eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
❣﷽❣ 📚 •← ... 2⃣5⃣ جلوے آینہ مشغول مرتب ڪردن شالم بودم ڪہ مادرم وارد اتاق شد.همونطور ڪہ با دست چادرش رو گرفتہ بود با حرص گفت:😬 _هانیہ!هانیہ!هانیہ! خونسرد گفتم:😊 _جانم. از تو آینہ زل زدم بهش و ادامہ دادم: _جانم برگشتم سمتش و با لبخند باز گفتم: _جانم!شد سہ بار،بے حساب!😊 مادرم پوفے ڪرد و گفت:😤😬 _الان میان! چادرم رو از روے رخت آویز برداشتم و گفتم:😄 _مامان خواستگارے منہ ها،تو چرا هول ڪردے؟ مادرم همونطور ڪہ در رو باز مے ڪرد گفت: _اون از بابات ڪہ نشستہ سریال میبینہ این از تو ڪہ تازہ یادت افتادہ آمادہ شے، پدر و دختر لنگہ ے هم بیخیال!😤😬 با گفتن این حرف از اتاق خارج شد، بے تفاوت برگشتم جلوے آینہ و آخرین نگاہ رو بہ خودم انداختم. با صداے زنگ 🔔در صداے مادرم هم بلند شد!😥😬 _هانیہ اومدن! آمادہ اے؟ نفس عمیقے ڪشیدم و از اتاق خارج شدم. پدرم ڪنار آیفون ایستادہ بود آروم گفت:😊 _باز ڪنم؟ مادرم با عجلہ اومد بہ سمت من و بازوم رو گرفت، همونطور ڪہ من رو بہ سمت آشپزخونہ مے ڪشید گفت: _باز ڪن دیگہ! با تعجب بہ مادرم نگاہ ڪردم و گفتم: _مامان شهیدم ڪردے،میدونستم اینطور هول میڪنے قبول نمیڪردما.😄 مادرم بازوم رو رها ڪرد و گفت: _میمونے همینجا هروقت صدات ڪردم چاے میارے،اول بہ خانوادہ ے پسرہ تعارف میڪنے بعد من و بابات بعدم آروم ڪنار من میشینے!😬 چند بار پشت سر هم سرم رو تڪون دادم و گفتم:😬 _از صبح هزار بار گفتے! با پیچیدن صداے یااللہ مردونہ اے مادرم چادرش رو مرتب ڪرد و از آشپزخونہ خارج شد. ✍نویسنده: 🌹🍃🌹🍃