🍃یابن الحسن...
روز ظهور تو،چه سرافکنده میشوند
آنان که در دعای فرج کم گذاشتند..
به رسم هرشب،تجدید بیعتی دوباره با مولای غریبمان
میخوانیم: الهی عظم البلا...⚡️
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
#سلامامامزمانم✋
السلام ای آفتاب پشت ابر
السلام ای اوج قله، کوه صبر
السلام ای فخر آدم در زمین
یادگار حضرت روح الامین . . .
#اللهمعجللولیکالفرج
#بحقعبداللهبنالحسنعلیهالسلام
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ رَبِّ الْعالَمینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ فاطِمَةَ الزَّهْراَّءِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَبیبَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِفْوَةَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَمینَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حُجَّةَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا نُورَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا صِراطَ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا بَیانَ حُکْمِ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا ناصِرَ دینِ اللّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا السَّیِدُ الزَّکِىُّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْبَرُّ الْوَفِىُّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الاْمینُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْعالِمُ بِالتَّأویلِ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْهادِى الْمَهْدِىُّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الطّاهِرُ الزَّکِىُّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا التَّقِِیُّ النَّقِىُّ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الْحَقُّ الْحَقیقُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ اَیُّهَا الشَّهیدُ الصِّدّیق
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَبا مُحَمَّدٍ الْحَسَنَ بْنَ عَلِی وَ رَحْمَةُ اللّهِ وَ بَرَکاتُهُ
#امامحسنیام💚
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
#یاحسنمجتبیعلیهالسلام
در اوج شور و حال #محرم هنوز هم
این دل برای قبر شمـا شور می زند😔😭
#کاشکیمیمردموازحرمنبودیمحروم
#کریمآلاللهعلیهالسلام 🖤
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🏴
☀️ #روزپنجم: جناب زهیر(ع) و...
این روز مانند روز چهارم میان چند شهید کربلا مشترک است. شب پنجم به حبیب بن مظاهر و حضرت عبدالله بن حسن کودک هشت سالة امام مجتبی(ع) نیز منسوب است. عبدالله(ع) در شمار آخرین شهیدانی بود که پیش از شهادت امام حسین(ع) در ظهر عاشورا به شهادت رسید.
زهیر، الگوی عاشقی کربلاست. او تا چند روز پیش، از دیدار حسین(ع) هراس داشت، اما پس از آن که به خیمه امام گام نهاد، هراسش به عشقی جاودانه بدل شد. بارقه نگاه حسین(ع) چنان در جانش اثر کرده بود که از همه هستی خود گذشت و از دنیا و خانمان گسست. او در این راه چنان پیش رفت که به یکی از فرماندهان سپاه آن حضرت تبدیل شد.
🏴🏴🏴
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
🌷#حضرتعبداللهبنالحسنعلیهالسلام
مادرش بنت سليل، و هنگام شهادت هشت ساله بود. او در آخرين لحظات در آغوش حضرت امام حسين عليهالسلام به شهادت رسيد.
هنگامي که امام عليه السلام تنها مانده بود، عبدالله که پسر بچه اي بيش نبود، استغاثه ي عمويش را شنيد و از خيمه بيرون دويد تا به عمويش کمک کند. امام عليهالسلام به خواهرش زينب عليهاالسلام فرمود: مگذار عبدالله بيايد، ولي او موفق نشد و عبدالله خود را به عمويش رسانيد و گفت: سوگند به خدا که از عمويم جدا نخواهم شد.
عبدالله که در کنار عمويش بود، ابحر بن کعب و يا حرملة بن کاهل (لعنة الله عليهما) قصد جان امام عليهالسلام را کردند در حالي که آن حضرت روي زمين افتاده بود. عبدالله در حالي که با دستش از عمويش دفاع ميکرد به آن دو گفت: ای ملعون ميخواهي عمويم را بکشي؟! ابحر دست عبدالله را با شمشير قطع کرده و امام او را به آغوش ميگيرد و حرملة (لعنة الله عليه) او را در آغوش عمويش با تيري به
شهادت ميرساند.🕊
السلام علیک یا عبدالله بن الحسن(ع)
🌷🕊
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
❁﷽❁
#عمـو رسيدم و ديدم؛ چقدر بلوا بود!
سَرِ تَصٰاحـُبِ عَمـامهی تـو دعــوا بود
بلنـد شو؛ که همه سوی خيمهها رفتـند
مـن آمدم سـوی گـودال، #عمـه تنها بود
#عبداللهبنالحسنعلیهالسلام💔
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴
لحظهی آخره عمو داره میره...
عمه یه کاری کن
منو نمیبره...
#السلامعلیکیاعبداللهبنالحسن💔
#پنجممحرم
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
همیشه میگن رفیقا خوش به احوال شهیدا.mp3
12.27M
همیشه میگن رفیقا خوش به احوال شهیدا
🎙حاج سید رضا نریمانی
تاریخ مداحی ۲۰تیرماه ۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
شور ای بنازم به حسن امیر و سلطانم.mp3
10.16M
ای بنازم به حسن امیر و سلطانم
🎙حاج محمدرضا بذری
تاریخ مداحی ۲۰تیرماه۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
واحد البقیع لنا.mp3
5.3M
البقیع لنا
🎙کربلایی حسین طاهری
تاریخ مداحی ۲۰تیرماه۱۴۰۳
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
عشاق الحسن محب الحسن.پناهیان.mp3
1.11M
🍃ماجرای دو برادر
🎙استاد پناهیان
حتما گوش کنین
🟢 گلچین مداحی های محرم1403
همراه با پستای خاص واستوری های امام حسن مجتبی علیه السلام
https://eitaa.com/joinchat/577045020C117bf99715
https://eitaa.com/joinchat/577045020C117bf99715
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃حکایت عشق ۱۴
شعرخوانی حاج سعید حدادیان در منزل شهید محمدحسین حدادیان
#امام_حسنی_ام
#عشاق_الحسن_محب_الحسن_ع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
شور پر پرواز منه پر علمها.mp3
5.1M
پر پرواز منه پر علمها
🎙کربلایی محمدحسین حدادیان
تاریخ مداحی ۱۹تیرماه۱۴۰۳
#امام_حسنی_ام
#عشاق_الحسن_محب_الحسن_ع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️#شبششممحرم
ایحسنزاده #حسندرحسنتمیبینم
روحتوحیدمیانسخنتمیبینم
رویلبهایتوبانیزهنوشتند #حسن
خطکوفیبهعقیقیمنتمیبینم
#قاسمابنالحسن🏴
#انتنکرونىفاناابنالحسن
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
قاسم است و از همه شاهانِ عالَم او سر است
آنچنان شمشیر میزد گوییا که حیدر است
داد با یک جمله قاسم، درس عشق و انتظار:
«جان، فدای یار کردن، از عسل شیرینتر است»
خداوندا! به یتیمان امام حسن مجتبی سلام الله علیه، سوگندت میدهیم با ظهور ولیّت به یتیمی ما پایان بده... 🤲
#یاقاسمبنالحسنعلیهالسلاممددنا
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتشصتوهفتم
آقا محمدمهدی ... که همه آقا مهدی صداش می کردن ... از نوجوانی به شدت شیفته و علاقه مند به مادرم بوده ... یکی دو باری هم خاله کوچیکه با مادربزرگم صحبت کرده بوده ... دیپلم گرفتن مادرم و شهادت پدربزرگ ... و بعد خواستگاری پدرم ... و چرخش روزگار ...
وقتی خبر عقد مادرم رو به همه میگن ... محمدمهدی توی بیمارستان، مجروح بوده ... و خاله کوچیکه هم جرات نمی کنه بهش خبر بده ... حالش که بهتر میشه ... با هزار سلام و صلوات بهش خبر میگن ... آسیه خانم عروس شد و عقد کرد ... و محمد مهدی دوباره کارش به بیمارستان می کشه ... اما این بار ... نه از جراحت و مجروحیت ... به خاطر تب 40 درجه ...
داستان عشق آقا مهدی چیزی نبود که بعد از گذشت قریب به 20 سال ... برای پدرم تموم شده باشه ... و همین مساله باعث شده بود ... ما هرگز حتیاز وجود چنین شخصی توی فامیل خبر نداشته باشیم ...
نمی دونم آقا مهدی ... چطور پای تلفن با پدر حرف زده بود... آدمی که با احدی رودربایستی نداشت ... و بی پروا و بدون توجه به افراد و حرمت دیگران ... همیشه حرفش رو می زد و برخورد می کرد ... نتونسته بود محکم و مستقیم جواب رد بده ...
اون شب حتی از خوشی فکر جنوب رفتن خوابم نمی برد ... چه برسه به اینکه واقعا برم ... اما...
از دعای ندبه که برگشتم ... تازه داشت صبحانه می خورد ... رفتم نشستم سر میز ... هر چند ته دلم غوغایی بود ...
اگر این بار آقا مهدی زنگ زد ... گوشی رو بدید به خودم ... خودم مودبانه بهشون جواب رد میدم ...
جدی؟ ... واقعا با مهدی نمیری جنوب؟ ... از تو بعیده ... یه جا اسم شهید بیاد و تو با سر نری اونجا ...
لبخند تلخی زدم ...
تا حالا از من دروغ شنیدید؟ ... شهدا بخوان ... خودشون، من رو می برن ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313
✹﷽✹
═══════ ೋღ🕊ღೋ══════
#داستان📕
#نسلسوخته
✅ قسمتشصتوهشتم
با حالت خاصی بهم نگاه کرد ...
چرا نمیری؟ ... توی مراسم مادربزرگت که خوب با محمد مهدی ... خاله خان باجی شده بودی ...
نمی دونستم چی باید بگم ... می خواستم حرمت پدرم رو حفظ کنم ... و از طرفی هم نمی خواستم بفهمه از ماجرا با خبر شدم ... با شرمندگی سرم رو انداختم پایین ...
جواب من رو بده ... این قیافه ها رو واسه کسی بگیر که خریدارش باشه ...
همون طور که سرم پایین بود ... گوشه لبم رو با دندون گرفتم...
خدایا ... حالا چی کار کنم ... من پا رو دلم گذاشتم به حرمت پدرم ... اما حالا ...
یهو حالت نگاهش عوض شد ...
- تو از ماجرای بین من و اون خبر داری ...
برق از سرم پرید ... سرم رو آوردم بالا و بهش نگاه کردم ...
من صد تای تو رو می خورم و استخوان شون رو تف می کنم ... فکر کردی توی یه الف بچه که مثل کف دستم می شناسمت .... می تونی چیزی رو از من مخفی کنی؟ ... اون محمد عوضی ... ماجرا رو بهت گفته؟ ...
با شنیدن اسم دایی محمد ... یهو بهم ریختم ...
نه به خدا دایی محمد هیچی نگفت ... وقتی هم فهمید بقیه در موردش حرف می زنن دعواشون کرد ... که ماجرای 20 سال پیش رو باز نکنید ... مخصوصا اگر به گوش خانم آقا محمد مهدی برسه ... خیلی ناراحت میشه ...
تا به خودم اومدم و حواسم جمع شد ... دیدم همه چیز رو لو دادم ... اعصابم حسابی خورد شد ... سرم رو انداختم پایین... چند برابر قبل، شرمنده شده بودم ...
هیچ وقت ... احدی نتونست از زیر زبونت حرف بکشه ... حالا ... الحق که هنوز بچه ای ...
پاشو برو توی اتاقت ... لازم نکرده تو واسه من دل بسوزونی... ترجیح میدم بمیرم ولی از تو یکی، کمک نگیرم ...
#ادامهدارد...
═══════ ೋღ
🕊ღೋ══════
#امامحسنیام
#عشاقالحسنمحبالحسنع
https://eitaa.com/oshagholhasan_313