eitaa logo
عشاق‌الحسن(محب‌الحسن)
15.5هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
2.5هزار ویدیو
6 فایل
"‌کُلّٰناٰ‌بِفِداٰک‌یاٰ‌اَبامُحَمّدیاحَسَن‌مُجتَبی(عَ)💚🌿 آقا ... در شلوغی‌های دنیـا مـن بـه دنبـال تــوام در شلوغی‌های محشـر تـو بیـا دنبـال مـن آبادی‌ بقیع‌ نزدیک است✨ .. سخنی بود درخدمتیم @ghribemadine118 و تبادلات کانال @yazahra_67
مشاهده در ایتا
دانلود
•.📝 ‌ 💚 سحر‌بیست‌وسوم..... ✍ از لحظه‌ای که سیاهی... زمین را خلوت کرده است... اذن "دعای فرج"... بر همه اهل زمین، وارد گشته است.. که برترین اعمالش... دستان رو به آسمان... است؛ تمام باطن قدر را رو می‌کند.... و این یعنی.... ؛ تو......راز همه تقدیرهای عظیم، در لیلةالقدری...یوسف نشسته ام اینجا... در لابلای جمعیتی که، امتداد نگاهشان، به آغوش تو می‌رسد... جمعیتی که قرآن بر سر می‌گذارند، تا شاید، باطن قرآن را، در میان خود، حاضر ببینند... جمعیتی که بعد از علی... دلخوش به نفس های آخرین دردانه اش هستند، که همین حوالی... فضای زمین را معطر کرده است... سالهاست که، بیست و سومین سحر رمضان را ... گوش به زنگ نشانه ای از تو...تا صبح، چشم انتظاری می‌کنیم... اما... گویی هنوز دلهای زنگار گرفته مان... برای دریافت اجابت آماده نشده اند... خسته ايم... از آمد و رفت رمضان هايی که به ملاقات چشمان دلکش تو، ختم نمی‌شوند... خسته‌ايم.. از رمضان هايی که نماز عيدش، همچنان بی حضور تو اقامه مے شوند... خسته ايم... از شلوغی های دنیایی که خالی از خواستن‌های صادقانه توست... برای جانهای خسته از گناه مان، امن یجیب بخوان...یوسف دعای تو.. حتما راه اجابت را باز خواهد کرد... دعا کن... دعاهای بی رمق مان، تا آسمان بالا روند... دعا کن... شاید....اجابت...شویم... https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.📝 🌸روز‌بیست‌و‌چهارم... ✍ به خط پایان، که نزدیک می‌شویم؛ تعارضی عظیـم، قلبمان را گرفتار می‌کنـــد؛ "شــوقِ" تجربه قنوت‌هايی که هر کدامشان سفری بلند، به آسمان تو را رقم می‌زنــــد، یـــــا.... "غــــمِ" از دست دادن سحر هایی که، بی‌نظیرترين فرصتهای هم آغوشی با تـو بوده‌اند❗️ دلــم برایت تنــگ می‌شود.... خدا برای لحظه‌هايی که هیـــچ صدایی، جز نجوای دعای سحر، از خانه های اهل زمین، بالا نمی‌رفت. برای لحظه هایی که چراغ های روشن خانه‌های همسایه، شوق بیدار ماندن را در دلم، بیشتر می‌کرد. برای لحظه‌هايی که، با هر کدام از نامهای تو، قنوت می‌گرفتم و با تکرار مکررشان، بوسه‌های مداوم تو را احساس می‌کردم. دلم برایت تنگ می‌شود خدا... تـــو، همان لذت شیرین لحظه افطارم بوده‌ای، که در اولین جرعه آب، تجربه اش می‌کردم. تـــو... همان احساس خالی شدنم، در لابلای العفو‌های شبانه‌ام بودی...که تمام جان مرا، با آرامشی عظیم، احاطه می‌کردی. دلــ💞ـم برایت تنگ می‌شود... خدا نميدانم تا رمضان دیگر... چه برایم مقدر کرده‌ای؟ امــــا... بگــذار، سهم من از این رمضان، همین سجاده خیسی باشد، که در همه طول سال، نمناک باقی بماند. بگذار...تمام اِرثیه‌ام از سحرهایش، همین قنوت‌هایی باشد، که تا رمضان دیگـــر، حتی یک سحر نیز، از ادراکـش، جا نمانم. بگـــذار...خالی شدنم را تا رمضان دیگر، به کوله باری سیاه تبدیل نکنم. تصور جمع شدنِ سفره‌ات، دلم را می‌لرزاند. رمضان می‌رود ... و....مــــن می‌مانم... و یک دنیای شلوغ. می‌ترسم دوباره دستان تو را در شلوغ_بازار دنیا گم کنم. وای....دلـ❤️ـم برایت تنگ می‌شود؛ خـدا می‌شود در میان دلم، چنان لانه کنی، که ترس نداشتنت، پشتم را نلرزاند ؟ میشود؛ همیشه بمــــانی؛ خـ💫ــدا ؟ طاعات و عباداتتون مقبول درگاه حق ان‌شاءالله 🤲 https://eitaa.com/oshagholhasan_313
‌ •.📝 روزبیست‌وپنجم... ✍ هفته آخر رمضان است..... و غریبی‌ات.... هزار سال است که به غریبی علی اضافه شده...است... و ما..... همچنان هزار سال است که آواره دردهای ناتمام شماییم... یوسف اما.. این آوارگی را به هزار عافیت دیگر نمی‌دهیم!! فرزند شما بودن.... هزینه میخواهد... و ما ... برای چنین عظمتی... هر هزینه‌ای را به جان می‌خریم.... تمام عزت‌مان این است که، ... شریک درد شماییم... اینکه؛ ما را در جامه مشکی‌تان شریک می‌کنید... اینکه ؛ جرعه ای از دردتان را به جانمان می‌اندازید... اینکه؛ از غربتتان،، به ما نیز سهمی داده‌اید... اینکه؛ بی شما زیستن برایمان محااال است..... اینکه؛ بی شما مردن برایمان محااااال است... اینکه ؛ وقتی دستمان از لابلای انگشتانتان رها می‌شود... دیگر اثری از شادی در رخسارمان نمی‌ماند!!!! اینکه؛ درد خانواده شما، جانمان را به آتش کشیده است! و این؛ شرح حال یک درد مبارک است... *درد عااااااشقی* هزاااار الحمدلله... که عاشقمان کرده‌اید!!!! هزار الحمدلله که در دل سیاهمان تجلی کرده‌اید!!! و اینگونه بود که ما قیمت گرفته‌ایم!!! و اینگونه بود که ما عزت گرفته‌ایم.. الحمدلله که چشمان ما را برای چشم انتظاری ،، برگزیده‌اید... الحمدلله که دل ما را، برای خون جگری، انتخاب کرده‌اید... الحمدلله که دستان ما را، برای التماس حضورت، فراخوان کرده اید... الحمدلله یوسف... که هنوز زلیخا نشده... ازدردتان به ما خورانده‌اید... هزااار سال دیگر هم که طول بکشد.... ما منتظرت میمانیم.... اصلا...کار دیگری در زمین نداریم،، یوسف.... منتظر ملاقات چشمان دلبرت میمانیم... منتظر لمس حرارت آغوشت... منتظر شنیدن صدای عاشق کش ات... ❣ما.... منتظرت میمانیم! https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.📝 شب‌بیست‌وهفتم....و این.... آخرین لیلةالقدری است که خدا آنرا برای جاماندگانی چو من... ذخیره کرده است. رمضان گذشت.. و من حتی یک نگاه ویژه، مهمان صاحب‌الامر زمین، نشده‌ام.. دویدن‌های صبح و شبم ، نیز، آنقدر آلوده است... که راه آسمان را برایم، باز نمی‌کند... اما دلخوشم... به این شب... شاید، امشب برایم راهی باز شد... شاید من هم، با اهل آسمان محرم شدم... شاید گوشه ای، مرا نیز... پذیرفتند... ❣امشب شاید به سوی خانه عزیزمصر که نه... به سوى خانه عزیز اهل زمین...کوچه‌ای را پیدا کنم... ای اهل آسمان.... ؛ امشب کاش... نگاهم کنید.. کاش، قبولم کنید... کاش نام آلوده مرا هم،... در گوشه ای از سفره آخرین منجی زمین، بنویسید... به جان عزيزش قسم... فقط گدای یک نگاه ویژه اویم... همیییییین گذشت.... همه رمضان گذشت.... و من... دور آخرین سفره های سحرم ... همچنان، به دنبالش، می‌گردم .... همچنان..... ❣اما گاه فراموش میکنم.... او همیین جاست..... و این منم... که سفره دار زمین را، گم کرده ام... خدا کند، پیدا شوم.... خدا کندکه.... پيدايم کند..... ❣پيدايم کن.... پادشاه تنهاي زمین من.... در مهمانی رمضان هم... پيدايت نکرده ام..... https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.📝 ‌ ‍ ‌ ☀️روزبیست‌و‌هشتم.... ✍ دلم می لرزد، خــــدا فقط یک سحر دیگر تا سوت پایان باقی مانده است. دلم می لرزد، خـــدا از شیطانی که پشت دروازه های رمضان، کمین کرده است. از دنیای شلوغی، که منتظر است، چنان مشغولم کند، که تو را در هیاهوی روزهايش، گم کنم. از نفس خبیثی، که آرامش امروزش را، حاصل عبادت هایش می داند، نه حاصل عنایت هايت! خـــدا..... دلم، تو را برایِ همیشه می خواهد! آغوش گرم و بی همتای تو را، که آرامشش را حتی در آغوش مادرم نیز، تجربه نکرده ام. مـن....از دنیای بدون تو، می ترسم. از شبهای سیاهی که نور یاد تو، دلم را روشن نمی کند. از روزهای سپيدي، که بدون هم نفسی با تو، تاریک ترین لحظه های عمر من هستند. قلبــ💔ــم... بهانه های لحظه وداع را آغاز کرده است. و دستانم، لرزش ثانیه های وداع را، پیش کشیده اند. چه کنــــم...؟ بی سحرهای روشـــن؟ بی زمزمه های ابوحـــمزه؟ بی اشکهای افتتــــاح؟ ❣نـــرو از خانه ما، دلبـــرم! من بی تو، از پرِ کاهی سبک ترم، که به اشاره ای، اسیر دست شیطان می شود. نـــرو از خانه مـا، بمــان، همین جــا، در لابلاي تارو پود سجاده ای که به نگاهت خو گرفته است. بمـــان! مــن، بی تـــو....فقیرترین انسانِ زمینم؛ خدا https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.📝 🌸 روز بیست و نهــم خداحـافـظ؛ نزدیکــترین رفیـق خداحـافـظ؛ آرام تــرین اَنیـــس خداحـافـظ؛ عاشق ترین همــراه الحمداللّــه برای هر الماسی که به چشمانمان بخشیدی. الحمداللّــه برای هر بوسه ای که در سجاده سحر، و ضیافت افطــار، مهمانمان کرده‌ ای! الحمدللّــه برای دور همی‌ های شبانه ای که، ما را از سرتاسر زمیــن، فقــط بصرفِ جرعه ای عشــق، دور هم جمع کردی. و مــا سی سحـ💫ـر، دست در دست هم، مهمانِ آغوشی بودیم، که به اندازه همه‌ ی اهل زمین، جا دارد! الحمداللّــه برای رفاقتهایی که، از پسِ فرسنگها فاصله، فقط و فقط در دایره‌ ی محبت تـــو، آغاز شــد و قرار است تا آسمانــت طــــول بکشــد. 💢خداحافظ های پر از پــرواز خداحافظ پر از اُمیـــــد خداحافظ دردِ دل های عاشقانه‌ ی سحــر راستــے رفیــ🤝ـق! آیا ما سفره‌ی دیگــری از تو را تجربـه خواهیم کرد؟ نمیدانیم؛ به کداممــان، فرصتِ درآغـوش کشیدنِ دوباره‌ ات را خــواهند داد؟ اما یقین بدان؛ از تو عــزیزتر، ثانیه‌هایی در گذر زمان، سراغ نداریــم! ✨به خُـــدایی می‌سپاریمَــت که تو را مایه‌ی سبکبالی دلهای آشفته‌مان آفـــرید! ✨به دست همان دلبری می‌سپاریمت، که تمنّــای دلهایمان را برای سرکشیدنِ جرعه‌ های دیگرت، می‌داند و می‌بیند! خداحافـ✋ـظ رمضـان دعایمان کن، تا دست در دست هم... برای درآغوش کشیدنِ دوباره ات، آماده شویم! دعایمان کن... تا آمدنِ دوباره ات، راهِ آسمــان را گُــم نکنیم. https://eitaa.com/oshagholhasan_313
•.📝 مناسبتی‌عیدفطر و لله الحمد... الله اکبر علی هدانا... ✍ تو را سپاس دلبرم... برای تک تک ثانیه هایی که کام دلم را به طعم ع ش ق... شیرین کردی... ❣تو را سپاس... حبیبم.. برای همه آن سفره هایی که فقیرترینی چو مرا نیز، در کنارشان، پذیرفتی... ❣تو را سپاس... برای لمس لبان ترک خورده اهل عشق، که قرن ها پیش، تشنگی را برای عشق بازی با تو ، انتخاب کرده بودند ... ❣تو را سپاس... که دلم را تطهیر کرده ای.. که چشمانم را...بیدار کرده ای... که دستانم را تا خودت...بالا کشانده ای.... ❣تو را سپاس... که من نیز...مسافر پرواز، در رمضان دیگری بوده ام... هر چند که بالهایم شکسته بود... اما... اشک های همسفرانم... و مناجات هم سفره گانم ...مرا نیز، از زمین، بلند کرده بود... ❣تو را سپاس.... برای هر "بک یا الله"... که تمام تو را، به یکباره در وجود من... نازل می کرد... ❣تو را سپاس... برای قنوت هایی که مرا تا درآغوش کشیدن آسمان تو... پرواز دادند... قنوت هایی که به نام نامی "کبریایی " تو...جان گرفتند...؛ اللهم اهل الکبریا و العظمه... ❣تو را سپاس، همه سرمایه من...؛ مهمانی ات....بی نظیر بود.... آنقدر که هر شکری، شکر دیگری را می طلبد... ❣فقط.... می ماند... یک التماس... ؛ نعمتت را تمام کن...خدا و قنوت دعاهایمان را...به اجابت حضور یگانه آفتاب زمین... مزین نما.... یا مجیب دعوت المضطرین... 🍃 https://eitaa.com/oshagholhasan_313