✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت58
چشم های روشـنم در آینـه مـی خنـدن!
کولـه پشـتیم روبرمیـدارم و بـه سـمت دستشـویی مـی دوم. درش رو بـاز
مـی کنـم و درعـرض چنـد ثانیـه مشـتم را پـر از آب میکنـم و صورتـم رو
مـی شـورم. لبـه هـای مقنعـه ام خیـس میشـن. امـا چـه اهمیتـی داره؟!
مهـم اینـه کـه امـروز قشـنگ تریـن روز زندگـی منـه! روزی کـه بـدون ترس
بـا پوشـش مـورد علاقـه ام بیـرون میـرم. کتونـی هـای نـو بـا بندهـای رنگی
رو بـه پـا میکنـم و از خونـه بیـرون میزنـم. حـس مـی کنـم هـوا خنـک تـر
شـده! آسـمون آبـی تـر! مثـل دیوونـه هـا مـی خنـدم و بـه سـمت مدرسـه
میـرم. کمـی آسـتین هـام رو تـا مـی زنـم و مقنعـه ام رو عقـب مـی کشـم.
در ذهنـم مـی گـذره: اینجـا کـه بابـا نیسـت ببینـه!
از پیــاده رو بیــرون مــی پــرم و در حاشــیه ی خیابــون بــا قدمهــای بلنــد
مسـیر رو پیـش مـی گیـرم. روی جـدول میـرم و بـرای حفـظ تعادل دسـتهام
رو بـاز مـی کنـم. احسـاس آزادی میکنـم!
_ آخ! بالاخره پریدم!!!
دوران خـوش پیـش دانشـگاهی و تفکـرات احمقانـه ام شـروع شـد! دروس
ریاضـی و فیزیـک یـک اسـتاد مشـترک داشـت. اسـتاد پناهـی! مـردی پختـه
وجـذاب کـه بسـیار خـوش مشـرب بـه نظـر مـی رسـید.
ادامه دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid