eitaa logo
عشاق‌الحسن(محب‌الحسن)
10.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.5هزار ویدیو
4 فایل
بالطفِ حـسن بوده حسینـی شده عالم این را به همه گفته و مبهـم نگذارید #روزی‌آبـاد‌مـیشود‌بقیـع🕊 .. سخنی بود درخدمتیم تبادلات کانال 👇 @yazahra_67 ............. @ghribemadine118
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‌ ✹﷽✹ ═══════ ೋღ🕊 ღೋ═══════════ 🔥 توی حیاط با اولین شعاع خورشید حالم بد می شد … توی سالن غذاخوری از همهمه … با کوچک ترین تکانی تعادلم رو از دست می دادم … من حالم اصلا خوب نبود … جسمی یا روحی … بدتر از همه شب ها بود …   سخت خوابم می برد … تا خوابم می برد کابوس به سراغم میومد … تمام ترس ها، وحشت ها ، دردها … فشار سرم می رفت بالا… حس می کردم چشم هام از حدقه بیرون میزنه … دستم رو می گذاشتم روی گوشم و فریاد می کشیدم … نگهبان ها می ریختن داخل و سعی می کردن به زور ساکتم کنن … چند دفعه اول منو بردن بهداری اما از دفعات بعدی، سهم من لگد و باتوم بود …   اون شب حنیف سریع از روی تخت پایین پرید و جلوی دهنم رو گرفت … همین طور که محکم منو توی بغلش نگهداشته بود … کنار گوشم تکرار می کرد … اشکالی نداره … آروم باش … من کنارتم … من کنارتم …   اینها اولین جملات ما بعد از یک سال بود … من بی حال روی تخت دراز کشیده بودم … همه جا ساکت بود … حنیف بعد از خوندن نماز، قرآن باز کرد و مشغول خوندن شد … تا اون موقع قرآن ندیده بودم … ازش پرسیدم: از کتابخونه گرفتیش؟ … جا خورد … این اولین جمله من بهش بود …  نه، وقتی تو نبودی همسرم آورد … . موضوعش چیه؟ … . قرآنه … . بلند بخون … . مکث کوتاهی کرد و گفت: چیزی متوجه نمیشی. عربیه … . مهم نیست. زیادی ساکته … . همه جا آروم بود اما نه توی سرم … می خواستم با یکی حرف بزنم اما حس حرف زدن نداشتم … شروع کرد به خوندن … صدای قشنگی داشت … حالت و سوز عجیبی توی صداش بود … نمی فهمیدم چی می خونه … خوبه یا بد … شاید اصلا فحش می داد … اما حس می کردم از درون خالی می شدم … . گریه ام گرفته بود … بعد از یازده سال گریه می کردم … بعد از مرگ آدلر و ناتالی هرگز گریه نکرده بودم … اون بدون اینکه چیزی بگه فقط می خوند و من فقط گریه می کردم … تا اینکه یکی از نگهبان ها با ضرب، باتوم رو کوبید به در … صبح که بیدار شدم سرم درد می کرد و گیج بود … حنیف با خوشحالی گفت: دیشب حالت بد نشد … از خوشحالیش تعجب کردم … به خاطر خوابیدن من خوشحال بود … ناخودآگاه گفتم: احمق، مگه تو هر شب تا صبح مراقب من بودی؟ … نگاهش که کردم تازه فهمیدم سوال خنده داری نبود … و این آغاز دوستی من و حنیف بود … .  اون هر شب برای من قرآن می خوند … از خاطرات گذشته مون برای هم حرف می زدیم … اولین بار بود که به کسی احساس نزدیکی می کردم و مثل یه دوست باهاش حرف می زدم … توی زندان، کار زیادی جز حرف زدن نمی شد کرد …   وقتی برام تعریف کرد چرا متهم به قتل شده بود؛ از خودم و افکارم درباره اش خجالت کشیدم … خیلی زود قضاوت کرده بودم … .  حنیف یه مغازه لوازم الکتریکی داشت … اون شب که از مغازه به خونه برمی گشت متوجه میشه که یه مرد، چاقو به دست یه خانم رو تهدید می کنه و مزاحمش شده … حنیف هم با اون درگیر می شه … .  توی درگیری اون مرد، حنیف رو با چاقو میزنه و حنیف هم توی اون حال با ضرب پرتش می کنه … اون که تعادلش رو از دست میده؛ پرت میشه توی زباله ها و شیشه شکسته یه بطری از پشت فرو میشه توی کمرش … . مثل اینکه یکی از رگ های اصلی خون رسان به کلیه پاره شده بوده … اون مرد نرسیده به بیمارستان میمیره … و حنیف علی رغم تمام شواهد به حبس ابد محکوم میشه … اون روز من و حنیف رو با هم صدا کردن … ملاقاتی داشتیم … ملاقاتی داشتن حنیف چیز جدیدی نبود … اما من؟ … من کسی رو نداشتم که بیاد ملاقاتم … در واقع توی 8 سال گذشته هم کسی برای ملاقاتم نیومده بود … تا سالن ملاقات فقط به این فکر می کردم که کی ممکنه باشه؟ … . برای اولین بار وارد سالن ملاقات شدم … میز و صندلی های منظم با فاصله از هم چیده شده بودن و پای هر میز یه نگهبان ایستاده بود … شماره میز من و حنیف با هم یکی بود … خیلی تعجب کردم … . همسرش بود … با دیدن ما از جاش بلند شد و با محبت بهش سلام کرد … حنیف، من رو به همسرش معرفی کرد … اون هم با حالت خاصی گفت: پس شما استنلی هستید؟ حنیف خیلی از شما برام تعریف کرده بود ولی اصلا فکر نمی کردم اینقدر جوان باشید … اینو که گفت ناخودآگاه و سریع گفتم: 25 سالمه … از حالت من خنده اش گرفت … دست کرد توی یه پاکت و یه تی شرت رو گذاشت جلوی من … . واقعا معذرت می خوام … من بسته بندیش کرده بودم اما اینجا بازش کردن … خیلی دلم می خواست دوست شوهرم رو ببینم و ازش تشکر کنم که حنیف اینجا تنها نیست … امیدوارم اندازه تون باشه … .  اون پشت سر هم و با وجد خاصی صحبت می کرد … من خشکم زده بود … نمی تونستم چشم از اون تی شرت بردارم … اولین بار بود که کسی به من هدیه می داد … اصلا نمی دونستم چی باید بگم یا چطور باید تشکر کنم … توی فیلم ها دیده بودم ...   .... ═══════ ೋღ 🕊ღೋ══════ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همراه با مناجات با خدا و اهل بیت علیهم السلام ۹۶ بی قیمت ام و جز تو خریداری ندارم... 😭😭😭😭😭😭 صَلَی اللهُ عَلَیْکَ یَا اَبَاعَبْدِاللهِ الْحُسَیْن 🎙حاج مهدی رسولی https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌺یابن الحسن... 🔻روز ظهور تو،چه سرافکنده می‌شوند 🔻آنان که در دعای فرج کم گذاشتند.. ☘به رسم هرشب،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان🌹 میخوانیم: الهی عظم البلا...⚡️ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
..🍂. ✋ ‏یاصاحب‌الزمان ؛ تلافی سیلیِ کوچه آرزوی ماست برگرد و روی غیرتِ ما هم حساب کن ... https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ السَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیق ُ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ 💚 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•🩶• -آࢪامـش!؟ ..!(:  منْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً ؛ هر که از خدا پروا کند، خدا راهی برای بیرون رفتن از تنگناها برای او باز می کند. | سوره طلاق آیه ۲ | https://eitaa.com/oshagholhasan_313
..🍂. حسن‌جانِ‌دلم زهرا‌حرم‌نداشت،تو‌هم‌بی‌حرم‌شدی از‌کـودکی‌همیشــه‌هــوادارمـادری https://eitaa.com/oshagholhasan_313
. مقداد از کوچه بنی هاشم می گذشت که (ملعون) ، سد راه او شد. به مقداد گفت: از کجا می آیی؟ مقداد جواب داد : از خانه ی مولایم (علیه السلام)، عمر (لعنت الله علیه) تا این سخن را شنید یک سیلی محکم به مقداد زد و مقداد نقش زمین شد و شروع کرد به گریه کردن... عمر (ملعون) مضحکانه گفت : درد داشت که گریه میکنی؟ مقداد جواب داد : گریه من به خاطر سیلی خوردنم نیست، به خاطر این است که با این دست سنگین، دختر صلی الله علیه و آله و سلم را سیلی زدی. حالا احساس سیلی خوردن (سلام الله علیها) را حس میکنم.... 📚 بحارالانوار،جلد ۴۳ اسناد سیلی زدن به صورت فاطمه زهرا سلام الله علیها... 🔻مدرک اول : پیامبراکرم فرمودند؛ یا امیرالمؤمنین (علیه السلام) ! گریه میکنم از ضربت بر فرق تو و سیلی برگونه فاطمه (سلام الله علیها) 📚امالی صدوق(تحقیق قسم دراسات الاسلامیه)۱۹۷ 📚اثبات الهداة۲۸۱/۱(حرعاملی) 📚بحارالانوار۲۸/۵۱و۱۴۹/۴۴ 📚عوالم العلوم۳۹۷/۱۱ 🔻مدرک دوم : حضرت فاطمه(سلام الله علیها) فرمود؛ عمر (لعنت الله)، چنان به صورتم سیلی زد که گوشواره‌ام از گوشم کنده شد... 📚الهدیةالکبری۱۷۹ 📚بحارالانوار۳۴۹/۳۰ 📚بیت الاحزان۱۲۱(شیخ عباس قمی) 📚مجمع النورین۱۴۷(مرندی) 📚الهجوم علی بیت فاطمة۴۵۲(عبدالزهرامهدی) 🔻مدرک سوم : از (علیه السلام) نقل شده : عمر بن خطاب(لعنةالله علیه) ، به حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفت : نامه رد را به من بده، حضرت از دادن نامه امتناع کردند، سپس عمربن خطاب (لعنة الله علیه)، سیلی به صورت او زد... گویا می‌بینم که گوشواره از گوشش بر زمین افتاد... 📚الاختصاص۱۸۵(شیخ مفید) 📚بحار الانوار۱۹۲/۲۹ 📚فاطمة بهجةقلب المصطفی۵۴۶/۲ 🔻مدرک چهارم : عمر (ملعون) گفت: پس از روی مقنعه چنان سیلی به صورتش زدم که گوشواره‌اش کنده شد و بر زمین پرت شد. 📚بحارالانوار۲۹۴/۳۰ 📚 مدرک پنجم : گفته رسول الله (صلی الله علیه و آله) ؛ تو اولین نفری هستی از ک به من ملحق میشوی ، بعد از من ظلم و ناراحتی به شما می رسد تا جایی که تو را می زنند خداوند قاتل تو را لعنت کند. 📚کتاب سلیم بن قیس صفحه ۹۰۷ و... ﭘﯿﺎﻣﺒﺮ ﺍﮐﺮﻡ ﺻﻠّﯽ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﯿﻪ ﻭ ﺁﻟﻪ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ ؛ ﺍﯼ ﻓﺎﻃﻤﻪ(سلام الله علیها) ! ﺍﮔﺮ ﺗﻤﺎﻡ ﭘﯿﺎﻣﺒﺮﺍﻧﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﺮﺍﻧﮕﯿﺨﺘﻪ ﻭ ﺗﻤﺎﻡ ﻓﺮﺷﺘﮕﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﻘﺮﺏ ﺩﺭﮔﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﺪﻩ ﺍﺳﺖ ، ﺑﺮﺍﯼ مبغض تو و او ﮐﻪ ﺣﻖ ﺗﻮ ﺭﺍ ﻏﺼﺐ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﮐﻨﻨﺪ، ﻫﺮﮔﺰ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺁﺗﺶ ( ) ﺧﺎﺭﺝ ﻧﻤﯽ‌ﺳﺎﺯﺩ. 📚 ﺑﺤﺎﺭﺍﻻﻧﻮﺍﺭ، جلد ۷۶ صفحه ۳۵۴ يا فاطِرُ بِحَقِّ فاطِمة عَجِّلْ لِوَلِيِّكَ الفَرَج🤲 ✨اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ✨ 💔 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
48.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مداحی در محضر رهبری۱۴ حاج غلامرضا سازگار - مداحی در حضور رهبر معظم انقلاب ، در دیدار خانواده شهداء واقعه ۷تیر و شهداء مدافع حرم ۱۳۹۵/۴/۵ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.. سَخت‌است تَماشای‌زمین‌خُوردن‌مَادر ای‌وِای که این‌قُرعه‌به‌نام‌حَسن افتاد اِی مآدَری ترین پِسَرِ عآلَم ¹¹⁸ حسن غریبِ مادر...❤️‍🩹... بِمیرَم بَرا غُربَت این شَب هات شآهِ سِپید موُیِ بَقیع...🖤... السَّلامُ عَلَيْكِ يا أُمَّ الحَسَنِ.... https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.🥀💔• دلم برای امام غریبم خون است چگونه تاب آورد دیدن سیلی به گوش مادر را، چگونه تاب آورد پهلوی شکسته را، چگونه تاب آورد به بستر خوابیدن مادر را تا چه زمان آن درب نیم‌سوخته قاتل امام مظلوم من شد؟ پسر باشی و غیرت‌الله و جلوی چشمت سیلی به مادرت بزنند؟ چقدر سنگین است غم مادر... :)😔 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
12-Fatemie-Aval[Shab4]-1396[1439]-Mohsen Saemi-Shoor[03].mp3
3.42M
. دعا می خونم زیر لبهام یه آقایی صدامو داره تو زندگیم دلخوشیم اینه امام حسن هوامو داره ... https://eitaa.com/oshagholhasan_313
زمینه سلامٌ علیکِ یا اُمّاه.mp3
17.1M
سلامٌ علیکِ یا اُمّاه 🎙حاج سید مجید بنی فاطمه تاریخ مداحی ۱۳آذرماه۱۴۰۳ https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا