eitaa logo
آموزش گام به گام مداحی
1.4هزار دنبال‌کننده
167 عکس
105 ویدیو
34 فایل
ارتباط با مدیر کانال لطفاً نقطه نظرات و انتقادات خود، راجع به نحوه چینش مطالب و... و حتی سؤالات خود را با ما در میان بگذارید تا در اولین فرصت رسیدگی شود.باتشکر @Shahrokh99 برای رفتن به اول کانال اینجا کلیک کنید.👇👇 https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir/4
مشاهده در ایتا
دانلود
@babolharam_ir@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
زمان: حجم: 1.91M
#قسمت_دوم روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ┄┅═══••↭••═══┅┄ من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم شادم در این عالم که یک عباس دارم عباسِ من مشگل گشای عالمین است عباسِ من خاک کفِ پای حسین است *من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم.. تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد... ..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ... تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم .. میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این یه تصویر.. تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_6048678463877940465.mp3
زمان: حجم: 2.16M
درس مداحی 💎 مدیریت استرس و افزایش اعتماد به نفس #قسمت_دوم https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
4_5967330344477656041.mp3
زمان: حجم: 2.17M
درس مداحی 💎 آموزش مدح خوانی و مولودی خوانی #قسمت_دوم https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
@babolharam_ir@babolharam.ir-Mirdamad-Vafate_Hazrate_Ommolbanin1395-001_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
زمان: حجم: 1.91M
روضه و توسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت اُم البنین سلام الله علیها به نفس سیدمهدی میرداماد ┄┅═══••↭••═══┅┄ من مادرِ سالارِ غیرت در زمینم من غصه داره فاطمه اُمُّ البنینم من قلبِ مجروح و پُر از احساس دارم شادم در این عالم که یک عباس دارم عباسِ من مشگل گشای عالمین است عباسِ من خاک کفِ پای حسین است *من روضه ام امشب اینه..پنج تا تصویر از زندگی اُمُّ البنین براتون ورق بزنم.. تو ذهنت یادگاری بمونه ،به شرطی که حق مادر ادب را ادا کنی.. عباس چرا عباس شد... ..چرا عباس شد "بنفسی انت "....از پَرِ قُنداق شد عباس..از ادب شد عباس ... تصویراول .. روز اولی که اُمُّ البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانه ی امیرالمومنین داخل نشد به اُمِّ سلمه فرمود : اُمِّ سلمه من شرط دارم، وارد نمیشم ..همه تعجب کردن، گفتن ،این خانمی که روز اول زندگیش هست چه شرطی..!! گفت اول بگید زینب بیاد ،همه تعجب کردند، میخواد چه کنه این مادر ،خانم زینب آمد در آستانه ی در به نقل تاریخ دختر هفت ،هشت ساله تاریخ مینویسه روزی که اُمُّ البنین واردخانه ی امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند.. بودن تب داشتند میگن.. اُمُّ البنین ایستاد ،خانم زینب تو آستانه ی دَر ، میدونی این مادر چه کرد، از همان روز اول،یکمرتبه دیدن اُمُّ البنین خودش رو انداخت روی پاهای زینب ..خانم جان فقط اومدم یه جمله بگم ..نیامدم جای مادرت زهرا را بگیرم ..اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزی و خدمت این خانه را بکنم .. میگن زینب زیر بغلهای این مادر را گرفت بلند شد.. اومد تو خانه دور حسنین می چرخید این مادر تا آخر عمر خدمتِ بچه های فاطمه را کرد من کجا خونه ی فاطمه کجا.. این یه تصویر.. تصویر دوم ..اولین فرزندش به دنیا اومد .. (همه ی مادر ها وقتی نُه ماه تحمل می کنند سختی بارداری را دلشون خوشِ.. وقتی بابا اولین بار بچه رو بغل میکنه بخنده .. خوشحال باشه راضی باشه ..)اُمُّ البنین بچه رو تقدیم امیرالمومنین کرد ..مولایی نگاه کرد.. دیدن امیرالمومنین بند قنداقه را باز میکنه .. دستهای این بچه رو از تو قنداقه در آورد ،هی دست ها را می بوسه.. هی به چشماش میماله ..گریه میکنه ..صدا زد آقا جان.. مگه دستهای بچه ام عیبی داره.. چی شده آقا گریه تون رو نبینم ..روز اول، برا مادر روضه رو خوند ..اُمُّ البنین ..دارم برای آن روزی گریه می کنم ..این دست ها را از بدن جدا می کنند.. (فکر میکنید مادر چه جوابی داد اعتراض کرد ..چرا..!! بچه مِ میوه ی دلمِ ..چرا دستهاشو جدا میکنن ..؟..نه....!!...) میگن بلند شد قنداق را گرفت تو رو خدا این کار رو ببین مادر اینجوری باید باشه که بچه اش بشه ابالفضل ...میگن قنداق رو گرفت هی دور سَرِ حسین می چرخوند ..آقا بچه ام بلا گردونِ بچه ات بشه ..یه مو از سَرِ حسینت کم نشه تصویر سوم ...عباس بیا مادر بشین می خوام یه قولی بهم بدی ..مادر چه قولی بدم ..می خوام بهم قول بدی.. نکنه یه روز به حسین بگی برادر ..(تربیت رو ببین) تعجب کرد چرا نگم برادر.. بهترین برادر عالم مال منه .. دستهای عباسش رو گرفته گریه کرد..گفت نگو برادر بی احترامی میشه آخه مادر اون فاطمه است.. اما مادر تو کنیز زینبِ .. https://eitaa.com/osoolemaddahi_ir
_ و قرائت فرازهایی از دعای چهل و چهارم صحیفه سجادیه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه شبِ اول ماه مبارک رمضان *دعارو شروع کنم، فراز هایی از دعای چهل و چهارم صحیفه‌ی سجادیه مهمونت کنم، سر سفره و نجواهایِ زین العابدین الحمدلله سر سفره‌ی زین العابدیم میشینیم ،عجب دعایی، عجب مناجاتی، عجب نورانیتی و درس زندگی، دعای چهل و چهارم دعای ورود به ماه مبارک، هرچند فرازش رو امشب توفیق شد میخونم، دعا کنید مردم تو خونه هاتون، پدرا دعا کنید، مادرا دعا کنید، جَوُونا برای همدیگه دعا کنید، ان شاءالله امسال ماه مبارک دست مارو بگیرن و به خیمه‌ی عاشقی مارو برسونن...* «بسم الله الرحمن الرحیم» «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی هَدَانَا لِحَمْدِهِ*ممنون هستیم،مارو هم آدم حساب کردی، خدارو شکر مارو هم سر این سفرت جا دادی مهربون...*وَ جَعَلَنَا مِنْ أَهْلِهِ لِنَکونَ لِإِحْسَانِهِ مِنَ الشَّاکرِینَ وَ لِیجْزِینَا عَلَى ذَلِک جَزَاءَ الْمُحْسِنِینَ وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی حَبَانَا بِدِینِهِ، وَ اخْتَصَّنَا بِمِلَّتِهِ، وَ سَبَّلَنَا فِی سُبُلِ إِحْسَانِهِ لِنَسْلُکهَا بِمَنِّهِ إِلَى رِضْوَانِهِ، حَمْداً یتَقَبَّلُهُ مِنَّا، وَ یرْضَى بِهِ عَنَّا وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَ مِنْ تِلْک السُّبُلِ شَهْرَهُ *عجب، چه راهِ عزیز و چه راهِ وسیعی رو برای مشتریاش باز کرد،ه عجب راهیِ*شَهْرَ رَمَضَانَ، شَهْرَ الصِّیامِ*آخ رمضان سلام، آی روزه داری، آی شهرِ ملاقاتیِ خوبایِ عالم*شَهْرَ الصِّیامِ، وَ شَهْرَ الْإِسْلَامِ، وَ شَهْرَ الطَّهُورِ*سلام به اون ماهی که هم خودش پاکِ، هم همه چیز رو پاک میکنه، سلام به این چشمه‌ی زلال، سلام به این چشمه‌ی زلالی که آلودگی هارو از ما دور میکنه..*وَ شَهْرَ التَّمْحِیصِ*شهری که خالِصمون میکنه مارو از کثافات جدا میکنه*وَ شَهْرَ الْقِیامِ*آی سلام! خداکنه امسالم سحرها بیدار باشم،سحرها به این چشمام التماس می کنم، این شبا شبایِ خواب نیست*وَ شَهْرَ الْقِیامِ الَّذِی أُنْزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ، هُدىً لِلنَّاسِ، وَ بَیناتٍ مِنَ الْهُدى‏ وَ الْفُرْقانِ فَأَبَانَ فَضِیلَتَهُ عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ بِمَا جَعَلَ لَهُ مِنَ الْحُرُمَاتِ الْمَوْفُورَةِ، وَ ال ْفَضَائِلِ الْمَشْهُورَةِ *سلام به اون ماهی که خدا از ماه هایِ دیگه برتری داده، به این احتراماتِ فراوان و به این فضائلِ مشهورِ و مشهودش، رفقا!خدا شاهده شب ماه رمضون، بلندشم کوتاهِ، باور کنید زود تموم میشه، کمکم کن مهربون کمکم کن این شبهارو از دست ندم* فَحَرَّمَ فِیهِ مَا أَحَلَّ فِی غَیرِهِ إِعْظَاماً، وَ حَجَرَ فِیهِ الْمَطَاعِمَ وَ الْمَشَارِبَ إِکرَاماً، وَ جَعَلَ لَهُ وَقْتاً بَیّناً لَا یجِیزُ -جَلَّ وَ عَزَّ- أَنْ یقَدَّمَ قَبْلَهُ، وَ لَا یقْبَلُ أَنْ یؤَخَّرَ عَنْهُ. ثُمَّ فَضَّلَ لَیلَةً وَاحِدَةً مِنْ لَیالِیهِ عَلَى لَیالِی أَلْفِ شَهْرٍ، وَ سَمَّاهَا لَیلَةَ الْقَدْرِ *ببین کِی بهت گفتم عزیزم، جشم به هم بزنی شب قدرِ، صدا میاد قرآن هارو سر بگیرید، این چند روزِ من رو به قرآن برسون، نگاهم رو باز کن به این آیات ...* تَنَزَّلُ الْمَلائِکةُ وَ الرُّوحُ فِیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کلِّ أَمْرٍ»، سَلامٌ دَائِمُ الْبَرَکةِ إِلَى طُلُوعِ الْفَجْرِ عَلَى مَنْ یشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ بِمَا أَحْکمَ مِنْ قَضَائِهِ. اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ ،وَأَلْهِمْنَا مَعْرِفَةَ فَضْلِهِوَ إِجْلَالَ حُرْمَتِهِ،*من تازه واردم، با من راه بیا ،به من معرفت این ماه رو بده، به من شأن حفظ حرمتش رو بده*وَ التَّحَفُّظَ مِمَّا حَظَرْتَ فِیهِ*پرهیز از محرمات...