eitaa logo
اندیشه حکیمانه
305 دنبال‌کننده
859 عکس
368 ویدیو
1 فایل
بیان نظرات و اندیشه‌های علمی حِکمی استاد سید علی طباطبایی دام عزه العالی 🔰فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/ostadtabatabai/315 ✍🏻وبلاگ دروس: 📚 http://ostadtabatabai.blogfa.com روبیکا: https://rubika.ir/ostadtabatabai 🤝جهت ارتباط: @saeed676
مشاهده در ایتا
دانلود
برای تعدیل جوشش و مطالبه غرائز، که بسیار قوی و جدی است، عاملی جز قدرت شخصیت انسانی وجود ندارد. و شخصیت، آن عامل مدیریت درونی است که همواره با آگاهی به اصول و قوانین و صلاح و فسادهای طبیعی و عقلانی دست به فعالیت می‌زند و راه منطقی‌تر را برای حیات آدمی انتخاب می‌کند. ( ، اصل ۷۲) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 اندیشه حکیمانه: 🇮🇷 http://eitaa.com/ostadtabatabai وبلاگ دروس: 🌐http://ostadtabatabai.blogfa.com
ملکه عدالت از سه خصلت نفسانی سرچشمه می‌گیرد: حکمت، عفت و شجاعت. حکمت، عصاره اعتدال قوه‌ی اندیشه است که انسان در اندیشه، حکیم باشد، نه گرفتار افراط «جُربُزه» و نه اسیر تفریط «بَلید». عفت، عصاره‌ی اعتدال قوه شهوت است که انسان در امور شهوانی عفيف باشد، نه گرفتار افراط «شَرِه» و نه اسیر تفریط «خَمود». شجاعت، عصاره‌ی اعتدال قوه غضب است که انسان در مسایل غضب شجاع باشد، نه گرفتار افراط «تهوّر» و نه اسیر تفریط «جُبن». ( ، اصل ۸۷) 🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹 اندیشه حکیمانه: 🇮🇷 http://eitaa.com/ostadtabatabai وبلاگ دروس: 🌐http://ostadtabatabai.blogfa.com
تمایلات انسانی حدّی ندارد، و از طرفی روح انسانی از حیث درک و خواستن تا بی نهایت امتداد دارد، اگر آدمی آن تعادل روانی را درباره تمایلات به دست نیاورد، روح انسانی، در سیه‌چال مادیات سرنگون می‌گردد. باری! در چاه عمیق و بی‌قرار شهوات خود را گرفتار نکنیم که برای بیرون آوردن از آن چاه طنابی وجود ندارد. ، ج۱، اصل ۱۲۶ ......................... 🌹 اندیشه حکیمانه
اصالت انسان را حیات متألّهانه وی تأمین می‌نماید، که در اندیشه صائب و انگیزه صالح او تبلور دارد. کرامت این انسان در گرو خلافت او است که جانشین خالق خود در زمین است. این خلافتِ انسان که منشأ کرامت اوست تکالیف زیادی را به همراه دارد که بازگشت همه آنها به تحلیل ژرفای خلافت است؛ زیرا خلیفه آن است که قانون مستخلف عنه یعنی خدای سبحان را اجرا کند، نه هوای وَهم و هوس نفس خویش را، و گرنه از خلافت، معزول و در نتیجه از کرامت، محروم می‌گردد. ( ، اصل ۹۱) 🌹 اندیشه حکیمانه
روح انسانی پس از صیقلی شدن، جلوه‌گاه نور الهی می‌گردد، بر این اساس اگر محبت و معرفت الهی در اعماق جان انسان نفوذ کند، می‌تواند تمام لحظات زندگی را در حال نماز باشد. ، اصل۱۱۷ 🌸 اندیشه حکیمانه
حیات واقعی انسان در پرتو اندیشه علمی و انگیزه عملی اوست. ارزش و قیمت هر انسان به اندازه شعاع اندیشه علمی اوست، و ثمره اندیشه علمی، جهان بینی و تثبیت پایگاه اعتقادی اوست، اعتقاد بر مبنای اندیشه صحیح است که به زندگی تحرک و جهت می‌بخشد؛ زیرا انسان بدون اعتقاد احساس پوچی و بی‌هویتی می‌کند. و فقط جهان بینی توحیدی است که هماهنگ با فطرت انسان است. زندگی بدون معرفت آغاز و انجام جهان، سنگواره بی‌روح است که همگان از آن می‌گریزند، ولی حیات آمیخته با معرفت مبدأ و معاد همانند حَجَر جوشان است که همگی آن را می‌گزینند؛ زیرا کوثر از آن می‌تراود و عطش همگان با آن برطرف می‌گردد. ، اصل ۸۱ 🌸 اندیشه حکیمانه
با حرکت برای قرار گرفتن در جاذبیت کمال ربوبی، احساس لذت در انسان تدریجاً جای خود را به ابتهاج و انبساط و شکوفایی می‌دهد. اما در مقابل وقتی آدمی دور خویشتن طواف می‌کند، نخستین حقیقتی که از درون او ناپدید می‌گردد، اشعه انوار الهی است. ، اصل ۷۳ 💠 اندیشه حکیمانه
انسان موجودی است که از خاک برآمده و از عنصر مادی تشكّل و تعقل پیدا کرده است، بلکه تمام میدان مادی مغز او و عرصه فعالیت‌های روانی او از خاک برآمده است، ولی دو نیروی بزرگ و قوی در این موجود دیده می‌شود بنام عقل و وجدان که ورای طبیعت و ماده است. اگر این دو نیرو درست بکار بیفتد و حقیقتاً درون انسان به تکامل بگراید، آن‌گاه است که آمادگی پذیرایی و قبول «من انسانی» را پیدا خواهد کرد. و وقتی من انسانی او متکامل شد پذیرش روح ملکوتی را در خود ایجاد خواهد نمود. اگر آدمی وجدانش بکار بیفتد، اگر به حالت آزادی درونی برسد، اگر مغز اخلاق در درونش شکوفا شود می‌تواند به حدی برسد که گل سرسبد هستی گردد. و اگر این دو نیروی خدادادی بکار نیفتد و عقل و وجدان با همدیگر کارشکنی کنند، در درون انسان عقل در استخدام هوا و هوس قرار گیرد، تعقل خدمت‌گزار تمایلات قرار گیرد، این موجود پست‌ترین موجودها و بدترین جامدها خواهد شد. به چشم و ابرو و قیافه و درک و هوش عالی او هم نباید توجه نمود؛ زیرا کسی که حالت ضد وجدان به خود گرفته، با هیچ حیوانی قابل مقایسه نیست. ( ، اصل ۱۰۲) 💠 اندیشه حکیمانه
مسائل اساسی فلسفه و شرائط فیلسوف شدن: اساس فلسفه بر شناخت واقعیت است، موضوع فلسفه حقیقت خارج است، مسائل عمیق فلسفی را حقائق خارج، تنظیم می‌کند. و امّهات مسائل فلسفی را حقائق عینیه تشکیل می‌دهند، اگر اصالت از آن ماهیت بود، انسان می‌توانست با بحث‌های اصولی و مفهومی به کنه اشیاء راه پیدا کند، بقدر امکان، ولی چون اصالت از آن هستی و واقعیت خارجی است و همان واقعیت خارجی موضوع فلسفه است و یک فیلسوف درباره عوارض ذاتی آن حقیقت عینی بحث می‌کند و آن حقیقت عینی نه ماهیت است که به ذهن بیاید تا بشود معقول اول و نه مفاهیم است که بشود معقول ثانی؛ خواه فلسفی یا منطقی، پس آن حقیقت در دسترس ذهن انسان نیست؛ بلکه ذهن باید به حضورش برود، و نفس باید به خارج برود، اما نفسی که اسیر تن و طبیعت است هرگز به خدمت عین خارج نخواهد رفت، وقتی به حضور عین خارج و واقعیت نرفت از عینیت خارج سهمی ندارد، وقتی که سهمی نداشت از مسائل حقیقی فلسفه راجل است. آنچه به عنوان مبادی تصوریه یا بعضی از مبادی تصدیقیه است که سخن از منطق و دیگر علوم حصولی مطرح است، ممکن است انسان سهمی داشته باشد ولی آنچه که مربوط به مسائل اساسی فلسفه است، انسانی که نتوانست از خود برهد و به عین خارج برسد، از آن حقایق سهمی ندارد. پس در منطق و مسائل ماهوی قوی بودن، انسان را فیلسوف نخواهد کرد؛ راه فیلسوف و حکیم شدن آن است که انسان در تطهیر عقل نظری از اوهام و خرافات بپرهیزد و در تطهیر عقل عملی از شهوت دنیا و راحت طلبی و مقام خواهی بپرهیزد. اگر از نظر عقل نظری آن‌چنان ریاضت کشید که مسلمات قوم در او نفوذ نکرد، و در ریاضت عقل عملی آن‌چنان از تهذیب برخوردار شد که دنیا با تمام ظواهر فریبایش در او اثر نکرد، آن‌گاه است که می‌تواند به خارج راه پیدا کند. وقتی به متن خارج راه پیدا کرد، آن‌گاه توان حکیم شدن را دارد. مرحوم صدرالمتألهین رضوان الله تعالی علیه در این مقام می‌فرمایند : و اعلم انّ هذه الدقيقة و امثالها مِن احكام الموجودات لا يمكن الوصول اليها الّا بمكاشفاتٍ باطنيةٍ و مشاهداتٍ سِرّيّة و معاينات وجودية، و لا يكفى فيها حفظُ القواعدِ البحثية و احكامِ المفهومات الذاتية والعرضية، و هذه المكاشفات و المشاهدات لا تحصل الّا برياضاتٍ و مجاهداتٍ في خلوات مع توحشٍ شديدٍ عن صُحبة الخلق، و انقطاع عن اعراض الدنيا وشهواتها الباطلة و ترفعاتها الوهمية، و أمانيها الكاذبة. ( ، اصل 31) 💠 اندیشه حکیمانه
🔹در کیفیت فیضان صور عقلیه بر نفوس نطقیه، گاهی تعبیر عکس و انعکاس مطرح می‌شود، کأنّ جان انسانی، نفس ناطقه انسانی، یک مرآت است که به سعه و ضیق این مرآت، به صفا و کدورت این مرآت، به طهارت و عدم طهارت این مرآت، حقایق از متن هستی به این مرآت منعکس می‌شود. در این‌جا وقتی آفتاب علم، حقایق، انوار صور عقلیه به مرآت نفس تابید، آیا به صورت تابش عَرَض، شکل شَبَه، صورت، عکس، مثال و سایه و این‌گونه عوارض است؟ یا این که نور علم وقتی به نفس تابید، می‌شود نفسِ نفس، عین نفس (هم ذات او، هم چشم او) که نفس با یافتن این صورت علمیه ارتقاء وجودی پیدا می‌کند. «وَالَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتِ» (مجادله/۱۱)، این درجات، اعتباری که نیست، آثار وجودیش قوی‌تر می‌شود، پس این عکس، عارض و معروض نیست. این عکس، قرار یافتنِ جوهری نورانی است که بشود غذای جوهر نورانی. 📚 مأخذ این مبحث مهم و عرشی: ۱.نکته ۹۵۱ هزار و یک نکته، ۲.درس ۱۹ اتحاد عاقل به معقول، ۳.تعلیقات منظومه، ج ۱، ص۲۹۲، ۴.عین ۲۸ عيون المسائل. ، اصل۳ 💠 اندیشه حکیمانه
اگر جان انسان در منطقه ارزش‌ها قرار نگرفته باشد، اگر روح آدمی رشد یافته نباشد، لذت‌های تند شخصیت او را مختل می‌کند و دردهای شدید او را پاییزی می‌سازد، پاییزی که هرگز بهاری ندارد. ، اصل۷۷ 💠 اندیشه حکیمانه
🔹حیات آدمی سه موضوع اساسی را در بر دارد: ۱-وسیلهٔ زندگی. ۲-شئون زندگی. ۳-هدف زندگی. ⬅️ هر چیزی که در حفظ و ادامه حیات دخالتی داشته باشد، آن وسیله زندگی است، که حیات بدون اینها رو به نابودی می‌رود. ⬅️ شئون زندگی، همان نمودها و جلوه‌های آن است، یک قسم از این نمودها و جلوه‌ها مربوط به ماهیت خود حیات است (مانند احساس، درک لذت و الم، کاوش و تحرک و فعالیت غرایز) که اینها وابسته‌ی به متن خود حیات است. قسم دیگر، نمودها و جلوه‌هایی است که از متن خود حیات برنمی‌آید، بلکه ناشی از اشباع خواسته‌هاست (مانند تجمل بازی‌ها و تنوع در گذراندن حیات) اینها شئون زندگی است که گاهی خود حیات را قربانی خود می‌کند. ⬅️ هدف زندگی انسان به ثمر رسانیدن شخصیت انسانی در راه تکامل حقیقی است؛ زیرا زندگی، جویبار زلال است که از میان قوانین طبیعت می‌گذرد و به دریای بی‌کران ابدیت متصل می‌گردد. ، اصل۸۴ 💠 اندیشه حکیمانه