فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرار شیطان از خانه با خواندن قرآن
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اگر کارد به استخوانت رسیده
مرحوم علامه مجلسی نقل می کند:
فردی به نام ابوالوفای شیرازی در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت (ع) می شود. شب در عالم رؤیا، حضرت پیامبر اکرم (ص) را زیارت می کند .حضرت می فرمایند:
اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر، فرزندم را صدا بزن و بگو: 《یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ"الغَوثَ اَدرِکني》(مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم. به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس.) ابوالوفا می گوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت: به چه کسی متوسل شدی؟گفتم: به منجی عالم بشریت، به فریاد درماندگان و بیچارگان.
سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: "اگر دوست ما را رها نکنی نابودت می کنیم و حکومتت را بهم می ریزیم" بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
پدر جبهه بود. خواهرم به شدت بیمار شده بود، به حدی که پزشک از بهبود آن قطع امید کرده بود. هیچ وسیله ای هم نبود که بتوانیم به پدر خبر بدهیم. کنار بستر خواهرم نشسته بودیم که صدای درب خانه بلند شد. در را باز کردیم. پدر بود. بی سلام و علیک رو به مادر گفت: کدام یک از بچه های من بیمار شده؟
مادر گفت: همه خوب هستند!
پدر گفت: نه، یکی از بچه ها بیمار و در حد مرگ است.
او را به بالین خواهر بردیم. کنارش نشست و چند بار به حالت دعا خدا را صدا زد تا فرزندش شفا پیدا کند.
ناگهان خواهرم از بستر بیماری بلند شد. پدر گفت: درجبهه خواب دیدم فرزندم بیمار و در حال مرگ است. 48 ساعت مرخصی گرفتم و از خدا خواستم تا قبل از اینکه اتفاقی بیافتد به بالین فرزندم بیایم و برای سلامتی و شفا او دعا کنم.
روز بعد، وقتی خواهرم کامل بهبود پیدا کرده بود، پدر به جبهه برگشت.
#شهید_محمدرضا_انصاری
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من دو تا بیسکوئیت برای جبهه فرستادم که برادرها خوشحال شوند؛ امیدوارم که پیروز شوید
سردار شهید حسن باقری در روزهای منتهی به فتح خرمشهر در بین رزمندگان، روایتگر نامه دختر ۱۲ سالهای شد که به زبانی ساده، همدلی مردم را به افرادی میگفت که جانانه برای دفاع از ایران اسلامی در میان موشک و آتش در حال جنگیدن بودند. نویسنده نامه زهرا نقیزاده، دانشآموز دبستان شهید محراب قهدریجان است. سردار شهید این نامه که از میان نامههای مردمی رسیده است را در جمع رزمندگان قرائت میکند
#شهیدحسنباقری
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حکایت جالب از گره گشایی این شهید رو حتما گوش کنید
#شهید_رجبعلی_ناطقی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اردوی جهادی بودیم ساعت نه صبح بود که به روستاے تلمادره رسیدیم
به خاطر باریدن برف هوا به شدت سـرد بود.
متوجه شدم که محمد بلباسـے در حال باز کردن بند پوتین است
با تعجب پرسیدم : چکار می کنی؟
گفت : مـے خواهم وضو بگیرم.
گفتم : الان نه صبح، چه وقت وضو گرفتنه؟! اونم توی این سرما؟!
محمد وضو گرفت و همینطور که داشت جورابش را مـے پوشید گفت:
علامــه حسن زاده می فرمایند: "تموم محیط زیست و تموم موجودات عالَم مثل گیاهان و دریاها همه پاک و مطــهرند"؛ پس ما هم که داریم به عنوان یک موجود زنده روی این کـره خاکـے راه مـے ریم باید پاک و مطهر باشیم و به زمین صدمه نزنیم.
#شهید_محمد_بلباسی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه ای از شهید همت
داستان جوان باکلاس
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
سـر پست نگهبـانی نشسته بـود رو به قبلــه
با خودش زمزمه میکرد و اطـراف رو می پائیـد.
نفـر بعـدی که رفت پست رو تحـویل بگیـره دید مهـدی رفته سجـده؛ هر چی صداش زد صدایی نشنید. اومد بلنـدش کنـه دید تیـر خـورده تـوی پیشونیش و بشهادت رسیده.
فکـر شهـادتش اذیتمـون میکـرد؛
هم تنهـا شهـید شده بود هـم مـا دیـر فهمیدیم.
خیـلی خـودمـون رو خـوردیم. تـا اینـکه یـه شـب اومـده بـود بـه خـواب یکـی از بچـه هـا و گفـت: « نگـران نبـاشید! تنهــا نبـودم. همـین کـه
تیـر اثـابت کرد بـه پیشـونیم؛ به زمیـن نرسیـده افتـادم تـو آغـوش آقـام امـام حسـین (ع)
#شهید_مهدی_شاهدی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
شش روز بعد از شروع جنـگ بشهادت رسید. خوابـش رو دیـدم. بغلـش کـردم و گفـتـم:
«ســراغ مـا رو نمی گیـری؟!» چیـزی نگفـت.
گفتم:«تا نگی اون دنیا چه خبره رهات نمی کنم»
گفت: « فقـط یـه مطلـب میگـم؛
ما شهـدا شبـهای جمـعه، همـگی میریم خـدمت آقـا سیـدالشـهـدا (ع)
#شهید_محمدرضا_فراهانی
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
دانشجوی نخبهای که عراقی بود؛ اما در جنگ کنار ما ایستاد؛ با صدام جنگید و شهید شد
شهيد مقداد اديب سال ۱۳۴۱ ه.ش در شهر کوت عراق متولد؛ و در شهر ناصریه زندگی میکرد. این شهید عزیز تحصیلات خود را در همین شهر به پایان رساند و وارد دانشگاه شد...
بعد از مدتی برای ادامه تحصیل به کشور هلند مهاجرت؛ و چون از دست بعثیهای عراق فرار کرده بود، به کشور سوئد پناهنده شد؛ مدتی هم آنجا ماند و در نهایت از آنجا به ایران آمد...
مقداد دانشجوی دكترا بود كه با شروع جنگ تحميلیِ عراق عليه ملت مظلوم ايران، به جبهههای حق عليه باطل شتافت و در کنار رزمندههای ایرانی، به عنوان سرگروه گردان در سپاه يكم كربلا، با صدام جنگید. تا اينكه فروردین ۱۳۶۷ در منطقه شاخ شميران (حلبچه) ؛ بر اثر اصابت گلوله به ناحیه دهان و سينه و دست راست به شهادت رسيد.
#اسطوره_های_واقعی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e
اسطوره های واقعی
🌺#دوره_آشنایی_با_زندگانی_پیامبر_(ص)🌺 از قبل بعثت تا شهادت حضرت و حوادث سقیفه 💐مجازی،آفلاین، آزمون
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
سلام علیکم 🌺
فقط تا امشب جمعه ساعت ۲۴ فرصت استفاده از تخفیف ۵۰ درصد برای دوره #آشنائی_با_تاریخ_زندگانی_پیامبر 👆👆 را دارید.
لطفا تسریع بفرمائید.🏃🏃🏃🏃
هر وقت به مرخصی می آمد برنامه همیشگی اش زیارت شهدا بود، ما را هم با خود همراه می کرد. آن روز وقتی به دارالرحمه رفتیم متوجه شدیم اطراف غسالخانه کسی نیست، از روی شیطنت قبل از اینکه به سمت گلزار شهدا برویم، رفتیم سمت غسالخانه. رضا شروع کرد به بیان احکام و آداب غسل و کفن و نماز میت و ... . به سنگ غسالخانه که رسیدیم، یکی از ما روی سنگ داراز کشید و رضا هم احکام غسل و کفن را گفت. به شوخی گفتم: آقا رضا نوبت شماست، حالا شما روی سنگ بخوابید تا ما شما را غسل دهیم!
چهره در هم کشید و گفت: «من هیچ وقت روی این سنگ نمی خوابم!»
راست می گفت. آخر شهید که غسل و کفن ندارد که بخواهد روی سنگ غسالخانه بخوابد.
آمدیم بیرون و رفتیم سراغ قبور شهدا و شروع کرد به آموزش آداب زیارت و دعا هایش. رفتیم کنار مزار شهید مهدی نظیری که رضا علاقه ای خاص به این شهید داشت. کنار مزار شهید بودیم که چرخید به پشت سر و به حوض خون اشاره کرد. آن وقت ها پشت حسینیه گلزار شهدا، حوضی بود که معروف بود به حوض خون. گفت: «من احساس می کنم قبر من روبروی آن حوض است!»
رفتیم به آن سمت. درون یکی از قبرهایی که در ردیف اول بود خوابید. می گفت: «من همیشه دوست دارم صف اول باشم. در ردیف شهدا هم دوست دارم در اولین ردیف باشم.»
نمی دانم قبری که آن روز در آن خوابید، همان است که درون آن آرام گرفته یا نه، اما قبرش الان در ردیف اول، پشت حوض خون است.
راوی خواهر شهید
#شهید_رضا_پورخسروانی
❇️❇️❇️❇️❇️❇️
لینک کانال اسطوره های واقعی
https://eitaa.com/joinchat/3463905380Ceeda6f443e