eitaa logo
استاد سید رضا موید
1.5هزار دنبال‌کننده
16 عکس
3 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار مرحوم استاد سید رضا موید رضوان الله تعالی علیه ارتباط با ادمین 👈 @seromo
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کشته ای که بود اُحُد کربلای تو اهل ِ مدینه نوحه گران در عزای تو شیر خدا و شیر رسول خدا تویی ای نام سیدالشهدایی سزای تو قبل از حسین و واقعه ی جانگداز او زهرا گریست بر تو و بر کربلای تو شد خلعتِ شهادت تو جامه ی رسول جان ها فدای پیکرِ در خون شنای تو ای قامتِ بلند رشادت به هر زمان کوتاه بُد عبای پیمبر برای تو ماتم چرا گیاه به پای تو ریختند؟! می باید آنکه ریخت سر و جان به پای تو اعضاءِ تو ز تیغ ستم پاره پاره شد پایان نشد به کشته شدن ماجرای تو هر عضوت از نسیم شهادت چو گُل شِکُفت در راهِ دین چو مُثله نشد کس سوای تو شعر "موید" است تو را کمترین نثار ای بهترین درود و تحیّت سزای تو مرحوم @ostad_moayed
سلام الله علیه با يادِ غم حمزه دلی صابر نيست افسوس كه آن حريم را حائر نيست فرمود پيمبر كه جفا كرده به من هر زائر من كه حمزه را زائر نيست مرحوم @ostad_moayed
سلام الله علیه ای بر فراز صفحه ی دین نقش نام تو آن حُسنِ مطلع است ز حُسنِ ختام تو ای حمزه، ای بزرگِ شهیدان که شهره شد عنوان سیدالشهدایی به نام تو قبل از حسین و نهضت خونین کربلا حرف از تو و جهادِ تو بود و قیامِ تو ای صف شکن که شیر رسول خدا تویی این وصف احترام تو و احتشام تو رونق گرفت دین خدا از شهامتت قوّت گرفت شرع مبین ز اهتمام تو بستی کمر به جنگ تو در حالتِ صیام تا شد به حق وصول قیام و صیام تو سرمشق شد جهاد تو بهر مجاهدین یعنی دلیل راهروان شد مرام تو کوه اُحُد نشانه‌ی عزم متین توست و آن جا که ریخت شهد شهادت به کام تو روزی دگر ز روز اُحُد سخت تر نبود بر مصطفی، چو دید به خون شد مقام تو هنگام غم به قبر تو زهرا گرفت اُنس خوش بود با زیارت و عرض سلام تو وز خاک قبر تو پیِ تسبیح ،سَبحه ساخت ای جان فدای قبر تو و احترام تو بُردند چون ز خانه علی را کشان کشان در آن میان به یاد تو بود و قیام تو باشد که باز با دل غمدیده در اُحُد گوید سلام بر تو "موید" غلام تو مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام داغ صادق، شرر سینه ام افروخته کرد جگرِ سوخته یاد از جگری سوخته کرد جگری سوخته کز داغ بر افروخته بود باز هم از اثر زهرِ جفا سوخته بود بر جگر، آن که ولایت به مَوالی همه داشت مِحنتِ کشتنِ اولاد بنی فاطمه داشت آن امامی که لوای شرف افراخته بود زهرِ منصور به جانش شرر انداخته بود آه از آن روز که بگرفت ز طاغوتِ زمان آتش از چار طرف، خانه ی او را به میان! وَ اندر آن خرمنِ آتش، ولیِ ربّ جلیل راه می رفته و می گفت: منم پور خلیل شعله را چون به در خانه تماشا می کرد یاد آتش زدن خانه ی زهرا می کرد آن که هم ظاهر و هم باطن ما می داند با دلش زهر چه کرده است، خدا می داند روح دین بود ولی بی تب و تابش کردند شمع کانون وفا بود که آبش کردند چارمین قبله ی عشق است به دامان بقیع رونق دیگر از او یافت گلستان بقیع مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام به این کهولت عمر و به حالت رنجور مرا دوباره طلب کرده خصم رو سیهم هنوز از سر من دست بر نمی دارد خدای من! چه بُوَد در گمان او گنهم به خانه ام تو ز بام آمدی در این شب تار بهل؛ چراغ بیارم که من چراغ رهم چرا نماز شبم را به هم زدی ظالم؟ کشیدی از سر خشم از چه فرش سجده گهم؟ مرا که نیست ز منصورِ سفله، قصد فرار کشان کشان چه بری اندر این شب سیهم؟ مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام امشب چراغِ محفل ما اشک دیده است دُرّی که دل به خونِ جگر پروریده است از چشمه سار سینه ی سوزان جدا شده اشکی که در حریم ولایت چکیده است امشب که ذرّه ذرّه ی عالم به غم نشست خورشیدِ علم در دلِ خاک آرمیده است دردا که در حجاب لحد ناپدید شد! ماهی که جلوه های خدا را پدیده است تاریخ در حمایت قرآن، پس از علی مظلوم تر ز حضرت صادق ندیده است منصور، دل نداشت که بر حال او نسوخت سوزان بر او چو خاطر هر آفریده است او جانِ عالم است که از جور دشمنان جانش ز غم، فسرده و بر لب رسیده است روح نماز گرم نماز است و دشمنش سجّاده ی نماز ز پایش کشیده است مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام این نیمه شب ز خانه کجا می بری مرا؟ پا و سر برهنه چرا می بری مرا؟ برهم زدی دعا و شکستی نماز من از ذات حق نکرده حیا؟ می بری مرا؟ اهل و عیال من نگران ایستاده اند دیدند زار و غم زده تا می بری مرا من را نمانده تاب دویدن، کمی بایست این قدر باشتاب کجا می بری مرا؟ از بس کشاندی ام، ز نفس اوفتاده ام ماتم که می کُشی تو وَ یا می بری مرا از من به جز عدالت و تقوا چه دیده ای؟ کآسیمه سر به کاخ جفا می بری مرا آخر مرا چه کار به منصور کاین چنین دنبال خویش چون اُسرا می بری مرا مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام حسرت گرفته باز حصار مدینه را غم، تیره کرده است دیار مدینه را آثارِ حزنِ فاطمه و غربت علی پُر کرده است گوشه کنار مدینه را در کوچه های شهر چو ماه علی گرفت رنگی دگر نماند عُذار مدینه را داغ عزای حضرت صادق فکنده باز با اشک و آهِ ما سر و کار مدینه را تا خاک ریختند بر اندام آن امام کردند دفن دار و ندار مدینه را گویا فشانده اند بر آن قبر بی چراغ غم های بی نشانه، مزارِ مدینه را می گریم از مصیبت جانسوز او مگر بر دیده ام زنند غبار مدینه را در خلوتِ بقیع به جز اشک مهدیش شمعی کجا بُوَد شبِ تار مدینه را من جان نثار مکتب اویم "مؤید"م دارم از او امید، جوار مدینه را مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام دانشکده فقه، درش را بستند طاووس کمالات، پرش را بستند شد کشته رئیس مذهب ما صادق آن روز که دستِ پدرش را بستند مرحوم @ostad_moayed
ز داغِ حضرت صادق، دلم تنها نمی سوزد دلی نَبْوَد که از این داغِ جان فرسا نمی سوزد به حالِ حضرتش سوزد دل هر سنگ دل اما دلِ منصورِ دون بر حال آن مولا نمی سوزد عجب ناید ز منصور آن ستم ها بر ولیِّ حق دلِ بی مهرِ او بر زاده ی زهرا نمی سوزد ز انگور به زهر آلوده آخر کرد مسمومش دلِ گلچین به پرپر کردن گل ها نمی سوزد بُوَد قبر رئیسِ مذهب ما در بقیع ویران غمی زین بیش در عالم دل ما را نمی سوزد به غیر از پرتو خورشید و نور ماه، روز و شب دگر شمع و چراغی اندر آن صحرا نمی سوزد مهی کز نور علمش عالَم علم است نورانی  چرا بر تربتش شمعی در این شب ها نمی سوزد جهانی گرید و نالد "موید" زین عزا لیکن دلی همچون دلِ فرزند او موسی نمی سوزد مرحوم @ostad_moayed
سلام الله علیها در کشور ما بُوَد به تقدیر اله یا حضرت معصومه! رضا مهر و تو ماه گویند تویی شفیعه‌ی روز جزا یا فاطمه! اشفعی لنا عندالله مرحوم @ostad_moayed
سلام الله علیها بر درگهی سلام که ذلت ندیده است آن را خدا چو عرش عزیز آفریده است بر حضرتی سلام که از حُسنِ تربیت در روزگار از عظمت یک پدیده است بر نخله‌ای سلام که در لاله‌زار علم از شاخه شاخه‌اش گل عرفان دمیده است بر هاجری سلام که در کعبه ی عفاف اوصاف او ز قبله ی هفتم رسیده است بر مریمی سلام که موسای اهل بیت او را به نور عشق و دعا پروریده است بر دختری سلام که چون جده‌اش بتول او را خدا ز رجس و پلیدی بریده است معصومه‌ای که پاس حریمش دهد مَلک معصوم نیست لیک به عصمت رسیده است بر ماه آسمان امامت ستاره است بر نورِ دیدگانِ علی نورِ دیده است در اهل بیت فاطمه ی دیگر است او او را خدا ز خیل زنان برگزیده است خورشید تابناک خراسان عشق را این ماهِ قم به چرخ وجاهت سپیده است... بر خواهری سلام که گردون مثال او جز زینبش به عاطفه دیگر ندیده است زینب قدش ز داغِ برادر شکسته شد او هم قدش ز هجر برادر خمیده است بر هجرتش سلام که هجر برادرش او را ز شهر وحی به ایران کشیده است آمد برای دیدن روی رضا ولی او را ندید و بر لب او جان رسیده است ای در حجاب نور خود از دیده‌ها نهان! کو دیده‌ای که روی تو بی‌پرده دیده است؟ دامان سبز هر ملکی باغ گل شده است از چشم زائرت چو گل اشک چیده است امشب به شوق بوسه به درگاه عزتت مرغ دلم به سوی حریمت پریده است خوانم تو را به زمزمۀ «إشفعی لنا» لطفی که بر ولای تو ما را عقیده است بر درگهت نهاده "موید" سرِ نیاز جایی ز درگه تو که بهتر ندیده است مرحوم @ostad_moayed