#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠۲۱- عدم ورود مراحل سیروسلوک در شرع
♦️ملاصدرا:
«واعلم أن للسلاك من العرفاء والأولياء أسفارا أربعة - أحدها السفر من الخلق إلى الحق. وثانيها السفر بالحق في الحق. والسفر الثالث يقابل الأول لأنه من الحق إلى الخلق بالحق. و الرابع يقابل الثاني من وجه لأنه بالحق في الخلق. » [۱]
مراحل سیر و سلوک یا (اسفار اربعه) در نزد عرفا و صوفیه این گونه است
۱- سفراز خلق به سوی حق
۲- سفر به حق در حق
۳ - سفر سوم مقابل سفر اول است زیرا سفر از حق به سوی خلق است با حق ۴ سفر چهارم از جهتی در مقابل سفر دوم است زیرا سفر با حق در خلق است.
♦️استاد مصباح یزدی:
«تأکید میکنیم که این همه بدان معنا نیست که هر آن چه این بزرگان [عرفا] گفته اند صحیح و مطابق با فرمایشات حضرات معصومين (علیهم السّلام) است. این تقطيعها و مرحله بندی کردن و منزل درست کردنها به این صورت قطعاً امری اعتباری است و در کلمات پیامبر و ائمه (علیهم السّلام) به این صورت وجود ندارد. » [۲]
♦️استاد مطهری:
«سیر و سلوك عرفانی نیز ورای زهد اسلامی است، زیرا در سیرو سلوك يك سلسله معانی و مفاهیم طرح میشود از قبیل عشق و محبت خدا، فنای در خدا، تجلی خدا بر قلب عارف که در زهد اسلامی مطرح نیست. طریقت عرفانی نیز امری است ورای شریعت اسلامی، زیرا در آداب طریقت مسائلی طرح میشود که فقه از آنها بی خبر است. » [۳]
♦️استاد جوادی آملی در نقد مراحل سیر و سلوک میگوید:
«خلاصه آنکه کسی که از خلق به حق سفر میکند دو نقص عمیق نظری و عملی دامنگیر اوست؛ اما نقص عقل نظری، آن که کثرت که ماسوای حق است مورد اندیشه و تأمل فکری او قرار میگیرد و اما نقص عقل عملی، آن که همّت که از اوصاف بخش عملی نفس سال است متوجّه غیر خدا بوده و به آن تکیه میکند... آنچه تا کنون در باره تحلیل اسفار اربعه گفته شد راجع به پای چوبین استدلال بود که پایمردی صاحبان چنان پائی، در محدوده علوم حصولی است نه حضوری، و سرمایه آنها علم اليقين است نه عين اليقين، چه رسد به حق اليقين؛ و سالك این راه نیز عقل نظری است نه عقل عملی، لذا نتیجه آن حکمت و کلام میباشد نه عرفان» [۴]
------------------------------
📚 منابع :
[۱]: اسفار ج ۱ ص ۱۳
[۲]: در جستجوی عرفان اسلامی ص ۲۱۷
[۳]: مجموعه آثار ج۱۴ ص ۵۵۴
[۴]: رحیق مختوم ج ۱ بخش ۱ ص ۹۱-۹۲
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۲۲- شطحيات
♦️ملاصدرا به جهله صوفیه اعتراض میکند و میگوید از آنان شطحیات [ادّعاهای عریض و طويل] صادر میشود:
«في بطلان شطحیات المتصوّفين و ضرر استماعها للمسلمين: اعلم أنّ المراد ب «الشّطح» و المعنى به صنفان من الكلام الصّادر منهم: أحدهما الدّعاوی الطّويلة العريضة في العشق مع الله و الوصال معه المغني عن القيام بالأعمال الظّاهرة والعبادات البدنية؛ حتّى ينتهي قوم منهم إلى دعوى الاتّحاد و ارتفاع الحجاب و المشاهدة بالرؤية و المشافهة بالخطاب. فيقولون: «رأينا كذا، وقيل لنا كذا». و يتشبّهون بالحسين الحلّاج الّذي صلب لأجل إطلاقه كلمات من هذا الجنس، ويستشهدون بقوله: «أنا الحقّ» وبما يحكون عن أبي يزيد البسطامي أنّه قال: «سبحانی، سبحانی، ما أعظم شأنی! ».
وهذا فنّ من الكلام عظم ضرره في العوامّ أعظم من السّموم المهلكة للأبدان؛ حتّى ترك جماعة من أهل الفلاحة فلاحتهم وأظهروا مثل هذه الدّعاوى... الصّنف الثّاني من شطحياتهم کلمات غير مفهومة لها ظواهر رائقة و فيها عبارات هائلة ليس وراءها طائل إلّا أنّها [تشوّش] القلوب و[تدهش] العقول واتحير) الأذهان، أو يحمل على أن يفهم منها معاني ما أريد بها ولا يكون لها مفهوم عند قائلها أيضا، بل يصدرها عن خبط في عقله وتشويش في خياله. » [۱]
«در مورد باطل بودن شطحیات متصوفه و ضرر شنیدن آن برای مسلمانان: بدان که مقصود از شطح دو نوع گفتار و کلام است که از اینان صادر میشود یکی ادعاهای عریض و طویل درعشق به خدا و وصال با او که دیگر نیازی به انجام دستورات شرعی و عبادات بدنی نیست تا جایی که عده ای از آنان تا سر حدّ ادّعای اتحاد با خدا و برطرف شدن حجابها و مشاهده و مشافهه هم جلو میروند مثلا میگویند چنین دیدم و چنین به ما گفته شد و خود را شبیه به حسین حلاج میکنند که بخاطر همین گونه سخنان بر سردار رفت و استدلال به قول حلاج میکنند که گفت «من خدا هستم»
استدلال میکنند به آنچه از ابو یزید بسطامی حکایت شده که گفت «من پاک و منزّه هستم چقدر مقام من بلند و عظیم است» این گونه سخنان ضررش بر مسلمین از سموم مهلکه بدتر است تا جایی که عده ای از کشاورزان کار خود را کنار گذاشتند از این ادعاها سردادند.... نوع دوم از شطحیات اینان سخنانی است که اصلا مفهوم و معنایی ندارد ظاهری زیبا دارد اما هیچ فایده و مطلبی درون آن نیست جز اینکه دل و عقل و ذهن تو را مضطرب و متحیر میکند. یا اینکه آن کلمات را بر معانی حمل کنیم که مقصود نبوده اند و پیش گوینده نیز مفهومی ندارند بلکه از روی اشتباه عقلش و تشویش در خیالش از او صادر شده است. »
✍️ حاصل گفتار ملاصدرا این است که از جهله صوفیه دو گونه سخن صادر میشود:
۱- ادّعاهای طویل و بلند بالا درباره عشق و وصال به خداوند
۲- سخنان مبهم که ظاهری شگفت انگیز دارد که موجب تشویش اذهان وتحير عقول میگردد.
ولی هردو گونه گفتار از مشایخ صوفیه که ملاصدرا مدافع و مبین عقائد آنان میباشد صادر شده است.
👈 اما صنف اوّل: مانند آنچه ابن عربی از حلاج نقل میکند:
«وهكذا حکی عن الحلاج لما قطعت أطرافه انكتب بدمه في الأرض الله الله حيث وقع ولذلك قال:
«ما قدّ لى عضوولا مفصل» * «إلّا وفيه لكم ذکر» فهذا من هذا الباب وهؤلاء هم العشاق الذين استهلكوا في الحب هذا الاستهلاك» [٢]
👈 اما صنف دوم مانند قول ابویزید بسطامی:
«و قال أبو یزید فی مناجاته، عند تجلّى الحقّ له: «مُلكي أعظم من ملكك لكونك لي وأنا لك، فأنا ملكك و أنت
ملکی، وأنت العظيم الأعظم، و ملکی أنت، فأنت أعظم من ملكك و هوأنا» [٣]
♦️ ابن عربی در باره درجات معنوی اولیاء صوفیه میگوید:
«وأما منازلهم المعنوية في المعارف فهي مائتا ألف منزل و ثمانية وأربعون ألف منزل محققة لم ينلها أحد من الأمم قبل هذه الأمة وهي من خصائص هذه الأمة ولها أذواق مختلفة لكل ذوق وصف خاص يعرفه من ذاقه وهذا العدد منحصر في أربعة مقامات مقام العلم اللدنی و علم النور وعلم الجمع و التفرقة وعلم الكتابة الإلهية ثم بين هذه المقامات مقامات من جنسها تنتهى إلى بضع ومائة مقام كلها منازل للأولياء و يتفرع من كل مقام منازل كثيرة معلومة العدد.. فمن الأولياء من حصل جميع هذه الأنواع كأبي يزيد
البسطامی و سهل بن عبد الله» [۴]
✍️ این دعاوی هیچ گونه دلیل عقلی و شرعی ندارد و صرفا گفتاری مبتنی بر کشف و شهودی است که حجیت ندارد.
------------------------------
📚 منابع :
[۱]: كسر أصنام الجاهلية، النص، ص: ۴۶
[٢]: الفتوحات المكية، ج۲، ص: ۳۳۷
[٣]: شرح فصوص الحکم (قیصری)، ص: ۵۲۲
[۴]: الفتوحات المكية ؛ ج۲، ص۴۰
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
----------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۲۳- حلّيت شراب
♦️ملاصدرا در گزارشی میگوید که ابن سینا قائل به حلّیت شراب بوده است.
قال الشيخ في سبب شدة الفرح في شارب الخمر وشدة الغم في السوداوي: فلأن الخمر إذا شربت باعتدال ولدت روحا كثيرة معتدلة في الرقة والغلظ شديدة النورانية وذلك هو السبب الأول و سببیته للفرح أن الروح إذا كانت كثيرة معتدلة ساطعة يستعد للانفعال من أدنى سبب من المفرحات فإن المستعد للشيء يكفيه أضعف أسبابه مثل الكبريت في الاشتعال فإنّه يشتعل بأدني نار لا يشتعل الحطب بأضعافها ولهذا يكثر فرح شارب الخمر حتى يظنّ به أنّه يفرح لذاته- و ليس كذلك لأن حدوث أثر لا عن مؤثر محال....
«شیخ میگوید در سبب شدت خوشحالی در شارب الخمر و شدت غم در سوداوی علت این است که شراب اگر در حد اعتدال نوشیده شود باعث خوشحالی معتدل بين رقت و غلظت و موجب حالت نورانی شدید میشود و این همان سبب اول است، و سبب شدنش برای فرح این است که روح وقتی زیاد معتدل باشد به کمترین چیزی آمادگی خوشحال شدن از اسباب خوشحالی را دارد مثل کبریت در اشتعال که به کمترین آتشی مشتعل میشود که چوب به چند برابر آن آتش مشتعل نمی شود لذا خوشحالی شارب الخمر زیاد میشود و حتی گمان میرود که ذاتاً خوشحال است اما این طور نیست زیراپیدایش اثر بدون مؤثر محال است... »
♦️سپس ملاصدرا این نظریه را مردود میشمارد:
أقول هذه الأمور المذكورة إذا اطلع عليها ناقص العقل يصير منشأ لإقدامه على فعل الشرب و أما إذا اطلع عليها عاقل يصير بعض هذه الأسباب بل كلها باعثا لإعراضه عنه وإن لم يصل إليه حكم الشريعة الإلهية سيما وقد نصّ على تحريمه و تقبیحه بأبلغ تأكيد. [۱]
«می گویم این امور مذکوره را اگر ناقص العقلی خبردار شود سبب
می شود که اقدام به شرب خمر نماید اما اگر شخص عاقل اطلاع پیدا کند بعضی اسباب مذکور بلکه تمامش سبب دوری او از شراب میشود و لوحکم شرع به او نرسیده باشد خصوصا که شرع به تاکید تمام آن را حرام و تقبیح نموده است. »
❇️ « إِنَّمَا الْخَمْرُ وَالْمَيْسِرُ وَالْأَنْصَابُ وَالْأَزْلَامُ رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّيْطَانِ فَاجْتَنِبُوهُ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ » [٢]
«جز این نیست که شراب و قمار و بتهایی که برای عبادت قرار داده اند (یا ذبح برای بت ها) و تیرها برای قمار، پلید است ناشی از عمل شیطان است پس اجتناب کنید از این پلیدی تا شما رستگار شوید. »
------------------------------
📚 منابع :
[١]: المائدة: ۹۰
[٢]: سفار ج ۴ ص۱۶۰
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
------------
@ostadhasheminasab
#نقد_صوفیه
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
💠 ۲۴- زنان در شمار حيوانات 😳
♦️ملاصدرا منافعی که خداوند از زمین به بشر عطا فرموده را میشمارد و یکی از آنها را اینگونه بیان میکند:
«ومنها تولد الحيوانات المختلفة:... بعضها للأكل... وبعضها للركوب و الزينة... و بعضها للحمل... و بعضها للتجمل و الراحة... و بعضها للنكاح «وَاللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ أَزْوَاجًا» [١]
«و یکی از آنها تولد حیوانات مختلف میباشد که بعضی از آنها برای خوردن و بعضی برای سوار شدن و زینت و بعضی برای حمل بار و بعضی برای زیبایی و راحت و بعضی برای ازدواج که خداوند قرار داد برای شما از نوع خودتان همسرانی. »
♦️این کلام را سبزواری این گونه توضیح میدهد:
«في إدراجها في سلك الحيوانات إيماء لطيف إلى أن النساء لضعف عقولهن و جمودهن على إدراك الجزئيات و رغبتهن إلى زخارف الدنيا كدن أن يلتحقن بالحيوانات الصامتة حقا وصدقا أغلبهن سيرتهن الدواب ولكن كساهن صورة الإنسان لئلا يشمئز عن صحبتهن و يرغب في نكاحهن ومن هنا غلب في شرعنا المطهر جانب الرجال و سلطهم عليه في كثير من الأحكام كالطلاق والنشوز و إدخال الضرر على الضرر وغيرذلك خلافا لبعض الأديان في بعض الأحكام فأين السها من البيضاء. » [٢]
«در داخل کردن زنها در شمار حيوانات اشاره ای لطیف است براینکه زنان بجهت ضعف عقولشان و جمودشان بر ادراک مسائل جزئی و میل آنان به زینتهای دنیا نزدیک است که واقعا ملحق به حیوانات گردند روش اغلب آنان روش چهار پایان است و لكن خداوند بر آنان صورت انسان را پوشانده تا ما از همنشینی با آنان ناراحت نشویم و میل به ازدواج آنان داشته باشیم و به همین جهت است که در شرع مطهر جانب مردان غلبه دارد بر زنان و مردان در بسیاری از احکام مسلط بر زنانند. مثل طلاق و یا نشوز (تمکین ندادن زن) و یا هوو برسر آنان وارد کردن و چیزهای دیگر. بر خلاف برخی ادیان در برخی احکام.
و تفاوت از ستاره سها است تا خورشید»
✍️ اگر اندک تتبعی در آیات و روایات شود بطلان گفتار فوق روشن میگردد بر هیچ متشرعی پوشیده نیست که خداوند زنان را از سلک انسانها خارج نکرده و هدف از خلقت آنان را نکاح و جماع معرفی ننموده است.
آیه ذیل به صراحت زنان و مردان مؤمن را یکسان دانسته و هر دو گروه را مشمول مغفرت و اجر عظیم شمرده است.
❇️ «إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِينَ وَالْقَانِتَاتِ وَالصَّادِقِينَ وَالصَّادِقَاتِ وَالصَّابِرِينَ وَالصَّابِرَاتِ وَالْخَاشِعِينَ وَالْخَاشِعَاتِ وَالْمُتَصَدِّقِينَ وَالْمُتَصَدِّقَاتِ وَالصَّائِمِينَ وَالصَّائِمَاتِ وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا » [٣]
«همانا مردان و زنان تسلیم شده به خدا، مردان و زنان مؤمن، مردان و زنان عبادت پیشه، مردان و زنان راستگو و راست کردار، مردان و زنان زکات دهنده و روزه دار و مردان و زنان حافظ خویش از پلیدی، مردان و زنانی که بسیار خدا را یاد میکنند، بی تردید خداوند آنان را مورد آمرزش قرار داده و پاداشی بزرگ برایشان آماده کرده. »
-----------------------------
📚 منابع :
[١]: اسفار ج ۷ ص ۱۳۶۲۳۴
[٢]: همان
[٣]: الأحزاب: ۳۵
📚 تعارض و نقد در آراء فلسفی و عرفانی
-----------
@ostadhasheminasab
🔷 با توجه به پایان یافتن سلسله مباحث
#تعارض_فلسفه_وعرفان_با_نصوص_و_ظواهر_شرعی
فهرست این سلسله مباحث در ادامه بارگذاری می گردد تا علاقمندان به مباحث نقد فلسفه و تصوف استفاده اکمل از این مباحث داشته باشند.
🔷 همچنین إن شاء الله در ادامه سلسله مباحث دیگری با موضوع مباحث اعتقادی و نقد فلسفه و تصوف در این کانال بارگذاری خواهد شد.
@ostadhasheminasab
💠 فهرست سلسله مباحث تعارض فلسفه و عرفان با نصوص و ظواهر شرعی
🔷 لطفا جهت مطالعه هر مبحث روی آن کلیک نمایید.
اعتراف به تعارض با ظواهر شرع
تعارض توحید عرفا با توحید قرآن و سنت
تعارض خدای فلاسفه با خدای قرآن
گفتار متعارض در تشبیه خالق تعالی به مخلوقات
تعارض در انقطاع نبوت
مقام ولایت در عرفان
گفتار متعارض در باب امامت
ادعای عصمت عرفا و فلاسفه
انقطاع عقاب
مظهریت شیطان
مسأله جبر و اختیار
حدوث عالم
عشق مجازی (١)
عشق مجازی (٢)
تقابل تصوف با دین
حلقه ذکر
رقص و سماع
تسلیم محض
از قطب تا شریعت و طریقت
انسان کامل در فلسفه
انسان کامل در عرفان (١)
انسان کامل در عرفان (٢)
انسان کامل در عرفان (٣)
انسان کامل در عرفان (۴)
گفتار متعارض درباره سقوط تکالیف شرعیه از صوفیان
عدم ورود مراحل سیر و سلوک در شرع
شطحیات
حلیت شراب
زنان در شمار حیوانات
----------
@ostadhasheminasab
⛔️راهیابی جعلیّات عامّة به منابع علمی و حدیثی شیعه توسط "سید حیدر آملی"
📌 بخش قابل توجهی از روایات به کار رفته در آثار "حیدر آملی" روایاتی است که مصادر آنها منابع حدیثی عامّة است.
این اخبار، از طریق متون عرفانی اهل سنت مانند غزالی و ابن عربی و شارحان ایشان به آثار "آملی" راه یافته است، که بسیاری از آنها دارای مضامین فاسد و مخالف عقل و نقل است مانند:
🔴 سترون ربّکم کما ترون القمر لیلة البدر
⭕️ به زودی پروردگارتان را خواهید دید همچنان که ماه را در شب بدر میبینید
📖 جامع الاسرار ص۱۷۲
🖋 اصل این خبر در منابع فاسده اهل سنت یافت می شود مانند صحیح البخاری ح ۷۴۳۴ که مطابق با مبانی تجسیمی و آراء باطله اهل ضلالت است که مع الاسف عینا این موضوع به اصطلاحات متفاوته معتقَد صوفیة و فلاسفه و سایر فرق در ابواب معاینة الذات و الشهود و الفناء و رفع التعینات و الحجب و العلم الحضوری و... میباشد
👈 جهت مطالعه بیشتر در این مبحث مراجعه شود به کتاب بحوث هامة في المناهج التوحیدیة، ص ٢٠٩ المقام الأول تمامیة أصل الصدور وتمسّک الفلاسفة والصوفیّة بالروایات التی لیست موجودة فی المنابع المعتبرة
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات مباحث توحیدی (١)
🔶 جایگاه مباحث توحیدی در معارف دینی
🔹جایگاه مباحث توحیدی در معارف دینی از اهمیت ویژه ای برخوردار میباشد چنانچه روایات اهل بیت (علیهم السلام) شاهد بر این حقیقت است که از باب نمونه چند روایت را ذکر می کنیم :
١- روى عن أمير المؤمنين علیه السلام : « معرفة الله سبحانه أعلى المعارف» [١]
.
۲- ... قال ابو عبد الله علیه السلام: « إِنَّ أَفْضَلَ الْفَرَائِضِ وَ أَوْجَبَهَا عَلَى الْإِنْسَانِ مَعْرِفَةُ الرَّبِّ وَالْإِقْرَارُ لَهُ بِالْعُبُودِيَّة». [۲]
٣- قال ابو الحسن الرضا علیه السلام : جاء رجل إلى رسول الله قال ما رأس العلم ؟ قال معرفة الله . [٣]
۴- قال الامام رضا علیه السلام : «أول عبادة الله معرفته» [۴]
🔹و نیز از روایات اهل بیت (علیهم السلام) استفاده می شود که آن بزرگواران شیعیان و محبین را سفارش به کسب معرفت نسبت به
خداوند متعال می فرمودند.
به این روایت توجه فرمایید :
قَالَ جَعْفَرُ علیه السلام : إِنَّ لِمُحِبِّينَا فِي اَلسِّرِّ وَ اَلْعَلاَنِيَةِ عَلاَمَاتٍ يُعْرَفُونَ بِهَا قَالَ اَلرَّجُلُ وَ مَا تِلْكَ اَلْعَلاَمَاتُ قَالَ تِلْكَ خِلاَلٌ أَوَّلُهَا أَنَّهُمْ عَرَفُوا اَلتَّوْحِيدَ [۵]
🔹و نیز می بینیم اگر فردی از شیعیان و محبین در مسائل توحیدی معرفت لازم را نداشته است مورد سرزنش معصومین (عليهم السلام) قرار گرفته است :
«الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ هَارُونَ بْنِ مُوسَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنِ الصَّفَّارِ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ يَزِيدَ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامٍ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ اَلصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) إِذْ دَخَلَ عَلَيْهِ مُعَاوِيَةُ بْنُ وَهْبٍ وَ عَبْدُ اَلْمَلِكِ بْنُ أَعْيَنَ ، فَقَالَ لَهُ مُعَاوِيَةُ اِبْنُ وَهْبٍ : يَا اِبْنَ رَسُولِ اَللَّهِ ، مَا تَقُولُ فِي اَلْخَبَرِ اَلَّذِي رُوِيَ عَنْ رَسُولِ اَللَّهِ (صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) رَأَى رَبَّهُ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ رَآهُ؟ وَ عَنِ اَلْحَدِيثِ اَلَّذِي رَوَوْهُ أَنَّ اَلْمُؤْمِنِينَ يَرَوْنَ رَبَّهُمْ فِي اَلْجَنَّةِ ، عَلَى أَيِّ صُورَةٍ يَرَوْنَهُ؟ فَتَبَسَّمَ (عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ) ثُمَّ قَالَ: «يَا مُعَاوِيَةُ ، مَا أَقْبَحَ بِالرَّجُلِ يَأْتِي عَلَيْهِ سَبْعُونَ سَنَةً أَوْ ثَمَانُونَ سَنَةً يَعِيشُ فِي مُلْكِ اَللَّهِ وَ يَأْكُلُ مِنْ نِعَمِهِ، ثُمَّ لاَ يَعْرِفُ اَللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ؟»[۶]
🔹امام علیه السلام در این روایت شریفه سائل را به حکم عقلی اش ارجاع می دهد که چقدر قبیح است که هفتاد یا هشتاد سال از عمر مرد بگذرد و از نعمتهای فراوان الهی استفاده کند ولی نسبت به مُنعِم خود معرفت نداشته باشد .
-----------------------------
📚 منابع :
[١] غرر الحكم : ص ۸۱ ، حدیث : ۱۳۷۰
[٢] بحار الأنوار ، ج ۲، ص ۵۴
[۳] جامع الأخبار ص ۵ ، بحار الانوار ، ج ۳، ص ۱۴
[۴] التوحيد : ص ۳۴
[۵] بحار الأنوار، ج ۶۵ ، ص ۲۷۵ .
[۶] بحار الأنوار: ج ۲، ص ۵۲ ، حدیث ۳۲
------------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات مباحث توحیدی (٢)
🔶 لزوم اخذ منهج صحیح در مباحث اعتقادی
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔹بنابراین بر هر شخصی لازم است که در راه کسب معرفت به خدای متعال همت بگمارد تا نسبت به او حق معرفت را پیدا کند زیرا در غیر این صورت یا بدون معرفت نسبت به منعم خود می ماند که این خود خسران عظیمی است و یا نسبت به منعم خود عقائد باطله پیدا میکند که این هم عین ضلالت است و یا کم معرفت می ماند که این خود نقصان است و لکن قبل از ورود به بحث های توحیدی بر طالب لازم است که روشهایی را که علماء در این باب پیموده اند بشناسد و منهج صحیح را از سقیم تشخیص دهد.
چرا که با روش صحیح میتوان به نتیجه صحیح رسید .
🔹در باب شناخت خداوند متعال علماء چند منهج پیموده اند :
۱- منهج فلاسفه مشاء .
٢- منهج عرفاء و صوفيه .
٣- منهج ملا صدرا.
۴- منهج شیخ شهاب الدین سهروردی .
۵- منهج متكلمين و فقهاء اصولیين .
منهج فلاسفه مشاء :
ابتداء منهج فلاسفه مشاء را بررسی می کنیم :
🔹استاد مطهری می نویسد :
« فلاسفه مشاء در کشف حقایق، عقل را به تنهایی کافی میدانند و با براهین عقلیه سعی در شناخت حقایق می کنند» [١]
✍️ این فرمایش مطلبی صحیح است چنانچه بزرگان مشاء بر این امر اذعان دارند .
👈 ابن طفیل که یکی از بزرگان فلاسفه است کتابی به نام حي بن يقظان - زنده بیدار - دارد. در آن کتاب سعی می کند اثبات کند که انسان می تواند تنها بوسیله عقل به غایت کمال برسد بدون آنکه به انبیاء متمسک شود و لذا قصه ای را اختراع می کند و شخصی را فرض میکند بنام «حي بن يقظان که در یک جزیره خالی از سکنه متولد شده است و بدون آنکه با انبیاء تماس داشته باشد بوسیله عقل و تفکرش به حقایق اساسی پی برده است.
سپس شخص دیگری به نام « آسال » را فرض میکند که از حقیقت و باطن شرع آگاه است. او وارد جزیره می شود و می بیند این فرد به مسائل اساسی و باطن شرع پی برده است . [٢]
🔹ابن عربی می نویسد :
« الحكماء : الذين لم يتقيدوا بالشرايع المنزلة مثل الفلاسفة » [٣]
🔹فارابی که از اعاظم فلاسفه مشاء است می نویسد:
«انسان میتواند با علم نظری - یعنی علوم فلسفی - به سعادت برسد و نیز می تواند به مبدأ اول نائل آید
فیلسوف دائماً از غرض خلقت انسان تفحص می نماید و این همان کمالی است که لازم است انسان به آن برسد و نیز فیلسوف فحص از جميع اشیائی میکند که انسان را به کمال می رساند.
بنابراین فیلسوف قادر است به معارف عملی هم پی ببرد و قادر است اعمال شایسته را تشخیص دهد .
اما آن کسی که بوسیله وحی ـ انبیاء ـ به جزء عملی پی می برد اگرچه او را عالم مینامند و لكن اسم علم اشتراک دارد برای فیلسوف و نبی : مثل : کلمه علم که مشترک است بین صاحب علوم طبیعی و كاهن علم به طبیعت ندارد و لكن صاحب علوم طبیعی علم به طبیعت دارد؛ فلذا علم هر دو از یک حقیقت نیستند بلکه متضادند .
و همین قضیه بین فیلسوف و نیتی که فلسفه را نمی داند صادق است : یعنی : بین نبی و فیلسوف هیچ نسبت و اشتراکی نیست الا اینکه اشتراک و اتفاق فقط در اسم است [۴]
✍️ نتیجه این بیان این شد که فیلسوف بدون نبی هم به علم و هم به عمل صحیح پی می برد و چنانچه علم کاهن با علم صاحب علوم طبیعی متضاد است و فقط لفظ علم برای آن دو مشترک است و در حقیقت عالم حقیقی به طبیعت همان صاحب علوم طبیعی است .
کذلک فیلسوف و نبی هم فقط از حیث لفظ علم اشتراک دارند ولی در واقع عالم حقیقی فیلسوف می باشد .
👈 و نیز فارابی در کتاب مدینه فاضله، فیلسوف را برای مدیریت و رهبری مدینه فاضله بر علماء شرع مقدم می دارد [۵]
👈 حاج ملا هادی سبزواری هم در حاشیه بر شرح منظومه فیلسوف را فردی میداند که فقط إكتفاء به فکر می کند [۶]
👈 فخر رازی می نویسد :
« فإنّهم - أى الفلاسفة - كانوا إذا سمعوا بوحى الله دفعوه وصغروا علم الانبياء إلى علومهم و عن سقراط سمع بمجيئ بعض الانبياء فقيل له لو هاجرت اليه فقال نحن قوم مهديون فلاحاجة بنا إلى من يهدينا» [٧]
✍️ حال باید دید آیا این مسلک صحیح است یا خیر ؟ یعنی آیا می توان با عقل بدون وحی به حقیقت رسید یا خیر؟
-----------------------------
📚 منابع :
[١] مجموعه آثار، ج ۵، ص ۱۴۸
[٢] حي بن يقظان : ص ١١ الى ١٢
.
[٣] الفتوحات الملكية : ج ۲، ص ۵۹۱
[۴] فصول منتزعة : ص ۹۷ إلى ۹۸
[۵] آراء اهل المدينة الفاضلة و مضاداتها : ص ۱۲۴ الی ۱۲۵
[۶] حاشیه بر شرح منظومه : ص ۷۳
[٧] التفسير الكبير : ج۲۷، ص ۵۳۵ .
------------
@ostadhasheminasab
شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی - سید قاسم علی احمدی.pdf
19.17M
#معرفی_کتاب
📚 شرح رساله اعتقادات علامه مجلسی
✍️ استاد سید قاسم علی احمدی
-----------
@ostadhasheminasab
🌺 فرا رسیدن سالروز ولادت فرخندۀ أباالإمام المنتظَر، حضرت امام حسن عسکری صلواتاللهعلیه را به محضر یگانه وارثشان حضرت بقیّةاللهالأعظم صاحبالزّمان عجّلاللهفرجهالشریف و همۀ شیعیان و منتظران تبریک و تهنیت عرض مینمائیم.
از حضرت امام عسکری صلواتاللهعلیه روایت شده است که در وصیتی به شیعیان فرمودند:
🌿 «تقوای الهی را رعایت کنید و (با اخلاق و رفتارتان) زینت ما باشید، نه مایۀ سرزنش و ملامت ما (توسط مخالفین)! محبّت و مودّت مردم را به سوی ما جلب کنید و هرگونه زشتی را از ما دور نمائید؛ چرا که هر خیری که دربارۀ ما گفته شود، اهل آن هستیم و هر بدی که به ما اهلبیت نسبت داده شود، از آن دوریم.»
💠 «قال أبومحمد العسکری عليهالسلام لشيعته: ... اتقوا الله وكونوا زينا ولا تكونوا شينا جروا إلينا كل مودة وادفعوا عنا كل قبيح فإنه ما قيل فينا من حسن فنحن أهله وما قيل فينا من سوء فما نحن كذلك.»
📚 تحف العقول (ابنشعبةحرّانی)، ص۴۸۸
بحار الانوار (علامهمجلسی)، ج۷۵، ص۳۷۲
@ostadhasheminasab
🌺 ولادت امام حسن عسكرى عليه السّلام
✨در روز ٨ ربیع الثانی سال ٢٣٢ هجری حضرت امام حسن عسكرى عليه السّلام جهان را به قدوم خود منور فرمودند [١]
✨به روايت مصباح، تقويم المحسنين، اختيارات و دروس شهيد ولادت حضرت در چهارم اين ماه بوده است [٢]
✨پدر آن حضرت امام هادى عليه السّلام و مادر محترمه اش بانوئى است كه نامش حديث يا حديثه يا سوسن يا سليل است [٣]
✨محل ولادت حضرت مدينه و مشهورترين القاب ايشان زكى، نقى، و كنيه حضرتش ابومحمد است.
✨آن حضرت را براى زير نظر داشتن و كنترل رفت و آمدها، در محل سكونت سپاهيان ترك تبار دربار عباسى مسكن داده بودند، و از همين جاست كه به آن حضرت «عسكرى» مى گويند [۴]
------------------------------
📚 منابع :
[١] اعلام الورى: ج ۲، ص ۱۳۲
فيض العلام: ص ۲۲۹
[٢] قلائد النحور: ج ربيع الثانى، ص ۱۸۵
[٣] رياحين الشريعه: ج ۳، ص ۲۴
ارشاد: ج ۲، ص ٣١٣
[۴] تتمة المختصر فى اخبار البشر: ج ۱، ص ۳۴۸
-----------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٣)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
✍️ در جلسه قبل در ارتباط با اهمیت معارف توحیدی و لزوم اكتساب معرفة الله بحث نمودیم و همچنین بیان شد که روش های ابحاث توحیدی پنج روش است :
١- منهج فلاسفه مشاء .
٢- منهج عرفاء و صوفيه .
٣- منهج ملا صدرا .
۴- منهج شیخ شهاب الدین سهروردی .
۵- منهج متكلمين و فقهاء اصوليين .
🔹 نخست روش فلاسفه مشاء را بحث کردیم و گفتیم روش آنان در کشف حقائق تکیه به عقل بود و معتقد بودند می توان تنها با تعقل به حقیقت عالم و مبدأ آن رسید و کلمات اهل نظر را هم حول این مدعی نقل کردیم .
در تکمیل بحث مطلبی را از ابن سینا که از اساطین فلسفه مشاء است نقل می کنیم که کلامی که میگوید لازمه اش این است که مشی فلسفی انسان را در نهایت به مقام نبوت برساند.
🔹ابن سینا در بیان حقیقت مقام نبوت اینگونه میگوید:
الناس المستحقون لاسم الانسانية هم الذين يبلغون في الآخرة السعادة الحقيقية، و هؤلاء على مراتب أيضا وأشرفهم و أكملهم الذى يختص بالقوة النبوية... فبيانه بما أقول:
إن الحدس ليس ممّا يدفعه العقلاء. و الحدس هو التفطن للحد الاوسط من القياس بلا تعليم. و اذا تأمل الانسان فان جميع العلوم جاءت بالحدس، فهذا حدس شيئا، و ذلك الآخر تعلم ما حدس هذا، و حدس شيئا آخر . كذلك حتى بلغ العلم مبلغه؛ فكل مسألة فالحدس فيها جائز، و النفس القوية فحدس كلّ مسألة عليها جائز .
و كما أن النقصان في الحدس ينتهى الى عدم الحدس فيكون واحد من الناس لا سبيل له إلى حدس شيء او تعلم، بل و يكون ممن لا يمكنه أن يعلم شيئا، لضعف قوة ذهنه؛ كذلك يمكن أن يكون في طرف الزيادة من يحدس اكثر الأشياء او كلها، حدسا لقوة نفسه، لأنه ليس لقوة الذهن حدّ لا يجوز أن يتوهم ازيد منه إلى أن يكون حادسا لكلّ معقول، فبين من هذا أنه ليس يمتنع أن ي يوجد من أشخاص الناس من يحدس المعقولات كلّها او اكثرها في أقصر الأزمنة، فيستمر من الأوائل العقلية إلى الثوانى العقلية على سبيل التركيب استمرارا نافذا.
و لا يبعد أن يكون مثل هذه النفس قوية غير مذعنة للطبيعة و ممتنعة على المجاذبات الشهوانية و الغضبية إلا على ما يحكم به العقل. فهذا هو أشرف الأنبياء و أجله [١]
وقال ايضاً : فيمكن إذن أن يكون شخص من الناس مؤيد النفس لشدة الصفاء و شدة الاتصال بالمبادئ العقلية إلى أن يشتغل حدسا، أعنى قبولا لها من العقل الفعال في كل شيء و ترتسم فيه الصور التي في العقل الفعال، إما دفعة . و إما قريبا من دفعة، ارتساما لا تقليدياً، بل بترتيب يشتمل على الحدود الوسطى. فإن التقليديات في الأمور التي إنما تعرف بأسبابها ليست يقينية عقلية . و هذا ضرب من النبوة، بل أعلى قوى النبوة و الأولى أن تسمى هذه القوة قوة قدسية، و هي أعلى مراتب القوى الإنسانية [٢]
و قال : و من اجتمعت له معها الحكمة النظرية فقد سعد، و من فاز مع ذلك بالخواص النبوية كاد أن يصير ربا إنسانيا و كاد أن تحل عبادته بعد الله تعالى، و هو سلطان العالم الأرضى وخليفة الله فيه [٣]
✍️ بنابراین گفتار، کسی که در فلسفه مشاء متخصص شود به مقام نبوت میرسد و در تمام این مقالات که درباره وصول انسان به مراتب عالیه و رسیدن به کمالات نوشته شده ، اصلاً در رابطه با لزوم رجوع به کتاب و سنت ذکری نیست .
🔹قبل از نقد مسلک مشاء اولا باید گفت : کسی که به آیات و روایات مراجعه کند مییابد که مقام نبوت، قوه حدسية و تفطن به حد وسط در اقیسه نیست بلکه مقامی اعطائی است و خداوند نبی را اصطفاء میکند و علوم فراوانی را به او افاضه می کند :
«إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَ نُوحاً وَ آلَ إِبْرَاهِيمَ وَ آلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ» [۴]
«قالَ يَا مُوسَى إِنِّي اصْطَفَيْتُكَ عَلَى النَّاسِ برسالاتي وَ بِكَلامى فَخُذ ما آتَيْتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِينَ»[۵]
... وَ أَنْزَلَ اللَّهُ عَلَيْكَ الْكِتابَ وَالْحِكْمَةَ وَ عَلَّمَكَ ما لَمْ تَكُنْ تَعْلَمُ وَ كانَ فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ عَظيماً»[۶]
بنابراین مقام نبوت اعطائی است و اکتسابی نیست و علوم انبیاء با وحی به آنها افاضه می شود :
وَ ما كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلَّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْياً أوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولاً فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاءُ إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ»[٧]
👈 پس خداوند متعال بلاواسطه و یا با واسطه ملک، علم را به نبی نازل میکند نه اینکه نبی بوسیله قوه حدسیه به حد وسط قياس برسد و فرق زیادی بین افاضه علوم من الله و بين اكتساب علم و بکارگیری قوه حدسیه در رسیدن به حد وسط قیاس می باشد ...
-----------------------------
📚 منابع :
[١] المبدأ و المعاد، النص، ص ١١٧، فصل ١۶
[٢] النجاة من الغرق في البحر الضلالات ، النص، ص ۳۴۱
الشفاء (الطبيعيات) : ج ۲، ص ۲۲۰ ، الفصل السادس
[٣] الشفاء (الالهيات) ، النص : ص ۲۵۵ - الفصل الخامس
-----------
@ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت کریمۀ اهلالبیت، حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها را به محضر مقدّس حضرت ولیّعصر عجّلاللهفرجهالشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
علّامه سیدجعفر مرتضی عاملی رحمهالله، مورّخ معاصر شیعه مینویسد:
◼️ «مأمون عباسی لعنةاللهعلیه (پس از مطلع شدن از حرکت قافلۀ برادران و خواهران حضرت رضا علیهالسلام به سمت خراسان) نظامیانش را بسوی این قافله فرستاد و آنان در ساوه عدهای را به شهادت رساندند و دیگران را پراکنده کردند؛ از جمله جناب هارون بن موسی علیهماالسلام (برادر حضرت رضا علیهالسلام) را که در حال خوردن غذا بودند و به ایشان هجوم برده و به شهادت رساندند؛ اما دربارۀ بزرگ این قافله، حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام، گفته شده که در ساوه دسیسه کردند و به ایشان سم دادند؛ به همین خاطر، حضرت جز مدّت اندکی زنده نمانده و (در قم) شهیده شدند.»
📚 الحياة السياسية للإمام الرضا عليهالسلام (سیدجعفرمرتضیعاملی)، ص۴۲۸
@ostadhasheminasab
🏴 شهادت حضرت معصومه سلام الله علیها
▪️ در روز ١٠ ربیع الثانی سال ۲۰۱ هجری بنابر مشهور سالروز رحلت شهادت گونه حضرت ولية اللَّه خاتون خلق جهان، عابده زاهده كامله مستوره حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها دختر امام موسى كاظم عليه السّلام است. (1)
▪️آن حضرت ۱۷ روز پس از ورود به شهر قم، با دلى شكسته و غصّه دار از داغ پدر و فراق برادر، رحلت فرمودند.
▪️ در عزاى آن حضرت شهر قم را يكپارچه غم و ماتم فرا گرفت. بدن مطهر آن حضرت را غسل داده كفن كردند، و به طرف باغ موسى بن خزرج مكان فعلى حرم مطهر آوردند. دو سوار نقابدار از بيرون شهر آمدند و بر بدن آن حضرت نماز خواندند، آنگاه داخل سرداب شده بدن مطهر را دفن كردند و رفتند و كسى آنان را نشناخت.
▪️موسى بن خزرج آن باغ را وقف حضرت معصومه عليه السّلام نمود، و از بوريا و حصير سقفى بر روى قبر مطهر آن حضرت قرار داد. اين بنا بود تا آنكه زينب دختر امام جواد عليه السّلام بر روى قبر شريف قبه اى بنا نهاد سپس جماعتى از دختران ائمه عليهم السّلام در آن مكان دفن شدند.
▪️ هنگامى كه امّ محمّد دختر موسى بن محمّد بن على الرضا عليه السّلام فوت كرد، در كنار آن حضرت دفن شد. بعد از آن ميمونه خواهر امّ محمّد از دنيا رفت، و آن بزرگوار هم در جنب امّ محمّد دفن شد. روى اين دو قبر يك گنبد ديگر بنا كردندبه گونه اى كه دو گنبد چسبيده به هم بر روى قبر حضرت فاطمه معصومه سلام اللَّه عليها و امّ محمّد و ميمونه بوده است.
▪️ به جز دختران معصومين عليهم السّلام، دو كنيز هم دفن شده اند كه در هنگام مرمت كف حرم مطهر در زمان
ناصرالدين شاه، روزنه اى به سردابى پيدا مى شود و چند زن صالحه، وارد سرداب مى شوند. پيكر پاك ميمونه و دو تن از كنيزان را پس از هزار سال تر و تازه مشاهده مى كنند.
👈 اين سرداب جنب سرداب حضرت فاطمه معصومه عليهاالسّلام قرار دارد.(2)
▪️مرحوم نمازى وفات حضرت معصومه سلام اللَّه عليها را در ۱۲ ربيع الثانى سال ۲۰۱ هجری نقل كرده است.(3)
قول منسوب به شيخ حر عاملى رحمة اللَّه نیز هشتم شعبان سال ۲۰۱ هجری است. (4)
------------------------------
📚منابع :
1⃣ مراقد المعارف، ج ۲، ص ۱۶۳
منتخب درياى سخن، ص ۳۴
زندگانى كريمه اهل بيت عليهم السّلام، ص ۸۳
2⃣ بحار الانوار: ج ۶۰، ص ۲۲۰ و ۲۱۹
اجساد جاويدان: ص ۱۰۵
3⃣ مستدرك سفينة البحار، ج ۸، ص ۲۵۷
4⃣ حياة الست، ص ١١
@ostadhasheminasab
✳️ امام صادق عليه السّلام فرمودند :
🔸قم كوفه صغيره است، و بهشت داراى هشت در است كه سه در آن از قم است.
🔸در آن شهر زنى از اولاد من رحلت مى كند كه اسمش فاطمه است، و او دختر موسى بن جعفر عليه السّلام است كه به شفاعت او تمامى شيعيانم داخل بهشت مى شوند.
📚 بحار الانوار: ج ۵۷، ص ۲۲۸
-----------
@ostadhasheminasab
💠 بهشت، پاداش زائر حضرت معصومه سلام الله علیها
✳️ سعد بن سعد می گوید از امام رضا علیه السلام، راجع به زيارت حضرت فاطمه دختر موسى بن جعفر سلام اللّه عليه پرسيدم؟
حضرت فرمودند:
كسى كه او را زيارت كند بهشت برايش خواهد بود.
✳️ امام جواد علیه السلام فرمودند :
كسى كه قبر عمّهام را در قم زيارت كند بهشت برايش مى باشد.
📚 کامل الزیارات، باب ١٠۶
------------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۴)
🔶 نقد فلاسفه مشاء (١)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔹در نقد روش فلاسفه مشاء باید گفت که در شناخت طبیعت و عالم مادّی ، عقل تنها و بدون حس و تجربه خارجيات و بدون آزمایش و استقراء در اجزاء ،طبیعت موجب میشود که انسان در ذهن خود مطالبی را استنتاج کند در حالیکه از واقعیت دور مانده باشد و لذا بعد از آنکه بشر راه حس و تجربه و اختیار طبیعت خارجیه را در پیش گرفت توانست به حقایق مهمی در طبیعت دست یابد و کثیری از اجزاء آنرا به خدمت خود درآورد و بعد از قرنها دریافت که بسیاری از مطالب فلسفه در طبیعیات باطل بوده است .
🔹بنابراین در شناخت طبیعت و عالم مادّی ، عقل همراه حس و تجربه ، انسان را به نتیجه واقعی می رساند
🔹آقای مطهری می نویسد :
« در فلسفه ایرانی و هندی یک فکری بوده بر اساس طبیعیات قدیم که اولا آن طبیعیات غلط بوده و تازه از آن طبیعیات هم استنتاج این فکر غلط بوده است» [١]
🔹اما معارف الهیه و مسائل دینی وقتی رجوع به روایات اهل البيت - علیهم السلام می کنیم می بینیم که آن بزرگواران نهی فرموده اند از اینکه ما تمسک به عقل تنها کنیم :
❇️ عن أمير المؤمنين عليه السلام : «من استغني بعقله ضل» [٢]
❇️ عنه عليه السلام : «اتهموا عقولكم فإنه من الثقة بها يكون الخطأ» [٣]
متهم دارید عقلهای خود را بدرستیکه در اعتماد بر آنها خطاء میباشد.
یعنی : آنهائی که اعتماد بر عقلهای خود می کنند درخطایند .
🔹اینگونه روایات بیان واقعیت مینمایند که برای روشن شدن بحث ناچاریم توضیح بیشتری بدهیم :
معارف دین بر دو قسم است: اصول دین ، فروع دین ؛
اما در فروع دین ، شکی نیست که احکام الله توقیفی هستند چنانچه روایات زیادی بر این مطلب دلالت دارد ؛ زیرا بنابر مسلک عدليه احكام جعل شده اند به جهت ملاکات و مصالحی که در واقع وجود دارد و عقل به تنهائی راهی برای استکشاف آن مصالح ندارد تا بتواند احکام را به تنهائی درک نماید .
و لذا روایات متعدده ای ما را از بکارگیری عقل تنها برای استكشاف حكم الله نهی می کند ...
-----------------------------
📚 منابع :
[١] مجموعه آثار، ج ٢۵، ص ۴٩٨
[٢] غرر الحكم : ص ۳۴۷، حدیث ۷۹۸۹
[٣] همان : حدیث : ۵۱۷
------------
@ostadhasheminasab
🛑 صوفی شیعه!
شيخ صفي الدين بن فخر الدين الطريحي می نویسد:
واعلم ان المتصوفة خصوصا في زماننا هذا [القرن الثاني عشر] قد زين لهم الشيطان أعمالهم فصدهم عن السبيل فاعتقدوا أمورا مستحيلة غير ما حكينا عنهم من الحلول والاتحاد كأن يرقوا إلى السماوات ويشاهدوا المغيبات ويخاطبوا الأنبياء والائمة بالمشافهات، وهم مع ذلك يزعمون أنهم منتظمون في سلك الشيعة وغير خارجين عن سمت الشريعة لعنهم الله بما يفترون وقاتلهم أنى يؤفكون ومن لم يحكم بما أنزل الله فٱولئك هم الكافرون وقد تكثرت الروايات عن الائمة الهداة عليهم السلام بالإنكار عليهم والبراءة من دينهم...
📚 مطارح النظر في شرح الباب الحادي عشر، طبع العتبة العباسية، ص١٧٣
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۵)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔶 نقد فلاسفه مشاء (٢)
🔹ابْنُ عِصَامٍ عَنِ الْكُلَيْنِيِّ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ الْعَلَاءِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ عَلِيٍّ عَنِ ابْنِ حُمَيْدٍ عَنِ ابْنِ قَيْسِ عَنِ الثَّمَالِيِّ قَالَ قَالَ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ع :
إِنَّ دِينَ اللَّهِ لَا يُصَابُ بِالْعُقُولِ النَّاقِصَةِ وَالْآرَاءِ الْبَاطِلَةِ وَ الْمَقَابِيسِ الْفَاسِدَةِ وَ لَا يُصَابُ إِنَّا بِالتَّسْلِيمِ فَمَنْ سَلَّمَ لَنَا سَلِمَ وَ مَنِ اهْتَدَى بِنَا هدى... [١]
🔹الْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَ مَا تَقُولُ فِي رَجُلٍ قَطَعَ إِصْبَعاً مِنْ أَصَابِعِ الْمَرْأَةِ كَمْ فِيهَا قَالَ عَشْرَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ اثْنَتَيْنِ قَالَ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ قَطَعَ ثَلَاثَاً قَالَ ثَلَاثُونَ مِنَ الْإِبِلِ قَالَ قُلْتُ أَرْبَعاً قَالَ عِشْرُونَ مِنَ الْإِبِلِ قُلْتُ سُبْحَانَ اللَّهِ يَقْطَعُ ثَلَاثًا فَيَكُونُ عَلَيْهِ ثَلَاثُونَ وَ يَقْطَعُ أَرْبَعاً فَيَكُونُ عَلَيْهِ عِشْرُونَ إِنَّ هَذَا كَانَ يَبْلُغُنَا وَ نَحْنُ بِالْعِرَاقِ فَنَبْرَأُ مِمَّنْ قَالَهُ وَ نَقُولُ الَّذِي جَاءَ بِهِ شَيْطَانٌ فَقَالَ مَهْلًا يَا أَبَانُ إِنَّ هَذَا حُكْمُ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ الْمَرْأَةَ تُعَاقِلُ الرَّجُلَ إِلَى ثُلُثِ الدِّيَةِ فَإِذَا بَلَغَتِ القُلْتَ رَجَعَتْ إِلَى النَّصْفِ يَا أَبَانُ إِنَّكَ أَخَذْتَنِي بِالْقِيَاسِ وَ السُّنَّةُ إِذَا قِيسَتِ الْمَحَقِّ الدِّينُ [٢]
🔹بنابراین در فروع دین ، عقل به تنهائی موجب گمراهی میشود؛ زیرا مبتلا به قیاس میشود و قیاس در احکام هم برهان بر بطلانش داریم و هم روایات متواتر بر فسادش وارد شده است .
اما در مسائل اعتقادی نیز عقل به تنهائی ما را به مطلوب نمی رساند ؛ زیرا : مسائل عقائدی دو قسم است : تارةً : فروع و تفاصيل عقائد است و تارةً اصول و مهمات عقائد است .
تفاصيل عقائد ؛ مانند : خصوصیات عالم برزخ یا احوال قیامت یا احوال و خصوصیات معراج پیامبر صلى الله عليه وآله وسلّم يا خصوصیات معاد جسمانی
🔹 آگاهی به این معارف متوقف بر علوم غیبیه است و علم به مسائل غیبی از دو راه حاصل می شود :
اول اینکه : اتصال به وحی و ارتباط با حضرت حق بنحو ارتباط انبیاء و ائمه عليهم السلام بطوری که این ارتباط غیر قابل خدشه باشد ؛ یعنی : شخص عصمت داشته باشد .
دوم اینکه : اطلاع به مسائل غیبی از طریق اخبار معصوم عليه السلام .
راه اول که برای ما مسدود است و باقی می ماند راه دوم .
و عقل به تنهائی راهی به مسائل غیبی و معارف ماوراء محسوسات ندارد ؛ مثلاً : آیه می فرماید :
تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ في يَوْمِ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ [٣]
اگر این اِخبار قرآن نمی بود چگونه عقل میتوانست به این خصوصیت که یک روز به اندازه پنجاه هزار سال پی ببرد ؟
پس رأی عقل در أمور غيبيه بدون إخبار معصوم عليه السلام تخمينی و تظنّی است و هو لا یغنى من الحق شيئاً زيرا كه : بسیاری از مقدمات علمیه برای شناخت امور غيبيه عند العقل مفقود است فلذا امكان ندارد به واقع برسد .
اما در اصول عقاید مثل اصل اثبات صانع یا اصل لزوم بعث نبی و نصب امام ؛ این اصول هم اگرچه مبتنی بر بدهیات عقلیه است و لكن رجوع به آیات و روایات لازم است نه از باب تعبد بلکه از باب ارشاد به حکم عقل.
توضیح ذلک :
بداهت امر بدیهی موجب استغناء انسان از معصوم علیه السلام نمی گردد؛ زیرا شیئ ممکن است بدیهی باشد ولکن انسان از آن غافل بماند ؛ به خاطر آنکه : سبب توجه نفس به آن مفقود باشد و این امر به بداهت آن شیئ لطمه ای نمی زند .
بیان مطلب این است که تصدیق انسان نسبت به یک امر بدیهی را اسباب و موجباتی دارد که اگر یکی از آنها مفقود شود انسان نمی تواند آن امر بدیهی را تصدیق کند حتی ممکن است آنرا انکار کند ؛
اسباب تصدیق امر بدیهی اموری است چنانچه مرحوم مظفر [۴] توضیح داده عبارت است از :
۱ - انتباه و التفات یعنی : اگر کسی غافل از امر بدیهی باشد و التفات به آن نداشته باشد ، آن امر بدیهی بر او مخفی می ماند مانند کسی که زیر نور خورشید مشغول کار است و لکن از خورشید غافل است.
٢- سلامة الذهن : کسی که سقيم الذهن است بواسطة تربيت فاسده ومربى فاسد در امور بدیهیه و واضحه شک می کند؛ زیرا که : مستقيم الفکر نیست .
ادامه 👇
۳ ـ فقدان الشبهه : گاهی اوقات یک شبهه موجب میشود انسان امر بدیهی را تصدیق نکند ؛ چرا که : پی به مغالطه آن شبهه نبرده لذا در آن امر بدیهی شک میکند یا آن را انکار میکند ؛ مثلاً : النقيضان لا يجتمعان و لايرتفعان این امر بدیهی است بعضی از اشاعره برایشان شبهه ایجاد شده و قائل شده اند بین وجود و عدم واسطه ای است بنام حال و گفته اند اند الوجود و العدم يرتفعان . بنابراین چون عاقل همیشه در معرض غفلت از امور بدیهیه است و نیز در معرض شبهات است یا ممکن است مستقیم الفکر نباشد لازم است به ارشادات عقلية قرآن و عترت عليهم السلام رجوع کند تا در صورت وجود امور مذکوره التفات و توجه به آن بداهت عقلی پیدا کند یا اگر شبهه ای دارد شبهه بر طرف گردد یا چنانچه انحراف فکری دارد بجهت تربیت فاسده، آن نیز زائل گردد .
۴ - گاهی انسان در تطبیق کبری بدیهی بر صغری و مورد دچار خطا میشود؛ یعنی خطا در تطبیق پیدا می کند .
🔹و لذا اگر کسی به آیات و روایات اصول اعتقادات مراجعه کند و به براهین عقلیه ای که در آن ابواب اقامه شده توجه نماید حتماً آن براهین بدیهیه را تصدیق خواهد نمود و از شبهات و مغالطات در آن مسائل نجات خواهد یافت .
👈 مثلاً : در بحث معرفة الله روایات زیادی دربارة عدم تشبیه خداوند به مخلوق وارد شده و براهین عقلية متعددی بر این حقیقت
اقامه شده است :
❇️ عن أمير المومنین علیه السلام :
... فمعاني الخلق عنه منفية... [۵]
و از امام رضا علیه السلام روایت شده است:
فكل ما في الخلق لا يوجد في خالقه... [۶]
کل از اداة عموم است، هر آنچه در مخلوق است در خالق یافت نمی شود .
🔹هرگاه به اینگونه روایات و به براهین قاطعه آن مراجعه کنیم از ورطه تشبیه خداوند به مخلوق نجات پیدا می کنیم . ولکن اگر به این ارشادات عقلیه رجوع نکنیم و به عقل تنها اکتفاء کنیم دچار تشبیه خواهیم شد ؛ زیرا : انسان مختلط با محسوسات و مادیات است هرگاه بخواهد امری را بشناسد ناخواسته از راه مشابة او سعی در شناخت آن امر می کند . و لذا در کلمات فلاسفة مشاء در بسیاری از موارد تشبیه خداوند به خلق دیده میشود
🔹مثلاً ابن سینا در توصیف خداوند می نویسد:
تكون ذاته لذاته [٧] أعظم عاشق و معشوق و أعظم لاذ و ملتذ می گوید : هم لذت برنده از ذات خودش است و هم لذت برده شده است توصیف خداوند به لذت ناشی شده از تشبیه خداوند به انسان و لذتهای محسوس و معقولی را که درک می کند و نیز در جائی دیگر [٨] ابن سینا خداوند را به شمس تشبیه میکند در لزوم صدور معلول
🔹بنابراین رویات متواترهای که ما را ترغیب مینماید به اینکه معارف دین را باید از معصومین علیهم السلام اخذ نمود بر اساس قوانین منطقی و عقلی می باشد :
عن الامام الصادق عليه السلام :
ثُمَّ قَالَ يَا يُونُسُ إِنْ أَرَدْتَ الْعِلْمَ الصَّحِيحَ فَعِنْدَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَإِنَّا وَرِثْنَا وَأُوتِينَا شَرْعَ الْحِكْمَةِ وَ فَصْلَ الْخِطَاب... [٩]
🔹و نیز روایات متعدده ای وارد شده در ارتباط با اینکه معارف توحیدی را باید از معصومین علیهم السلام اخذ کرد علتش همان اموری که ذکر شد می باشد
عن الامام امير المؤمنين عليه السلام :
... نَحْنُ الْأَعْرَافِ الَّذِي لَا يُعْرَفُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا بِسَبِيلِ مَعْرِفَتِنَا... إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَتَعَالَى لَوْ شَاءَ لَعَرَّفَ الْعِبَادَ نَفْسَهُ وَلَكِنْ جَعَلَنَا أَبْوَابَهُ وَ صِرَاطَهُ وَ سَبِيلَهُ وَ الْوَجْهَ الَّذِي يُؤْتَى مِنْه...[١٠]
✍️ نتیجه آنکه در مباحث اصول اعتقادی که مبتنی بر بداهت عقل است نیز باید رجوع به کتاب و سنت کرد نه از باب تعبد تا اشکال دور لازم بیآید بلکه از باب ارشاد به حکم عقل تا مانعی از ادراک امر بدیهی موجود است برطرف گردد؛ پس : طريق فلسفة مشاء که اکتفاء به عقل بود در استكشاف حقایق راهی ناقص است و در بسیاری از موارد انسان را به خلاف واقع دچار می کند .
-----------------------------
📚 منابع :
[١] بحار الأنوار: ج ۲، ص ۳۰۳، باب ۳۴ حدیث ۴۰
[٢] تهذيب الأحكام : ج ۱۰، ص ۱۸۴، باب ۱۲، حدیث ۱۶
[٣] المعارج : ۴
[۴] المنطق : ج ۱، ص ۲۲
[۵] التوحيد : ص ۷۷ ، باب دوم
[۶] التوحید : ص ۳۸ باب دوم
[٧] الشفاء (الالهيات) ، النص : ص ۳۶۹ الفصل السابع
[٨] رسائل ابن سيناء النص : ص ۲۵۷ : و مثاله من المحسوسات الضياء للشمس و الظل للشخص
[٩] وسائل الشيعة : ج ۲۷ ، ص ۷۱ ، باب دوم
[١٠] الکافی : ج ۱، ص ۱۸۴ ، باب معرفة الإمام
------------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (۶)
🔶 منهج عرفاء و صوفيه
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
✍️ عرفاء و صوفيه معتقدند که راه رسیدن به حقایق ، مکاشفه و شهود است و طریق وصول به معرفت خدای متعال کشف و شهود و علم حضوری است ؛ یعنی: وصول به نفس معلوم . و قائلند که معرفت عقلی معرفت غیابی است؛ زیرا از طریق مفاهیم حاصل می شود ولی معرفت شهودی حضور نفس معلوم است و این معرفت، حقیقی است و برای رسیدن به این مرتبه ـ شهود نفس معلوم و علم حضوری به حقایق، ریاضتهای فراوانی را متحمل میشوند و می گویند نفس را باید خالی از تعلقات مادی نمود و از تعقل و تصور مفاهیم باید پرهیز نمود؛ زیرا که مفاهیم حجابند .
👈 قیصری که از بزرگان صوفیه میباشد کشف را اینگونه تعریف می نماید:
هو الاطلاع على وراء الحجاب من المعاني الغيبية و الامور الحقيقية وجوداً و شهوداً [١]
و نیز مراتب شهود و مکاشفات را بیان میدارد و می نویسد :
فهو بذاته آخذ من الله العليم المعانى الغيبية من غير واسطة على قدر استعداده الاصلى ... بجائی میرسد که ولا تمكن اليه الاشارة، ولا يقدر على اعرابها العبارة [٢]
👈 فناری که از اساتید بزرگ عرفان و تصوف است از مشایخ صوفيه نقل میکند که:
لما اتضح لاهل البصائر أن لتحصيل المعرفة الصحيحة طريقين : طريق البرهان بالنظر و طريق العيان بالكشف ، وحال المرتبة قد استبان أنّها لاتصفو عن خلل، و على تسليمه لايتم ،
فتعين الطريق الآخر و هو التوجه الله بالتعرية الكاملة و الالتجاء التام وتفريغ القلب بالكلية عن جميع ا التعلقات الكونية و العلوم والقوانين " [٣]
👈 قال ابن عربي:
العلم النظرى و العلم الوهبي ، وتختلف الطريق فى تحصيلها بين الفكر و الوهب و هو الفيض الإلهي و عليه طريقة اصحابنا، ليس لهم فى الفكر دخول لما يتطرق اليه من الفساد و الصّحة فيه مظنونة ، و اعنى باصحابنا اصحاب القلوب و المشاهدات المكاشفات لا العباد و لا الزهاد ولا مطلق الصوفيّة الّا اهل الحقائق و التحقيق منهم ولهذا يقال فى علوم النبوة و الولاية أنّها وراء طور العقل ليس للعقل فيها دخول بفكر [۴]
و قال ایضا: الفيلسوف معناه محبّ الحكمة ؛ لأن سوفيا باللسان اليونانى هى الحكمة وقيل هى المحبة فالفلسفه معناه حب الحكمة ، وكل عاقل يحب الحكمة غير أن اهل الفكر خطؤهم فى الالهيات اكثر من اصابتهم سواء كان فيلسوفاً او معتزلياً او اشعريّاً او ماكان من اصناف اهل النظر ، فما ذمّت الفلاسفة لمجرد هذا الاسم و انّما ذمّوا لما أخطئوا فيه من العلم الالهى مما يعارض ما جاءت به الرسل عليهم السلام بحكمهم في نظرهم بما اعطاهم الفكر الفاسد في اصل النبوة والرسالة و لماذا تستند فتشوش عليهم الامر فلو طلبوا الحكمة حين أحبوها من الله لا من طريق الفكر أصابوا في كل شيئ [۵]
✍️ بنابراین اصل در نزد صوفیه مکاشفه و شهود است و طرق دیگر مثل : کتاب و سنت برای قانع کردن کسانی می باشد که اهل مکاشفه نیستند و آیات و روایات وسيله اثبات مكاشفات است نه اصل و مرجع .
👈 قیصری در موضعی که ابن عربی به روایتی متمسک شده می گوید:
انما يتمسك بما ورد تأنيساً للمحجوبين من المؤمنين لأنهم يسارعون في القبول اذا وجد شيئ منها في القرآن و الحديث لا أنه مستند حكمه فانّه يكاشف بهذه المعاني و يجدها ... [۶]
------------------------------
📚 منابع :
[١] شرح فصوص - قیصری - ص ۳۴۵
[٢] همان، ص ۱۱۰
[٣] مصباح الأنس: ص ۳۶
[۴] الفتوحات: ج ۱، ص ۲۶۱
[۵] همان : ج ۲، ص ۵۲۳
[۶] شرح فصوص - قیصری - ص ٧٢٧- ٧٢٨
------------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٧)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔶 نقد منهج عرفاء و صوفيه (١)
اولاً : اینکه تصریح کردند طریق ما طریق فکر و تعقل نیست این قضیه مردود است به آیات متعدده ای که مردم را امر به تفکر و ترغیب به تعقل می نماید :
❇️ إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ الَّذِينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِيَاماً وَقُعُوداً وَ عَلَى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاواتِ وَالْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحَانَكَ فَقِنَا عَذَابَ النَّارِ [١]
👈 و نیز روایات فراوانی که تعقل را عبادت می شمارد دلالت می کند به اینکه رسیدن به معرف الهی با تدبر و تأمل میسور است :
❇️ عن أمير المؤمنين عليه السلام : التفكر فى ملكوت السماوات والأرض عبادة المخلصين [٢]
❇️ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَ فِيمَا أَوْصَى بِهِ الْحَسَنُ عَ لَا عِبَادَةَ كَالتَفَكَّرِ فِي صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ [٣]
❇️ عن أبي العباس عن أبي عبد الله ع قال تفكر ساعة خير من عبادة سنة، قال الله « إِنَّما يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْباب» [۴]
❇️ عنه عليه السلام : في وصف لقمان ... وَ كَانَ يُدَاوِي قَلْبَهُ بِالتَّفَكَّرِ [۵]
ثانیاً : چنانچه از عبارت مشایخ صوفية روشن شد کشف حالتی است که برای صوفی رخ میدهد به خاطر ریاضت هائی که متحمل شده و به سبب آن اموری را می یابد که به اعتقادش به نفس معلوم و حقیقت رسیده و لكن بحث در این است که آیا حقیقتاً صوفی به عین واقع نائل شده یا خیر واقعیت نبوده بلکه تو هم واقعیت کرده است .
👈 هنگامی که به آثار عرفاء و صوفیه مراجعه می کنیم می بینیم تقریباً اکثر اساطین فن تصوف با صراحت بیان کرده اند که مکاشفات آفاتی دارند که سالک باید به آن آفات توجه داشته باشد و آن آفات از این قرار است :
۱ ـ دخالت شیاطین
قیصری در این خصوص می نویسد : مشاهدة الصور تارة يكون فى اليقظة وتارة في النوم و كما أن النوم ينقسم بأضغاث احلام و غيرها كذالك مايري في اليقظة ينقسم الى امور حقيقية محضة واقعة فى نفس الأمور و الى امور خيالية صرفة لاحقيقة لها شيطانية وقد يخلطها الشيطان بيسير من الامور الحقيقة ليضل الرائي [۶]
👈 روایات هم دخالت شیاطین در امور انسان را تأیید می کند :
❇️ عن أبي جعفر عليه السلام: ... ثُمَّ إِنَّ إِبْلِيسَ لَعَنَهُ اللَّهُ أَتَاهُ وَ هُوَ يَجْرِي مِن ابْنِ آدَمَ مَجْرَى الدَّمِ فِي الْعُرُوق.. فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ الَّذِي بَعَثَ بِالْحَقِّ مُحَمَّداً لَلْعَفَارِيتُ وَ الْأَبَالِسَةُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَكْثَرُ مِنَ الزَّنَابِيرِ عَلَى اللَّحْمِ [٧]
❇️ [ رجال الكشي] مُحَمَّدُ بْنُ قُولَوَيْهِ عَنْ سَعْدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنْ يُونُسَ قَالَ سَمِعْتُ رَجُلًا مِنَ الطَّيَّارَةِ يُحَدِّثُ أَبَا الْحَسَنِ الرَّضَاعَ عَنْ يُونُسَ بْنِ ظَبْيَانَ أَنَّهُ قَالَ كُنْتُ فِي بَعْضِ اللَّيَالِي وَ أَنَا فِي الطَّوَافِ فَإِذَا نِدَاءٌ مِنْ فَوْقِ رَأْسِى يَا يُونُسُ إِنِّي أَنَا اللَّهُ لَا إِلَهَ إِنَّا أَنَا فَاعْبُدْنِي وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِي فَرَفَعْتُ رَأْسِي فَإِذَا جِ فَغَضِبَ أَبُو الْحَسَنِ عِ غَضَباً لَمْ يَمْلِكُ نَفْسَهُ ثُمَّ قَالَ لِلرَّجُلِ اخْرُجْ عَنِّى لَعَنَكَ اللَّهُ وَ لَعَنَ مَنْ حَدَّثَكَ وَ لَعَنَ يُونُسَ بْنَ ظَبْيَانَ أَلْفَ لَعْنَةِ تَتْبَعُهَا أَلْفُ لَعْنَة كُلُّ لَعْنَة مِنْهَا تُبْلِغُكَ قَعْرَ جَهَنَّمَ أَشْهَدُ مَا نَادَاهُ إِنَّا شَيْطَانٌ أَمَا إِنَّ يُونُسَ مَعَ أَبِي الْخَطَّابِ فِي أَشَدَّ الْعَذَابِ مَقْرُونَانِ وَ أَصْحَابَهُمَا إِلَى ذَلِكَ الشَّيْطَانِ مَعَ فِرْعَوْنَ وَ آلِ فِرْعَوْنَ فِي أَشَدَّ الْعَذَابِ ... این روایت هم صریح است در دخالت شیطان در مكاشفة يونس بن ظبيان [٨]
✍️ این روایت هم صریح است در دخالت شیطان در مكاشفة يونس بن ظبيان.
-----------------------------
📚 منابع :
[١] آل عمران : ۱۹۱-۱۹۰
[٢] غرر الحكم : ۵۲۵
[٣] بحار الانوار : ج ۶۸ ، ص ۳۲۴ ، باب ۶۰ ، حدیث ۱۱
[۴] تفسير العياشي : ج ۲، ص ۲۰۸
[۵] بحار الانوار: ج ۱۳، ص ۲۱۰ ، باب ۱۸
[۶] شرح فصوص - قیصری - ۱ ص ۱۰۰
[٧] كافي : ج ۸، ص ۱۱۳
[٨] بحار الانوار ، ج ۳۷، ص ۱۶۵ ، باب ۵۲
------------
@ostadhasheminasab
noormags-شاخصه_های_عرفان_منفی_بر_مبنای_روایات_اهل_بیت_علیهم_السلام-2017638.pdf
697.9K
#آثار_استاد_هاشمی_نسب
#مقالات
📚 شاخصه های عرفان منفی بر مبنای روایات اهل بیت علیهم السلام
✍️ استاد سید محمود هاشمی نسب
استاد شیخ شعیب حدادی
-----------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٨)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔶 نقد منهج عرفاء (٢)
۲ ـ تأثیر مأنوسات ذهنی بر مکاشفات
بعضی اوقات سالک به بعضی مسائل أنس ذهنی دارد و آنها را باور دارد و لذا همان باور و اعتقاد را در مکاشفه رؤیت می کند .
♦️استاد حسن زاده آملی در ذیل کلام ابن عربی که می گوید :
مات رسول الله صلى الله عليه و آله و سلّم و مانص بخلافة عنه الى احد و لاعینه می نویسد :
شکی نیست که رسول الله برای خود وصی تعیین نمود...... باید گفت که شیخ صاحب عصمت نبود.... و چون صاحب عصمت و رسول و نبی ،نیست کشف او را که اخذ از حق تعالی است به حسب معتقد و سوابق انس و الفت ، اشتباهی روی آورد .
۳ ـ گاهی اوهام و تخیلات سالک در مکاشفه دخالت دارد و مکاشفه و شهود ناشی از تخیلات و اوهام سالک می باشد و لو اینکه آن تخیّلات بخاطر بیماریهای اعصاب و روان باشد .
♦️قیصری می نویسد :
اذا شاهد - ای سالک - امراً في خياله المقيد يصيب تارة و يخطئ اخرى و ذلك لأن المشاهد اما ان يكون أمراً حقيقياً او لا . فإن كان فهو الذي يصيب المشاهد فيه و الا فهو الاختلاق الصادر من التخيلات الفاسدة ... و للاصابة اسباب بعضها راجع الى النفس و بعضها الى البدن وبعضها اليهما جميعاً .... و اما الاسباب الراجعة الى البدن صحته و اعتدال مزاجه الشخصى و مزاجه الدماغي
✍️از همین جا روشن میشود همه مکاشفات وصول به نفس معلوم نیست ؛ زیرا چنانچه توضیح دادیم بعضی از آنها ناشی از دخالت شيطان يا مأنوسات ذهنیه یا اوهام و تخیلات است و در حقیقت سالک به نفس معلوم نرسیده بلکه جاهل به جهل مرکب است و بخاطر همین عدم وصول به واقع است که می بینیم احیاناً بین مکاشفات اساطین تصوف تعارض واقع شده ، مثلاً :
♦️ابن عربی مکاشفه ای نقل می کند و می گوید :
در مکاشفه دیدم کعبه بنا شده از آجرهای طلا و نقره و لکن جای دو آجر طلا و نقره خالی است و دیوار بخاطر نبودن آن دو آجر ناقص است و در همان حال دیدم نفسم جای آن دو آجر خالی قرار گرفت و دیوار که به وسیله من کامل گردید از حال مکاشفه و رؤیا که خارج شدم آنرا تعبیر کردم به اینکه اني في الاتباع في صنفي كرسول الله صلى الله عليه و سلّم في الأنبياء عليهم السلام و عسى ان اكون ممن ختم الله الولاية بي......
چنانچه پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم خاتم الانبياء بود من هم خاتم الاولياء هستم .
♦️در موضع دیگری از فتوحات میگوید:
استحق ان يكون لولايته - نبي ـ الخاصة ختم يواطئ اسمه اسمه صلى الله عليه و سلّم و يحوز خُلقه و ماهو بالمهدى المسمّى المعروف المنتظر فان ذالك من سلالته و عترته والختم ليس من سلالته الحسية و لكنه من سلالة إعراقه واخلاقه صلى الله عليه و سلّم .
♦️سید حیدر آملی که از بزرگان صوفیه است به این مکاشفه اعتراض شدیدی مینماید و بخاطر اینکه شیعی مذهب بوده این مقام را از آن حضرت مهدی علیه السلام میداند و می گوید :
و من جملة العجب فيه و في قوله انه يقول : ليس المهدى ـ عج ـ مع هذه الوصاف العظيمة و المراتب العالية موصوفاً باخلاق النبي و إعراقه و الشيخ ـ ابن عربي ـ هو موصوف بها؟... كيف ينسبها الى نفسه و يجزم بذلك بعقله؟ و العجب انّه يثبت هذا المقام لنفسه بحكم النوم و قد ثبت هذا لغيره بحكم اليقظة بمساعدة النقل و العقل و الکشف.... مع ذالك فان كان هذا ثبت بالنوم ، فكم رأينا بالنوم هذا و شاهدناه و سمعناه من النبى و اهل بيته عليهم السلام
👈 نتیجه آنکه مکاشفات هیچ حجیتی ندارد و نمی توان آن را وسیله رسیدن به حقائق دانست؛ زیرا که در مکاشفه غير معصوم علیه السلام آفات مذکوره، راه دارد و هیچ دلیلی بر مصونیت مکاشفات از آفات مذکوره نداریم و لذا این طریق ، طریق ایمنی نیست و نمی توان به آن اعتماد کرد .
♦️استاد مصباح یزدی در این خصوص می نویسد :
اما گذشته از پیامبر و امامان معصومین علیهم السلام دیگران برای ما مشکوکند تا هنگامی که نخست اطمینان کنیم خلاف نمی گویند و به واقع چنین ادراک و دریافت هایی برایشان حاصل شده و دوم اینکه : با قرائنی بدست آوردیم و احراز کنیم که آن ادراک و یافته ها از عنایتهای ربانی است نه از القائات شیطانی و تسویلات نفسانی . در هر صورت در مورد غیر پیامبر و امامان معصوم علیه السلام اگر کوچکترین تردیدی داشته باشیم سخن آنها برای ما ارزشی نخواهد داشت.
------------------------------
📚 منابع :
[١] ممد الهمم ؛ ص ۴۱۰
[٢] شرح فصوص - قیصری ـ ؛ ص ۱۰۰ – ۹۹
[٣] فتوحات ؛ ج ۱ ، ص ۳۱۹ - ۳۱۸
[۴] همان ؛ ج ۲ ، ص ۵۰
[۵] المقدمات من نص النصوص ؛ ص ۲۳۹ – ۲۳۷
[۶] در جستجوی عرفان اسلامی ؛ ص ۳۹
--------
@ostadhasheminasab
noormags-مخالفت_نظر_ملاصدرا_با_اقوال_اعلام_در_معاد_جسمانی-1913566.pdf
408K
#آثار_استاد_هاشمی_نسب
#مقالات
📚 مخالفت نظر ملاصدرا با اقوال اعلام در معاد جسمانی
✍️ استاد سید محمود هاشمی نسب
استاد شیخ شعیب حدادی
----------
@ostadhasheminasab
💠 مقدمات بحث های توحیدی (٩)
⏭️ بخش قبلی ⏮️ بخش بعدی
🔶 نقد منهج عرفاء (٣)
✍️ عرفاء برای شناخت مکاشفه شیطانی و اوهام از مکاشفه رحمانی ملاکات و میزانهائی را عنوان کرده اند و آن از این قرار است:
١- کتاب
۲ -سنت
۳ -عقل
۴- مرشد
🔹اما تطبیق کتاب و سنت بر دعاوی صوفیه را در جلسات آینده بحث خواهیم کرد و اما مرشد نیز مانند سالک معصوم نیست و لذا میزان قرار دادن مرشدی که تمام آفات مذکوره در شهود او نیز راه دارد برای سنجیدن شهود سالک راه به جائی نمی برد؛ زیرا: لا حجت هیچ گاه حجت ساز نمی شود .
🔹اما میزان بودن عقل در نزد عرفاء توضیحی دارد که در بیان منهج ملاصدرا بحث بیان خواهیم کرد .
🔹یکی از راههایی که می توان فساد مبنا را تشخیص داد این است که ثمرات و نتایج فاسده ای را داشته باشد که بنابر منهج صوفیه نتائج فاسده فراوانی مترتب میشود که میتوان آن را به سه دسته تقسیم کرد :
۱ - بعضی نتایج مخالف نص قرآن کریم است
۲ - بعضی نتایج مخالف تسالم جميع مسلمین است
٣- بعضی نتایج مخالف عقائد حقه اماميه است
برای هر قسم از باب نمونه مثالی ذکر می کنیم :
🔶 دسته اول :
هیچ شکی نیست که ابن عربی شیخ مشایخ صوفيه است ، و در اینکه تمام سیر و سلوک را پیموده است و به مراحل عالیه مسلک تصوف نائل آمده است، خلافی نیست .
۱ ـ او در این منهج به این نتیجه رسیده که میگوید :
کان قرة عين لفرعون بالايمان الذي اعطاه الله عند الغرق ، فقبضه طاهراً مطهراً ليس فيه شيئ من الخبث لانه قبضه عند ايمانه قبل ان يكتسب شيئاً من الآثام [١]
👈 این عقیده خلاف نص قرآن کریم است آنجائی که می فرماید:
فَأَخَذْنَهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الظَّلِمِينَ وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ لَا يُنصَرُونَ وَ أَتْبَعْنَاهُمْ فِى هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَمَةِ هُم مِّنَ الْمَقْبُوحِينَ [٢]
۲ ـ می گوید : نبوت عامه منقطع نشده و نبوت تشریعی منقطع و ختم شده است میگوید : الانبیاء الاولياء و هي النبوة التي قلنا أنها لم تنقطع فانّها ليست نبوة التشریع [٣]
و قائل است که به او وحی می شده
در فصوص میگوید : فما القى الا ما يُلقَى الى ، ولا أنزل فی هذا المسطور الا مايُنزل به على [۴]
♦️و در فتوحات می نویسد :
فالعلم الالهي هو الذي كان الله سبحانه معلمه بالالهام و الالقاء و بانزال الروح الامين على قلبه ، وهذا الكتاب من ذالك النمط عندنا فوالله ما كتبت منه حرفاً الا عن املاء الهى و القاء ربّاني او نفث روحاني في روع كياني [۵]
♦️ابوالعلاء عفیفی که تعلیقه بر فصوص دارد در توضیح کلام ابن عربی میگوید :
فان کلام الله لا يزال ينزل على قلوب اولياء الله تلاوة فينظر الولى ما تلى عليه مثل ما ينظر النبي فيما أنزل عليه...
مى نويسد : معناه ان النبوة العامة لم تنقطع بموت النبي محمد صلى الله عليه و سلّم [۶]
✍️ در جلسه قبل گفتیم که ابن سینا هم مقام نبوت را تعریف کرد به تفطن بحد الاوسط من الأقيسة ، لازمة این کلام این بود که فیلسوف نبی باشد؛ زیرا : تفطن بحد الاوسط قیاس را دارد و نیز نبوت هم منقطع نباشد .
اما کلام ابن عربی دلالت بالمطابقه دارد بر عدم انقطاع مقام نبوت و صراحتاً برای خود نبوت عامه را قائل است و لکن این عقیده بر خلاف آیة شریفه است که می فرماید :
ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيماً [٧]
🔹 و روایات متواتره از فریقین وارد شده بر ختم نبوت مطلقاً و هیچ قیدی آورده نشده به اینکه نبوت تشریع ختم شده و اینکه نبوت عامه ختم نشده است این قید فقط در کلام ابن عربی است و واضح است که کلام ابن عربی مخصص و مقید آیات و روایات نیست.
🔹روایت از حضرت امیر علیه السلام است که می فرماید :
أمَّا رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ فَخَاتَمُ النَّبِيِّينَ وَ لَيْسَ بَعْدَهُ نَبِيٌّ وَ لَا رَسُولٌ، خَتَمَ بِرَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ الْأَنْبِيَاءَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ [٨]
🔹سیوطی احادیث متعدده ای را نقل کرده که دال بر خاتمیت نبوت و رسالت به وجود مقدس رسول الله صلى الله عليه وآله و سلّم است
-----------------------------
📚 منابع :
[١] فصوص الحكم ؛ ص ٢٠١
[٢] قصص ؛ ۴۲ – ۴۰ .
[٣] فتوحات ؛ ج ۲، ص ۵۳
[۴] الفصوص ؛ ص ۴۷
[۵] الفتوحات ؛ ج ۱، ص ۵۹
[۶] فصوص الحكم ـ التعليقه ـ ؛ ص ۲۲۵
[٧] احزاب ؛ ۴
[٨] الاحتجاج ؛ ج ۱، ص ۱۵۲
مراجعه کنید به در المنثور ؛ ج ۳، ص۲۰۴
------------
@ostadhasheminasab
🏴 فرا رسیدن سالروز شهادت جانسوز اولین مدافع حریم ولایت، صدّیقۀ کبری، حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها (به روایت هفتادوپنج روز) را به محضر مقدّس حضرت صاحبالزّمان عجّلاللهفرجهالشریف و همۀ شیعیان و منتظران تسلیت عرض مینمائیم.
علامه محمدتقی مجلسی رحمهالله در ذیل روایت شریف حضرت امام کاظم صلواتاللهعلیه که فرمودند: «همانا فاطمه علیهاالسلام، صدّیقه شهیده است.» مینویسد:
🚩 «شهادت حضرت زهرا صلواتاللهعلیها در اثر ضربۀ عمر به درب خانه و برخورد آن با شکم حضرت بود، هنگامی که امیرالمؤمنین علیهالسلام را برای بیعت با ابوبکر طلب کردند و قنفذ غلام عمر هم با اذن وی، بر حضرت فاطمه علیهاالسلام تازیانه زد؛ و این حکایت در نزد عامه و خاصه مشهور است و بطور مفصّل در کتاب سلیمبنقیس آمده؛ و بر اثر این ضربات، حضرت محسن علیهالسلام سقط گردید.»
📚 کافی (شیخکلینی)، ج۱، ص۴۵۸
روضة المتقین (مجلسیاول)، ج۵، ص۳۴۲
⚫ شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️شهادت مظلومانه و جانگداز حضرت امّ الائمة النجباء صديقه كبرى فاطمه زهرا سلام اللَّه عليها در مدينه ۷۵ روز پس از رحلت پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله واقع شده است.
زاد المعاد ص ۳۷۴
فيض العلام: ص ۲۴۶
بحار الانوار: ج ۲۲، ص ۵۴۵
▪️در شب چهاردهم، امير المؤمنين عليه السّلام به همراه جمعى قليل از گلهاى سر سبد اصحاب، بدن مطهر صديقه كبرى سلام اللَّه عليها را به خاك سپردند.
▪️به سند صحيح از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده است كه حضرت فاطمه سلام اللَّه عليها، ۷۵ روز بعد از پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله زنده بود. بنابر مشهور كه وفات آن حضرت در ۲۸ صفر باشد، شهادت حضرت صديقه سلام اللَّه عليها در ۱۳ يا ۱۴ يا ۱۵ جمادى الاولى مى شود.
فيض العلام: ص ۲۴۸
-----------
@ostadhasheminasab
💠 سقیفه دلیل آشکار شدن فساد در سراسر جهان
▫️مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ اَلنُّعْمَانِ عَنِ اِبْنِ مُسْكَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «ظَهَرَ اَلْفَسٰادُ فِي اَلْبَرِّ وَ اَلْبَحْرِ بِمٰا كَسَبَتْ أَيْدِي اَلنّٰاسِ » قَالَ ذَاكَ وَ اَللَّهِ حِينَ قَالَتِ اَلْأَنْصَارُ مِنَّا أَمِيرٌ وَ مِنْكُمْ أَمِيرٌ
❇️ امام باقر عليه السّلام در خصوص آیهی 《 فساد، در خشکى و دریا به خاطر کارهائى که مردم انجام داده اند آشکار شده است》(سورۀ روم آيۀ ۴۱) میفرمایند:
به خدا سوگند[مصداق این آیهی مبارکه] وقتى [اشکار] شد كه انصار مدينه (در پاسخ مهاجرين كه در مدينه براى غصب خلافت امام على عليه السّلام جمع شده بودند) گفتند: از ما اميرى باشد و از شما نيز اميرى باشد ! [و هر كدام براى خود اميرى انتخاب ميكنيم]
📚 کافي ج ۸، ص ۵۸
-----------
@ostadhasheminasab