#امام_کاظم علیه السلام
ای آفتاب حُسن به زیباییات سلام
وی آسمان فضل به داناییات سلام
در صبر شاخصی به شکیباییات سلام
تنها تو کاظمی که به تنهاییات سلام
هرگه غضب به قلب رئوف تو یافت دست
از آبِ عفو، آتش خشمت فرو نشست
ای صرف گشته عمرِ گرانِ تو در نماز
دُرِّ خداست اشکِ روان تو در نماز
مطلوب ایزد است بیانِ تو در نماز
واجب بُوَد درود به جانِ تو در نماز
آنسان که نور عشق خدا در وجود توست
از صبح تا به ظهر، زمانِ سجود توست
تو عبدِ صالح و به کفَت قدرت خداست
هر ادعا ز قدرت و عزت تو را سزاست
هارون چگونه صاحب این دعویِ خطاست
کیْ ابر، هر کجا که بباری ز ملک ماست
قدرت از آن توست که بر ابر پیلوار
فرمان دهی و شیعه ى خود را کنی سوار...
ای کشتی نجات به دریای حادثات
دارند شیعیان به شما چشم التفات
لبتشنهایم تشنه ى یک جرعه ى فرات
بر ما ببخش از کرم خویشتن برات
در آستان قدس رضا نورِ عین تو
دل پر زند به سوی تو و کاظمین تو
چون قلب مرده از دم تو جانم آرزوست
چون خاک تشنه، قطره ى بارانم آرزوست
سر تا به پای دردم و درمانم آرزوست
پا تا به سر نیازم و احسانم آرزوست
بر من ببخش آنچه کند جودت اقتضا
سوگند میدهم به جگرگوشهات رضا
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_مسلم علیه السلام
به شهر کوفه غریبم من و پناه ندارم
به غیر دربهدریها پناهگاه ندارم
شب گذشته به هر خانه جای بود مرا، لیک
به هیچ خانه در این شامِ تیره راه ندارم
ز خستگیست به دیوار "طوعه" تکیه زدم من
و گرنه جز به خداوند تکیهگاه ندارم
کِشَند جانب "دارالاماره" با چه گناهم؟
عزیز فاطمه، جز عشق تو گناه ندارم
به زیر تیغم و بالای بام وقت شهادت
حسین از تو جز امّید یک نگاه ندارم
به راه عشق تو سر میدهم، که وای به حالم
اگر که حرمت عشق تو را نگاه ندارم...
غم تو کرده سیه، روزِ من که در همه عمرم
قسم به خال تو یک نقطه ی سیاه ندارم
سلام بر تو دهم لیک با زبان اشارت
نگاه من به تو و طاقت نگاه ندارم...
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#رباعی
زینب که على با جلوات دگرىست
زهراى بتول در حیات دگرىست
از عشق حسین و فیض همصحبتیاش
او نیز سفینةالنّجات دگرىست
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#امام_حسین علیه السلام
مهر تو را به عالم امکان نمی دهم
این گنج پر بهاست من ارزان نمی دهم
گر انتخاب جنت و کویت به من دهند
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم
نام تو را به نزد اجانب نمی برم
چون اسم اعظم است به دیوان نمی دهم
جان می دهم به شوق لقاء تو یا حسین
تا بر سرم قدم ننهی جان نمی دهم
ای خاک کربلای تو مهر نماز من
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم
مارا غلامی تو بُود تاج افتخار
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم
دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو
این خانه خداست به شیطان نمی دهم
گرجرعه ای ز آب فراتت شود نصیب
آن جرعه را به چشمه ی حیوان نمی دهم
تا سر نهاده ام چو "موید" به درگهت
تن زیر بار منت دونان نمی دهم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#امام_حسین علیه السلام
خوشا جانى که جانانش حسین است
خوشا دردى که درمانش حسین است
بُوَد فرمانرواى کشور دل
خوشا مُلکى که سلطانش حسین است
به چرخ دین، نجوم بیشماری است
ولى ماه درخشانش حسین است
نگردد محفل اسلام، تاریک
بلى؛ شمع شبستانش حسین است
به نامش دفتر توحید، مفتوح
خوش آن دفتر که عنوانش حسین است!
حسن، جانِ عزیز مصطفى بود
ولى آرامش جانش حسین است
به راه عشق، پایان نیست لیکن
یقین دارم که پایانش حسین است
على را بر خلیل الله فخری است
بلى؛ چون ذبح عطشانش حسین است
چه صحرایى است یا رب! وادى عشق؟
که تنها مرد میدانش حسین است
زمینِ نینوا هر دم بهار است
چمنپیراى بستانش حسین است
گرش خون خدا خوانم عجب نیست
خدا را اصل قربانش حسین است
بگو اهریمنان کربلا را
که این صحرا سلیمانش حسین است
"موید" را چه غم باشد ز محشر؟
که پوزشخواه عصیانش حسین است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حر_ریاحی
#توبه
آمدم بر آستانت سر نَهم سامان بگیرم
دل دهم دلبر بیابم، جان دهم جانان بگیرم
آمدم در کربلایت تا کنم جان را فدایت
بگذرم زین عمر فانی، عمر جاویدان بگیرم
آمدم پیرانه سر، گردم بلا گردان جانت
جان دهم صد بار در راهت اگر صد جان بگیرم
آمدم پایت ببوسم تا مگر دستم بگیری
آمدم دردم بگویم وز کفت درمان بگیرم
یا حسین ای آنکه سبط رحمتٌ للعالمینی
رحمتی کز تو جوازِ رحمتِ رحمان بگیرم
از حضورت شرمسارم وینقدر امّیدوارم
کز عطایت میتوانم بخشش عصیان بگیرم
میهمان بودی تو اول، من به رویت راه بستم
چون ندانستم نباید راه بر مهمان بگیرم
آمدم با جان نثاری زینبت را شاد سازم
تا که از زهرا به محشر سرخط غفران بگیرم
آمدم تا اصغرت را عذرخواه خویش سازم
آمدم تا اکبرت را دست بر دامان بگیرم
بستهام پیمان که دیگر نشکنم پیمان عشقت
گرشود پیمانهام پُر، کی دل از پیمان بگیرم
پیشتر شوریدهام، ز آن بیشتر از یاورانت
خواهم از بهر شهادت سبقت از ایشان بگیرم
دست رد بر سینهام مگذار و بگذر از خطایم
تا به راهت سینه را در معرض پیکان بگیرم
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#رباعی
#امام_حسین علیه السلام
۱. من کشتهی عشقم؛ به منایت سوگند!
احرامى اشکم؛ به صفایت سوگند!
بیش از همه، اى قبلهی حاجات! حسین!
محتاج توام؛ به خاک پایت سوگند!
۲. اى نوکریات مرام دیرینهی من!
تابیده ز خاکسترت آیینهی من
روى تو و نام تو همیشه است؛ حسین!
در دیدهی من، ایدهی من، سینهی من
۳. ای گشته ز کامت آب، ناکام، حسین!
با نام تو آب گشته ادغام، حسین!
اى شیعه که آب خنکى مینوشى!
کن یاد لبش که داده پیغام، حسین
۴. من گرد نشسته روى دامان توام
هر جا که روم حسین! مهمان توام
کشتند تو را تشنهلب، اى خون خدا!
من سوختهی آن لب عطشان توام
۵. اى ماه! در آفتاب کشتند تو را
با بغض ابوتراب کشتند تو را
سوزد دل خواهرت که لبتشنه، حسین!
در بین دو نهر آب کشتند تو را
۶. روزى که حسین دست کس میگیرد
دست دو جهان به یک نفس میگیرد
گر قدر غلامیاش ندانیم، بدان!
درّى که به ما سپرده، پس میگیرد
۷. آن گاه که در بستر خون، خفت حسین
لبّیک زد و جواب بشْنفت حسین
بانوى خمیده قامتى را دیدند
میزد به سر و سینه و میگفت: حسین
۸. وقتى که گناه، پشت بشکست از حر
احسان حسین، نقشِ حر بست از حر
یک جلوه ز آقایى مولا این جاست
حر راه از او گرفت و او دست از حر
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#رباعی
#حضرت_قاسم علیه السلام
۱. قاسم که تنش ز زخمها پُر شده بود
خالى ز خودىّ و از خدا پُر شده بود
زهرا به زیارتش مگر میآمد
کز عطر مدینه کربلا پُر شده بود
۲. این پیک خدا بُوَد، جوابش بدهید
ماه است، پناه ز آفتابش بدهید
اى سنگدلان کوفه و شام و عراق!
قاسم گل مجتبى است، آبش بدهید
۳. این ماه که از پرده برون تافته است
با موى بلندش دل و جان بافته است
بادا ز نظر دور! که این پور حسن
در دامن حُسن پرورش یافته است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_قاسم علیه السلام
کیست ماهی که چنین چهره بر افروخته است
وز عطش بر لب دریا جگرش سوخته است
سیزده ساله جوانی است که در عرصه ی عشق
قامت افراخته و چهره برافروخته است
قاسم است این پسرِ حُسن که خیاط ازل
جامه ی سرخ شهادت به برش دوخته است
از شرار عطش و تابش خورشید، دریغ!
هم رخش هم جگرش هم دهنش سوخته است
این بُود نیروی طوفنده که در کرببلا
بهر امداد برادر، حَسَن اندوخته است
بر عمو هديه کند با تنِ پامال از اسب
آنچه ایثار و وفا از پدر آموخته است
قاسما آنچه "موید" به تو تقدیم کند
گوهر اشکی و شعری و دلی سوخته است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_قاسم علیه السلام
#دو_دمه
در خیام حسین ز گـــریه طوفان شده
قاسم بن الحسن عــــازم میدان شده
یادگار حــــــــــسن، کرده در بر کفن
وای حسین جـــان، وای حسین جان
........
پســـــر فاطمه جان ز برش می رود
که جگر گـــوشـه ی برادرش می رود
مـــادرش در فغان، عمه اش موکَنان
وای حســـین جان، وای حسین جان
.......
گل یاس ولایت ز عطش خسته است
قاتلش بهر او حجله ی خون بسته است
آن مه خوش خصال، شد تَنش پایمال
وای حـــسین جان، وای حسین جان
.....
پـــــــــــایمال ره دوست شده پیکرش
بر سر نیْ رَوَد در ره قرآن سرش
دین از او سر افراز، زنده از او نماز
وای حـسین جان، وای حسین جان
........
سیزده ســــــــاله و معلم مکتب است
با خبـر از غمِ شهادتش زینب است
بـــــر عزیز حسن، زینب اندر محن
وای حــسین جان، وای حسین جان
.......
گفـــــت در کام من مرگ گوارا بُوَد
آری ایــــن منطقِ عترت زهرا بُوَد
او ز جان دل برید، تا به جانان رسید
وای حسیــن جان، وای حسین جان
.......
کـــــــربلا مرکز عشق شهادت بُود
همه را بر رهـــش روی ارادت بُود
قبلــــــــــه ى انبیاست، کعبه ى اولیاست
وای حسین جــــــان، وا حسین جان
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#هفتم_محرم
#آب
#عطش
در کربلا که موج زند آب روی آب
از قحط آب گشته به پا، های و هوی آب
در ساحل فرات که خود، مَهر فاطمه است
دارند کودکان حسين آرزوی آب
ديگر فرات نيز نيارد به لب خروش
کز غم خروش، عقده شده در گلوی آب
پيدا بُود ز گريه ی لب تشنه گان که هست
هر مشکِ آب، خشک و تُهی، هر سبوی آب
ترسم که شعله در حرم افتد زناله اش
زينب که از دو ديده گشوده است جوی آب
راه شريعه بسته و طفلی ز راه دور
بگشوده است ديده حسرت به سوی آب
اصغر ز هوش رفته که چنديست اين رضيع
نشنيده بوی شير و نديده است روی آب
تا طفل خود رباب رهاند ز تشنگی
در خيمه ها روان شده در جستجوی آب
زين تشنگی که سوخت "موید" دلِ حسين
بر خاک ريخت تا به ابد آبروی آب
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed
#هفتم_محرم
#بستن_آب
بر لب دریا ، لب دریادلان خشکیده است
از عطش دل ها کباب است و زبان خشکیده است
کربلا بستان عشق است و شهامت، ای دریغ
کز سَموم تشنگی این بوستان خشکیده است
سوز بی آبی اثر کرده است بر اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از مهمان نوازانی که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
دامن مادر چو دریا، اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
نازم این همّت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لب ها همچنان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لب هایش زند
چشمه ی چشمِ رباب از سوز جان خشکیده است
بس که میسوزم "موید" از غم آل علی
نخله ی طبع من از سوز بیان خشکیده است
مرحوم #استاد_سید_رضا_موید
@ostad_moayed