💞عشاق الرضا علیه السلام
📚#حکایت
میگویند روزی مرد کشک سابی نزد شیخ بهائی رفت و از بیکاری و درماندگی شکوه نمود و از او خواست تا اسم اعظم را به او بیاموزد، چون شنیده بود کسی که اسم اعظم را بداند درمانده نشود و به تمام آرزوهایش برسد. شیخ مدتی او را سر گرداند و بعد به او میگوید اسم اعظم از اسرار خلقت است و نباید دست نااهل بیافتد و ریاضت لازم دارد و برای این کار به او دستور پختن فرنی را یاد میدهد و میگوید آن را پخته و بفروشد بصورتی که نه شاگرد بیاورد و نه دستور پخت را به کسی یاد دهد.
مرد کشک ساب میرود و پاتیل و پیاله ای خریده شروع به پختن و فروختن فرنی میکند و چون کار و بارش رواج میگیرد طمع کرده و شاگردی میگیرد و کار پختن را به او میسپارد. بعد از مدتی شاگرد میرود بالا دست مرد کشک ساب دکانی باز میکند و مشغول فرنی فروشی میشود به طوری که کار مرد کشک ساب کساد میشود.
⇦ کشک ساب دوباره نزد شیخ بهائی میرود و با ناله و زاری طلب اسم اعظم میکند. شیخ چون از چند و چون کارش خبردار شده بود به او میگوید: «تو راز یک فرنیپزی را نتوانستی حفظ کنی حالا میخواهی راز اسم اعظم را حفظ کنی؟ تو برو کشکت را بساب.»
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
💞عشاق الرضا علیه السلام
#حکایت
✍آورده اند که بهلول در خرابه ای مسکن داشت و جنب آن خرابه، کفش دوزی بود که پنجره اش بر خرابه مشرف بود.
🍂بهلول، ذخیره ی ناچیزی داشت که زیر خاک پنهان نموده بود، هرگاه احتیاج می یافت خاک را زیر و رو کرده به قدر کفاف از آن بر می داشت و بقیه را مجددا زیر خاک مدفون می ساخت.
کفش دوز بر این قصه واقف شد و روزی در غیاب بهلول، ذخیره ی او را به سرقت برد.
🍂چون بهلول به سراغ پول رفت و جای آن را خالی دید دریافت که این عمل از کفش دوز صادر شده، پس نزد او رفت و از هر دری سخن راند و بدون اشاره به ماجرا، از وی خواست که مساله ای را برایش حساب کند.
آن گاه چندین خرابه را نام برد و به دنبال هر یک، مبلغی را ذکر کرد و آخر گفت :
🍂می خواهم همه ی این پول هایی را که در نقاط مختلف ذخیره کرده ام را بیاورم و در این خرابه پنهان کنم، آیا مصلحت می دانی؟
کفش دوز، نظر بهلول را تایید کرد و پس از رفتن او، دیگ طمعش به جوش آمده با خود حساب کرد که چون بهلول پول هایش را از نقاط مختلف جمع کند و به خرابه بیاورد و جای پول های خود را خالی ببیند اطمینانش سلب شده به طور حتم از تصمیم خود منصرف خواهد شد.
🍂پس بهتر آن است این مختصر پولی که به سرقت برده به جای خود بر گرداند و پس از این که بهلول تصمیم خود را عملی نمود، همه ی پول ها را به یک باره به سرقت ببرد.
کفش دوز آن چه را به سرقت برده بود به جای خود باز گرداند و مدتی بعد بهلول به خرابه آمده آن ها را برداشت و آن محل را ترک کرد.
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_6037215174690083339.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
💞عشاق الرضا علیه السلام
🔸نام تو آرامش جان من است.
#حکایت نجات خطیب یزدی از توطئه بهاییان با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
📚آیینه اسرار، ص۹۳.
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
💞عشاق الرضا علیه السلام
#حکایت
🔹میگویند ملا نصرالدین از همسایهاش دیگی قرض گرفت. پس از چند روز دیگ را با دیگی کوچک به او پس داد.
وقتی همسایه قصه دیگ اضافی را پرسید ملا گفت: دیگ شما در خانه ما وضع حمل کرد!
🔹 چند روز بعد، ملا دوباره برای قرض گرفتن دیگ به سراغ همسایه رفت و همسایه خوشخیال این بار دیگی بزرگتر به ملا داد به این امید که دیگچه بزرگتری نصیبش شود.
🔹تا مدتی از ملا نصرالدین خبری نشد.
همسایه به در خانه او رفت و سراغ دیگ خود را گرفت.
ملا گفت: دیگ شما موقع وضع حمل در خانه ما فوت کرد.
🔹همسایه گفت: مگر دیگ هم میمیرد؟
چرا مزخرف میگویی!!!
جواب شنید: چرا روزی که گفتم دیگ تو زاییده نگفتی که دیگ نمیزاید؟ دیگی که میزاید حتما مردن هم دارد.
🔻این حکایت برخی از ماست که هر جا به نفعمان باشد عجیبترین دروغها و داستانها را باور میکنیم اما کوچکترین ضرر را بر نخواهیم تابید...
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_6046583658003828892.mp3
زمان:
حجم:
5.31M
💞عشاق الرضا علیه السلام
💚 #حکایت عنایت زیبای #امام_رضا_علیه_السلام به یک جوان مسیحی اهل برزیل
▪️یا سریع الرضا بحق الرضا علیه السلام عجل لولیک الفرج...🤲
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
2.38M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💞عشاق الرضا علیه السلام
#حکایت
✍️ سزای حرام خدا در مالالتجاره تباهی مال خواهد بود
🔹دو برادر را از پدر تاکستانی به ارث رسید. بخشی از محصولشان را کشمش کردند تا در زمستان آن را بفروشند.
🔸برادر بزرگتر که حبههای انگورش کاملاً خشک شده بود آنها را جمع کرد و در گونی ریخت و در انبار برد.
🔹اما برادر کوچکتر که طمّاع بود حبههای انگور را کمی زودتر که هنوز زیاد خشک نشده بودند جمع کرد تا در ترازو وزنش سنگین آید و سود بیشتری به خیال خود بر جیب زند.
🔸چون زمستان رسید هردو برادر سراغ انبار خود رفتند تا کشمشهای خود را برای فروش به بازار بَرند.
🔹کشمشهای برادر اول سالم و تمیز مانده بود ولی کشمشهای برادر دوم کپک زده و فاسد و شیرهمال شده بود طوری که مجبور شد همه آنها را دور بریزد.
🔸برادر اول به برادر دوم گفت:
ای برادر! کسی که کشمش میخرد بدان انگور از تو نمیخرد، پس آب انگور در کشمش حرام میشود و سزای کسی که حرام خدا از حلال خدا در تجارت جدا نکند، تباهی تمام مال التجاره او خواهد بود.
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_6037215174690083339.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
💞عشاق الرضا علیه السلام
🔸نام تو آرامش جان من است.
#حکایت نجات خطیب یزدی از توطئه بهاییان با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
📚آیینه اسرار، ص۹۳.
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
💞عشاق الرضا علیه السلام
#حکایت
برای عابدی در بنی اسرائیل هر روز دو انار و دو قرص نان از طرف خدا می رسید. مدتی روزی اش قطع شد. دو روز که گذشت، عابد از مردم روستایی که بت پرست بودند، دو نان گرفت. سگی به دنبالش افتاد و پارس کرد،عابد مجبور شد تکه تکه نانها را مقابل او بیندازد. نانها تمام شد، اما سگ همچنان پارس می کرد. عابد به او گفت: چه خبر است بی حیا؟ همه ی نانها را خوردی باز هم پارس می کنی؟ سگ به امر خدا گفت:بی حیا منم یا تو؟مدتهاست نگهبان این خانه ام و بارها غذایم را فراموش کرده اند، اما جایی نرفته ام اما تو دو روز روزی ات قطع شد، به سراغ خلق کافرش رفتی.
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_5798708403723312387.mp3
زمان:
حجم:
9.41M
💞عشاق الرضا علیه السلام
✨ راهی به سوی نور...
#حکایت زیبای توبهی جلال کابارهای از عنایات امام عصر علیهالسلام.
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
💞عشاق الرضا علیه السلام
#حکایت
✍روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسهی سکهی مردی غافل را می دزدد هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذیست که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما
اندکی اندیشه کرد سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند دوستانش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزدکیسه در پاسخ گفت:
صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد.ان گاه من دزد باورهای او هم بودم. واین دور از انصاف است...!
🔺و این روزها عده ای هم دزد خزانه مردمند
و هم دزد باورهایشان ... !!!
💞اینجا مخصوص عاشقان امام رضا(علیه السلام) است،بفرمایید👇👇👇
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_6037215174690083339.mp3
زمان:
حجم:
3.48M
💞عشاق الرضا علیه السلام
🔸نام تو آرامش جان من است.
#حکایت نجات خطیب یزدی از توطئه بهاییان با توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
📚آیینه اسرار، ص۹۳.
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@Elteja_tales | کانال قصّههای مهدوی4_5798708403723312387.mp3
زمان:
حجم:
9.41M
💞عشاق الرضا علیه السلام
✨ راهی به سوی نور...
#حکایت زیبای توبهی جلال کابارهای از عنایات امام عصر علیهالسلام.
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•
@oshagholreza8
•┈••✾🍃🌹🍃🌹🍃✾••┈•