💬 #موضوع_روز : (ویژه بعثت)
✅ چرا ما باید پیامبر داشته باشیم ؟
✅ دین به چه کارمان میآید؟ اینهمه آدمِ بیدینِ خوشبخت را چگونه توجیه میکنید؟
✅ بعثت چیست؟ و در لحظه بعثت چه اتفاقاتی برای پیامبر صلواتاللهعلیه افتاد؟
💬 #موضوع_روز :
✅ نکات هم برای جبران عقبماندگی کسانی که از ظرفیت ماه رجب تا به امروز خوب استفاده نکردند!
✅ نحوه بهرهبرداری از ظرفیت ماه شعبان برای ورود موفق به رمضان
✅ آشنایی با ابزار قدرتمندی به نام «نماز استغفار»
#گپ_روز : «من نمیدانستم که امام میتواند اینقدر بَد باشد!»
#موضوع_روز : بررسی آفات و انحرافات داخلی انقلاب
✍️ غروبها بعد از اذان عادتمان بود همهی خانوادههای شهرک میآمدیم بیرون!
بچهها باهم بازی میکردند، مامانها گاهی آش میپختند، گاهی سبزی پاک میکردند، گاهی باهم به یکی که مریض شده بود سر میزدند و ....
باباها هم دورهم جمع میشدند، گاهی صندوق قلکی داشتند، گاهی فقط چای میخوردند و مشکلات را باهم حل میکردند، گاهی هم با ما بازی میکردند، گاهی هم بساط عروسی میچیدند و یکی از بچههای شهرک را سامان میدادند و ....
• بابا و مامانِ یکی از خانهها هیچ وقت نمیآمدند امّا ...
و آن خانه برای من که آن روزها 8 سالم بود؛ همیشه یک خانهی پر رمز و راز بود.
این دو نفر با اینکه بسیار متین و مهربان بودند، یک دختر خیلی مودب ولی پسر شروری داشتند که از هر جا عبور میکرد یک شرّی به پا میکرد که بالاخره پای این بابای باآبرو و اصیل را باز میکرد به ژاندارمری...!
• امام خمینی (که نور و رحمت خدا بر ایشان باد) آن روزها بیمار بودند!
و تمام ایران را فضای نگرانی و دعا پر کرده بود.
این جوّ غالب کشور بود اما بودند کسانی که هنوز دلبسته نظام شاهنشاهی بودند و این فضای ملتهب و نگران آزارشان میداد.
• ما داشتیم «وسطی» بازی میکردیم که توپمان قل خورد به سمت جایی که باباها نشسته بودند و باهم گفتگو میکردند. رفتم بیاورمش که یک صدای عصبانی و ناراضی مرا میخکوب کرد! ناراضی از وضعیت اقتصادی و شغلی خودش و مقایسهی آن با زمان پیش از انقلاب.
من ایستادم و حرفهای او را گوش کردم و تمام جانم با این کلمات به غلیان افتاد!
• چند روز با جهان به هم ریختهی وجودم سر کردم!
و با ذهن هشت سالگیام آنقدر بالا و پایین کردم آن حرفها را نسبت به مردی که سوپرمَن زندگیام بود که بالاخره شنبه شد و من با بغض، بعد از اینکه از مدرسه تعطیل شدم، رفتم کانون!
آن موقعها «کانون پرورش فکری» تنها مامن کودکان و نوجوانان دهه شصت بود.
«آقای خلیلی» مربی نبود برای بچه ها ... بابا بود برایمان.
رفتم کنارش نشستم و تمام ماجرا را با اشک برایش تعریف کردم.
گفتم : من امام را دوست داشتم، من برای امام یک عالمه نامه نوشتهام که آنها را برایش نفرستادهام هنوز. من نمیدانستم که امام میتواند اینقدر بَد باشد!
• او عادت داشت وقتی میخواست حرف مهم با ما بزند خم شود و زانو بزند روی زمین و دستانش را بگذارد روی شانههایمان و به چشمانمان نگاه کند و حرفش را به جان ما تزریق کند.
این کارش را دوست داشتم، چون باعث میشد همه حرفهایش را در امنیت کامل بفهمم.
• گفت : فلانی را میشناسی که ؟ (همان همسایهی محجوبمان را میگفت که پسرش به شرارت معروف بود!)
گفتم : خب بله!
گفت : دوستش داری؟ گفتم : خیلی! اما پسرش همیشه بازیهایمان را خراب میکند!
• گفت : او مرد بزرگی است!
مهربانی و خیرش آنقدر زیاد است که چندین و چند خانواده از همین شهر را تحت پوشش دارد و برایشان پدری میکند! حالا یک فرزند ناخلفی هم دارد، که خیلی از پیمبران نیز با همین امتحان سخت روبرو بودند.
این فرزند ناخلف آیا از ارزش او، و میزان مهربانی و عطوفت او نسبت به آدمهای شهرک کم کرده؟
گفتم : اصلاً... همه ایشان را خیلی دوست دارند و حساب پسرش را از ایشان جدا میدانند!
• آقای خلیلی لبخند قشنگی زد و گفت :
حساب امام هم از بعضی دولتمردان ما جداست دخترم!
انقلاب، نور است! نور صبحها وقتی میتابد، همهی سیاهی را از بین میبرد.
ولی همهی دزدها فقط در تاریکی شب دزدی نمیکنند؛
بعضیها زیر نور خورشید هم اهل خطا و غارتند!
همیشه یادت باشد برای بررسی چیزی، بیایی عقب و تمامِ ابعاد آن را ببینی! آنوقت هیچ سیاهی کوچکی، نمیتواند ارزش و اعتبار اصل نور را برایت کم کند!
❤️ من فهمیدم همان موقع حقیقتی را ...
که سالها بعد؛ آغاز فهم من از «جریانِ انتظار فعال» و «تمدنسازی نوین اسلامی» در بستر انقلاب اسلامی شد.
امام آمده بود نوری را به انفجار برساند که سرنوشت جهان را عوض کند!
کم و کاستیها زیر نور بیشتر به چشم میآیند ولی نمیتوانند نور را منکر شوند.
@ostad_shojae | montazer.ir
💬 #موضوع_روز :
✅ عاشقی با خدا چه شکلی است ؟
✅ آدمهای عاشق چه کار کردهاند که به عشق رسیدهاند؟
✅ خدا با آدمهای عاشق چگونه رفتار میکند؟
💬 #موضوع_روز :
✅ ریشهی شدت گرفتن اختلافات خانوادگی و زناشویی و روند صعودی آن !
✅ راه کنترل بسیاری از اختلافات شیطانی در خانواده در آخرالزمان
✅ ابزاری برای حفظ سلامتِ روحی در خانواده و ارتباطات شغلی
#گپ_روز : «من با کولهباری از درد برگشتهام».
#موضوع_روز : وضعیت بسیار اسفناک شیعیان در لبنان
✍️ ظهر دیروز ایستاده بودم در سالن انتظار فرودگاه امام و منتظر استاد شجاعی و تیم عملیاتی ایشان که از سفر لبنان برمیگشتند.
داشتم به این لحظههای آخری که میدانی هواپیما نشسته و عزیزانت تا رسیدن به پشت این شیشه فاصلهای ندارند؛ فکر میکردم!
تا چشم نبیند و جان آرام نگیرد هنوز دلواپسی هست انگار، و شاید از بس این دلواپسی با شوق قاطی شده که نمیفهمیاش.
• داشتم فکر میکردم چقدر حال این لحظهی من شبیهِ حال همین الآنِ دنیاست!
تمام جهان دارد داد میزند که فاصلهای تا در آغوش کشیدنِ آخرین حجت خدا ندارد، ولی در شوقی که محصول این شهود است؛ آنقدر دلواپسی نهفته که تا خودش را به چشم از پشت شیشههای انتظار نبینیم، دلمان میجوشد.
• در همین فکرها بودم که استاد و بچهها را روی پلههای برقی دیدم و دستانی که تکان میخوردند و چقدر درد، با این دستها تکان میخورد.
• اولین جملهای که استاد گفتند؛ همین بود! «من با کولهباری از درد برگشتهام».
سوز سرما تا مغز استخوان را میسوزاند. حزب الله توانسته آوارگان لبنانی را تا حدودی سامان دهد! ولی دولت لبنان مانع ورود اقلام و اجناس کمکهای مردمی به لبنان میشود. آب معدنی ساده 170 هزار تومن به پول ماست! و ما گمان میکردیم با مبالغی که جمع شده میشود کلّی کار کرد؛ ولی آنجا گرانی بیداد میکند.
• مسئله خطرناک لبنان، علاوه بر بیخانمانهای جنوب لبنان، شیعیان سوری هستند که به لبنان پناهنده شدهاند و 150 هزار نفرند که در اردوگاه بعلبک اسکان دارند.
بچه ها لباس تمیز و حتی گرم ندارند. آموزششان رها شده است. سه تا خانواده را باهم در یک اتاق بدون امکان جدا کردن محرم و نامحرم اسکان دادهاند. فقط به همت گروههای جهادی، قادریم روزی یک وعده غذا به آنها برسانیم.
پشت این محدودیتهایی که دولتمردان آمریکایی صفتِ لبنان برای ورود اجناس کمکهای مردمی از ایران ایجاد کرده، توطئههای دینی و حتی نظامی نهفته که بسیار خطرناک است.
🔹 با هر کلمهی ایشان، دردی در جان من تیر میکشید.
و تند تند راههایی به ذهنم میرسید که مسیر کمک به این فرزندان امام زمان علیهالسلام را آنهم درست در وقتی که همه از شور حضور افتادهاند و جز عدهی قلیلی پای این آوارگی استقامت نکردهاند؛ باز میکرد!
🔹 راه اول :
یکی از همین راهها حرکت کمپین who is imam mahdi در استانهای کشور است.
این کمپین در عین فعالیت فرهنگی و خدمترسانی رایگان در هر استانی که حضور مییابد به جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی (که قابلیت نقدینگی دارند) میپردازد و آنرا با کمک تیم عملیاتی موسسه منتظران منجی علیه السلام و نیز تیم عملیاتی استاد مهدوی ارفع در لبنان به مصرف درست و نقطهزنش میرساند.
جمعه 19 بهمن ماه، چادرهای این کمپین به همراه استاد شجاعی در گلزار شهدای شهر قزوین مستقر شده و ضمن خدمترسانی رایگان (فرهنگی/ مشاوره/ پزشکی/ حقوقی/ نوجوان و ..) به راهاندازی بازارچه خیریه به نفع عملیات فرهنگی و عمرانی در لبنان و نیز جمعآوری کمکهای نقدی و غیرنقدی که قابلیت نقدینگی دارند (طلا، سکه، شمش، و ..) خواهند پرداخت.
از ساعت 14 تا 19 در گلزار شهدای قزوین در انتظار شماییم، لطفاً کاغذهای باطله و کتب بلاستفاده خود را نیز جمعآوری نموده و به غرفه «پویش نذر کاغذ» در همین بازه زمانی تحویل دهید.🌷.
🔹 راه دوم :
ورود پویش «نذرکاغذ» بمنظور تامین مایحتاج آوارگان لبنانی در مدارس است.
با کمک بسیج دانشآموزی، کمپین who is imam mahdi از هفته آینده وارد مدارس شده و ضمن عرضه بستههای فرهنگی و کارگاههای آموزشی به جمعآوری کاغذهای باطله کتب بلااستفاده دانشآموزان پرداخته و آنرا بعد از تفکیک بصورت نقدینگی صرف اسکان و معیشت و اشتغال زایی برای شیعیان آواره لبنانی و سوری خواهد کرد.
🔹 راه سوم :
برگزاری نمایشگاه کتابهای داستان و رمان کودک و نوجوان با درونمایه «خودشناسی» و با تخفیف 35% در مدارس کشور است که درآمد آن صرف این منظور میگردد.
از مدیران، معلّمان و عزیزانی که میتوانند مدارس خود را
1- به پویش نذر کاغذ
2- پویش برگزاری نمایشگاه کتاب در مدارس
وارد نموده و به ما در این جریان عظیم کمک کنند خواهش میکنیم به آیدی مدیر واحد کودک و نوجوان رسانه منتظر ( خانم علیبیگی) پیام داده و منتظر هماهنگیهای بعدی باشند :
🆔 : @alibeygi1367
روابط عمومی موسسه منتظران منجی علیهالسلام
whoisimammahdi.com
💬 #موضوع_روز :
- ثابت میکنیم؛ روند ظهور امام مهدی علیهالسلام شروع شده است!
- جریان نفاق در کشور از کجا شروع شده و به کجا ختم میشود؟
- آیا نفاق در جامعه اسلامی روند ظهور را کُند میکند؟
💬 #موضوع_روز :
اگر قصد آماده شدن برای ورود موفق و ارزشمند به دولت کریمهی امام مهدی علیهالسلام را دارید، موضوع امروز را دنبال کنید!
💬 #موضوع_روز :
✅ شناخت علل ترس و احساس ناتوانی
✅ روانشناسیِ امید و توانمندی در مدیریت ترس
✅ درمان تمام «نمیتوانم» ها و «نمیشود» ها
#گپ_روز : همهی فاصلهها از همانجا شروع میشود که نقشها فراموش میشوند!
#موضوع_روز : سردیها و فاصلههای عاطفی میان همسران
✍️ چادرهای کهنه را به هم گره زده بودند و هر گوشهاش را به میخی روی دیوار گیر داده بودند. مثلاً برای خودشان خانه ساخته بودند، و نقشی را پذیرفته بودند که بازی کنند.
کمی دورتر ایستادم، ولی دقیقتر شدم در بازیشان!
یک قل از دخترهای دوقلوی من نقش مرا داشت و مادر خانه بود، و دختر دیگرم بابا شده بود. پسر دو سالهام هم که مثلاً فرزند خانه بود.
• داشتم رفتارهایشان را با رفتارهای من و باباییشان مقایسه میکردم!
چقدر به آن یکی که بابا بود، نمیآمد بابا باشد!
ظرافتش، ناز و اداهای دخترانهاش، و ....
پسرم هم انگار نمیتوانست این نقش را باور کند یا با او ارتباط بگیرد و خودش را در این بازی تطبیق دهد.
√ بلند شدم و روبروی پنجره ایستادم و با خودم گفتم چقدر روزها که من در همین خانه از نقش خودم خارج شدم و شخصیتم از حالت تعادل خارج شد!
از خستگی زیاد، با اولین اشتباهی که همسرم بدان مبتلا شد، داد و بیداد راه انداختم و دیگر ظرافت زنانه و لطافت مادرانهای از من باقی نماند!
• یادم آمد مشکلاتی را که همسرم را در خود شکست و روزها افسردهحال در خود فرورفته بود و از اقتدار و استحکام مردانهاش چیزی جز یک اسکلت خاکسترشده نمانده بود.
✘ و این درست همان وقت بود که ما از نقشمان بیرون میآمدیم.
و چقدر دیگر نقشمان به ما نمیآمد، برای همین بود که مشکلاتمان بجای اینکه به هم نزدیکترمان کند، از هم بیشتر دورمان میکرد.
• همهی فاصلهها از همانجا شروع میشود که نقشها فراموش میشوند!
@ostad_shojae | montazer.ir