eitaa logo
مهدی منصوری
1.9هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
23 فایل
﷽ 🔶 مؤسسه تبیین حقائق🔸 🌐 mtabeen.ir ✅ درس شرح تفسیر المیزان ✅ سخنرانی ها در مجامع عمومی وتخصصی و ایام تبلیغی ✅ جلسات تربیتی و سلوک علمی ✅ اصول و مبانی تربیتی 👤 ادمین: @rezamzn 🆔https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
10.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅باید به فرزندان خود شخصیت بدهید... 🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری 😇تلنگر ✳️پیشنهاد دانلود https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
🔴 اینترنشنال اینجوری خبرا رو تحریف می‌کنه ▪️ بیچاره مخاطبینش https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️میدونی رنج های ما تو عالم چند نوع اند؟؟🤔 🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری 🔹یک_دقیقه_تفکر🤔 🔹پیشنهاد دانلود https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
شاید این عکس رو زیاد دیده باشی ولی ندونید کیه‌...! این شهید بزرگوار... امیر حاج امینی بی سیم چی گردان نصر لشگر ۲۷ محمد رسول الله  در دفاع مقدس بود. او در ۱۰اسفند ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ شهید شد. https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
‌میگن‌وَسط‌ِیک‌عملیـات یهودیدن‌حـٰاج‌قاسم‌دارن‌میِرن...! گفتن:حـٰاجی‌کـٌجامیری؟! مـاموریت‌داریمـ فـَرمٌودن: ..! _حواست‌باشه.✋🏻 پیروحاج‌قاسم‌بودن‌به‌ا‌ین‌نیست‌که‌هرشب‌ ساعت 1:‌20میزنی‌سـاعت‌بـه‌وقت‌ِحـٰاج‌قـاسِـم❗️ ببین‌حـٰاجی‌چیکـارکردڪـه‌حـاج‌قاسم‌شد! ..!(:‌ https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
زنگ خطر پیری جمعیت در کشور به صدا درآمد‌ عضو فراکسیون زنان مجلس: 🔹 زنگ خطر پیری جمعیت در کشور به صدا درآمده و نیاز است تا قبل از اینکه کار از کار بگذرد و دیر شود فکری برای رفع این خطر صورت گیرد. 🔹 اگر در پنج شش سال آینده اقدام اساسی در این زمینه صورت نگیرد فرصت از دست رفته و دچار پیری جمعیت شده و بحران‌های بسیاری دامنگیر کشور خواهد شد. https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
23.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مواظب جمع های غفلت آمیز باشیم ... 🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری 😇تلنگر ✳️پیشنهاد دانلود https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
پیرمردی 80 ساله با پسر تحصیل کرده 45 ساله‌اش روی مبل خانه خود نشسته بودند. ناگهان کلاغی كنار پنجره‌شان نشست. پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟ پسر پاسخ داد: کلاغ. پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟ پسر گفت: بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه. بعد از مدت کوتاهی پیرمرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟ عصبانیت در پسرش موج می‌زد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ. پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحه‌ای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند. در آن صفحه این طور نوشته شده بود: امروز پسر کوچکم 3 سال دارد و روی مبل نشسته است. هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست، پسرم 23 بار نامش را از من پرسید و من 23 بار به او گفتم که نامش کلاغ است. هر بار او را عاشقانه بغل می‌کردم و به او جواب می‌دادم و به هیچ وجه عصبانی نمی‌شدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا می‌کردم. https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67