❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
6⃣6⃣ #قسمت_شصت_وششم
خجالت زدہ خواستم برم پیش بقیہ ڪہ حنانہ گفت:😟
_هانے خوبے رنگ بہ رو ندارے!
آروم گفتم:😣
_خوبم یڪم فشارم افتادہ.
سهیلے😍 سریع دستش رو داخل جیب شلوارش ڪرد و شڪلاتے🍬 بہ سمتم گرفت. حنانہ نگاهے بهمون انداخت و گفت:😌😉
_خب من برم!
و چشمڪے نثارم ڪرد.
نگاهم رو دوختم بہ دست سهیلے. آروم گفت:😊
_براے فشارتون!
چند لحظہ بعد ادامہ داد:☺️
_شیرینے اول زندگے!
گونہ هام☺️🙈 سرخ شد،آب دهنم رو قورت دادم و شڪلات رو ازش گرفتم. زیر لب گفتم:
_ممنون!
+سلام زن داداش!😄✋
سرم رو بلند ڪردم،امیررضا سر بہ زیر چند مترے مون ایستادہ بود.
چادر رو روے صورتم گرفتم و گفتم:
_سلام!
سهیلے با لبخند نگاهش ڪرد،سریع رفت ڪنار سفرہ ے عقد.
با عجلہ گفتم:😊
_منم برم پیش خانما دیگہ!
بدون اینڪہ منتظر جوابے ازش باشم رفتم بہ سمت بقیہ.
بهار هم رسید،محڪم بغلم ڪرد زیر گوشم زمزمہ ڪرد:
_هانے این برادر شوهرت چند سالشہ؟
آروم گفتم:😄
_از ما ڪوچیڪترہ!
از خودش جدام ڪرد و زیر لب گفت:
_خاڪ تو سرت!😕😄
صداے یااللہ گفتن مردے باعث شد همہ بلند بشن.
روحانے👳♂ مسنے وارد شد،پشت سرش هم پدرم و پدر سهیلے. سهیلے بہ سمت مرد رفت و باهاش دست داد.
با اشارہ ے مادرم،نشستم روے صندلے.
بهار و حنانہ هم سریع بلند شدن و تور سفید رنگے رو از دو طرف بالاے سرم گرفتن.
جیران خانم دو تا ڪلہ قند ڪوچیڪ تزیین شدہ سمت عاطفہ گرفت و گفت:😊
_عاطفہ جون شما زحمتش رو میڪشے؟
عاطفہ با گفتن با ڪمال میل،ڪلہ قندها رو از جیران خانم گرفت و پشت سرم ایستاد.
چادرم رو جلوے صورتم ڪشیدہ بودم، روحانے ڪنار سفرہ ے عقد نشست، مشغول صحبت با سهیلے بود. هنوز هم نمیتونستم بگم امیرحسین! 😊سهیلے ڪتش رو مرتب ڪرد و روے صندلے ڪناریم نشست. استرسم بیشتر شد،انگشت هام رو بہ هم گرہ زدم.😣
روحانے شروع ڪرد بہ صحبت ڪردن.
انگشت هام رو فشار میدادم. صداے سهیلے پیچیید تو گوشم:😊
_شڪلات!
نگاهے بہ دست هاے عرق ڪرده م، ڪردم.
شڪلات🍬 بین دست هام بود،آروم بستہ ش رو باز ڪردم و گذاشتم تو دهنم.
سهیلے قرآن 📖رو برداشت وبوسید😘
آروم گفت:
_حاج آقا استادم هستن،یہ مقدار صحبتشون طول میڪشہ شڪلاتتون تموم شد بگید قرآن رو باز ڪنم.
سریع شڪلاتم رو قورت دادم،اما بہ جاے شیرینے شڪلات آرامش سهیلے آرومم ڪرد.😌😍
آروم گفتم:
_من آمادہ ام.
قرآن 📖رو باز ڪرد و بہ سمتم گرفت.
🌸🌸🌸
نگاهم رو بہ آیہ هاے سورہ ے ✨نور انداختم.
روحانے شروع ڪرد بہ خطبہ خوندن اما نمے شنیدم! حواسم پیش اون صدا بود، همون صدایے ڪہ تو همین حسینیہ بهم گفت🌟 دخترم! انگار اینجا بود،داشت با لبخند نگاهم مے ڪرد!🌟 اشڪ هام باعث شد آیہ ها رو تار ببینم،صداش ڪردم:😢
یا فاطمہ!
صداش پیچید:🌸
مبارڪت باشہ دخترم! اشڪ هام روے صورتم سُر خورد.😢
🌸🌸🌸
هم زمان روحانے گفت:
_دوشیزہ ے محترمہ سرڪار خانم هانیہ هدایتے براے بار سوم عرض میڪنم آیا وڪیلم با مهریہ ے معلوم شما را بہ عقد دائم آقاے امیرحسین سهیلے دربیاورم؟وڪیلم؟
هیچ صدایے نمے اومد،سڪوت! آروم گفتم:😊
_با اجازہ ے بزرگترا بلہ!
صداے صلوات و بعد ڪف زدن و مبارڪ باشہ ها پیچید! نفسم رو دادم بیرون.
سهیلے نگاهش رو دوخت بہ دستم،
با لبخند گفت:😍🙂
_مبارڪہ!
خندہ م گرفت،😄اشڪ هام رو پاڪ ڪردم و گفتم:
_مبارڪ شمام باشہ!😍
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
🌹🍃🌹🍃
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
7⃣6⃣ #قسمت_شصت_وهفتم
خجالت مے ڪشیدم بگم،🙈امیرحسین! تازہ یڪ هفتہ از عقدمون میگذشت! وقتے دید چیزے نمیگم ادامہ داد:
_دزد و پلیس بازیہ؟!😉
آروم گفتم:
_نہ!ولے فعلا تا بچہ هاے دانشگاہ نمیدونن اینطور باشہ!😊
باشہ اے گفت و قطع ڪرد.
بهار دستش رو بہ سمتم دراز ڪرد و گفت:😄
_من میرم ولے جانہ عزیزت با این همہ احساسات نذار سہ طلاقہ ت ڪنہ!
همراہ بهار از دانشگاہ خارج شدیم،
بهار خداحافظے ڪرد و سوار تاڪسے🚕 شد. راہ افتادم سمت ڪوچہ پشتے دانشگاہ.
پراید سفید رنگش رو دیدم ڪہ وسط ڪوچہ پارڪ شدہ بود. با قدم هاے بلند بہ سمتش رفتم،
دستگیرہ ے در رو گرفتم و باز ڪردم.
همونطور ڪہ روے صندلے جلو مے نشستم گفتم:☺️😍
_دوبارہ سلام!
نگاهم ڪرد و گفت:☺️
_سلام.
زل زدہ بودم بہ رو بہ روم.
سهیلے بالاتنہ ش رو سمت من برگردونہ بود، دستش رو گذاشتہ بود زیر چونہ ش و بہ نیم رخم زل زدہ بود. با لحن ملایم گفت:😊
_ڪے دخترخانمو دنبال ڪردہ ڪہ نفس نفس میزنہ؟آقا پلیسہ؟
خندہ م گرفت،😄نمیدونم چرا بهم میگفت دخترخانم! منم بہ طبع گاهے میگفتم آقا پسر!
صورتم رو برگردوندم سمتش،
اما بہ چشم هاش نگاہ نمے ڪردم. سنگینے👀 نگاهش💓 ضربان قلبم رو بالا مے برد! جدے گفت:
_هانیہ خانم درمورد یہ چیزے صحبت ڪنیم بعد بریم نامزد بازے.
سرفہ اے ڪردم و گفتم:
_صحبت ڪنیم.
سرش رو نزدیڪ صورتم آورد:
_ڪو اون دختر خشمگین؟
سرم رو بلند ڪردم،
نگاہ هامون بهم گرہ خورد.👀👀 برق چشم هاے عسلیش نفسم💓 رو گرفت، سریع صورتم رو برگردوندم.
جدے گفتم:
_خشمگین خودتے!😕
خندہ ے ڪوتاہ ڪرد😄 و گفت:
_راجع بہ امین و بنیامین!
لبم رو بہ دندون گرفتم،
چرا قبل از عقد ماجرا رو بهش نگفتم؟! آروم شروع ڪردم بہ تعریف همہ چیز،مو بہ مو! بدون ڪم و ڪاست!😒
گذشتہ م،گذشتہ ے من بود!
بہ خودم و خدا مربوط نہ هیچڪس دیگہ!
این مرد همسرم بود فقط لازم بود در جریان باشہ.😔 وقتے حرف هام تموم شد،با زبون لبم رو تر ڪردم گلوم خشڪ شدہ بود!
سهیلے با اخم😠 نگاهش رو بہ فرمون دوختہ بود!
با حرص نفسم رو بیرون دادم. قضاوت و برخورد آدم ها در مقابل صداقت آزار دهندہ س!
همونطور ڪہ در ماشین رو باز مے ڪردم گفتم:
_بهترہ تنها فڪر ڪنید،ڪنار بیاید! اما اگہ پشیمونید باید قبل از عقد میگفتید! 😞✋
از ماشین پیادہ شدم،بغض ڪردم!😢
ازش توقع نداشتم،مگہ خبر نداشت؟! رسیدم سر ڪوچہ، خیابون شلوغ بود خواستم تاڪسے🚕 بگیرم ڪہ
صداش پیچید:
_ڪجا میرے؟😟
برگشتم سمتش،
رسید بہ سہ قدمیم. چادرم رو گرفتم روے صورتم،خواستم برم ڪہ صداش مانعم شد:😊
_هانیہ خانم!
لبخندے☺️ نشست روے لبم
برگشتم سمتش. سرش پایین نبود اما چشم هاش زمین رو نگاہ میڪرد با اینڪہ محرم هم بودیم باز خجالتے شدہ بود نگاهم نمیڪرد انگار خجالت میڪشید صحبت ڪنہ! نگاهے بہ اطراف ڪردم وسط خیابون بودیم و نگاہ عابرا رومون بود!
_بلہ!
دست هاش رو بہ هم گرہ زد و نگاهش رو بالاتر آورد ولے باز من رو نگاہ نمیڪرد فڪرڪنم نصف قدم رو میدید!
_چرا زود رفتے،خب یہ لحظہ ناراحت شدم!🙁
وقتے دید چیزے نمے گم ادامہ داد:
_حالا قلبت شیش دونگ بہ من محرم میشہ؟😇😍
لبخند عمیقے زدم،
میشد با این حرفش قلبم شیش دونگ محرمش نشہ؟! 😍خواستم اذیتش ڪنم با لحن جدے گفتم:😐
_نہ خیر!دیگہ باید برم خونہ عرضے ندارید؟
بہ وضوح دیدم پوست سفیدش قرمز شد،ڪلافہ دستے بہ ریشش ڪشید و گفت:😥
_حرف آخرتونہ؟
با حالت ساختگے خودم رو عصبے نشون دادم:
_اول و آخر ندارہ ڪہ!موفق باشید خدانگهدار😐✋
حرڪت ڪردم برم ڪہ سریع گوشہ چادرم رو گرفت و گفت:
_صبر ڪن!😟😒
پشتم بهش بود،لبم رو گاز گرفتم تا نخندم میدونستم دنبالم میاد! با لحن آرومے گفت:😕
_من ڪہ عذرخواهے ڪردم!
برگشتم سمتش،
دستش شل شد چادرم رو رها ڪرد! آروم و خجول گفت:☺️
_ببخشید!
این پسر چرا یڪ دفعہ انقدر خجالتے شد؟!
بے اختیار گفتم:😍🙈
_امیرحسین!
با تعجب😳 سرش رو بلند ڪرد،
چند لحظہ بعد چشم هاش مثل لب هاش رنگ لبخند گرفتن. زل زد بہ چشم هام و گفت:😍☺️
_جانہ امیرحسین!
دلم رفت براے جان گفتنش!😍☺️🙈
مثل خودش زل زدم بہ چشم هاش.
_بریم نامزد بازے؟!🙈
#ادامه_دارد....
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
🌹🍃🌹🍃
هدایت شده از 🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#بسم_الله_الرحمن_الرحیم
اِلهى عَظُمَ الْبَلاءُ، وَ بَرِحَ الْخَفآءُ، وَانْکشَفَ الْغِطآءُ، وَانْقَطَعَ الرَّجآءُ، وَ ضاقَتِ الْأَرْضُ وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ، و اَنْتَ الْمُسْتَعانُ وَ اِلَيک الْمُشْتَکى، وَ عَلَيک الْمُعَوَّلُ فِى الشِّدَّةِ وَالرَّخآءِ، اَللّهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَ الِ مُحَمَّدٍ، اُولِى الْأَمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَينا طاعَتَهُمْ، وَ عَرَّفْتَنا بِذلِک مَنْزِلَتَهُمْ، فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ، فَرَجاً عاجِلاً قَريباً کلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ، يا مُحَمَّدُ يا عَلِىُّ، يا عَلِىُّ يا مُحَمَّدُ، اِکفِيانى فَاِنَّکما کافِيانِ، وَانْصُرانى فَاِنَّکما ناصِرانِ، يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ، اَدْرِکنى اَدْرِکنى اَدْرِکنى، السَّاعَةَ السَّاعَةَ السَّاعَةَ، الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَلَ، يا اَرْحَمَ الرَّاحِمينَ، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ الطَّاهِرينَ.
💚💚💚💚💚
قرارِصبحمون…(:✨☘️
بخونیمدعآیفرجرآ؟🙂📿
-اِلٰهےعَظُمَالْبَلٰٓآ،وَبَرِحَالخَفٰآءُوَانْڪَشِفَالْغِطٰٓآءٌ…!🌱
#دعایفࢪج…!🌸🍃 😊
💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚💚
[♥️]
هر زمان...
#جوانیدعایفرجمهدی(عج)
رازمزمهکند...
همزمان #امامزمان(عج)
دستهای مبارکشان رابه
سویآسمانبلندمیکنندو
برایآن جوان #دعا میفرمایند؛🤲
چهخوشسعادتندکسانیکه
حداقلروزییکبار #دعایفرج
را زمزمه میکنند...:)❤️
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَج
♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
#هر_روز_یک_صفحه🖤🥀👌😍
باسلام داریم یه ختم قرآن میزاریم هر صبح یه صفحه میزاریم هر کس دوست داره بخونه و همراهی کنه زیاد وقت نمیبره ثوابشو هدیه میکنیم به روح حضرت زهرا س و برای سلامتی و ظهور آقا صاحب الزمان عج ،وشادی روح شهدا و سردار دلها ،رفع گرفتاریها و بلایا و بیماریها و آمرزش اموات
اگه هیچ وقت وقت نکردین الان بهترین فرصته که قرآن را ولو یکبار ختم کنیم
یه یا علی بگو ⇦⇦#یاعلی
@oshahid
✨آغاز کنم به نامت
🌸ای حضرت دوست
✨هر آنچه شود
🌸به نامت آغاز، نکوست
✨دفترچهٔ عشق را اگر بگشاییم
🌸سطر از پی سطر،
✨آیتی از تو در اوست
✨سلام
🌸صبح زیباتون بخیر
﷽
سـ❄️ـلام
روزتون پراز خیر و برکت ⛄️
امروز پنجشنبه
☀️ ١۴ اسفند ١٣٩٩ ه. ش
🌙 ٢٠ رجب ١۴۴٢ ه.ق
🌲 ۴ مارس ٢٠٢١ ميلادى
💖پنجشنبه تون عالی
🌸امروز برایتان
🌷اینگونه آرزو میکنم
💖ان شاءالله
🌸خدا در خونه تک تک تون بزنه
🌷بگه امروز نوبت خواسته ها و
💖آرزوهای شماست و
🌸توشه ای پرازخیر و برکت
🌷شوق زندگی
💖حس خوشبختی
🌸روزگار آرام و
🌷عاقبت بخیری براتون هدیه بیاره
💖روزتون زیبا وآخر هفته تون بشادی
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
🍃🌷آخر هفته خود را
معطر و زیبا کنید با
🌼صلوات 🌼
بر حضرت مُحَمَّدٍ (ص)💟
و خاندان مطهرش🌷🍃
🍃🌼اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ
🍃🌷وَ آلِ مُحَمَّد
🍃🌼وَعَجِّلْ فَرَجَهُم
✨صلوات: بهترين هديه ازطرف
🌸 خداوند براي انسان است.
✨صلوات : تحفهاي از بهشت است.
🌸صلوات : روح را جلا ميدهد.
✨صلوات : عطري است كه
🌸دهان انسان را خوشبو ميكند.
✨صلوات : نوري در بهشت است.
🌸روز پنجشنبه خود را
✨معطر می کنیم به
🌸عطر دل نشین صلوات
✨بر محمد و آل محمد(ص)
🌸اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
•🕌🍃•
چوبلایچرخِشعرمڪردهفرهنگلغات
بیخیالِقافیه،مندوستتدارمحسیـن
شدتِاینعشقدرشعرمنمیگنجدچرا؟!
بیخیالِشعر،اصلادوستتدارمحسیـن...🙃♥️
#السلامعلیڪیااباعبدلله🌱
#صبحتون_حسینی💚
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
❤️ #سلام_امام_زمانم
💚 #سلام_آقای_من
💝 #سلام_پدر_مهربانم
غم هجران تو ای یار مرا شیدا کرد
غیبت و دوری تو حال مرا رسوا کرد
دوری تو اثر جمع بدی های من است
شرمسارم گنهم چشم تو را دریا کرد
❤️الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
🌹تعجیل درفرج #پنج صلوات
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
#حدیث_روز💚🌹✨
❤️ #پیامبر_اکرم(ص) فرمودند:
🍃 هر کس در #ماه_رجب، هزار مرتبه «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ» بگوید، خداوند برای وی هزار حسنه نوشته، و هزار شهر در بهشت بنا می کند.
📖 وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۸۴
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شهیــــــــــــــــــــدانہ💚 🥀
🌺پاینده ایم و این بود آخر کلام ما:
"هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق"❤️
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
#حجاب💚 🌹✨
خوشگلیه یه دختر
به شعور و شخصیت و حیا
و طرز حرف زدنشه🙃
وگرنه آرایش صورت با یه
دستمال مرطوب
پاک میشه💄
🔹#نشر حداکثری.🌸
🌹#زهرایی_شو🌹
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
#رهبــــــــــــــــــــرانہ💚 🌹✨
شکر حق که از نسلش یکی هست
حیدر نیست ولی سیدعلی هست
هرکس که نشد فدایی خامنه ای
قطعا تو بدان فدایی مهدی نیست👌
#آقامونه😍🤩
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طنز😂😂😂👌
💢همراه با #رزمندگان لبخند بزنید😁
عملیات #کربلای_یک/ ورودی شهر #مهران
عجب روحیه ای داشتین تو اون وضعیت👌😊🥀
#اَللهُمَّصَلِّعَلیمُحَمَّدوَآلِمُحَمَّدوَعَجِّلفَرَجَهُم
سلامتان باد ای راهیان نور و ای پوینگان خط سرخ حسینی🌺
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعاهای ما کجا میرود؟؟؟؟🤔
فوق العــــاده است 👌🤩
پیشنهاد میکنم ببینید👌♥️
امـــــامـ زمـــانـــے شــــو💚
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دولت_ناکارآمد😐
اعتراض شدید مردم از دولت😔
تا کی باید با بیصیرتی ملت وفادار را بیازارند
تا کی با رای نادرست و انتخاب نابجا و فکر نشده یه عده بیفکر بقیه ملت باید بسوزند😐😔
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
❤️🍃❤️
#همسرداری💚🌹✨
◀️فضای خانه
اگر سرشار از محبـــ❤️ـــت و معرفت باشد؛
همه اهل آن خانه از گرمی این
محبـــــــــــــ❤️ـــــــت و علاقه استفاده خواهند کرد.
مطمئنا یک لبخنــــــــ😄ــــــــد هم در مواقعی رابطه بین همسران و یا بین فرزندان و والدین را صمیمیمانه تر خواهد کرد.
✍سفارش اسلام در این زمینه بسیار بوده،
💟چرا که دین اسلام دین رأفت و مهربانی است
و ما پیامبر مان را به پیامبر مهربانی ها می شناسیم.
👈پس بیایید قبل از ایجاد هرگونه تنش و مشکل ابتدا به فکر ایجاد فضایی سرشار از
مهربــــــــــ🌸ـــــــــانی باشیم.
🍎👌 از امروز شروع کنیم...😊
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پنجشنبه است🕯
به یاد همه آنهایی
که بین ما نیستند🌷🍃
و هیچکس نمیتونه
جاشون رو🌷🍃
توی قلبمون پر کنه
نثار روح🕯
پدران و مادران آسمانی
وهمه گذشتگانمان🌷🍃
بخوانیم فاتحة و صلوات
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
#شب_جمعه💚🥀
🌸🍃بوے بهشٺِ خدا، از حَرمش مےوزد
🍃🌸بوے بهشٺِ خدا بوے حُسين اسٺ و بس
🌸🍃رَحمٺ و لُطف و كَرَم،عِشق و صَفا در جهان
🍃🌸بخشش و جود و سَخا، خوے حسين اسٺ و بَس
#صلےالله_علیڪ_یاسیدالشهدا🚩
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
🍃🌸🍃
#به_وقت_هشت💚🌹💚✨
ای هشتمین ولی خدا ثامن الحجج
ما را مکن زخود تو جدا ثامن الحجج
تو جان شیعیانی وما جانفدای تو
سلطان تویی وما چو گدا ثامن الحجج
مرغ دل همه به هوای نشستن است
بر گنبد قشنگ طلا ثامن الحجج
آه ای طبیب درد بدون دوای ما
ای آنکه می دهی توشفا ثامن الحج
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اربابم🥀 ❤️
اربابم منو و دست عنایت تو😔
➖➖➖#شب_جمعه🍎➖➖➖
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#یا_مهدی💚🌹✨
غروب جمعہ دلاے بیتابـــــ
چہ بے قرارن تا تـــــو بیایُ...
پُر از هواے عـــــشق تو اینجا
چشم انتظارن تا تـــــو بیایُ...
👌#فوق_زیبا😍
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
#هر_شب_یک_آیه💚
✨إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلىَ النَّاسِ
✨وَ لَاكِنَّ أَكْثرََهُمْ لَا يَشْكُرُونَ (۶۰)
✨خداوند بر مردم
✨كريم و صاحب فضل است
✨ولي بيشتر مردم شكر نميكنند (۶۰)
📚سوره مبارکه یونس
✍آیهٔ ۶۰
─═ঊঈ. 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╮
🦋اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🦋
🦋♥♥♥️•|{ رِیْحانَةُ النَّبْی }|•♥️
#منمحمدرادوستدارم 🍃🌸
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
╰─═ঊঈ 🌷❤️ 🌷ঊঈ═─╯
هدایت شده از 🕊💜ࢪٻحـــاݩھاݪݩݕــۍ💜🕊
37.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💫به فرموده مولا و مقتدایمان هر روز 🌟دعای هفتم صحیفه سجادیه🌟 را میخوانیم👆👌👌
اَللّٰهُمَ عَجْل لوَلِیِّکَ اَلفَرَج
•┈••✾🕯🏴🕯✾••┈•
#من_محمد_را_دوست_دارم💕
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
@oshahid
❣﷽❣
📚 #رمــان
•← #من_با_تو ...
8⃣6⃣ #قسمت_شصت_وهشتم
چند بار پشت سر هم پلڪ زدم
ولے چشم هام رو ڪامل باز نڪردم. غلتے زدم و چشم هام رو ڪامل باز ڪردم.😇
ڪنارم خالے بود، روے تخت نشستم موهام رو ڪہ جلوے صورتم ریختہ بود با دست پشت گوش انداختم.نگاهم رو دور اتاق چرخوندم، پاهام رو گذاشتم روے موڪت نرم و بلند شدم.
بہ سمت گهوارہ ے بزرگ سفید رنگے ڪہ با فاصلہ ے متوسط از تخت بود رفتم، تور سفید رنگ رو ڪنار زدم با لبخند چند لحظہ بہ داخل گهوارہ 😍خیرہ شدم.تور رو دوبارہ انداختم و رفتم بہ سمت در. دستگیرہ ے در رو فشردم و وارد پذیرایے شدم. همونطور ڪہ در رو مے بستم خمیازہ اے ڪشیدم.
نگاهم افتاد بہ گوشہ ے پذیرایے ڪنار مبل ها، عباے سفید رنگش همراہ چند تا ڪتاب📚 اون گوشہ بود.
بلند گفتم:🗣
_امیرحسین!
صداش از توے آشپزخونہ اومد:😍
_جانم!
همونطور ڪہ بہ سمت آشپزخونہ میرفتم گفتم:😍☺️
_ڪے بیدار شدے؟!
+بعد نماز صبح نخوابیدم.😊
وارد آشپزخونہ شدم،
لباس هاے دیشب تنش نبود!تے شرت سفید رنگے همراہ شلوار ورزشے سرمہ اے پوشیدہ بود.
پس دوش گرفتہ بود!
فاطمہ آروم توے بغلش داشت پستونڪ میخورد،با دیدن من
خندید.😄
لب هام رو غنچہ ڪردم😍😚 و گفتم:
_جانم مامانے!
با ناراحتے ساختگے رو بہ امیرحسین گفتم:😊😒
_رفتے دوش گرفتے! چہ سریع میخواے آمادہ شے منم بیدار نڪردے!
همونطور ڪہ آروم مے زد بہ ڪمر فاطمہ گفت:
_خوابم نبرد گفتم ڪارامو زود انجام بدم.😊
از ڪنار ڪابینت رفت ڪنار و ادامہ داد:😉
_صبحونہ ے خانم بچہ هارم آمادہ ڪردم.
نگاهے بہ گوجہ فرنگے و خیارهاے خورد شدہ ڪہ تو بشقاب 🍽ڪنار پیالہ هاے فرنے🍚 بود انداختم.بازوش رو گرفتم و گفتم:
_تشڪرات همسرے!😍
گونہ ش رو آورد جلو و گفت:😌
_تشڪر ڪن!
با خندہ گفتم:☺️😄
_پسرہ ے پررو!
با شیطنت گفت:
_یالا دختر خانم!😌😍
رو بہ فاطمہ ڪہ با تعجب داشت نگاهمون میڪرد گفتم:😃
_از بچہ خجالت بڪش ڪپ ڪردہ!
نگاهے بہ فاطمہ انداخت و گفت:
_وا مگہ چیہ؟! مامانش میخواد باباشو خوشحال ڪنہ!☹️😄
گونہ ش رو بیشتر نزدیڪ صورتم ڪرد،لبم رو بہ دندون گرفتم.چند لحظہ بعد گفت:🙁
_الو!
زل زدم بہ فاطمہ ڪہ با ڪنجڪاوے ما رو نگاہ مے ڪرد،گفتم:😄
_انگار دارہ فیلم سینمایے تماشا میڪنہ!
با گفتن این حرف سریع روے پنجہ پا ایستادم
و گونہ ے امیرحسین رو آروم بوسیدم!😍😘 لبخندے زد 🙂😊و صورتش رو برگردوند سمتم،سرفہ اے ڪرد و گفت:😉
_لازم بہ ذڪرہ وظیفہ م بود! گول خوردے هانیہ خانم!
آروم با مشت ڪوبیدم روے شونہ ش خواستم چیزے بگم ڪہ رفت سمت میز غذا خورے و گفت:😌😇
_خب حالا چرا ڪتڪ میزنے؟بہ قول صائب گر پیشمان گشتہ اے بگذار در جایش نهم!
بشقاب گوجہ فرنگے 🍽و خیار رو برداشتم و گذاشتم روے میز.با اخم ساختگے گفتم:☺️😒
_لازم نڪردہ!
نون سنگڪ🍪 و قالب پنیر روے میز بود. نشست پشت میز،خواستم ڪنارش بشینم ڪہ صداے گریہ از اتاق خواب بلند شد. همونطور ڪہ با عجلہ میرفتم سمت اتاق گفتم:
_واے بچہ ها!☺️
در اتاق رو باز ڪردم و وارد شدم.
سپیدہ👶 نشستہ بود توے گهوارہ و گریہ میڪرد.😢همونطور ڪہ بہ سمتش مے رفتم گفتم:
_جانم دخترم،جانم.😍
نزدیڪ گهوارہ رسیدم،مائدہ آروم درازڪشیدہ بود، با چشم هاے گرد شدہ سپیدہ رو نگاہ میڪرد.خندہ م گرفت،😄 سپیدہ با دیدن من ڪمے آروم شد، همونطور ڪہ لب و لوچہ ش آویزون بود،دست هاش رو بہ سمتم دراز ڪرد.بغلش ڪردم و بوسہ ے عمیقے از گونہ ش گرفتم.😘
همونطور ڪہ موهاش رو نوازش مے ڪردم گفتم:
_نبودم ترسیدے عزیزم؟!
ساڪت سرش رو گذاشت روے شونہ م،زل زدم بہ مائدہ 👶و گفتم:
_مامانے الان میام میبرمت نترسیا.😍
آروم توے گهوارہ نشست،بہ سمت در ڪہ راہ افتادم بغض ڪرد.😢سریع گفتم:😍😊
_الان بابا میاد!
بلافاصلہ بلند گفتم:🗣
_امیرحسین میاے؟
چند لحظہ بعد همونطور ڪہ فاطمہ بغلش بود ڪنار در ایستاد.
پیشونے سپیدہ😘👶 رو بوسید، بہ سمت مائدہ👶 رفت و با دست آزادش بلندش ڪرد. مائدہ لبخندے زد و از خودش صدا درآورد.
امیرحسین نگاهش رو بین فاطمہ و مائدہ چرخوند و گفت:
_ماشااللہ! هانے بہ اینا چے میدے انقد سنگینن؟!😄
با لبخند گفتم:
_بیام ڪمڪت؟😃
همونطور ڪہ از اتاق خارج میشد گفت:
_نہ،بدو بیا صبحونہ بخوریم،دیر میشہ ها!😊
تازہ یادم افتاد،پشت سرش راہ افتادم.
امیرحسین، فاطمہ و مائدہ 👶رو گذاشت توے صندلے مخصوصشون و ڪنارشون نشست.
پیالہ هاے سرامیڪے ڪہ روشون عڪس خرس هاے نارنجے بود گذاشت جلوشون، شروع ڪردن بہ صدا درآوردن،
امیرحسین قاشق هاے ڪوچیڪ رو برداشت و رو بہ فاطمہ 👶و مائدہ گفت:😍😇
_خب اول بہ ڪے بدم؟
✍نویسنده: #لیلی_سلطانی
🌹🍃🌹🍃