.
✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت_13
پدرم رضـا ایران منــش یکـی از معـروف تریـن تجـار فـرش اصفهـان ، تعصـب خاصـی روی حجـاب دخـترو همـسرش دارد.
باوجـود تنفـر از چـادر و هرچـه حجـاب مسـخره دردنیـا ، ازحرفـش بـی نهایـت حسـاب مـی بـردم.
همیشـه برایـم سـوال بـود کـه چـرا یـک تکـه سـیاهی بایـد تبدیـل بـه ارزش شـود؟!
باحـرص دندانهایـم را روی هـم فشـار مـی دهم.
گاهـی بـه سرم میزنـد کـه فـرار کنـم.
نفـس عمیقـی مـی کشـم و بـه چـادرم کـه دردسـتم مچالـه شـده، خیـره مـی شـوم.
چـاره ای نیسـت...
چـادرم را بـاز میکنـم و با اکراه روی سرم مینـدازم.
داخـل کوچـه مـان مـی پیچـم و همانطور کـه موسـیقی مورد علاقه ام را زمزمـه میکنـم ، بـه سـختی رو مـی گیـرم.
پشـت درخانـه کـه مـی رسـم، لحظـه ای مکـث مـی کنـم و بـه فکـر فـرو مـی روم.
صـدای آیسـان درگوشـم مـی پیچـد.
_ توکه آمادشون کردی...
بـی اراده لبخنـد موزیانـه ای مـی زنـم و چـادرم را کمـی عقـب تـر روی روسری ام میکشـم.
کیفم را بـاز میکنـم و ماتیـک صورتـی کمرنگـم را بیـرون مـی آورم و بـه لبهایـم مـی زنـم.
دوبـاره صـدای آیسـان درذهنـم قهقـه میزنـد. «_ بـزار حـاج رضـا دسـته گلـش رو ببینـه »
روسری ام را کمـی عقـب مـی دهـم تـا ابروهایـم کامـل دیـده شـوند.
کلیـد رادر قفـل مینـدازم و در را بـاز میکنـم.
نسـیم ملایم بـه صورتـم مـی خـورد...
ادامه دارد....
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid