eitaa logo
🕊💜ࢪٻحـــاݩھ‌اݪݩݕــۍ💜🕊
1هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
6هزار ویدیو
97 فایل
مآدرساداٺ!🙃 فڪرڪن‌مآ‌بچہ‌هاٺیم🙏 دسٺ‌محبٺ‌بڪش‌به‌سرمون؛🙃🙂🌹 اینجاهمہ‌مهماڹ‌حضرت زهرا س هستی زیرنظر مدافع حرم عمه سادات 😷 💚εαɖᵃT سادات الحسینی💚: @bs_hoseini
مشاهده در ایتا
دانلود
سر مهدی تشنه لب را به زانو گذاشته بودم . دیدم لب مهدی به هم می‌خوره؛ گوشم را نزدیک بردم؛ گفت: آقارضا سرم‌ را روی زمین بذار.... بیهوش بودم مهدی با لباس یکپارچه از نور با لبخند کنارم آمد، گفت: حضرت زهرا(س) میخواست سرم را به دامن بگیرد واسه همین از شما خواستم سرم رو از روی زانوت رو زمین بزاری . ✍راوی: شهید رضا پور خسروانی 🌷 📕🥀❤️✨❤️🥀❤️📕 🌸꙱❥ ♥️⃟🖇📕❤️🥀
ز کودکی در ِاین خانه کار می کردم به نوکری حسین افتخار می کردم اگر خدا به تن من هزار جان می داد برای حضرت زینب(س) نثار می کردم 🌷حجت الاسلام شهید محمد مهدی مالامیری🌷 📕🥀❤️😍❤️🌹📕 ✨❤️🥀❤️📕 🌸꙱❥ ♥️⃟🖇📕❤️🥀
شهدای مظلوم تیپ فاطمیون💚👌😔 را یاد کنید ولو با ذکر یک 🌿🌼«اللّهمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّڪَ‌الفَرَج»🌼🌿 📕🥀❤️😍❤️🌹📕 ✨❤️🥀❤️📕 🌸꙱❥ ♥️⃟🖇📕❤️🥀
دو روز قبل از اینکه اعزام بشه در حالی که تو فکر بود بهم نگاه انداخت گفت باید حلالم کنی؛ من برم دیگه برنمیگردم...‼️ نگاهش کردم گفتم این حرفو نزن. 😢 گفت دیشب خواب دیدم توی صحرای بزرگی هستیم من و یه عالمه آدم دیگه درحالی که هرکدوم زخمی به تن داریم یا حسین میگیم. بر سر و سینه زنان و دوان دوان از اونجا رد میشیم، شبیه اون دسته‌های عزاداری که روز اربعین از بین الحرمین میگذرند.😭 تعبیر خوابش چه زیبا بود؛ صحرای وعده‌گاه عاشقان...💔 راوی: همسر 🖤🥀 از شهدای لشکر 🦋🕊 هدیه به روح مطهر شهید 📕🥀❤️😍❤️🌹📕 ✨❤️🥀❤️📕 🌸꙱❥ ♥️⃟🖇📕❤️🥀
⚘ سیزده ساله بود که ساواک دستگیرش کرد وانداخت تو بند نوجوانان بزهکار... یه مدت بعد به امامتش نماز جماعت می خوندند کلاس قران هم به راه بود... 💚🕊🥀
حسين در تاریخ دهم فروردين هزار و سيصد و چهل و يك در خانه محمدعلي غنيمت‌پور در تهران ديده به جهان گشود. دو برادر و سه خواهر دارد. از كودكي آرام و صبور بود.شركت در نماز جماعت، نماز جمعه و دعاي توسل و... شخصيتش را بيش از پيش رشد داد.در زمان شروع جرقه‌هاي انقلاب، حسين در مقطع راهنمايي درس مي‌خواند. او از تك‌تك اعلاميه‌هاي امام پس از مطالعه، يادداشت برمي‌داشت و در كتابخانه‌اش حفظ مي‌نمود. همچنين در راهپيمايي‌ها هم شركت مي‌کرد. تحصيلاتش را تا ديپلم در تهران به پايان رساند. همزمان با تحصیل به نیز می پرداخت و توانست را با موفقيت پشت سربگذارد. مدتي در شهرستان بود، همچنین  در كلاس‌هاي بسيج هم حضوری فعال داشت. وقتي در سن هجده سالگي همراه خانواده به شاهرود نقل مكان كردند، از طرف سپاه پاسداران عازم جبهه شد. در گردان كربلا به عنوان فرمانده دسته تا فرمانده گردان جانفشاني كرد. در عمليات‌هاي كربلاي چهار، پنج و والفجر هشت هم حضور داشت.  بيست و چهارمين روز دي ماه سال هزار و سيصد و شصت و پنج، در منطقه حسين فرو رفت و او را که در زمان شهادت  بود ،به شهادت رساند. پيكر مطهرش پس از تشييع در آرام يافت. 💚🕊🥀
⚘ بار آخر که اومد اصفهان ، رفت خمس مالش رو داد. وقتی برگشت خوشحال بود... 💚🕊🥀
⚘ همیشه بعد از نماز صبح با حال وهوای خاصی دو رکعت نماز می خوند پرسیدم این نماز چیه ... ....گفت واسه سلامتی امام زمان می خونم ... 💚🕊🥀
⚘ اوایل ازدواجمون با سید مجتبی رفته بودیم خرید والدینش رو دیدیم با تواضع خم شد و زانو زد ... 💚🕊🥀
⚘ امام جماعت واحد تعاون بود با روحیه ای عجیب... سر بریده اش را دیدم که می گفت: 💚🕊🥀
⚘ گفت من فردا شهید میشم اول تیری به قلبم برخورد خواهد کرد وبعد از چند قدم تیری به سرم اصابت می کند... ...فردای اون روز همونطور که گفته بود شهید شد 💚🕊🥀
⚘ گفت من فردا شهید میشم اول تیری به قلبم برخورد خواهد کرد وبعد از چند قدم تیری به سرم اصابت می کند... ...فردای اون روز همونطور که گفته بود شهید شد 💚🕊🥀