✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت_18
بهانــه ی کلاس خطاطــی ، باســحر و مهســا و آیســان بــه گــردش برویــم!
کیفــم را روی مبــل مینــدارم و ســانه ســانه ســمت آشــپزخانه مــی روم.
پـدرم دسـتهایش راتکیـه ی بـدن عضلانی اش کـرده و پشـت میـز نشسـته!
باوجـود سـن نسـبتا بـالا، هیـکل رو فـرم و چهـره ی جذابـی دارد! اسـتکان
چایـش را تالبـش بـالا مـی آورد و بعـد دوبـاره روی نعلبکـی مـی گـذارد.
مـادرم نـگاه مهربـان و نگرانـش را بـه چهـره ام مـی دوزد و بادیـدن چـادر
روی روسری ام ، لبخنـدی ازسر رضایـت مـی زنـد. گلویـم را صـاف میکنـم
و وارد اشــپزخانه مــی شــوم. پــدرم نگاهــی بــه چشــانم مینــدازد و بــه
صندلـی مقابلـش اشـاره مـی کنـد کـه یعنـی » بشـین« روی صندلـی مـی
شـینم و بـه ظـرف کـره و پنیـر وسـط میـز خیـره مـی شـوم. پـدرم نفسـش
را پرصــدا بیــرون مــی دهــد و مــی پرســد: خــب! کلاس خطاطیــت تاکجــا
پیـش رفتـه؟
یــک لحظــه قلبــم مــی ایســتد.این چــه ســوالی اســت کــه مــی پرســد؟
تقریبــا ســه هفتــه ای مــی شــود کــه کلاس را دنبــال نکــرده ام و مــدام
بادوسـتانم بـه گـردش مـی رویم. سـعی میکنـم طبیعـی بـه نظـر بیایـم.
پیشـانی ام را مـی خارانـم و لبهایـم را بـه نشـانه ی تفکـر جمـع مـی کنـم
_ اممم.. عی بد نیست.
_ ینی خوبم نیس؟
_ نـه نـه! یعنـی... خـب راسـتش... حـس میکنـم تقریبـا داره تکـراری مـی شـه.
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid