eitaa logo
استاد سید رضا موید
1.5هزار دنبال‌کننده
13 عکس
3 ویدیو
2 فایل
کانال اشعار مرحوم استاد سید رضا موید رضوان الله تعالی علیه ارتباط با ادمین 👈 @seromo
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه السلام ای به خون غلتیده ای نور دل لیلا، علی جان! خیز از جا، ای تو آرام دل بابا، علی جان! تیره شد از داغ مرگت دیده ام ای نور دیده خاک غم بادا پس از تو بر سر دنیا، علی جان! رفتی و راحت شدی از درد و رنج زندگانی لیک دیگر مانده ام من بی کس و تنها علی جان خونِ دل جای سرشک از دیده می بارم چوبینم گشته از خون تو رنگین دامن صحرا علی جان گر سرت گیرم به دامن ور ببوسم روی ماهت دل نمی آساید از این داغ جان فرسا علی جان راحت جانم تو بودی، سرو بستانم تو بودی کاندرین دشت بلا افتاده ای از پا علی جان بشکند دستی که فرقت را چنین درهم شکسته آنکه بی رحمانه کشتت حق کشد او را علی جان در غم هجرت بنالم یا ازین حسرت که بینم تشنه لب جان میسپاری بر لب دریا علی جان در جزای این رثا کامروز بنویسد "موید" من شفیعش میشوم در عرصه ی فردا علی جان مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام تا کفن بر قد و بالای رسایت کردم سوختم وز دلِ پُر درد، دعایت کردم آخرین توشه ام از عمر تو این بود علی که غم انگیز نگاهی ز قفایت کردم تو ز من آب طلب کردی و من می سوزم که چرا تشنه لب از خویش جدایت کردم گر کمی آب نبودم که رسانم به لبت داشتم اشکی و ایثار به پایت کردم نگشودی لب خود هر چه ترا بوسیدم نشنیدم سخنی هر چه صدایت کردم پدرت را نبُود بعد تو امّید حیات جان من بودی و تقدیم خدایت کردم یارب این دشت بلا، این من و این اکبر من هر چه را داشتم ای دوست فدایت کردم آن خلیلم که ذبیحم نکند فدیه قبول وین ذبیحی است که قربان به منایت کردم ای "موید" چو تو را بنده ی مخلص دیدم دگر از بندگی غیر رهایت کردم مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم صبحم، ز ستاره یْ سحرم دست کشیدم شد روز جهان در نظرم تیره تر از شب آنجا که ز نور بصرم دست کشیدم در بادیه ى عشق ز طوفان حوادث من از شجر و از ثمرم دست کشیدم با خون جگر این گهر افتاد به دستم در موج بلا از گهرم دست کشیدم از داغ ابوالفضل گرفتم به کمر دست با داغ علی از جگرم دست کشیدم همراه سفر بود مرا در سفر عشق افسوس که از هم سفرم دست کشیدم آثار شهادت به رخش دیدم و مُردم وقتی به جبین پسرم دست کشیدم مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام جان عمو! برای حرم، فکر آب کن رفع عطش، ز عترت "ختمی‌مآب" کن سقّای تشنگان حریم خدا تویی از بهر تشنگان حرم، فکر آب کن ای یادگار فاتح خیبر! عنایتی راه شریعه بسته بُوَد، فتح باب کن هرگز مباد از سرِ ما، سایه‌ی تو کم! «یا رب! دعای خسته‌دلان مستجاب کن» در خیمه‌ها ز تشنگی افتاده انقلاب خامُش ز آب، آتش این انقلاب کن چشمم به دست توست که دست خدا بُوَد دستم به دامنت، هله! پا در رکاب کن اصغر فسرده‌حال، به دامان مادر است رحمی به جان اصغر و حال رباب کن گر لحظه‌ای دگر نرسد آب در حرم اصغر ز دست می‌رود، اینک شتاب کن یا از فرات، جرعه‌ی آبی به او رسان یا طفل شیرخواره‌ی ما را به خواب کن بِسْرود این سروده "مویّد"، به اشک و آه او را ز بندگانِ درِ خود حساب کن   مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام سالها بر درگهت خدمت گزارم یا حسین وین زمان بر لطف تو امّیدوارم یا حسین مادرم بودت کنیز و من تو را هستم غلام ای غلامیّ تو تاج افتخارم یا حسین ای یدِ مشکل گشایت بر همه عالم محیط مشکلی "لایَنحَل" افتاده به کارم یا حسین تشنه گان در انتظار آب و من در پیش آب غرقه در خون، تاب ره رفتن ندارم یا حسین اذن آب آوردنم دادی ولی ممکن نشد زین جهت از پیشگاهت شرمسارم یا حسین گرچه چشمم بسته شد از خون ولی در راه تو باز باشد دیده گان انتظارم یا حسین دشمن از تیغ جفا انداخت دستم را چو دید، دست از دامانِ مهرت بر ندارم یا حسین ای تو صاحب اختیارم رحمتی کز یک عمود رفته از دل تاب و از کف اختیارم یا حسین گر برادر خواندمت بود از کمال اشتیاق ورنه در کویت غلامی جان نثارم یا حسین در ولادت دیده بگشودم به دامان علی در شهادت سر به پایت می گذارم یا حسین در حضورت گر نه برخیزم مرا معذور دار چون که دیگر طاقتی بر جان ندارم یا حسین بر "موید" التفاتی کن به جان اکبرت کز دلِ سوزان شد این سان سوگوارم یا حسین مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام چرا ای غرقِ خون از خاکِ صحرا بر نمی خیزی حسین آمد به بالینت تو از جا بر نمی خیزی نماز ظهر را با هم ادا کردیم در مقتل بُود وقت نماز عصر از جا بر نمی خیزی؟ خیام کودکان خالی ز آب است و پر از افغان چرا سقای من از پیش دریا بر نمی خیزی عدو از چار سو آهنگ یغمای حرم دارد چرا آخر برای دفع اعدا بر نمی خیزی منم تنها و تن های عزیزانم به خون غلتان چرا بر یاری فرزند زهرا بر نمی خیزی؟ شکست از مرگ تو پشتم، برادر مرگ تو کُشتم که می دانم دگر از خاک صحرا بر نمی خیزی به دستم تکیه کن برخیز با من در برِ زهرا چو می بینم ز بی دستی ست کز جا بر نمی خیزی مرحوم @ostad_moayed
خدا کند نرود امشب و سحر نشود که روز ما ز شبِ تار، تیره تر نشود چه فتنه ها که به دنبال این سحر نبُود خدا کند نرود امشب و سحر نشود خدا کند که به حشر انتها شود امشب که حشرِ واقعه ی کربلا دگر نشود شبِ اسارتِ پرده نشینِ خاصِ خداست چه می شود که اگر صبح، پرده در نشود شب شهادت نوباوگان فاطمه است خدا کند که سحر گاه جلوه گر نشود خدا کند نرود امشب و نیاید صبح که داغ زینب مظلومه تازه تر نشود خدا کند نشود صبح باز تا زینب ز داغِ مرگِ دو فرزند، خون جگر نشود خدا کند نشود صبح این شب عاشور که یادگار حسن را کفن به بر نشود خدا کند نشود صبح تا گلوی علی نشانِ تیرِ دستم در کفِ پدر نشود خدا کندکه فتد تیر حرمله از کار و یا هر آنچه زند تیر کارگر نشود شب وداع علی اکبر است با لیلی وداع مادر و فرزند، مختصر نشود گمان به مردنِ لیلی بُود زداغ علی خدا کند که ز داغ پسر خبر نشود خدا کند نشود صبح تا به دشت بلا به خاک و خون، تنِ عباس، غوطه ور نشود سر حسین ز پیکر جدا شود فردا خوش است ظلمت امشب، بگو به سر نشود خدا کند ندمد صبح تا که فردا شب خیام آل علی طعمه ی شرر نشود ولی اگر نبُود آبِ خونِ این شهدا نهالِ دینِ خداوند بارور نشود قیام حق به قیام حسین پیوند است قیام حق نشود این قیام اگر نشود فراق کرببلا می کشد "موید" را مگر جوار پدر قسمت پسر نشود؟ @ostad_moayed
علیه السلام در صف کرببلا جان جهان را کشتند  سببِ خلقتِ پیدا و نهان را کشتند یک جهان اهرمن از کین، به هواى زر و سیم  جمع گردیده، سلیمانِ زمان را کشتند مردمى سفله و نامرد به دستور یزید  روح مردانگى و عدل و امان را کشتند گرد باد ستم انگیخته از هر طرفى  شمع پرتوفکن کون و مکان را کشتند ره باطل بگزیدند و به نیرنگ و ستم  آن ز حق بی‌خبران، حق‌طلبان را کشتند قامتِ پیرِ فلک خم شد از این داغ گران  که على‌اکبر و عبّاس جوان را کشتند آه از آن قوم مسلمان که پىِ خواهش نفس  پسرِ دخترِ پیغمبر شان را کشتند! عالمى سوخت از این غم که در آغوش پدر  کودک تشنه‌ی بی تاب و توان را کشتند حرم محترمش را به اسارت بردند  بعد از آنی که همه پیر و جوان را کشتند دلش آغشته به خون است "موید" زین غم که به صحراى بلا، جان جهان را کشتند @ostad_moayed
(امشب اگر فردا شود آه و واویلا) (خونین جگر زهرا شود آه و واویلا) امشب چراغ خیمه ها سوز و گداز است پیر و جوان را با خدا راز و نیاز است هر عاشقی در خیمه ای در سوز و ساز است تا حکم شان امضا شود آه و واویلا (۲) خورشید سوزان در جهان فردا برآید آن هم ز دامان افق عطشان برآید با سوز دل از حسرت طفلان برآید دم ساز با سقا شود آو و واویلا (۲) باشد حسین امشب سراپا در مناجات بیش از همه دلبسته بر قاضی حاجات زیرا بر او در قتلگه دارد ملاقات تا عصر عاشورا شود آه و واویلا (۲) امشب به گرد خیمه ها گردد ابالفضل فردا شهید کربلا گردد ابالفضل دو دستش از پیکر جدا گردد ابالفضل چون عازم هَیْجا شود آه و واویلا (٢) @ostad_moayed
علیه السلام اى حسین، ای که ز داغت در و دیوار گریست هر دل زنده و هر دیده ی بیدار گریست انبیا را همه دل سوخت به مظلومى تو اولیا را همگى دیده و دل، زار گریست در دلِ نوح، غمِ تشنگیت طوفان کرد که به طوفان زد و چون موجِ گران بار گریست گفت چون واقعه کرببلا را جبریل فاطمه ناله زد و احمد مختار گریست دید در خواب تو را چون به دلِ لُجّه ی خون با دلى غرقه به خون حیدر کرار گریست بود ذکر عطشت پیش تر از خلقتِ آب ای که ابر، از غم تو بر سر کهسار گریست پیش دریا چو نظر کرد به حالت عباس خونِ دل در عوضِ اشک، علمدار گریست گرچه از تابِ تب و سوز عطش اشک نداشت از غم بی کسیَت نرگس بیمار گریست بر زمین ماند تنت ثابت و سیّار سرت هم به سر هم به تنت، ثابت و سیّار گریست از همه بیش "موید"، دلِ زینب مى سوخت که چو شمعى که بگرید به شب تار گریست مرحوم @ostad_moayed
علیه السلام بر زمین آویزه‌ی عرش اله افتاده بود  یا تن خون خدا در قتلگاه افتاده بود؟ پیکر سبط نبى در بحرِ خون بُد غوطه‌ور  یا که بر خاکِ سیه، عرش اله افتاده بود پرتوِ سوزانِ خورشید از سپهر نیل‌گون  بر تنِ صد پاره‌ی سرِّ اله افتاده بود از جفاى مردمى دنیا طلب در کربلا  آن پناه هر دو عالم، بى‌پناه افتاده بود کودکان در انتظار امّا کنار علقمه  جسم بى‌دست علم دار سپاه افتاده بود دامن لب تشنگان، دریا شد از خونِ جگر  بس که اشک از دیدگانِ بى‌گناه افتاده بود یک طرف اکبر به خاک افتاده، قاسم یک طرف  گویى آن جا اِقتران مهر و ماه افتاده بود نور یزدان کى شود خاموش با قتل حسین؟  پور سفیان، اى عجب! در اشتباه افتاده بود ز آن تطاول کز دل زهرا برآمد ناله‌ها لرزه بر اندام شمر رو سیاه افتاده بود مرحوم @ostad_moayed
سکینه بانگ برآرد که: یا جوادُ اَبى!* سوار دشت بلا را چرا نیاوردى؟ کجاست راکبت؟ اى ذوالجناح! بابم را  چرا ز معرکه‌ی کربلا نیاوردى؟ میان این همه دشمن، نهادی‌اش تنها  چه شد که شرط وفا را به جا نیاوردى؟ کس آب داد بر آن تشنه‌کام یا که نداد؟  بر این سؤال، جوابى چرا نیاوردى؟ به غیر کاکُل رنگین ز خون او دیگر  چرا نشانه ز خون خدا نیاوردى؟ تو شیهه می‌زنى و سر به خاک می‌کوبى  که آن ودیعه‌ی ما را به ما نیاوردى "مویدا" تو مباش از عطاى ما محروم اگر چه غیر گناه و خطا نیاوردى مرحوم @ostad_moayed