eitaa logo
ᬉداࢪاݪقرار
98 دنبال‌کننده
936 عکس
482 ویدیو
16 فایل
{بسم‌رب‌الزهرا‌} #نون.وَالقَلَم‌ِوَمایَسْطرون :) سوگند به قلم و آنچه می‌نویسد و سوگند به شب و به معراجِ محمد"صل الله علیه و آله"و رازهایش!✨ و سوگند بہ حوریہ‌ای اهل زمین و دلۍ حوالیہ آسمان!💚 و سوگند به شمیم گل های یاسِ پرپر در این روزهای مه‌آلود :)
مشاهده در ایتا
دانلود
25.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دستہ هاےعزادارے در بین الحرمین کربلا | ۱۷صفر ۱۴۴۲ من ایرانم و تو عراقے چہ فراقے...💔 مےخوام دلاے فراق ڪشیده تون رو ببرم ڪربلا...🚶‍♀ حتما ببینید☝️💔 خودتون رو بین زوار و عزادارا تصور ڪنید جاے ما دارن عڪس حاج قاسم رو تو حرم مےچرخونن🙃 ...😭
🥀 اولین سال است ڪہ نیستی گره بہ ڪار اربعینمان اُفتاد
157.6K
.."⏳💔 شہیدآ.." نگآڪنیدبہ‌حآل‌مآ ..✋ شمآروبحق‌خآک‌جبہ‌هآ ..! ان‌شا ٔ‌ اللہ مآهم‌بریم‌مث‌شمآ..˝ تآ..(:💔 ..!؟😭
حســــــــــــین‌آقام😭 جوونیہ‌مابہ‌فدات*-* حســــــــــین‌آقام✋ کۍمیرسیم‌بہ‌ ..!؟💔
ᬉداࢪاݪقرار
#دقایق‌ناب ..!⏳🎶 نوکریمون‌قبولہ‌"✋ ان‌شا ٔ اللہ‌کہ ! بامحبت‌وعنایت‌رضاعلیہ‌سلام(:"💔 #الوداع‌اۍماه
اگہ‌یکۍازمانبود ..! بقیہ‌یادش‌بکنن‌سال‌دیگہ‌توروضہ‌ها(:"💔 اگہ‌یکۍازمانبود" بقیہ‌یادش‌بکنن‌‌تواربعین‌تو ..💔
مداحی آنلاین - تو خیال مستیم قصه پردازم - سید رضا نریمانی.mp3
11.08M
🌸 ✨✨ 💐لیلالیلالیلالیلا 💐مولامولامولامولا آقاآقاآقاآقا💐 💐عشقم حیدرزهرا ✨✨ دنیامیشم🙃 آقامیشم‌باتو 😍🌸 ✨✨ خادم‌میشم‌باتو😎 عالم‌میشم‌باتو امشب‌من عازم‌میشم‌باتو💔 ✨✨
هدایت شده از مبتلا...
خیلی گذشته از سفر آخرم حسین با خاطرات کرب و بلا گریه میکنم... @mobtalaaa
ᬉداࢪاݪقرار
و سپس از چشمانمـ.. #جارے میشود...)"
خدایا!! باز مث قبلنا بی تاب و بی قرار شدیم... باز راه کربلا بسته شده و...... بر دلم ترسم بماند آرزوی 😭 ناکام اَجَلمو نرسونی💔
شود روزۍ کہ در سجده بگویم...✋ رسیدم 💔 الحمداللہ @oshaghol_hosein
235.9K
خسته شدم آی شهدا... 🚶‍♀ آخر جاموندیم از شما.! از کاروان :)
✅ ماجرای 🍁...يك بار به ديدنم آمد و گفت: مي خواهم براي پياده روي به بصره بروم و مسير طولاني بصره تا را با پاي پياده طي كنم. با توجه به اينكه كارت اقامت او هنوز هماهنگ نشده بود با اين كار مخالفت كردم اما تصميم خودش را گرفته بود. آن روز متوجه شدم كه پشت دست به صورت خاصي شده، فكر مي كنم حالت سوختگي داشت. دست او را ديدم اما چيزي نگفتم. 🍁 به بصره رفت و ده روز بعد دوباره تماس گرفت و گفت: سيد امروز رسيديم به ، منزل هستي بيام؟ گفتم: با كمال ميل، بفرماييد. به منزل ما آمد و كمي استراحت كرد. بعد از اينكه حالش كمي جا آمد، با هم شروع به صحبت كرديم. از سفر به بصره و پياده روي تا تعريف مي كرد، اما نگاه من به دست بود كه بعد از گذشت ده روز هنوز بهتر نشده بود! 🍁صحبت هاي را قطع كردم و گفتم: اين پشت دست براي چيه؟ خيلي وقته كه مي بينم. سوخته؟ نمي خواست جواب بده و موضوع را عوض مي كرد. اما من همچنان اصرار مي كردم. بالاخره توانستم از زير زبان او حرف بكشم! 🍃🍃مدتي قبل در يكي از شب ها خيلي اذيت شده بود. مي گفت كه با شهوت به سراغ من آمده بود. من هم چاره اي كه به ذهنم رسيد اين بود كه دستم را بسوزانم! من مات و مبهوت به نگاه مي كردم. درد دنيايي باعث شد كه از آتش شهوت دور شود. آتش دنيا را به جان خريد تا گرفتار آتش جهنم نشود. 📚 برشی از کتاب پسرک فلافل فروش، طلبه شهید مدافع حرم @shahidomidakbari
ᬉداࢪاݪقرار
از ڪار ڪیا...؟!
مثلا نرفتہ‌ها داغ دیده‌ها ندیده‌ها