#علمی
🔴در آیه شریفه:
( حافظوا علی الصلوات والصلوه الوسطی )
منظور از نماز وسطی، چیست⁉️
🟩تقریبا تمامی نمازهای پنجگانه را در تفاسیر آورده اند، یعنی علاوه بر نماز ظهر، سایر نمازها از جمله: مغرب و صبح و ....را نیز گفته اند.
🟩و اما با توجه به این که در عبارت حافظوا الصّلوات، کلمه الصّلوات تمامی نمازهای پنجگانه را شامل می شود و عبارت (الصّلوةالوسطی) با حرف واو به ماقبل خود عطف شده لذا نمی توان با واو عطف یکی از همان نمازهای پنجگانه را به (الصّلوات) قبلی عطف نمود،
مانند این که بگوییم:
جاء اخوتی و محمدُُ
یعنی: برادرانم و محمد آمدند. اگر محمد هم جزو برادران بنده باشد.
این عبارت از نظر نحوی درست نمی باشد.
☝🏻از طرف دیگر عبارت(حافظوا) دلالت بر تاکید بیشتر به رعایت و حفاظت از نمازها است نه بر وجوب انجام آنها، زیرا قرآن کریم بیشتر از عبارت(اقیموا) برای اعلام وجوب استفاده کرده است، لذا به نظر می رسد مراد از نماز وسطی همان نماز شب باشد که در میانه نمازهای روز و شب قرار گرفته. همچنان که در آیه ۷۸ سوره اسراء می فرماید:
اقم الصلاة لدلوک الشمس الی غسق اللیل و قرآن الفجر انّ قرآن الفجر کان مشهودا.
☝🏻یعنی خداوند متعال در این آیه ابتدا از اول ظهر شروع کرده و در پایان نماز صبح را بیان می کند.
لذا نماز شب درست در وسط این دو زمان قرار می گیرد. همچنین ملاحظه می فرمایید که برای رساندن مفهوم وجوب ازعبارت(اقم) .استفاده کرده است.
پس نماز شب اگرچه برای امت پیامبر واجب نمی باشد ولی بکارگیری عبارت(حافظوا) به رعایت و حفاظت بیشتر برای انجام آن هست.
جالب هست که درست در ادامه همین آیه در سوره اسراء به وجوب نماز شب بر پیامبر
اکرم اشاره می کند:
✅و من اللیل فتهجّد به نافلة لك عسی ان یبعثک ربّک مقاما محمودا.
نماز شب را در این آیه بطور جداگانه بیان داشته تا بفهماند نماز پنجگانه هم بر پیامبر و هم بر سایر مسلمانان واجب هست ولی نماز شب تنها بر پیامبر واجب هست اگرچه حفاظت و رعایت آن بر سایرین هم سفارش شده است‼️
✍🏻نویسنده:دکتر پاک منش
برای استفاده از مطالب کانال،مارا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1205339078C77eac01560
#علمی
🔴1. مقام ثبوت و مقام اثبات
☑️مقام ثبوت یعنى مقام واقع.
در مقام واقع و نفس الامر، هر چیزى در یک حد و درجهاى است. به قول فلاسفه جدید، مقام ثبوت و مقام اثبات «شیء فى نفسه و شیء براى ما» است؛ یعنی مقام ثبوت، مقام شیء فى نفسه است، و مقام اثبات، مقام شیء براى ما است.
توضیح مطلب در قالب یک مثال چنین است: فرض کنید یک عده پزشک قلب در یک شهر وجود دارند.
در مقام واقع و نفس الامر ممکن است همه اینها در یک درجه باشند، و ممکن است آقاى «الف» درجهاش در حد اعلا باشد؛ یعنى بهترین و متخصصترین و عالمترین طبیب قلب باشد، آقاى «ب» درجه دوم، آقاى «ج» درجه سوم و آقاى «د» درجه چهارم باشد.
اما مردم چگونه مىشناسند؟ آنها در نزد مردم چه ارزش و اعتبارى دارند؟ آیا ارزش و اعتبارى که اجتماع براى آنها قائل است، با ارزش و اعتبارى که در واقع و نفس الامر دارند یکى است؟
آقاى «الف» که پزشک درجه اول قلب است، جامعه هم او را به عنوان پزشک درجه اول مىشناسد؟ آقاى «ب» که پزشک درجه دوم این شهر است، جامعه هم او را پزشک درجه دوم مىشناسد؟ گاهى همینطور است. ولى ممکن است عکس این هم باشد؛ یعنى اجتماع در اثر عواملى، تبلیغاتى، اشتباهاتى، جریاناتى، در مقام اثبات و در مقام شیء براى ما، درست برخلاف واقع قضاوت کند؛ پزشک درجه چهارم را اوّل بداند، سوم را درجه دوم، و دوم را درجه سوم بداند و آنرا که در واقع درجه اول است، درجه چهارم به شمار آورد. پس در اینجا مقام اثبات با مقام ثبوت فرق مىکند؛ یعنی شیء براى ما با شیء فى نفسه فرق مىکند.
🔴2. تفاوت مقام ثبوت و مقام اثبات
☑️ما همیشه بین ذهن و خارج در تصورات تطابق قائل هستیم که مسئله وجود ذهنى است، ولى در مقام تصدیقات عمل ذهن را متطابق با عمل خارج نمىدانیم، هیچ وقت یک حکیم اسلامى نمىگوید که عین عملیات صغرا و کبرا و نتیجه که در ذهن تشکیل مىشود، در خارج وجود دارد، بلکه مىگویند مقام ثبوت یک مقام است و مقام اثبات مقام دیگر، و این دو مقام احیانا متطابق است (آنجا که از علت به معلول پى مىبریم) و احیاناً جریان مقام اثبات و مقام ثبوت معکوس است (وقتى که در مقام اثبات آن شیئى علت است که در مقام ثبوت معلول است).
برای استفاده از مطالب کانال،مارا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1205339078C77eac01560
#علمی
برخی از نکات در علم منطق فلسفه یا اصول فقه هستند که به اصطلاح پرکاربرد هستند.
از آن جمله این مطلبی است که در منطق به ما گفته شده ،که واسطه تاره واسطه در ثبوت هست و تاره واسطه در عروض . واسطه درثبوت آن است که حکم در حقیقت مال ذی الواسطه است ولی علت آورنده حکم به روی ذو الواسطه این واسطه است. مثل اینکه این واسطه نقش دلال را داشته باشد وخودش کارهای نیست بلکه فقط دست حکم را میگیرد و تحویل ذی الواسطه میدهد مثل تغیر که علت اتصاف آب به نجاست است و مثل آفتاب که واسطه در اتصاف صورت هست به سیاهی. واسطه در عروض آن است که حکم و عرض حقیقتاً اسناد داده میشود به واسطه و مجازا به ذی الواسطه نظیر اسناد حرکت به سفینه و جالس آن ،که به سفینه حقیقت و به جالس آن مجاز است.
برای استفاده از مطالب کانال،مارا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1205339078C77eac01560
بسم الله الرحمن الرحیم
#علمی
✍🏻 از کاربردیترین مطالب در فرایند استنباط احکام، استفاده از قواعد فقهی و اصولی میباشد ما در نظر داریم تعدادی از این قواعد را برای عزیزان بیان کنیم. ابتدا میپردازیم به فرق قواعد فقهی با قواعد اصولی. قاعده، در اصطلاح فقهی عبارت است از اصل کلی که به وسیله ادله شرعی اثبات شده است و این قواعد کلی منطبق بر مصادیق هستند. مثل انطباق کلی طبیعی بر مصادیقشان مثل «قاعده طهارت »این قاعده منطبق است بر هر موردی که شک در طهارتش میباشد (مصادیق) و از آنجا که تطبیق بر مصداق (شک در طهارت شیء خاص) جزئی میباشد لاجرم نتیجه قاعده فقهیه هم جزئی خواهد بود به خلاف مسائل اصولیه که در آنها مسائل اصولی و اسطه استنباط احکام کلی فرعیه میباشند. مثل استنباط وجوب برای صلات به واسطه دلالت امر «اقیموا» بر وجوب.
در مطلب بعدی ان شاءالله به فرق بین قواعد فقهیه و اصول لفظیه و عملیه خواهیم پرداخت.✍🏻
برای استفاده از مطالب کانال،مارا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1205339078C77eac01560پردا
#علمی
💠اما فرق بین قاعده فقهی و استصحاب بنابر نظر آیت الله العظمی خویی این است که : قاعده گاهی منطبق بر استصحاب و گاهی هم منطبق نیست. دلیلشم این است که این بحث برگشتش به این است که بحث از استصحاب آیا بحث از یک مسئله اصولی است یا مسئله فقهی است. بنابر قول به اختصاص حجیت استصحاب به شبهات موضوعیه و عدم حجیت آن در احکام کلیه الهیه، بحث از استصحاب برمیگردد به بحث از یک قاعده فقهیه مستفاد از اخبار، در این صورت استصحاب از قواعد فقهیه خواهد بود مثل قاعده طهارت و قاعده تجاوز. اما از اون جهت که استصحاب در احکام کلیه حجیت دارد در این صورت بحث از استصحاب بحث از یک مسئله اصولیه خواهد بود🌿
برای استفاده از مطالب کانال،مارا دنبال کنید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1205339078C77eac01560