eitaa logo
اندیشه حکیمانه
305 دنبال‌کننده
858 عکس
368 ویدیو
1 فایل
بیان نظرات و اندیشه‌های علمی حِکمی استاد سید علی طباطبایی دام عزه العالی 🔰فهرست مطالب کانال: https://eitaa.com/ostadtabatabai/315 ✍🏻وبلاگ دروس: 📚 http://ostadtabatabai.blogfa.com روبیکا: https://rubika.ir/ostadtabatabai 🤝جهت ارتباط: @saeed676
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹این کلام نورانی امام سجاد سلام الله علیه در دعای مکارم اخلاق در مبحث معرفت نفس یک تابلو و سرمشق است و به یک معنا برای تعلیم دیگران از خداوند سبحان می‌خواهد: خدایا یک فرصتی به من بده که من در کنار سفره خودم بنشینم و در لاک خودم بروم، در پیرامون خودم بیندیشم و ببینم چه بودم، چگونه تا اینجا آمدم، بعد از این چگونه باید بروم، به کجا می‌روم، سرنوشت من چیست، من چگونه سرنوشت خودم را رقم می‌زنم و با چه چیزهایی شب و روزم را پر می‌کنم؟ 🔹اگر انسان بتواند فرصتی پیدا کند تا با خود خلوتی داشته باشد، از درون ناله هجران دیار دوست را می‌شنود که بشنو از نی چون حکایت می‌کند   وز جدایی‌ها شکایت می‌کند و به یادش می‌آید که وطن اصلی او دیار مرسلات است و اینجا مسافر است و نباید به مسافرخانه دل خوش کند و الا بعد گرفتار می‌شود. ، ص۱۷۰ 💠 اندیشه حکیمانه
✳️ مشاهده حقیقت نفس ناطقه، چشم دل می‌خواهد. 🔹انسان اگر بخواهد چیزی را در جهان مشاهده کند چشم سالم می‌خواهد، و اگر بخواهد باطن عالم را، ملکوت اشیاء را، حقیقت نفس ناطقه خویش را مشاهده کند، چشم دل می‌خواهد، بدترین کوری برای انسان کوری دل است، زیرا کور چشم از مشاهده خلق محروم است، اما کوردل از مشاهده حق محروم است، لذا رسول گرامی اسلام صلى الله عليه و اله وسلم فرمود: «شرّ العَمی عَمَی القلب»، و اگر کسی توان مشاهده باطن و ملکوت عالم را نداشت در قیامت هم نابینا محشورمی‌گردد: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلاً» (اسراء/۷۲).  🔹اگر چشم ضعیف شد راه ترمیم کمبود دید وجود دارد، ولی نابینایی قابل تحمل نیست و اگر انسان دل و حقیقتش دید داشت، چشم دل باز و روشن بود، این دل تبدیل به معدن تقوی می‌گردد، «لکلّ شيءٍ معدن و معدنُ التقوى قلوبُ العارفين»، قلب عارف چون توان مشاهده ملکوت عالم را دارد و باطن همه چیز را می‌بیند، معدن تقوی می‌گردد. ، ص۱۷۰ 💠 اندیشه حکیمانه
✅ پیام همه انبیاء این است که کتاب نفستان را مطالعه کنید. 🔹هیچ رسول الهی نیامده از جانب خدای سبحان و برای مردم مبعوث نشده مگر این که به ایشان فرمود: کتاب نفستان را مطالعه کنید و از خودتان سفر کنید و همه چیز را در خودتان بیابید، پس پیام همۀ انبیاء عظام و رسولان الهی با امتها این بوده است. 🔹از خود سفر کردن، یعنی از طبیعت به سوی ماوراء طبیعت هجرت کردن، از خواهش‌های نفسانی صرف نظر کردن و به خواسته‌های فطرت توجه کردن، با دو بال علم و عمل از مرحله عقل بالقوه به مرحله عقل بالفعل رسیدن و با عقل فعّال اتحاد وجودی برقرار کردن. 🔹از ظواهر عبور کردن و به باطن راه یافتن و ملکوت اشیاء را مشاهده کردن، از خاک و خاکیان دل کندن و به ملائکه و عقول و مرسلات عالم دل بستن؛ زیرا سیر انسان به سوی لقاء حق دو رکن دارد: از زمین دل کندن با عمل صالح و به آسمان دل بستن با ایمان و اعتقاد. ، ص۱۷۱ 💠 اندیشه حکیمانه
⁉️آیات الهی را چگونه در نفس می‌توان شناخت؟ 🔹«سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ» (فصلت/۵۳)، اين آیاتِ نمایانگرِ حق در آفاق و انفس چیست؟ و چگونه نمایان‌گرند؟ آیات الهی را در نفس چگونه می‌توان شناخت؟ پس معرفت نفس در حقیقت شناخت آیات الهی است، چه کسانی آیات الهی را در انفس و آفاق مشاهده می‌کنند؟ این را قرآن کریم در سوره آل‌عمران بیان کرد: «إِنّ فِي خَلْقِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِأُولِي الْأَلْبَابِ» (ال‌عمران/۱۹۰)، در جهان هر چه هست، سراسر آیت حق است، همه عالم جز نشان آن بی‌نشان نیست، منتهی اولی الالباب ماسوای حق را آیت و نشانه می‌بینند، اولی الالباب یعنی صاحب لبّ و مغز، لبيب. اهل معرفت می‌گویند: لبیب کسی است که به لُبّ اشیاء راه پیدا کرده باشد، نه این که فقط صاحب لُبّ و مغز باشد، بلکه به لُبّ و باطن اشیاء راه پیدا کند، پس افرادی که درون‌نگر نیستند و ملکوت و باطن را نمی‌بینند، لبیب نخواهند بود، ممکن است کسانی در مسائل علمی عالم باشند ولی خبری از درون و لُبّ نداشته باشند، اینها لبیب نیستند. 🔹لبیب کسی است که لُبّ عالم را بشناسد، قرآن کریم می‌فرماید: آنچه در آسمان و زمین است با همه تحولات و دگرگونی‌های موجود، برای انسان لبیب آیت و نشانه خداست و اگر در سوره مبارکه فصلت فرمود ما آیات آفاقی و انفسی را به عده‌ای ارائه می‌دهیم، در سوره آل عمران شرط آن را اولی الالباب بودن دانست، پس کسانی می‌توانند آیات انفس را در خویش مشاهده کنند که لبیب بوده باشند؛ یعنی چشم دل آنها توان مشاهده ملکوت را داشته باشد. ، ص۱۷۱ 💠 اندیشه حکیمانه
🔹از طرفی خداوند سبحان در قرآن کریم انسان‌ها را به مشاهده ملکوت دعوت کرد؛ یعنی همه انسان‌ها باید به این حدّ برسند که بتوانند ملکوت عالم را مشاهده کنند. اصل بر این است اگر کسی نتوانست باطن عالم را ببیند باید به فکر علاج باشد، اگر کسی بعد از مدتها عمر هنوز نمی‌تواند باطن اشیاء را مشاهده کند، باید بداند که از کاروان انسانیت عقب مانده است، اگر کسی بعد از سالیانی زندگی هنوز نمی‌تواند باطن لجن و تعفّن گناه را استشمام کند، یا هنوز نمی‌تواند رایحه‌ی دل انگیز عبادت و حضور را در جان خویش استشمام کند، خیلی از قافله عقب مانده است، لذا قرآن كريم فرمود: «أَوَلَمْ يَنظُرُوا فِي مَلَكُوتِ السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ...». (اعراف/۱۸۵) ، ص۱۷۲ 💠 اندیشه حکیمانه
محور اصلی معرفت نفس ✳️ محور اصلی معرفت نفس و شناخت انسان دو چیز است: ۱-هویت انسان چیست؟ ۲-جایگاه انسان در جهان آفرینش کجاست؟ 🔹محور اوّل: هویت انسان چیست؟ انسان موجودی است ابدی، انسان یعنی: پیوند مُلک و ملکوت، انسان موجودی است که از طبیعت بر می خیزد ولی طبیعی نمی‌ماند، نشو و نمای او مادی است، اما حشر و بقای او ملکوتی است، از دامن طبیعت بر می‌خیزد ولی مسافر لقاء حق است، در حدوث و پیدایش، جسمانی و مادی و طبیعی است اما در بقاء و ابدیت، همین موجود می‌شود روحانی و ملکوتی. از آنجایی که انسان در این نشئه یک جهت و بُعدِ مُلکی و بدنی دارد و یک جهت ملکوتی و روحی، لذا شناخت مُلک و ملکوت در معرفت نفس انسان دخیل است، اگر کسی خواست انسان را بشناسد هم باید عالم طبیعت را خوب مطالعه کند و هم عالم مجردات را، عالم طبیعت و ماده و احکام آن را خوب بشناسد تا بدن جسمانی انسان شناخته شود. گوشه‌ای از این شناخت را علم طب عهده‌دار است؛ زیرا موضوع علم طب بدن انسان است و آن بخش از علم طب که در انسان شناسی خیلی مفید است و در معرفت نفس به عنوان شناخت ابزار نفس و قوای آن، مهم است بخش تشریح می‌باشد، یعنی کالبدشناسی و آناتومی. 🔹انسان باید عالم مجردات، مراتب تجرّد و احکام عالم مجرّدات را خوب بشناسد و در مقام اثبات مفارقات و شناخت مفارق برآید. تا بتواند با نفس ناطقه انسانی که از سنخ مفارقات نوری است، آشنا شود. ، ص۱۷۳ 💠 اندیشه حکیمانه
⁉️محور دوم: جایگاه انسان در جهان آفرینش کجاست؟ ✅ انسان موجودی است ابدی و جایگاه او در جهان آفرینش «خليفة اللّهی» است و ارتباط او با موجودات جهان، ارتباط خلیفة الله با موجودات است. 🔹انسان در مسیر تکامل باید به جایی برسد که جانشین خدا در زمین شود، این طور نیست که انسان خلیفةالله به دنیا بیاید، بلکه باید در مسیر تکاملی‌اش به این جایگاه برسد. ابدیت و خلافت، فصل مقوّم انسان است؛ یعنی انسانیت انسان به این دو امر است، بدون این دو امر، این موجود، انسان بالقوه و حیوان بالفعل است.  ، ص۱۷۴ 💠 اندیشه حکیمانه
✅ انسان در مسیر تکاملی زندگی باید سه درجه و مرتبه از اطوار وجودی را به فعلیت برساند: 🔹مرتبه اول: بُعد حیوانی. سیر طبیعی انسان از بدو تکون آغاز می‌شود و جوهر وجودی او در حرکت و رشد است، این سیر طبیعی برای رشد جسم و تن اوست و در اختیار انسان هم نیست، به طوری که هر وقت خواست رشد کند و هر وقت خواست متوقف شود، چه بخواهد یا نخواهد، چه بفهمد یا نفهمد. این سیر و رشد در انسان وجود دارد، آن نطفه به برکت این حرکت و سیر طبیعی تبدیل به انسان کامل طبیعی می‌گردد، برای سیر طبیعی و رشد بدنی حدّ معین و زمانی مشخص است که بعد از آن «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ» (یس/۶۸) دامن‌گیر او می‌شود این سیر صوری انسان است که موجب تکامل جسمانی اوست و در واقع در این مرتبه حیوان بالفعل می‌گردد. 🔹مرتبه دوم: بُعد انسانی. این مرتبه همان بُعد اندیشه و انگیزه انسان است و انسان چون موجودی مانند شکل دایره نیست که یک مرکز داشته باشد، بلکه مانند شکل بیضی دو مرکز دارد؛ یعنی مرکز اندیشه و کانون انگیزه. اگر گفته‌اند "ای برادر تو همی اندیشه‌ای" این را نیز گفته‌اند "ای برادر تـو هـمـی عقیده و انگیزه و اراده‌ای" لذا این بُعد انسانی وقتی در مسیر تکاملی خود قرار می‌گیرد، این دو کانون اندیشه و عقیده تکوّن پیدا می‌کند. آغاز و پیدایش این دو مرکز در وجود انسان وقتی است که انسان ادراک کلیات داشته باشد و تکامل این بُعد به تحصیل معارف و علوم می‌باشد و فعلیّت آن، عقل را از مرحله هیولانی به مرحله عقل بالملکه رسانیدن و از این مرحله به عقل بالفعل ارتقاء دادن و سرانجام به مرحله عقل مستفاد اعتلاء بخشیدن می‌باشد، وقتی انسان در بُعد حیوانی و انسانی به فعلیت رسید، می‌شود حیوان ناطق. 🔹مرتبه سوم: بُعد خلافه اللهی... ، ص۱۷۴ 💠 اندیشه حکیمانه
✅ انسان در مسیر تکاملی زندگی باید سه درجه و مرتبه از اطوار وجودی را به فعلیت برساند: مرتبه اول بُعد حیوانی... مرتبه دوم: بُعد انسانی... 🔹مرتبه سوم: بُعد خلافه اللهی. مهمتر از آن دو بُعد مذكور، بُعد خلافة اللهي انسان است که انسان باید از حد حیوان ناطق اوج بگیرد و انسان حقیقی شود. انسان در منظر منطق و فلسفه حیوان ناطق است؛ یعنی فیلسوف و اهل منطق در تعریف انسان می‌گویند: الانسان حیوان ناطق، لكن انسان در مشهد عرفان فوق این حرف‌هاست، عارف در تعریف انسان می‌گوید: "الانسان حیّ متألّه"؛ حىّ یعنی ابدی است و متألّه یعنی خلیفة اللهی است. چنین بنیه‌ای در انسان نهادینه شده است، و این منصب نیست و اختصاص به افراد خاصی ندارد، هر کس که مسیر تکامل انسانی را طی کند می‌تواند به این مقام خلافة اللهی بار یابد، این مربوط به ولایت تکوینی انسان است، وقتی انسان به این جایگاه رسید می‌تواند در ماده کائنات تصرف کند و به عنوان جانشین خدا، کار خدایی با اذن او انجام دهد. ، ص۱۷۵ 💠 اندیشه حکیمانه
✅ انسان در مسیر تکاملی زندگی باید سه درجه و مرتبه از اطوار وجودی را به فعلیت برساند: مرتبه اول بُعد حیوانی... مرتبه دوم: بُعد انسانی... مرتبه سوم: بُعد خلافه اللهی... 🔹در شناخت بُعد حیوانی انسان که به بدن مربوط می‌شود، مشکلی نیست، فهم آن آسان است که قسمت عمده آن را علم تشریح و کالبد شناسی به عهده دارد. اگرچه درباره شناخت بدن انسان در عصر پیشرفت‌های صنعتی در مهد علم پزشکی، کتاب "انسان موجود ناشناخته" بقلم دكتر الكسيس كارل منتشر گردید، انسانی که در این بُعد حیوانی از حیث بدن، علی‌رغم آن همه پیشرفت در پزشکی، ناشناخته است، سبحان الله! در ابعاد روانی و اندیشه و تفکر و در بُعد عرفانی پیرامون این موجود چه باید گفت! 🔹شناخت بُعد انسانی انسان، کار آسانی نیست؛ زیرا شناخت این مرتبه متوقف بر احاطه و اشراف بر کانون اندیشه و عقیده است. شناخت ماهیت علم انسان و کیفیت دریافت علم و ارتباط علم و عالم و معلوم، جزء سنگین‌ترین مسائل فلسفی است و این‌که اندیشه چگونه عقیده می‌آفریند و عقیده عمل می‌زاید و انسان یعنی اندیشه، عقیده و تلاش در راه انسان شدن، و فهم این‌که انسان همراه با اندیشه بدون عقیده ناقص است و نقش عقیده در تکامل انسان چیست؟ و اساساً عقیده و انگیزه در انسان چگونه تحلیل می‌شود، کار آسانی نیست و نیازمند به دقت زیادی است. 🔹اما شناخت بُعد خلافة اللّهی انسان که عرفان عهده‌دار اثبات و تحلیل آن است، کار سنگینی است، فهم این‌که انسان یعنی حیّ متأله و اینکه ابدیت و خلافتِ الهى فصل مقوّم انسان است و انسان بدون خلافت ناقص است، کار آسانی نیست، وقتی گفته می‌شود معرفت نفس و شناخت انسان؛ یعنی شناخت انسان در هر سه مرتبه و هر سه بُعد، منتهی بُعد سوم این شناخت در عرفان نظری مطرح است؛ زیرا موضوع عرفان نظری دو چیز است: ۱-توحید چیست؟ ۲-موحد کیست؟ در بخش دوم بحث انسان کامل و شناخت حقیقت انسان مطرح می‌شود. ، ص۱۷۵ 💠 اندیشه حکیمانه
🟢 اطوار وشئون نفس ناطقه انسانی 🔹قرآن کریم پنج شأن از شئون نفس ناطقه انسان را به عنوان پنج نفس بیان می‌فرماید: ۱-نفس مطمئنه، ۲-نفس مُلهمه، ٣-نفس لوّامه، ۴-نفس مسوّله، ۵-نفس اماره. ✔️اما دربارۀ نفس مطمئنه در سوره مبارکه فجر فرمود: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ*ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّة*فَادْخُلِي فِي عِبَادِي وَادْخُلِي جَنَّتِي». ✔️اما دربارۀ نفس مُلهمه در سوره مبارکه شمس فرمود: «وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا*فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاها». ✔️دربارۀ نفس لوامه در سوره مبارکه قیامت فرمود: «وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللُّوْامَةِ».  ✔️دربارۀ نفس مسوّله در سوره يوسف علیه السلام فرمود: «قالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْراً».  ✔️و درباره نفس اماره در سوره یوسف عليه‌السّلام فرمود: «وَمَا أُبَرِّءُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلَّا مَا رَحِمَ رَبِّي». 🔹اینها شئون نفس انسانی‌اند، غرض از ذکر این شئون، توضیح بعضی از آنهاست... ، ص۱۷۶ 💠 اندیشه حکیمانه
🔹نفس لوّامه، همان وجدان بیدار، در درون انسان است، این چنین نیست که نفس لوّامه همیشه سرزنش کنندۀ انسان در برابر گناهان باشد، از آنجائی که انسان در معارج و مدارج حد يقف و ایستایی ندارد، نفس لوّامه همواره او را سرزنش می‌کند که چرا در حال سبقت نیستی؟ انسان را در مسیر تکامل حدّ يقف نیست، به هر مرحله‌ای که رسید مرحله‌ای بالاتر در انتظار اوست، در مسائل تکاملی به انسان گفته‌اند: هنر این است که هر کسی که در این کاروان انسانی، سرعت دارد، نسبت به دیگران سبقت هم داشته باشد، چون هیچ تزاحمی در مسیر تکامل نیست، به اندازه هر نفسی مسیر است، چرا که سائر و مسیر از هم جدا نیست و هر کسی خود هم رونده است و هم راه، هرکسی در مسیر خود حرکت می‌کند، جاده‌ها اشتراکی نیست که تزاحم پیش آید، لذا گفته‌اند: نه تنها باید سرعت داشت بلکه باید از دیگران هم سبقت گرفت، قرآن كريم وقتی منطق و طرز تفکر عباد الرحمن را نقل می‌کند می‌فرماید آنها کسانی‌اند که از ذات اقدس ربوبی می‌خواهند «وَاجْعَلْنَا لِلْمُتَّقِينَ إِمَاماً» (فرقان/۷۴) این نشانه همت بلند آنهاست، آنها نمی‌خواهند که ما را از متقین قرار بده، بلکه می‌خواهند امام متقین باشند و از متقین سبقت بگیرند و امام آنها بشوند، وقتی انسان در مسیر غیر متناهی تکامل قرار گرفت در هر مرحله می‌بیند که دیگران از او جلوتر هم هستند، لذا نفس لوّامه از درونِ انسان او را سرزنش می‌کند که چرا از آنان سبقت نمی‌گیری؟ بنابراین کار این شأن از شئون نفس ناطقه همیشه این نیست که انسان را از ارتکاب به گناه و معصیت سرزنش کند؛ زیرا بنابراین نیست که انسان همیشه گناه کند و نفس لوّامه سرزنش. 📚 ، ، ص۱۷۷ 💠 اندیشه حکیمانه