#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#هفتم_محرم
#آب
#عطش
در کربلا که موج زند آب روی آب
از قحط آب گشته به پا، های و هوی آب
در ساحل فرات که خود، مَهر فاطمه است
دارند کودکان حسين آرزوی آب
ديگر فرات نيز نيارد به لب خروش
کز غم خروش، عقده شده در گلوی آب
پيدا بُود ز گريه ی لب تشنه گان که هست
هر مشکِ آب، خشک و تُهی، هر سبوی آب
ترسم که شعله در حرم افتد زناله اش
زينب که از دو ديده گشوده است جوی آب
راه شريعه بسته و طفلی ز راه دور
بگشوده است ديده حسرت به سوی آب
اصغر ز هوش رفته که چنديست اين رضيع
نشنيده بوی شير و نديده است روی آب
تا طفل خود رباب رهاند ز تشنگی
در خيمه ها روان شده در جستجوی آب
زين تشنگی که سوخت "موید" دلِ حسين
بر خاک ريخت تا به ابد آبروی آب
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#هفتم_محرم
#بستن_آب
بر لب دریا ، لب دریادلان خشکیده است
از عطش دل ها کباب است و زبان خشکیده است
کربلا بستان عشق است و شهامت، ای دریغ
کز سَموم تشنگی این بوستان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کرده است بر اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از مهمان نوازانی که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
نازم این همّت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لب ها همچنان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لب هایش زند
چشمه ی چشمِ رباب از سوز جان خشکیده است
بس که میسوزم "موید" از غم آل علی
نخله ی طبع من از سوز بیان خشکیده است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
سلام ما به حسین و علیّ اصغر او
امیرِ عشق که گهواره بود سنگر او
رضیع و داده خدایش، نشانِ سربازی
صغیر و بر همه پیدا، مقام اکبر او
شِکُفت لاله ی عصمت به روی دوش حسین
چو تیر حرمله آمد به سوی حنجر او
مجال گریه نبودش که خنده کرد علی
حسین، مات شد از حالِ گریه آور او
گرفت خونش و بر اوج آسمان پاشید
که پیک تسلیت آمد ز سوی داور او
کنار خیمه به خاکش سپرد و امضا شد
کتاب سرخ شهادت به خون اصغر او
اگر چه پیکر او را به خاک پوشیدند
به شهر کوفه سرش را به نیزهها دیدند
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اصغر علیهالسلام
تا از جفای حرمله تیر از کمان گذشت
سبط نبی ز اصغر و اصغر ز جان گذشت
آن طفل شیرخواره در آغوش باب خویش
خود را به عرش دید و ز کوْن و مکان گذشت
از ضرب تیر، کرد فراموش از عطش
خون گلو چشید و ز آب روان گذشت
بِدْرید حلق نازکش از گوش تا به گوش
و آنگه ز قلب فاطمه اندر جنان گذشت
از گفتگوی باب و پسر کَس خبر نشد
جز پیک باد و تیر که در آن میان گذشت
خون چون زیاده گشت بپاشید بر فلک
یعنی حسین ز اصغر شیرین دهان گذشت
پژمرده گشت، چون گلِ نشکفته ی حسین
داند خدای او چه بر آن باغبان گذشت
با این خبر به خیمه رباب از نوا فتاد
آه دلش ز پرده هفت آسمان گذشت
جانسوز نغمه ایست "موید"! نوای تو
ذکر حسین هر چه تو را بر زبان گذشت
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
ای به خون غلتیده ای نور دل لیلا، علی جان!
خیز از جا، ای تو آرام دل بابا، علی جان!
تیره شد از داغ مرگت دیده ام ای نور دیده
خاک غم بادا پس از تو بر سر دنیا، علی جان!
رفتی و راحت شدی از درد و رنج زندگانی
لیک دیگر مانده ام من بی کس و تنها علی جان
خونِ دل جای سرشک از دیده می بارم چوبینم
گشته از خون تو رنگین دامن صحرا علی جان
گر سرت گیرم به دامن ور ببوسم روی ماهت
دل نمی آساید از این داغ جان فرسا علی جان
راحت جانم تو بودی، سرو بستانم تو بودی
کاندرین دشت بلا افتاده ای از پا علی جان
بشکند دستی که فرقت را چنین درهم شکسته
آنکه بی رحمانه کشتت حق کشد او را علی جان
در غم هجرت بنالم یا ازین حسرت که بینم
تشنه لب جان میسپاری بر لب دریا علی جان
در جزای این رثا کامروز بنویسد "موید"
من شفیعش میشوم در عرصه ی فردا علی جان
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اکبر علیه السلام
تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم
سوختم وز دلِ پُر درد، دعایت کردم
آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی
که غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم
تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم
که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم
گر کمی آب نبودم که رسانم به لبت
داشتم اشکی و ایثار به پایت کردم
نگشودی لب خود هر چه ترا بوسیدم
نشنیدم سخنی هر چه صدایت کردم
پدرت را نبُود بعد تو امّید حیات
جان من بودی و تقدیم خدایت کردم
یارب این دشت بلا، این من و این اکبر من
هر چه را داشتم ای دوست فدایت کردم
آن خلیلم که ذبیحم نکند فدیه قبول
وین ذبیحی است که قربان به منایت کردم
ای "موید" چو تو را بنده ی مخلص دیدم
دگر از بندگی غیر رهایت کردم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اكبر علیه السلام
من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
صبحم، ز ستاره یْ سحرم دست کشیدم
شد روز جهان در نظرم تیره تر از شب
آنجا که ز نور بصرم دست کشیدم
در بادیه ى عشق ز طوفان حوادث
من از شجر و از ثمرم دست کشیدم
با خون جگر این گهر افتاد به دستم
در موج بلا از گهرم دست کشیدم
از داغ ابوالفضل گرفتم به کمر دست
با داغ علی از جگرم دست کشیدم
همراه سفر بود مرا در سفر عشق
افسوس که از هم سفرم دست کشیدم
آثار شهادت به رخش دیدم و مُردم
وقتی به جبین پسرم دست کشیدم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_عباس علیه السلام
جان عمو! برای حرم، فکر آب کن
رفع عطش، ز عترت "ختمیمآب" کن
سقّای تشنگان حریم خدا تویی
از بهر تشنگان حرم، فکر آب کن
ای یادگار فاتح خیبر! عنایتی
راه شریعه بسته بُوَد، فتح باب کن
هرگز مباد از سرِ ما، سایهی تو کم!
«یا رب! دعای خستهدلان مستجاب کن»
در خیمهها ز تشنگی افتاده انقلاب
خامُش ز آب، آتش این انقلاب کن
چشمم به دست توست که دست خدا بُوَد
دستم به دامنت، هله! پا در رکاب کن
اصغر فسردهحال، به دامان مادر است
رحمی به جان اصغر و حال رباب کن
گر لحظهای دگر نرسد آب در حرم
اصغر ز دست میرود، اینک شتاب کن
یا از فرات، جرعهی آبی به او رسان
یا طفل شیرخوارهی ما را به خواب کن
بِسْرود این سروده "مویّد"، به اشک و آه
او را ز بندگانِ درِ خود حساب کن
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_عباس علیه السلام
سالها بر درگهت خدمت گزارم یا حسین
وین زمان بر لطف تو امّیدوارم یا حسین
مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام
ای غلامیّ تو تاج افتخارم یا حسین
ای یدِ مشکل گشایت بر همه عالم محیط
مشکلی "لایَنحَل" افتاده به کارم یا حسین
تشنه گان در انتظار آب و من در پیش آب
غرقه در خون، تاب ره رفتن ندارم یا حسین
اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد
زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین
گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو
باز باشد دیده گان انتظارم یا حسین
دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید،
دست از دامانِ مهرت بر ندارم یا حسین
ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود
رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین
گر برادر خواندمت بود از کمال اشتیاق
ورنه در کویت غلامی جان نثارم یا حسین
در ولادت دیده بگشودم به دامان علی
در شهادت سر به پایت می گذارم یا حسین
در حضورت گر نه برخیزم مرا معذور دار
چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین
بر "موید" التفاتی کن به جان اکبرت
کز دلِ سوزان شد این سان سوگوارم یا حسین
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_عباس علیه السلام
چرا ای غرقِ خون از خاکِ صحرا بر نمی خیزی
حسین آمد به بالینت تو از جا بر نمی خیزی
نماز ظهر را با هم ادا کردیم در مقتل
بُود وقت نماز عصر از جا بر نمی خیزی؟
خیام کودکان خالی ز آب است و پر از افغان
چرا سقای من از پیش دریا بر نمی خیزی
عدو از چار سو آهنگ یغمای حرم دارد
چرا آخر برای دفع اعدا بر نمی خیزی
منم تنها و تن های عزیزانم به خون غلتان
چرا بر یاری فرزند زهرا بر نمی خیزی؟
شکست از مرگ تو پشتم، برادر مرگ تو کُشتم
که می دانم دگر از خاک صحرا بر نمی خیزی
به دستم تکیه کن برخیز با من در برِ زهرا
چو می بینم ز بی دستی ست کز جا بر نمی خیزی
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#شب_عاشورا
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
که روز ما ز شبِ تار، تیره تر نشود
چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبُود
خدا کند نرود امشب و سحر نشود
خدا کند که به حشر انتها شود امشب
که حشرِ واقعه ی کربلا دگر نشود
شبِ اسارتِ پرده نشینِ خاصِ خداست
چه می شود که اگر صبح، پرده در نشود
شب شهادت نوباوگان فاطمه است
خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود
خدا کند نرود امشب و نیاید صبح
که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود
خدا کند نشود صبح باز تا زینب
ز داغِ مرگِ دو فرزند، خون جگر نشود
خدا کند نشود صبح این شب عاشور
که یادگار حسن را کفن به بر نشود
خدا کند نشود صبح تا گلوی علی
نشانِ تیرِ دستم در کفِ پدر نشود
خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار
و یا هر آنچه زند تیر کارگر نشود
شب وداع علی اکبر است با لیلی
وداع مادر و فرزند، مختصر نشود
گمان به مردنِ لیلی بُود زداغ علی
خدا کند که ز داغ پسر خبر نشود
خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا
به خاک و خون، تنِ عباس، غوطه ور نشود
سر حسین ز پیکر جدا شود فردا
خوش است ظلمت امشب، بگو به سر نشود
خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب
خیام آل علی طعمه ی شرر نشود
ولی اگر نبُود آبِ خونِ این شهدا
نهالِ دینِ خداوند بارور نشود
قیام حق به قیام حسین پیوند است
قیام حق نشود این قیام اگر نشود
فراق کرببلا می کشد "موید" را
مگر جوار پدر قسمت پسر نشود؟
#استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#امام_حسین علیه السلام
#عاشورا
در صف کرببلا جان جهان را کشتند
سببِ خلقتِ پیدا و نهان را کشتند
یک جهان اهرمن از کین، به هواى زر و سیم
جمع گردیده، سلیمانِ زمان را کشتند
مردمى سفله و نامرد به دستور یزید
روح مردانگى و عدل و امان را کشتند
گرد باد ستم انگیخته از هر طرفى
شمع پرتوفکن کون و مکان را کشتند
ره باطل بگزیدند و به نیرنگ و ستم
آن ز حق بیخبران، حقطلبان را کشتند
قامتِ پیرِ فلک خم شد از این داغ گران
که علىاکبر و عبّاس جوان را کشتند
آه از آن قوم مسلمان که پىِ خواهش نفس
پسرِ دخترِ پیغمبر شان را کشتند!
عالمى سوخت از این غم که در آغوش پدر
کودک تشنهی بی تاب و توان را کشتند
حرم محترمش را به اسارت بردند
بعد از آنی که همه پیر و جوان را کشتند
دلش آغشته به خون است "موید" زین غم
که به صحراى بلا، جان جهان را کشتند
#استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed