استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
به قدر عرض سلامی مرا تحمل کن زیاد وقت شریف تو را نمیگیرم
به خاک پای حضرت باب الحوائج امام موسی ابن جعفر(ع)
همانگونه که شب را روشنایی ماه میبخشد
خدا در ظلمت دنیا چراغ راه میبخشد
به حکم"البلاء للولاء"است اینکه در تاریخ
خدا به دوستان خود غمی جانکاه میبخشد
تو نور آسمانهایی که فی قعرالسجون هستی
خدا گاهی حضور ماه را به چاه میبخشد
تو از نسل همان مردی که هنگام رکوع خود
عقیقش را به سائل قربة لله میبخشد
نگاه مهربانت آیه "والکاظمین الغیظ"
تو "عافین عن الناسی" که بی اکراه میبخشد
به کم قانع نشو امشب ،بخواه از او خود او را
به کم قانع نشو ای دل که دارد شاه میبخشد
#عباس_جواهری_رفیع
#صلی_الله_علیک_یا_امیرالمومنین
سحر بود و به شوق چشم هایش ماه کامل بود
سحر بود و ضریحی آسمانی در مقابل بود
سحر بود و دو رکعت رو به ایوان نجف خواندم
اگرچه این نماز از دیدگاه شرع باطل بود
خودش در کفر غرقم کرد و بعد از آن نجاتم داد
خودش کشتی و کشتیبان خودش دریا و ساحل بود
جنون و عقل را در هم می آمیزد تب عشقش
کسی که واله و مجنون او گردید عاقل بود
همیشه بین ابیات من و وصف کمالاتش
هزاران کهکشان راه شیری حد فاصل بود
زمان مدح او دست قلم پیوسته می لرزید
که درک قطره از ژرفای اقیانوس مشکل بود
چگونه می توانستم غزلخوان کسی باشم
که حتی فاصله با قنبرش هفتاد منزل بود
تفرجگاه او عرش معلا بود از آغاز
همانجا که فرشته عاجز از طی مراحل بود
علی استاد اسرافیل بود و یار میکائیل
خود او در میان مرگ و عزرائیل حائل بود
خبر دارند اهل آسمان ها هم از این موضوع
که جبریل از ازل در مکتب مولا محصل بود
علی شد ناخدای کشتی نوح و در آن طوفان
فقط نام ولی الله حلال مسائل بود
علی دنیای ابراهیم را غرق گلستان کرد
علی در ذبح اسماعیل مشغول نوافل بود
عصای حضرت موسی زمانی اژدها گردید
که از اعجاز ذکر یاعلی فرعون غافل بود
مسیحا بودنِ عیسی که رمزش ذکر یا مولا است
فقط یک شمه ی کوتاه از شرح فضائل بود
علی جان پیمبر جان زهرا جان قرآن شد
علی تفسیر نحل و آل عمران و مزمل بود
حدیث قدسی لولاک یعنی اینکه در عالم
فقط با خلقت آل علی مقصود حاصل بود
شبیه رشته کوهی سد راه دشمنان می شد
کسی که از رکوعش آبشار اشک نازل بود
بپرس آوازه ی شیر خدا را از لب مرحب
که در جنگاوری اسطوره ی کل قبایل بود
بنازم ضربه ی شمشیر او را در دل خندق
که با کل عبادت های انس و جن معادل بود
غروب از سمت نخلستان که بر میگشت میدیدند
که دستانش پر از پینه که پایش غرقِ تاول بود
مسیرش را جدا کرد از خدا هرکس که بی او رفت
کسی که راهیِ میخانه ی او گشت واصل بود
دل بیت المقدس مثل کعبه از همان آغاز
به سمت قبله گاهِ چشم عین الله مایل بود
برای او که غیر از او امیرالمؤمنینی نیست
چه نامی میتوان زیباتر از این نام قائل بود
زمان سجده تیر از پای او بیرون کشیدند و
به هنگام رکوعش در پی اکرام سائل بود
جوانمردی نگر همت ببین غیرت تماشا کن
که حتی لحظه ی جان دادنش در فکر قاتل بود
شهادت ارث فرزندان مولا بود و میدانست
چه فرقی بین احلی من عسل ها و هلاهل بود
نمازی را که بی حب علی خواندند بعضی ها
نماز بی طهارت بود و از هر حیث باطل بود
از (انوار الیقین) خود به کام تشنه ام نوشاند
مضامین عمیقی را که در جانِ (وسائل) بود
به پای او می افتاد این سر مجنون اگر سر بود
به خاکستر بدل می شد ز داغش دل اگر دل بود
به دنبال علی گشتم تمام عمر در ذهنم
فقط تصویری از آن دلبر نیکوشمایل بود
#احمد_علوی
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
37.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
عید مباهله
ناگهان صومعه لرزید از آن دقّ الباب
اهل آبادی تثلیث پریدند از خواب
رجز مأذنهها لرزه به ناقوس انداخت
راهبان را همه در ورطۀ کابوس انداخت
قصۀ فتنه و نیرنگ و دغل پیوستهست
نان یک عده به گمراهی مردم بستهست
ننوشتند که باران نمی از این دریاست
یکی از خیل مریدان محمد، عیساست
لاجرم چارهای انگار به جز جنگ نماند
قل تعالَوا... به رخ هیچ کسی رنگ نماند
به رجز نیست در این عرصه یقین شمشیر است
بر حذر باش که زنّار، گریبانگیر است
کارزارش تهی از نیزه و تیر و سپر است
بهراسید که این معرکه خونریزتر است
بانگ طوفانیِ القارعه طوفان آورد
آنچه در چنتۀ خود داشت به میدان آورد
با خود آورد به هنگامه عزیزانش را
بر سر دست گرفتهست نبی جانش را
عرش تا عرش ملائک همه زنجیره شدند
به صفآرایی آن پنج نفر خیره شدند
پنج تن، پنج تن از نور خدا آکنده
آفتابان ازل تا به ابد تابنده
دفترم غرق نفسهای مسیحایی شد
گوش کن، گوش کن این قصه تماشایی شد
با طمانیۀ خود راه میآمد آرام
دست در دست یدالله میآمد آرام
دست در دست یدالله چه در سر دارد
حرفی انگار از این جنگ فراتر دارد
ایها الناس من از پارۀ تن میگویم
دارم از خویشتن خویش سخن میگویم
آنکه هر دم نفسم با نفسش مأنوس است
آنکه با ذات خدا «عزّوجل» ممسوس است
من علی هستم و احمد من و او خویشتنیم
او علی هست و محمد من و او خویشتنیم
نه فقط جسم، علی روح محمد باشد
یکتنه لشکر انبوهِ محمد باشد
دیگر اصلا چه نیازیست به طوفان، به عذاب
زهرۀ معرکه را اخم علی میکند آب
الغرض مهر رسولانۀ او طوفان کرد
راهبان را به سر سفرۀ خود مهمان کرد
مست از رایحۀ زلف رهایش گشتند
بادها گوش به فرمان عبایش گشتند
میرود قصۀ ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورد آرام آرام
شاعر: سید حمیدرضا برقعی
#سیدحمیدرضابرقعی #سید_حمیدرضا_برقعی
@hamidreza_borghei
34 سلام بر «حضرت ابوطالب» و فرزند گرامی ایشان.mp3
1.69M
┈┅ ❁ـ﷽ـ❁ ┅┈
⏳
🔊 #کلیپ_صوتی
💢 سلام بر «حضرت ابوطالب» و فرزند گرامی ایشان
📌 برگرفته از برنامه #ماه_من سال 1399
🆔 ble.ir/kashani1395/
🆔 rubika.ir/kashani1395/
🆔 eitaa.com/kashani1395/
🆔 telegram.me/kashani1395/
🆔 instagram.com/hkashani_com/
🌐 www.hkashani.com
#برقعی
12.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شعرخوانی سیدمحمدجواد #شرافت در نخستین سوگواره ملی شعر عاشورایی اقوام و عشایر
و جهان داغ تو را تازه نگه داشته است
نه
نگهداشته داغ تو جهان را تازه
خدا به ماه زمین خورده آسمان بدهد
دلی به وسعت دریای بی کران بدهد
امام عشق، علَم را به دست ساقی داد
که مرد را به تمام جهان نشان بدهد
چه می شود که به باد و به ابرها و به خاک
به سنگ های زبان بسته هم زبان بدهد
که باد نوحه بخواند، که ابر گریه کند
که خاک اقامه بگوید، که سنگ اذان بدهد
و یا به کودک لب تشنه روی دست پدر
هزار سفره ی رنگین تر از کمان بدهد
رباب از نفس افتاده جبرئیل کجاست
که گاه گاهی گهواره را تکان بدهد
چه عاشقانه و زیبا خدا مقدّر کرد
که روی دست پدر ایستاده جان بدهد
هزار نکته ی شیرین تر از عسل باقی ست
اگر عطش بگذارد؛ اگر امان بدهد
«احمد علوی
هدایت شده از سیدحمیدرضا برقعی
8.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
هدایت شده از استاد مجاهدی 🌹🍃 و شاگردان
ایستاده باید مرد!
چرا چو خاک چنین صاف و ساده باید مرد؟
و مثل سایه به خاک اوفتاده باید مرد؟
به گلشنی که شقایق اسیر دلتنگیست
به روی دست، سر خود نهاده، باید مرد
قسم به خون شهیدان که در سراچۀ رنگ
به رنگِ لالۀ با داغ زاده، باید مرد
چو عاشقانِ ز جان دست شسته، باید رفت
چو بیدلانِ دل از دست داده، باید مرد
اگر که راه به پایان جاده خواهی برد
هلا ز خویش در آغاز جاده باید مرد
در این قبیله کسی عاشق شهادت بود
که گفت: بیشتر از این، زیاده، باید مرد
به پایمردی سقّای کربلا سوگند
که: با دو دست پر و بال داده، باید مرد...
پیام سرخ شهیدان کربلا این است
که: در مصاف ستم ایستاده باید مرد!
.
#استاد_محمد_علی_مجاهدی
┏━🍃🌺🍃━━━┓
@ostadmojahedi
┗━━━🍂━
🌷 #استاد_محمد_علی_مجاهدی
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده
در دل دریای دشمن بی مهابا ایستاده
لرزه می افتد به جان خیل دشمن از خروشش
وز نهیبش قلب هستی ، نبض دنیا ایستاده
می گذارد پای بَر فرق شط از دریا دلی ها
وه چه بِشکوه و تماشایی است، دریا ایستاده
گر چه زینب زیر بار داغ ها از پا نشسته
تکیه کرده بر عمود خیمه ها ، تا ایستاده
او که دارد فطرتی نازک تر از آیینه حتی
در مصاف خصم ؛ چون کوهی ز خارا ایستاده
با غریو "ما رایت فی البلا الا جمیلا"
پیش روی آن همه زشتی، چه زیبا ایستاده
از قیام کربلا این درس را آموخت باید
ظلم را نتوان ز پا انداخت، الا ایستاده
این پیام تک سوار ظهر عاشوراست یاران
مرگ در فرهنگ ما زیباست، اما ایستاده