#خودمانی
✍ سحرهای آخر رمضانِ هرسال، آنقدر غریب و دلتنگ میگذشت، که از شبهای قدر، غصّهاش را میگرفتیم!
سحرهایی که یکی یکی، ساختِ مجموعههای مربوط به رمضان تمام میشد و، نگاهی به هم میکردیم و بجای آنکه چشمانمان برق بزند، با حسرت میگفتیم؛ شمارهی آخــــر بود....
ولی امسال، دلتنگی روزهای آخر، با دردی بزرگ همراه شد و ... به استخوانمان زد!
▫️ یکی از گرافیستهای هنرمند و قدرتمند خانوادهی رسانهای ما، بعد از پایان آخرین طرحهای رمضان، بدحال شد، و بعد از پیگیریهای درمانی فهمیدیم؛ برای داشتنش، فقط یک راه داریم؛ دست به دامان خدا شده و منتظر معجزه باشیم ...
گاهی چقدر معادلات خدا و انتظارات ما از دنیا، باهم فرق میکنند!
بعد از #عطیه_عباسی ، که دردش استخوانمان را سوزاند؛ این دومین ابتلای خانوادهی رسانهای منتظران منجی "عج" است.
شب آخر رمضان، منت بگذارید بر ما، و به رسم رفاقت، #فاطمه_تقدسی را دعا کنید.
▫️چهارشنبه شب (سحرِ پنجشنبه)، قرار است برای سلامتیاش، گوشهای، جمع شویم و احیا بگیریم!
نمیتوانیم در فضای حقیقی، میزبانتان باشیم، اما دعوت میکنیم بصورت مجازی (پخش زنده)، منت بگذارید و همراهمان باشید، شاید یک نفس شما، یک دعای شما، به آسمان نزدیکتر بود و شفیعمان شد و ...ما به اجابت رسیدیم. (زمان متعاقباً اعلام میگردد)
💫شکر از آنِ خداییاست که جز خیر، برای بندگانش نمیخواهد..(الحمدالله رب العالمین بعدد ما أحاط به علمک)🌹
استاد محمد شجاعی
#خودمانی ✍ سحرهای آخر رمضانِ هرسال، آنقدر غریب و دلتنگ میگذشت، که از شبهای قدر، غصّهاش را میگرف
#خودمانی
✍ و امروز ...
ما چشمبراهِ عزیزمانیم، باشد که خدا، مثل تمام این سالهای باهم بودنمان، بــــاز معجزهای کند ... و همسنگر که نه ... تکهای از جانِ این خانوادهی کوچک رسانه را، بر ما ببخشد و برایمان حفظ کند.
#فاطمه_تقدسی، گرافیستِ قدرتمند این خانواده؛
عمل جراحی سنگینی را امروز متحمل میشود، که اگر خدا بخواهـــد، نتیجهاش با آنچه پزشکان میگویند؛ میتواند متفاوت باشد.
💫 ما امروز، عجیب به نفسهای شما محتاجیم ...
برای دعا
برای دعـــا
برای دعـــــا
تمام این سالها، دعا، قضای حتمی را برگرداند و از تمام فتنهها و بلایا رهانیدمان ...
به دعایتان برای بودنِ همسنگرمان، محتاجیم.
▫️واحد رسانهی "منتظران منجی" عج.
استاد محمد شجاعی
#خودمانی ✍ و امروز ... ما چشمبراهِ عزیزمانیم، باشد که خدا، مثل تمام این سالهای باهم بودنمان، بـــ
▪️ و امروز ...
دوباره همان روز بود که بار دیگر تکرار شد!
با همان جنس بیحس شدن،
با همان حس خشک شدن،
با همان حسی که نه میتوانستی جلو بروی، نه بنشینی!
بیتاب بودی ... اما نمیتوانستی فریاد کنی !
امروز اما گرافیست سی و پنج سالهی ما ( #فاطمه_تقدسی )، همان که سال گذشته، با دعای شما، دوباره فرصت زیستن یافت، این تنِ رنجور و خسته را رها کرد و ... چنان مشتاق پرکشید که گویی هرگز بدین تن، تعلقی نداشته است.
#حرف_چهارم
امروز سومین ۲۵ آبانی است که انگار نداریمش!
اما... این فقط دریافتِ ذهنیِ چشمانی است که جایش را خالی میبینند.
او امروز در این خانوادهی رسانهای، زنده است/
منشاء اثر و الهام است/
و هرگز بعنوان عضو غایب این خانواده، از او یاد نشده است.
ما اول بار آموختیم که:
این درد شیرین /
این فراقِ قربآور /
این هجرانِ وسعت دهنده را با رضایت و تسلیم سر بکشیم...
تا برای دومین بار در دهم شهریور ۱۴۰۱ با بدرقهی دومین گرافیست جوان و عاشق و متین این خانواده #فاطمه_تقدسی ، محکمتر باهم، عهدِ ادامهی مسیر را ببندیم.