eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.6هزار عکس
5.5هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
💫 و‌قســم‌به نوای‹العَطَــش› که‌بریده‌ایم...! ازاین‌دنیای‌ِ بی‌مهدی|عج|...!!! :) 🖤 @oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
❤️💞❣💛❤💞❣💛❤️ ❤️ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ #قسمت_چهل_دوم _پیکر مصطفے رو نتونستـݧ بیارݧ عقب افتاد دست داعش
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤ ❤️ @oshahid _دو هفتہ بعد از عقدش دوباره رفت... دلم خیلے هوایے شده بود اکثرا تو مراسم تشییع پیکر شهداے مدافع حرم شرکت میکردم. حالم خیلے خراب میشد یاد مصطفي می افتادم مطمعـ بودم کہ شهید میشہ خودمو تو مراسم تشییعش تصور میکردم _اما بخودم میگفتم مصطفے بدوݧ مـݧ نمیپره بهم قول داده هواے منو هم داشتہ باشہ ایـݧ سرے ۷۵ روز اونجا موند. _وقتے کہ برگشت رفتم پیشش و پا پیچش شدم کہ باید هر جورے شده سرے بعد مـݧ رو هم باخودش ببره اما اوݧ برام توضیح میداد کہ ایراݧ خیلے سخت نیروهاشو میفرستہ اونجا و منو ظاهرا متقاعد میکرد اما فقط ظاهرا قلبم آروم نمیشد. هر چقدر هم کہ میگذشت مشتاق تر میشدم کہ برم _همش از اونجا ، اتفاقاتے کہ میوفتاد کاراهایے کہ میکردݧ و ... میپرسیدم خیلے مقاومت میکرد کہ نگہ اما اونقد پاپیچش میشدم کہ بالاخره یچیزایے میگفت اسماء نمیدونے کہ اونجا چہ مظلومانہ بچہ ها بہ شهادت میرسـݧ ... علے آهے کشید و ادامہ داد... _مصطفے میگفت بچہ ها کہ شهید میشدݧ تا درگیرے تموم شہ دشمـݧ پیشروے میکرد و توے شرایطے قرار میگرفتیم کہ دسترسے بہ جنازه ها امکاݧ پذیر نبود بدݧ بچہ ها چند روز زیر آفتاب میموند بچہ ها هر طور شده میخواستـݧ جنازه ها رو برگردونـݧ عقب خیلے ها هم تو ایـݧ قضیہ شهید میشد _بعد از کلے درگیرے و عملیات کہ بہ جنازه میرسیدیم بدناشوݧ تقریبا متلاشی شده بود از هر طرفے کہ میخواستیم برشوݧ داریم اعضا بدنشوݧ جدا میشد _بعضی موقع ها هم کہ جنازه شهدا میوفتاد دست دشمـ چشماش پر از اشک شد و رفت تو فکر میدونستم یاد مصطفے و جنازش کہ بر نگشتہ افتاده مـݧ هم حال خوبے نداشتم اصلا تاحالا ایـݧ چیزایے و کہ میگفت و نشنیده بودم چادرم رو کشیدم رو سرم و چند قطره اشک از چشمام جارے شد _دیدݧ علے تو او شرایط چیزایے کہ میگفت، نبود اردلاݧ و میلش براے رفتـݧ نگران و داغونم کرده بود _ادامہ داد چادر و از رو صورتم کنار زدم و نگاهش کرد صورتش خیس خیس بود با چادرم اشکاشو پاک کردم نگاهم نمیکرد تو حال هواے خودش بود و بہ رو برو خیره شده بود دلم گرفت از نگاه نکردنش ولے باید درکش میکردم دستش رو گرفتم و بہ بقیہ ے حرفاش گوش دادم _۶ماه طول کشید تا براے بار سوم بره تو ایـݧ مدت دنبال کارهاے عروسیش بود یک ماه بعد از عروسیش باز هم رفت دیگہ طاقت نیوردم دم رفتـ رو کردم بهش و گفتم: مصطفے دفعہ ے بعد اگہ منو بردے کہ هیچے نوکرتم هستم اما اگہ نبردے رفاقتموݧ تعطیل _دوتا دستش و گذاشت رو شونہ هام و محکم بغلم کرد و در گوشم طورے کہ همسرش نشنوه گفت: علے دیر گفتے ایشالا ایندفعہ دیگہ میپرم بعد هم خیلے آروم پلاکشو گذاشت تو جیبمو گفت: اما داداش بامعرفتم میسپرم بیارنت پیش خودم ایـݧ پلاک هم باشہ دستت بہ عنواݧ یادگارے آخریـݧ بارے بود کہ دیدمش _آخریـݧ بارے بود داداشمو بغل کردم اسماء آخرم مث امام حسیـݧ روز عاشورا شهید شد بچہ ها میگفتـݧ سرش از بدنش جدا شد و جنازش سہ روز رو زمیـݧ موند آخر هم تو مرز تدمر افتاد دست داعش کہ هیچ جوره بر نمیگرده _حالا مـݧ بودم کہ اشکام ناخودآگاه رو گونہ هام میریخت و صورتمو خیس کرده بود علے دیگہ اشک نمیریخت میبینے اسماء رفیقم رفت و منو تنها گذاشت از جاش بلند شد رفت بیروݧ بعد از چند دیقہ مـݧ هم رفتم کهف شلوغ شده بود علے و پیدا نمیکردم _گوشے و برداشتم و بهش زنگ زدم. چند تا بوق خورد با صداے گرفتہ جواب داد الو❓ الو کجایے تو علے❓ اومدم بالاے کوه اونجا شلوغ بود باشہ مـݧ هم الاݧ میام پیشت اسماء جاݧ برو تو ماشیـݧ الا میام إ علے میخوام بیام پیشت خوب پس وایسا بیام دنبالت باشہ پس بدو. _گوشے رو قطع کرد. ۵ دیقہ بعد اومد دستم و گرفت از کوه رفتیم بالا خیلے تاریک بود چراغ قوه ے گوشیو روشـݧ کرد یکمے ترسیدم ، خودمو بهش نزدیک کردم و دستشو محکم تر گرفتم یکمے رفتیم بالا روے صخره نشستیم هیپچکسے اونجا نبود تمام تهراݧ از اونجا معلوم بود سرموبہ شونہ ے علے تکیہ دادم هوا سرد بود دستش رو انداخت رو شونم _آهے کشیدو ایـݧ بیت و خوند مانند شهر تهران شده ام... باران زده ای ک همچنان الودست.. ب هوای حرمت محتاجم... بعد هم آهےکشید و گفت ان شاءاللہ اربعیـݧ باهم میریم کربلا... ادامه دارد... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️ 💍@oshahid💍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤ چشمانم از سر صبح قدم ھاے تو را مےجويند من به گوشہ چشمے از جانب شما اميد بستہ ام... 🌼 🖤 @oshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴السلام_علیڪ_یااباعبدالله_الحسین🏴 سردار سر بريده‌ے دنيا، سلام عشق عاليجناب حضرٺ دريا، سلام ‌عشق شمس و قمر بہ گنبدتان بوسہ ميزنند خورشيد ڪربلاے معلے، سلام‌ عشق 💚 🖤 @oshahid
نعل تازه به سم اسـب زدن فکـرکه بود؟ که سراپای تـو بـا سطح زمین یکسان شد.😭😭😭 نعل بر سینہ ےاو خورد ڪه ماسینه زديم .. سینه‌اش خورد ݜد وسینه زنم ڪرد حسین😭😭 🖤 @oshahid
🌷حضرت مهدی (عج): هر یک از شما باید کاری کند، که با آن به محبت ما نزدیک شود. 📗بحارالانوار،ج۵۳،ص۱۷۶ 🖤 @oshahid
💚💫 چادر چیزی است که زن را از نگاه های آلوده حفظ می کند. هر چند قرآن ابتدا به مرد گفته شده چشمت را از نگاه های حرام ببند و بعد به زن گفته شد خودش را بپوشاند. اما این وظیفه ی زن نیز هست که خود را از همه مردان غیر محارماشان بپوشاند. شاید پوشش بدون چادر هم کامل باشد ولی این چادر است که با خود بسیاری صفات نیکو برای زن به همراه می آورد. 🖤 @oshahid
😍💚 _[يا منْ عُصِي فَغَفَر]🤍 بعد از هر بار پشیمانی ، مرا در آغوش کشیدی 🌱 😍👌 🖤 @oshahid
💚😍 توڪل ڪن تفڪر ڪن سپس آستین ها را بالا بزن ... آنگاه دستان خدا را می بینی ڪه زودتر از تو دست به کار شده اند... 🖤 @oshahid
چڪد ز ِابرِ لبانم همیشه نام علی چو لب زدم به لبِ آتشینِ جام علـــی(ع) به محضرِ نبویّ و به مُهرِ یا زهــرا سند شده دلِ دیوانه ام به نام علـــی(ع) ❤️❤️❤️ 💚 🖤 @oshahid
💚😍 هم «حيّ علي الفّلاح » او خونين بود هم سجده بي سلاح او خونين بود افسوس که چند ساعتي بعد نماز پيشاني ذوالجناح او خونين بود . من نماز را دوست میدارم امام حسین ع💚 😍👌 🖤 @oshahid
💚 《_اگࢪامࢪوزگمنامے فࢪدادࢪآسمانھا ازشھࢪتِ‌شما همہ‌انگشت‌بھ‌دهان خواهندماند ...!_:)⇨🌱 @oshahid
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
❤️💞❣💛❤️💞❣💛 ❤ #عاشقانہ_دو_مدافع❤️ @oshahid #قسمت_چهل_سوم _دو هفتہ بعد از عقدش دوباره رفت... دلم خی
💛💞❣💛❤️💞❣️💛❤️ ❤️ ❤️ @oshahid _بعد هم آهے کشید و گفت انشااللہ اربعیـݧ باهم میریم کربلا... تاحالا کربلا نرفتہ بودم....چیزے نمونده بود تا اربعیـݧ تقریبا یک ماه... با خوشحالے نگاهش کردم و گفتم:جا اسماء راست میگے❓ _لبخندے زد و سرشو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ داد دوستم یہ کاروانے داره اسم دوتامونو بهش دادم البتہ برات سخت نیست پیاده اسماء❓ پریدم وسط حرفشو گفتم:مـݧ از خدامہ اولیـݧ دفعہ پیاده اونم با همسر جاݧ برم زیارت آقا.آهے کشیدو گفت:انشااللہ ما کہ لیاقت خدمت بہ خواهر آقا رو نداریم حداقل بریم زیارت خودشوݧ _از جاش بلند شد و دو سہ قدم رفت جلو،دستش و گذاشت تو جیبشو وهمونطور کہ با چشماش تموم شهر رو بر انداز میکرد دوباره آهے کشید هوا سرد شده بود و نفسهاموݧ تو هوا بہ بخار تبدیل میشد کت علے دستم بود. _احساس کردم سردش شده گوشاش و صورتش از سرما قرمز شده بودݧ کت و انداختم رو شونشو گفتم بریم علے هوا سرده.... _سوار ماشیـ شدیم.ایندفعہ خودش نشست پشت ماشیـݧ حالش بهتر شده بود اما هنوز هم تو خودش بود... علے❓ جانم بہ خوانواده ے مصطفے سر زدے❓ آره صب خونشوݧ بودم خوب چطوره اوضاعشو❓ اسماء پدر مصطفے خودش زماݧ جنگ رزمنده بوده.امروز میگفت خیلے خوشحالہ کہ مصطفے بالاخره بہ آرزوش رسیده اصلا یہ قطره اشک هم نریخت بس کہ ایـݧ مرد صبوره مثل بابارضا دوسش دارم _اما مادرش خیلے بہ مصطفے وابستہ بود.خیلے گریہ میکرد با حرفاش اشک هممونو درآورد میگفت علے تو برادر مصطفے بودے دیدے داداشت رفت❓دیدے جنازشو نیورد❓ ‌حالا مـݧ چیکار کنم❓ آرزو داشتم نوه هامو بزرگ کنم❓بعدشم انقد گریہ کرد از حال رفت... _علے طورے تعریف میکرد کہ انگار داشت درمورد پدر مادر خودش حرف میزد آهے کشیدم و گفتم؛زنش چے علے زنش مثل خودش بود از بچگے میشناسمش خیلے آرومہ _آروم بے سروصدا اشک میریخت اسماء مصطفے عاشق زنش بود فکر میکردم بعد ازدواجش دیگہ نمیره اما رفت خودش میگفت خانومش مخالفتے نداره اخمهام رفت تو هم و گفتم:خدا صبرشو بده سرمو بہ شیشہ ماشیـݧ تکیہ دادم و رفتم تو فکر _اگہ علے هم بخواد بره مـݧ چیکار کنم❓ مـݧ مثل زهرا قوے نیستم نمیتونم شوهرمو با لبخند راهے کنم.مـ اصلا بدوݧ علے نمیتونم... قطره هاے اشک رو صورتم جارے شد و سعے میکردم از علے پنهانشو کنم عجب شبے بود ... _بہ علے نگاه کردم احساس کردم داره میلرزه دستم گذاشتم رو صورتش خیلے داغ بود... علے❓خوبے❓بز کنار خوبم اسماء میگم بز کنار دارے میسوزے از تب با اصرار هاے مـ زد کنار سریع جامونو عوض کردیم صندلے و براش خوابوندم و سریع حرکت کردم _لرزش علے بیشتر شده بود و اسم مصطفے رو زیر لب تکرار میکردو هزیوݧ میگفت ترسیده بودم.اولیـ بیمارستاݧ نگہ داشتم هر چقدر علے رو صدا میکردم جواب نمیداد سریع رفتم داخل وگفتم یہ تخت بیارݧ علے و گذاشتـݧ رو تخت و برد داخل حالم خیلے بد بود دست و پام میلرزید و گریہ میکردم نمیدونستم باید چیکار کنم.علے خوب بود چرا یکدفعہ اینطورے شد❓ _براے دکتر وضعیت علے و توضیح دادم دکتر گفت:سرما خوردگے شدید همراه با شوک عصبے خفیفہ فشار علے رو گرفتـݧ خیلے پاییـݧ بود براے همیـݧ از حال رفتہ بود بهش سرم وصل کردݧ ساعت۱۱بود.گوشے علے زنگ خورد فاطمہ بود جواب دادم الو داداش❓ _سلام فاطمہ جاݧ إ زنداداش شمایے❓داداش خوبہ‌❓ آره عزیرم واسه شام نمیاید❓ بہ مامانینا بگو بیرو بودیم.علے هم شب میاد خونہ ما نگراݧ نباشـݧ نمیخواستم نگرانشو کنم و چیزے بهشو نگفتم سرم علے تموم شد _بادرآوردݧ سوزݧ چشماشو باز کرد میخواست بلند شہ کہ مانعش شدم لباش خشک شده بود و آب میخواست براش یکمے آب ریختم و دادم بهش تبش اومده پاییـݧ لبخندے بهش زدم و گفتم خوبے❓بازور از جاش بلند شدو گفت:خوبم مـݧ اینجا چیکار میکنم اسماء ساعت چنده❓ هیچے سرما خوردے آوردمت بیمارستاݧ خوب چرا بیمارستاݧ میبردیم درمانگاه ترسیده بودم علے _خوب باشہ مـݧ خوبم بریم کجا❓ خونہ دیگہ ساعت ۳نصف شبہ استراحت کـݧ صب میریم خوبم بریم هر چقدر اصرار کردم قبول نکرد کہ بمونہ و رفتیم خونہ ما.... ادامه دارد... ❤️💞❣💛❤️💞❣💛❤️ 💍@oshahid💍
باغ ما پر گل و زیباست ولی غم دارد همه گویند که این باغ گلی کم دارد بوستانی که در آن نرگس زهرایی نیست چو خزانی است که گویی غم عالم دارد آفتابی، نفس صبح دل آرایی تو مَه من ، شاخ گل نرگس رعنایی تو چشمهای من اگر رخصت دیدار نیافت رو به هر سوی نماید دلم، آنجایی تو ّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🖤 @oshahid
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام علی الحسین ع 🖤 از ازل تابیده برجان من انوارالحسین باسلام ازدورهستم جزءزوارالحسین اینڪہ بین سینہ مےڪوبدبراے ڪربلا نام آن قلبسٺ نام دیگرش دارالحسین 🖤 @oshahid
💚 خواهَــرم... ٺــوخودَٺ،حَــرَمے پس با چــادرَٺ مُـدافِع حـَـرم باش... 🖤 @oshahid
• • سر سپُردند و سر فدا ڪردند .. ارباً ارباً مُقَطَعُ الاعَضاء ..✌️🏻💔 ذڪر لبهایشان دمِ آخر "لَڪَ لبیڪ زینب ڪُبرےٰ💙" ✨اݪݪهم عڄل ݪۅݪیڪ اݪڣڔڄ✨ 🖤 @oshahid
💚😍 اللّٰهُمًّ أَنْتَ عُدَّتِي إِنْ حَزِنْتُ؛ خدایا!!! چون غمگین شوم،🥀 تو همه چیزِ منے...❤️ 📚🍃صحیفهٔ سجادیه ...💞 😍👌 🖤 @oshahid
❖✨﷽✨❖ تا اربعین🏴 سی وسه روزمانده طعم اشکم به روی لب مانده همه رفتند کــــــ❣ـــــربلا اما دلم ازقافله ی عشق عقب مانده اللهم الرزقنا زیارة الحسین فی یوم الاربعین 🙏😔 🖤 @oshahid
┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄ يڪ“حَسَـღـن” گفتم و يڪ عُمرنمڪ‌ گير شدم..🧂 💚 🍃 🖤 @oshahid ┄┅═✼✿‍✵✿‍✵✿‍✼═┅┄
😍 من به قربان خدا چون که مرا غمگین دید بهر خوشحالی من در دلم انداخت تو را😍🍃❤️🍃 🖤 @oshahid
4_5949520197432903642.mp3
5.59M
🎼 نفسم‌تسبیحه‌ اگه‌من‌برای‌تو‌گریه‌کنم... 🎙 🎧 شور احساسی بسیار زیبا و دلنشین 👌👌👌😔 🖤 @oshahid