاست كه سالكان الی الله داخل در هر خيري مي‌گردند كه محمد و آلش در آن داخل شده‌اند و از هر بدي كه محمد و آلش از آن خارج شده‌اند خارج مي‌گردند؛ و اين در حالي است هيچ از آن سالكان باقي نمانده تا گفته شود اين خيرات مخصوص محمد و آل است و براي ديگران دست‌ناپافتني است؛ 🔸بنابراين بعد از فناي سالك در حقيقت محمديه، هم سالك به همه‌ي محمد و آلش رسيده و هم مقام اختصاصي محمد و آلش به غير نرسيده و مقامات محمد و آلش محفوظ مانده است. لذا روزه‌داران سالك در ادعيه ماه رمضان و در نماز عيد فطر از خدا مي‌خواهند 🌸«اللهم أدخلني‏ في‏ كل‏ خير أدخلتَ فيه محمدا و آل محمد و أخرجني من كل سوء أخرجتَ منه محمدا و آل محمد🌸». @oshaghierfan &
🔵 يادداشت‌هاي قرآني و روايي 🖌 موضوع: دلالت آیه 148 نساء بر رستگاری همه انسانها 🌸 «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى‏ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قَدير»؛🌸 🔸این آیه به خاطر این که در بین آیات مربوط به تغییر قبله است، عموم مفسران آن را در همین فضای مربوط به قبله تفسیر کرده‌اند؛ و در معنایش چنین گفته‌اند که برای هر امتی قبله‌ای هست كه به آن رو مي‌كنند پس به سوی خوبیها بشتابيد؛ هر كجا باشيد خداوند همه شما را مي‌آورد همانا خدا بر همه چيز تواناست. ✨ اما برخی دیگر از جمله مرحوم علامه این آیه را در فضای هم تفسیر کرده‌اند؛ به نظر می‌رسد به قرینه این که تتمه آیه به امور تکوینی ارتباط دارد باید گفت حد اقل این تفسیر دوم کمتر از تفسیر اول نیست و نیز تفسیر دوم، نافی تفسیر اول نیست؛ زیرا مسئله قبله نیز مصداقی از معنای عام تفسیر دوم است؛ به هر جهت بر مبنای تفسیر دوم نتیجه مهمی که از آیه گرفته می‌شود این است که همه انسانها دیر یا زود خواهند شد. 🔶توضیح این که «وجهه»، همان «ما یتوجه إلیه الشیء» است؛ یعنی چیزی که شیء به سوی آن رو کرده و به عنوان یک هدف به آن توجه می‌کند؛ پس جمله «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها» بدین معنی است که هر کس به‌گونه رو بسوی غایتی دارد که خداوند او را بسوی آن غایت توجه داده و در رسیدن به آن، او را سرپرستی می‌کند. 🔹در ادامه آیه، خداوند با جمله «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ» فرمان به سبقت به خیرات می‌دهد؛ زیرا وقتی خداوند ما را در راستای غایت مذکور سرپرستی و می‌کند؛ مناسب است که با هم تذکر دهد که شما هم با انتخاب خوبیها همان غایت را تعقیب کنید تا تکوین و تشریع هماهنگ باشند و کار با سهولت بیشتری پیش‌رود. 🔸در دنبال آیه، تذکر داده شده که شما در هر موقعیتی باشید خداوند همگی شما را خواهد آورد «أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَميعاً»؛ اما پرسش این است که او همه ما را به کجا خواهد آورد؟ 🔹پاسخ این است که ابتدای آیه دلالت دارد که آنجا، همانجایی است که ما قرار دارد، یعنی همان غایتی که خدا از ابتدا آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت کرده و سرپرستی می‌کند که به آنجا برسیم «وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها»؛ 🔸از طرفی، در آیه (56 الذاریات) مشخص گردیده است این وجهه و غایتی که خداوند از ابتدای آفرینش، ما را در راستای رسیدن به آن هدایت و سرپرستی می‌کند که به آنجا برسیم، همان مقام و منزل ما نسبت به خداوند است؛ زیرا در این آیه آمده: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِيَعْبُدُونِ» من جن و انس را جز به غایت عبادت خلق نکردم؛ 🔹پس عبادت خدا همان غایتی است که جن و انس برای رسیدن به آن آفریده شده‌اند؛ و این غایت طبق آنچه در آیه (93 مریم) آمده قطعا تحقق می‌یابد؛ زیرا آنجا می‌گوید «إِنْ كُلُّ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِي الرَّحْمنِ عَبْداً»؛ هیچ کس در آسمانها و زمین نیست جز این که به پیشگاه خداوند رحمان خواهد آمد؛ 🔸بنابراین همه انسانها در دنیا یا آخرت، زود یا دیر، به مقام و منزل خداوند نائل خواهند شد؛ و با تحقق این بندگی نهایتا شایستگی ورود به جمع و دخول در راه پیدا می‌کنند 🔹و لذا نهایتا به آنان خطاب می‌شود که: «يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ؛ ارْجِعي‏ إِلى‏ رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً؛ فَادْخُلي‏ في‏ عِبادي؛ وَ ادْخُلي‏ جَنَّتي»؛ این غایت سعادت‌آفرین، دیر یا زود، سرنوشت محتوم همه انسانها است؛ لذا است که در آیات زیادی آمده است «إِنَّا إِلى‏ رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ» (50 شعراء) . @oshaghierfan &