10.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅باید به فرزندان خود شخصیت بدهید...
🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
😇تلنگر
✳️پیشنهاد دانلود
#شخصیت
#تربیت_تکریمی
#تربیت_ایمانی
#اجازه_وبَها_بهایمان
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
🔴 اینترنشنال اینجوری خبرا رو تحریف میکنه
▪️ بیچاره مخاطبینش
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
12.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⁉️میدونی رنج های ما تو عالم چند نوع اند؟؟🤔
🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
🔹یک_دقیقه_تفکر🤔
🔹پیشنهاد دانلود
#انواع_رنج
#تربیت_ایمانی
#اجازه_وبَها_بهایمان
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
شاید این عکس رو زیاد دیده باشی
ولی ندونید کیه...!
این شهید بزرگوار...
امیر حاج امینی بی سیم چی گردان نصر لشگر ۲۷ محمد رسول الله
در دفاع مقدس بود. او در
۱۰اسفند ۱۳۶۵ در جریان عملیات کربلای ۵ شهید شد.
#امیر_حاج_امینی
#سالروز_شهادت
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
میگنوَسطِیکعملیـات
یهودیدنحـٰاجقاسمدارنمیِرن...!
گفتن:حـٰاجیکـٌجامیری؟!
مـاموریتداریمـ
#حـٰاجقاسم فـَرمٌودن:
#ماموریتیمهمتراَزنمـازنداریم..!
_حواستباشه.✋🏻
پیروحاجقاسمبودنبهایننیستکههرشب
ساعت
1:20میزنیسـاعتبـهوقتِحـٰاجقـاسِـم❗️
ببینحـٰاجیچیکـارکردڪـهحـاجقاسمشد!
#بدونِنمـازبہهیچجانمیرسی..!(:
#تلنگر
#حاجقاسم
#نماز
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
زنگ خطر پیری جمعیت در کشور به صدا درآمد
عضو فراکسیون زنان مجلس:
🔹 زنگ خطر پیری جمعیت در کشور به صدا درآمده و نیاز است تا قبل از اینکه کار از کار بگذرد و دیر شود فکری برای رفع این خطر صورت گیرد.
🔹 اگر در پنج شش سال آینده اقدام اساسی در این زمینه صورت نگیرد فرصت از دست رفته و دچار پیری جمعیت شده و بحرانهای بسیاری دامنگیر کشور خواهد شد.
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
23.44M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅مواظب جمع های غفلت آمیز باشیم ...
🎙حجت الاسلام استاد مهدی منصوری
😇تلنگر
✳️پیشنهاد دانلود
#بیداری_فطرت
#انواع_رنج
#اجازه_وبَها_بهایمان
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این لحظه هزار بار تقدیم نگاهتون🤲💔
#سلامایهمهیداروندارم
#دلتنگ_حسینم 😔
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67
پیرمردی 80 ساله با پسر تحصیل کرده 45 سالهاش روی مبل خانه خود نشسته بودند. ناگهان کلاغی كنار پنجرهشان نشست.
پدر از فرزندش پرسید: این چیه؟
پسر پاسخ داد: کلاغ.
پس از چند دقیقه دوباره پرسید این چیه؟
پسر گفت: بابا من که همین الان بهتون گفتم: کلاغه.
بعد از مدت کوتاهی پیرمرد برای سومین بار پرسید: این چیه؟
عصبانیت در پسرش موج میزد و با همان حالت گفت: کلاغه کلاغ.
پدر به اتاقش رفت و با دفتر خاطراتی قدیمی برگشت. صفحهای را باز کرد و به پسرش گفت که آن را بخواند. در آن صفحه این طور نوشته شده بود: امروز پسر کوچکم 3 سال دارد و روی مبل نشسته است. هنگامی که کلاغی روی پنجره نشست، پسرم 23 بار نامش را از من پرسید و من 23 بار به او گفتم که نامش کلاغ است.
هر بار او را عاشقانه بغل میکردم و به او جواب میدادم و به هیچ وجه عصبانی نمیشدم و در عوض علاقه بیشتری نسبت به او پیدا میکردم.
https://eitaa.com/joinchat/994967711C457677cd67