💖 #خاطرات 💖
💫 مادر چند دكتر، از بى دكترى مُرد 💫
❇️ #حجت_الاسلام_قرائتی:
✍ در اصفهان زنى بود كه چند پسرش دكتر بودند، زن هاى دیگر همیشه به او مى گفتند:
خوشا به حالت كه بچه هایت دكتر هستند، براى روز پیرى به دردت مى خورند.
این خانم روزى از خانه یكى از فرزندانش به قصد خانه دیگرى خارج مى شود، در راه تصادف كرده و خونریزى مغزى مى كند. او را به بیمارستان منتقل مى كنند ولى كسى نمى داند كیست؟ تا اینكه از دنیا مى رود و او را به سردخانه مى برند.
بعد از چند روز آقاى دكتر منزل برادرش زنگ مى زند تا حال مادر را بپرسد، جواب مى شنود كه مادر اینجا نیست! به تكاپو مى افتند بالاخره جنازه مادر را از سردخانه تحویل مى گیرند!!
راستى عجب دنیایى است، مادرى كه چند فرزند دكتر دارد و دیگران به حالش غبطه مى خوردند، از بى دكترى مى میرد!
_______________
🌸 🌸 🌸 به کانال ایتا هواداران استاد قرائتی بپیوندید... ↙️↙️↙️
💟 http://eitaa.com/joinchat/819462160Cf939127299
💖 #خاطرات 💖
💫 اگر من بدتر نباشم بهتر نیستم 💫
⭕️ وارد حرم امام رضا (ع) شدم جوانی را دیدم که زنجیر طلا به گردن کرده بود . متذکر حرمت آن شدم او در جواب گفت : می دانم و به زیارت خود مشغول شد. من ابتدا ناراحت شدم ، زیرا او سخنم را شنید و اقرار به گناه کرد و با بی اعتنایی دوباره مشغول زیارت شد . بعد به فکر فرو رفتم که الان اگر امام رضا (ع) از بعضی از خلاف کاری های من بپرسد، نمی توانم انکار کنم و باید اقرار کنم!
👈 با خود گفتم پس من در مقابل امام رضا (ع) و آن جوان در مقابل من اگر بدتر نباشم بهتر نیستم . بعد از چند لحظه همان جوان کنار من نشست و گفت حاج آقا ! به چه دلیل طلا برای مرد حرام است . من دلیل آوردم و او قبول کرد. پیش خود فکر کردم چون روح من در مقابل امام رضا (ع) تسلیم شد خداوند هم روح این جوان را در مقابل من تسلیم کرد .
📚 برگرفته از خاطرات حجت الاسلام #قرائتی – جلد 1
💟 @gharaati1👈
💖 #خاطرات 💖
💠 حقّاً كه تو محقّقى 💠
❇️ حجت الاسلام قرائتی:
✍ عالم بزرگوار شیعه مرحوم محقّق در خواب دید كه كسى به او مى گوید: فردا صبح، به اوّلین كسى كه وارد مسجد مى شود احترام كن.
از خواب برخاسته هنگام صبح به مسجد رفت، دید سگى وارد شد. آقا، سگ را از مسجد بیرون راند.
شب بعد مجدداً در خواب به او گفتند: مگر به تو نگفتیم اوّلین موجودى كه وارد مسجد مى شود احترام كن؟
روز دوّم كه وارد مسجد شد باز سگى آمد او هم سگ را از مسجد راند.
تا چند روز این واقعه تكرار شد و محقّق به وظیفه اش عمل مى كرد و مى فرمود:
من بیدارى را فداى خواب نمى كنم، از نظر فقهى سگ نجس است و نباید گذاشت وارد مسجد شود.
پس از آن به او خطاب شد: حقّا كه تو محقّقى.
___________
🌸 🌸 🌸 به کانال ایتا استاد قرائتی بپیوندید... ↙️↙️↙️
💟 @gharaati1👈
💖 #خاطرات 💖
💠دوش آب سرد در مِنا
🔹در يكى از سالهاى گرم و كم آبى در مِنا، خيمه را گُم كردم. مقدارى گشتم و پيدا نكردم، خيلى اذيّت شدم. يكى از دوستان به من رسيد وگفت: چكار مى كنى؟
🔸داستان را گفتم، گفت: خوب الا ن چه مى خواهى؟ (من از روى مزاح و اينكه چيزى بگويم كه فعلاً در دسترس نباشد، بلكه بايد خواب آن را ديد) گفتم: يك دوش آب سرد و يك انار يزد!
🔹دست مرا گرفت و به خيمه خودشان برد كه در آن خيمه دوش آب بود، پس از دوش آب سرد و وقتى در خيمه نشستم، آن سيّد، انارى را جلوى من گذاشت و گفت: به جدّم اين انار يزد است!!
📙کتاب خاطرات حاج آقا #قرائتی
👇👇👇
💟 @gharaati1👈
💢 #خاطرات
✅ كدام طرفى هستى؟
🔉 #حجت_الاسلام_قرائتی
✍ شخصى دو پسر داشت، یكى را فرستاده بود آمریكا و دیگرى را به سپاه پاسداران.
احوال فرزندانش را پرسیدم؟
گفت: یكى را فرستاده ام جبهه كه اگر انقلاب پیروز ماند بگویم این طرفى هستم، دیگرى را فرستاده ام امریكا كه اگر ورق برگشت بگویم آن طرفى هستم. دیدم شوخى معنى دارى است، البتّه بعضى به طور جدّى اینگونه هستند.
___________
☑️ @gharaati1 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطرات #نکته_های_ناب
🎙 #حجت_الاسلام_قرائتی
📜 عنوان: 👇
💠 امام و شهید بهشتی 💠
برای دوستان خود فوروارد کنید 🌹
💟 @gharaati1 👈
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ #خاطرات #نکته_های_ناب
🎙 #حجت_الاسلام_قرائتی
📜 عنوان: 👇
💠 امام و شهید بهشتی 💠
برای دوستان خود فوروارد کنید 🌹
💟 @gharaati1 👈
💖 #خاطرات 💖
💠 حقّاً كه تو محقّقى 💠
❇️ حجت الاسلام قرائتی:
✍ عالم بزرگوار شیعه مرحوم محقّق در خواب دید كه كسى به او مى گوید: فردا صبح، به اوّلین كسى كه وارد مسجد مى شود احترام كن.
از خواب برخاسته هنگام صبح به مسجد رفت، دید سگى وارد شد. آقا، سگ را از مسجد بیرون راند.
شب بعد مجدداً در خواب به او گفتند: مگر به تو نگفتیم اوّلین موجودى كه وارد مسجد مى شود احترام كن؟
روز دوّم كه وارد مسجد شد باز سگى آمد او هم سگ را از مسجد راند.
تا چند روز این واقعه تكرار شد و محقّق به وظیفه اش عمل مى كرد و مى فرمود:
من بیدارى را فداى خواب نمى كنم، از نظر فقهى سگ نجس است و نباید گذاشت وارد مسجد شود.
پس از آن به او خطاب شد: حقّا كه تو محقّقى.
_______
💟 @gharaati1👈
💖 #خاطرات 💖
💫 مادر چند دكتر، از بى دكترى مُرد 💫
❇️ #حجت_الاسلام_قرائتی:
✍ در اصفهان زنى بود كه چند پسرش دكتر بودند، زن هاى دیگر همیشه به او مى گفتند:
خوشا به حالت كه بچه هایت دكتر هستند، براى روز پیرى به دردت مى خورند.
این خانم روزى از خانه یكى از فرزندانش به قصد خانه دیگرى خارج مى شود، در راه تصادف كرده و خونریزى مغزى مى كند. او را به بیمارستان منتقل مى كنند ولى كسى نمى داند كیست؟ تا اینكه از دنیا مى رود و او را به سردخانه مى برند.
بعد از چند روز آقاى دكتر منزل برادرش زنگ مى زند تا حال مادر را بپرسد، جواب مى شنود كه مادر اینجا نیست! به تكاپو مى افتند بالاخره جنازه مادر را از سردخانه تحویل مى گیرند!!
راستى عجب دنیایى است، مادرى كه چند فرزند دكتر دارد و دیگران به حالش غبطه مى خوردند، از بى دكترى مى میرد!
___________
💟 http://eitaa.com/joinchat/819462160Cf939127299