✨💕 قـبـلـه ے مــن 💕✨
#پارت_21
سری تـکان مـی دهـد ودور مـی شـود. وارد اموزشـگاه مـی شـوم و در راه
پلـه منتظـر مـی مانـم. میخواهـم مطمـئن شـوم کـه کامـلا دور شـده و مـرا
دیگـر نـمی بینـد. تلفـن همراهـم را ازجیـب مانتـوام بیـرون مـی آورم و بـه
سـحر زنـگ مـی زنـم.
چندبوق ازاد و بعدهم صدای نازک و زنگ دارش درگوشم می پیچد..
_ جون؟
_ سلام سحری ! کجایی؟
_ علیک! میچرخم واسه خودم.حاجی ولت کرد؟
_ اره بابا! میشه بیای دنبالم؟
_ عاره. کجایی بیام؟
_ دم در آموزشگام. کی میرسی؟
_ ده مین دیگه اونجام.
_ باش.
_ فعلا گلم.
تمـاس قطــع مــی شــود و مــن بــا بــی حوصلگــی روی پلــه مــی شــینم و
دســتم را زیــر چانــه مــی زنــم. ســخت گیــری هــای پــدرم آنقدرهــا هــم
نسـبت بـه تصمیـم گیـری هـا شـدید نبـود. همیشـه خـودم انتخـاب مـی
کـردم کـه چـه کالاسـی بروم.پوزخنـدی مـی زنـم و زیرلـب مـی گویـم: البتـه
تـو چهارچـوب میـل بابـا.
#ما_ملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid