فراخوان دریافت یادداشت و تحلیل روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان؛ در راستای واکاوی مسائل مرتبط با تعلیم و تربیت؛ اسنادبالادستی و دانشگاه فرهنگیان؛ از دغدغه مندانِ متخصص در حوزه های مختلف در خصوص روند اجرایی اسناد بالادستی؛ بررسی چالش ها و ارائه راهکارها و پیشنهادات در راستای ماموریت مهم دانشگاه فرهنگیان؛ اقدام به دریافت و انتشار مطالب صاحب نظران و کارشناسان نظام تعلیم و تربیت می کند. اساتید؛ کارکنان، دانشجومعلمان و صاحب نظران می توانند جهت ارسال مطالب و ارتباط؛ 📞با شماره 02187751306 تماس حاصل نمایید. 📨 پست الکترونیکی( rodf@cfu.ac.ir ) #یادداشت 🌐 روابط عمومی سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان https://eitaa.com/cfu_acac_ir

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ی زمستانی‌ام... 🔸⌝ اولین نامه: دیروز پاییز تمام شد. تقویم هم می‌گوید که زمستان است. من اما هنوز در میانه‌ پاییز جا‌مانده‌ام. خزان تمام وجودم را گرفته و نمی‌گذارد نفس راحتی بکشم. از خود دل‌گیرم اما گیر و دار این دنیا دلم را رها نمی‌کند. دل‌تنگ‌تان هستم که دوایی جز دیدارتان ندارد! به من نگویید ``خوب شو`` وقتی خودتان قلبم را رامِ انگشترِ دستِ‌تان کرده‌اید. این بَد بودن‌ها متعلق به امشب و دیشب نیست! چندماهی‌ هست که بی‌تاب شده‌ام. قلبم را زودتر از جِسمِ نَزارَم، به دیدارتان فرستادم و همانطور که می‌بینید پریشان‌تر از سابق شده‌ام. نمیدانم! شاید هیچ‌گاه نتوانم بوسه بر مزاری بزنم که به‌جای سردار روی آن سرباز نوشته شده... اما در یادتان بماند که من در تنهایی‌هایم... در اولین روز زمستان در اتاقی تاریک در میانه‌ی میلیون‌ها فکری که می‌توانستم بکنم تنها به شما فکر کردم! ⌞ «از طرف کسی که دوستتان دارد» 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۱ | به‌قلم زهرا عباسی، دانشجومعلم پردیس شهید هاشمی‌نژاد خراسان رضوی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ی زمستانی‌ام... 🔸⌝سومین نامه: غروب است! خورشید خداحافظی‌اش را می‌کند و این تکه از زمین را تحویل ماه می‌دهد... تا با خورشید خو می‌گیرم؛ می‌رود زمان زیادی می‌گذرد که به ماه عادت کنم تا با او انس می‌گیرم؛ او هم می‌رود. شاید برای همین است که از غروب‌ها اصلا دل خوشی ندارم! همه‌ این‌ها می‌گویند که اینجا محل گذر است! قبول دارم که دنیا برای قلب‌هایمان جای بسیار کوچکی است؛ اما حقیقتا گذر از بعضی چیزها خیلی سخت است! هر از چندگاهی با خودم فکر می‌کنم که اگر پنج سال به عقب برگردم و بتوانم جلوی رفتن‌تان را بگیرم چقدر خوب می‌شد! شاید ۱۳ دی، ۳۰ اردیبهشت، ۱۰ مرداد، ۶ و ۲۵ مهر دیگر مهم نمی‌شدند! باخودم تعارف که ندارم مالک اشترها عادت به یکجا نشستن ندارند... این آرزویِ ماندن‌‌ها هم خیال باطل‌اند! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۳ به‌قلم زهرا عباسی، دانشجومعلم پردیس شهید هاشمی‌نژاد خراسان رضوی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ی زمستانی‌ام... 🔸⌝چهارمین نامه: امروز هم مانند تمام روزهای گذشته، دل‌تنگی را بغل کرده‌ام! شاید پایان این دل‌تنگی‌ها مختومِ رسیدن به همان مزار سفیدرنگ نشود... اما اگر سیزدهم از راه رسید و نتواستم خودم را برسانم؛ یادت باشد که قلبم را خیلی زودتر از این حرف‌ها به سویَت فرستاده بودم! میدانم سردارجان! می‌دانم که من برخلاف شما هیچگاه سرباز نبوده‌ام؛ که اگر بودم؛ تنم، سرم را به گردن نمی‌کشید! فقط اَدایِشان را درآوردم! مانند بچگی‌هایم که نقش مادر را برای عروسک‌هایم بازی می‌کردم... هنوز هم در کودکی‌هایم جامانده‌ام و این جاماندگی‌ را با خاله بازی پر میکنم و گمان می‌کنم بزرگ شده‌ام! اما تو فراموش نکن که من هنوز هم کودکم برایم پدری کن تا بالغ شوم! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۴ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ی زمستانی‌ام... 🔸⌝نامه پنجم: برای فائزه دختری به بلندای آسمان... امسال و در این لحظات به تو شبیه‌تر شده ام... آخر شنیده بودم که یک سال پیش در همین موقع‌ها حال و هوای اکنون مرا داشتی! نه اینکه مثل تو لایق شهادت و این حرف های بزرگ‌تر از دهانم بشوم‌ها! نه! منظورم این است که مانند تو بی‌قرار شده‌ام... بهانه‌ی حاج قاسم و کرمان و گلزار شهدا را می‌گیرم! گاهی اوقات هم که غم و اشک و آه تمام وجودم را می‌گیرد به تو فکر میکنم! همان‌موقع‌هاست که بادی به غبغب میدهم و احساس میکنم بیشتر به تو نزدیک شده‌ام! البته بین منو تو فرسنگ‌ها فاصله است؛ اما خب ما آدم‌های خرد هم برای احیای خودمان گاهی اوقات قدبلندی میکنیم تا شاید ذره‌ای به بزرگان نزدیک تر شویم! در گوشی میگویم کسی نفهمد؛ خودمان هم میدانیم که خیلی کوچکیم فقط به روی خودمان نمی‌آوریم! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۴ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝ هفتمین نامه: اگر بخواهم از دردهایی که در این یک سال گذشته کشیده‌ایم برایت بگویم یک کتاب می‌شود. گاهی اوقات به خودم می‌آیم و میگویم که چقدر صبور شده‌ام! درواقع چقدر صبور شده‌ایم! یک واقعه هم برای امسالمان کافی بود تا ناامیدمان کند؛ اما ما دست کم شش داغ بزرگ دیده‌ایم و هنوز امیدواریم... برای همین امسال دورت حسابی شلوغ شده و دور ما خلوت‌تر! ما که سخت‌جان‌تر از این‌ حرف‌ها هستیم؛ آنقدر ادامه می‌دهیم تا آنجا که تمام شویم! حاجی خواستم بگویم حواسمان هست! حواسمان هست که تو در وصیت‌نامه‌ی خود گفتی حواسمان به ولی باشد. ما که گوش به فرمان ولی‌ایم و نمی‌گذاریم فکر کند تو آخرین قاسم بوده‌ای! اما تو ما را فراموش نکن! هرجا کم‌کاری کردیم دستمان را بگیر برای خودمان نمی‌گویم برای ولی میگویم آخر خودت گفتی که «من حضرت آیت‌الله‌العظمی خامنه‌ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست...» ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۷ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

فراخوانِ دریافتِ #یادداشت و #تحلیل 📌روابط عمومی دانشگاه فرهنگیان؛ در راستای واکاوی مسائل مرتبط با تعلیم و تربیت؛ اسنادبالادستی و دانشگاه فرهنگیان؛ از دغدغه مندانِ متخصص در حوزه های مختلف در خصوص روند اجرایی اسناد بالادستی؛ بررسی چالش ها و ارائه راهکارها و پیشنهادات در راستای ماموریت مهم دانشگاه فرهنگیان؛ اقدام به دریافت و انتشار مطالب صاحب نظران و کارشناسان نظام تعلیم و تربیت می کند. ✅اساتید؛ کارکنان، دانشجومعلمان و صاحب نظران می توانند جهت ارسال مطالب و ارتباط؛ با شماره 021877751306 تماس، یا با پست الکترونیکی( rodf@cfu.ac.ir ) و شناسه ( rodf1403 ) در پیام رسان ایتا مکاتبه نمایند. #یادداشت #دانشجو_معلم_خبرنگار #اصفهان #یاوران_رسانه #محمد_جواد_ایراندوست 🌐 روابط عمومی سازمان مرکزی دانشگاه فرهنگیان ‏https://cfu.ac.ir ‏https://eitaa.com/cfu_acac_ir

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝هشتمین نامه: تو حماسه‌سازی بودی که کشورهای بدون حماسه افسانه‌اش را برای خود می‌سازند! و ما چقدر خوشبخت بودیم که در این حماسه‌ بزرگ در کنار تو و در راه تو قدم برمی‌داشتیم. شاید اگر تو یک سردارِ متواضعِ مسلمانِ ایرانی نبودی هیچگاه ``سرباز`` قاسم سلیمانی بر روی مزارت حک نمی‌شد! در عوض در این پنج سال فیلم‌های بسیاری از فداکاری‌هایت ساخته و در سراسر جهان پخش و نامِ ژنرال بر روی تک تک دیوارهای این شهر حک می‌شد! بحثم این نیست که کم‌کاری کرده‌ایم یا نه... فقط می‌خواهم بگویم چقدر خوشبختم که در کشور و عصری زندگی می‌کنم که بجای مرد عنکبوتی و بت‌من، «قاسم سلیمانی» قهرمانِ زندگیِ من و فرزندان آینده‌ این مرز و بوم است! چقدر خوشبختم که ذوق دیدنت شب‌ها خواب را از چشمانم می‌گیرد! چقدر خوشبختم که عشقِ تو در دلم جوانه زد و اندک اندک به درختی تنومند مبدل شد! چقدر خوشبختم که تو را دارم! چقدر خوشبختم که تو را دوست دارم... و چقدر خوشبختم که احساس می‌کنم تو مرا دوست داری...⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۸ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝ نهمین نامه: ما مشهدی‌ها هروقت دلمان می‌گیرد به خانه‌ پدرمان می‌رویم. از باب‌الجواد وارد می‌شویم تا به حق دردانه پسرش دلمان را با نگاهش باز کند. در صحن گوهرشاد می‌نشینیم و به گنبد طلایی‌اش نگاهمان را می‌دوزیم. و او با حوصله تک تک گره‌های روحمان را باز می‌کند. حاجی... برای آخرین بار با گره‌های وجودی‌ام به خانه‌ پدریِ ایران رفتم. گفتم که دلتنگم و این دل جز با دیدار شفا نمی‌یابد. راستش را بخواهی اصلا امیدی نداشتم. از نوشته‌هایم پیداست که چه دل سیاه و چرکی، از این وصال داشتم. اما ناگهان پدر فاصله‌ها را از میان برد و من در اتوبوسی زوار در رفته به دیدار تو شتافتم... چه کسی جز یک عاشق می‌تواند بفهمد که ساعت‌های پایانی وصال چه درد و رنجی دارد؟! من که چشم از پنجره برنمی‌دارم تا به نقطه‌ای برسم که نوشته باشد: «حد ترخص کرمان» ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۰۹ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝دهمین نامه: خواب به چشمانم نمی‌آید. قریب به شانزده ساعت است که تکان تکان خوردن‌های اتوبوس جان را از جسمم ربوده اما بازهم شوق دیدار، نمی‌گذارد که اندکی چشم روی هم بگذارم. سردارِ عزیزِ ایران که با فروتنی خود را سرباز خوانده‌ای! من هیچ نمیدانستم که چَشم‌ها از فرطِ نزدیکی هم می‌توانند بجوشند! ساعت شش صبح است... پردیس شهید باهنر کرمان اتراق کرده‌ایم... اینجا بوی تو را احساس می‌کنم درحالی که تا قبل از این هیچگاه استشمام نکرده‌ام تو زنده‌ای من تو را در زیر سردر «دانشگاه فرهنگیان کرمان_پردیس باهنر»، کنار در ورودی نمازخانه‌ای که پذیرش می‌کردند؛ در طبقه‌ دوم خوابگاه؛ و در اتاقی که روی آن تصویر شهیدِ عزیزمان آوینی، نصب شده دیدم! همه‌جا هستی و در هیچ‌کجا نیستی... من مسلمان تو شده‌ام تا به مزارت که رسیدم طواف کنم. واسطه شو تا پاک نشدم به دیار خود بازنگردم! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۱۰ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝یازدهمین نامه: امروز در خانه‌ ابدی‌ات، زائرانت به دنبال برگزیده‌‌های سالِ گذشته‌ات بودند! یکی می‌گفت به دنبال مزار فائزه رحیمی در بین سنگ‌های مشکی‌رنگ می‌گشتم اما یادم آمد که او اصلا در کرمان نیست! لبخندی زدم و نگفتم که باید در راه به دنبال فائزه می‌گشتی نه گلزار! بخشی از وجود فائزه و تمامِ افراد حادثه کرمان در آنجا جامانده! دیگری بالای سر مزار کاپشن صورتی حاضر شد و با لبخند دستی روی عکس مزار صورتی‌رنگ‌اش می‌کشید می.گفت: سلام ریحانه‌ی خوشگلم خوبی؟! چه دختری! به‌ به! پیرزن طوری قربان صدقه‌ی کودک در خاک رفته می‌کرد که گویی جلویش نشسته و دارد با عروسکش بازی می‌کند! این روزهای کرمان برایم خیلی حیرت‌آور است! درست شبیه فیلم‌های سینمایی! غیرقابل باور؛ اما عاشقانه! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۱۱ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu

#یادداشت | به‌وقت سیزدهمین نامه‌ زمستانی‌ام... 🔸⌝دوازدهمین نامه: آمدم که قلبم را از کرمان برگردانم به دیارم تا آرام شوم تا مزارت را دیدم؛ گورَش را کند و در آن خود را دفن کرد چه خیال‌های باطلی داشتم! حتی مجالی برای آخرین خداحافظی هم نداد درحالی که گمان می‌کردم وقتی مرا در کنارت ببیند قفسه‌ی سینه‌ام را باز خواهد کرد و دوباره آنجا لانه می‌کند! کنارش نشستم و آرام و آهسته نوازشش کردم من قلبم را فراموش نخواهم کرد توهم آن را فراموش نکن هرزمان که بی‌تابی در تک تک مویرگ‌های خونی‌اش قلیان کرد خودت آرامش کن... من دیگر توان نگه داشتَنَش را ندارم! ⌞ 🔹 ۱۴۰۳/۱۰/۱۲ | به‌قلم دانشجومعلم، زهرا عباسی ⌝ #خراسان_رضوی ⌞ ⌝ #یاوران_رسانه ⌞ ⌝ #شهیدان_معلمند ⌞ 💠 کانال تولیدات دانشجویی دانشگاه فرهنگیان کشور https://eitaa.com/ostancfu