eitaa logo
اصول فقه متعالیه(مباحث اصول مبتنی بر نظام اعتباریات علامه طباطبایی)
250 دنبال‌کننده
4 عکس
1 ویدیو
58 فایل
تبیین یک دوره کامل مباحث کاربردی اصول فقه به زبان ساده مطابق نظام اعتباریات علامه طباطبایی(قدّس سرّه)به همراه بعضی آراء شهید مطهری(رحمةالله علیه): نظام اعتباریات علامه طباطبایی(قدّس سرّه)یک بحث نو و بی سابقه ای است که اولین بار مطرح می شود. @elahi_alafv
مشاهده در ایتا
دانلود
عرض سلام و ادب و احترام خدمت اعضای گرامی کانال. مقدار زیادی از صوت هایی که در ایتا از بین رفته بود دوباره بارگزاری شد. عنوان بندی مقداری وقت می برد. تقریبا یک دور مباحث اصول بر مبنای اعتباریات علامه به بهانه تدریس کتاب الموجز و الوسیط از سال قبل ضبط کرده بودم. انشاالله در آینده نزدیک بارگزاری خواهم کرد شاید برای شما گرامیان مفید باشد. بنده معتقدم همانطور که فلسفه با ابداعات مرحوم تعالی یافت و شکل گرفت. اصول هم با مبانی اعتباری تعالی یافت و شکل گرفت. ولی تا جا افتادن این نظام در محافل علمی حوزه، راه طولانی در پیش است. در بین علمای بزرگوار معاصر تقریبا هیچ کس نظام اعتباریات علامه را یکجا نپذیرفته و هر کدام به قسمتی از آن نقدی وارد کرده اند بزرگانی مثل آیت الله جوادی آملی، آیت الله مصباح یزدی، آیت الله شهید مطهری،آیت الله سبحانی،آیت الله صادق لاریجانی و .... و عده ای از شاگردان فاضل این بزرگان. ولی به نظر می رسد می توان مجموع کامل این نظام را طوری تبیین کرد که از همه یا اکثر این اشکالات تبرئه شود. والحمدلله اولا و آخرا و ظاهرا و باطنا @osul_etebariat
♻️حق و حکم از منظر علامۀ طباطبایی 💠یکی از دغدغه هایی که در علم فقه وجود دارد، تعاریفی است که در مورد مفاهیم فقهی مطرح می شود که آیا آن تعاریف، تعریف عرفی اند یا مباحث اصولی، فلسفی، کلامی بسان عینکی بر چشم فقهاء موجب شده مفاهیم فقهی را آنطور که باید، تعریف نکرده باشند. ❇️توضیح آنکه: در میان قواعد مختلف، یک قاعده محکم و بدیهی وجود دارد که «عناوین فقهی ملقات به عرف اند». یعنی عناوینی که در لسان آیات و روایات آمده، به عرف القاء شده است و در تبیین آن ها نباید از دید و نگرش عرفی خارج شد. 🔹ریشۀ نزاع در میان فقهاء این است که کدام یک از تعاریف، به عرف نزدیک تر بوده و آثار و لوازمش موجب خروج از فهم عرفی خارج نمی شود. بنابراین نباید چیزی غیر از دید بسیط و سادۀ عرفی در تحلیل و تبیین آن مفاهیم حاجب و مانع شود. 💠به عنوان مثال یکی از اشکالاتی که مرحوم امام «ره» به محقق اصفهانی «ره» درمورد تعریف و تبیین مفهوم «ملک» این است که ورود شما در باب مقولات عشر برای تحلیل و تبیین مفهوم عرفیِ ملک، از اساس اشتباه بوده، حال چه ملک را از مقوله جده بدانید چه از مقوله اضافه. چرا که در تحلیل و تبیین مفهوم مِلک، باید فهم عرف را ملاک قرار داد. در این تحلیل که شما مفهوم ملکیت را به وسیلۀ مقولۀ جده یا اضافه توضیح دهید، پنداشته اید عرف در ابتداء مقولات عشر را درک کرده و در قدم بعد به مفهوم ملکیت منتقل شده است! در حالی مقولات عشر بعد از سالیانی دراز به وسیلۀ ذهن دقیق و عمیق فلاسفه اثبات شده است! قطعا عرف مفهوم ملکیت را سابق از مقولات عشر درک کرده است. لذا نباید برای توضیح ملکیت دست به دامن مفاهیم نسبیه و مقولات عشر شد: «و أمّا الأمر الثاني: فقد يُقال: بأنّ المقام من قبيل استصحاب الشخصي، و لا يجري فيه استصحاب الكلّيّ؛ و ذلك لأنّ الملكيّة هو اعتبار المقولة؛ إمّا الجِدَة و إمّا الإضافة…..و الجواب عن ذلك: أنّ زمان اعتبار الملكية متقدّم على زمان كشف المقولات، و لازم اعتبار المقولة دركها، و ليس فليس...» كتاب البيع(تقرير قديرى)، ص: 59 ✅روش علامه در تعریف مفاهیم فقهی مرحوم علامۀ طباطبایی «ره» در تعریف مفاهیم فقهی روشی اتخاذ کرده که در آن روش چنین تحلیل و تبیین هایی از اساس سالبه به انتفاء موضوع می شوند. 🔸ایشان برای تحلیل و تبیین این مفاهیم، اولین مرحله ای که عرف انسانی از آن نشأت گرفته است را ملاک قرار می دهند. ایشان بنا بر قاعده «الإنسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» انسان را در وهلۀ اول انسانی ساده و بسیط می بیند که تمام قوای انسانی اش بالقوه بوده و بُعد حیوانی اش غلبه دارد. انسان در این وهله به حیوان بودن نزدیک تر است تا انسان بودن. 🔹از این رو مرحوم علامه برای تبیین و شرح چنین مفاهیمی، از مفاهیم روشن و پر واضحی-که حتی گیاهان و حیوانات نیز در آن مشترک اند- استفاده کرده و زنجیره وار این مفاهیم را روی هم چیده تا به مقصود نهایی برسد. چنین تعریفی که شروعش از ابده البدیهیات باشد، قطعا عرفی بوده و لوازم و ثمرات صحیحی خواهد داشت. 💠به عنوان مثال مرحوم علامه ذیل «آیه 188 سورۀ بقره» در مورد مفهوم حق و ملک و کیفیت به وجود آمدن این مفاهیم در میان عرف چنین سخن می گوید: « كل ما بين أيدينا من الموجودات المكونة، و منها النبات و الحيوان و الإنسان، فإنه يتصرف في الخارج عن دائرة وجوده مما يمكن أن ينتفع به في إبقاء وجوده لحفظ وجوده و بقائه، فلا خبر في الوجود عن موجود غير فعال، و لا خبر عن فعل يفعله فاعله لا لنفع يعود إليه، فهذه أنواع النبات تفعل ما تفعل لتنتفع به لبقائها و نشوئها و توليد مثلها، و كذلك أقسام الحيوان و الإنسان تفعل ما تفعل لتنتفع به بوجه و لو انتفاعا خياليا أو عقليا، فهذا مما لا شبهة فيه.» المیزان، ج2، ص53 توضیح آنکه مرحوم علامه می فرماید تمام افعال و تصرفاتی که موجودات زنده (اعم از گیاه و حیوان و انسان) خارج از دایرۀ وجودی خود انجام می دهند، همه و همه به خاطر تحصیل منفعتی است که به خود آن ها برگردد. و می فرماید که چنین مساله ای بدیهی بوده و مما لا شبهة فیه است. 📌 ادامه👇
📌 ادامه👆 🔵اصل اختصاص 🔸ایشان در ادامه، یک مساله و حلقۀ بدیهی دیگر را بر آن مسالۀ بدیهی سابق سوار می کنند: این موجودات زنده با غریزه طبیعی و شعوری خدا دادی خود، می فهمند که به دست آوردن منفعت به صورت کامل حاصل نمی شود مگر با اختصاص دادن آن منافع به خود. به این صورت که فعل و تصرف در آن چیزی که موجب نفع می شود را به خود اختصاص داده و از فاعل های دیگر جلوگیری کند : «و هذه الفواعل التكوينية تدرك بالغريزة الطبيعية، و الحيوان و الإنسان بالشعور الغريزي أن التصرف في المادة لرفع الحاجة الطبيعية و الانتفاع في حفظ الوجود و البقاء لا يتم للواحد منها إلا مع الاختصاص بمعنى أن الفعل الواحد لا يقوم بفاعلين (فهذا حاصل الأمر و ملاكه) و لذلك فالفاعل من الإنسان أو ما ندرك ملاك أفعاله فإنه يمنع عن المداخلة في أمره و التصرف فيما يريد هو التصرف فيه، و هذا أصل الاختصاص الذي لا يتوقف في اعتباره إنسان». الميزان ج2، ص: 54 🔹ایشان تنازع و مشاجرات موجودات و سلاح هایی که آفرینش در بدن آنان تعبیه کرده است را شاهد بر این اصل اختصاص می گیرند: «و يشهد به ما نشاهده من تنازع الحيوان فيما حازه من عش أو كن أو وكر أو ما اصطاده أو وجده، مما يتغذى به أو ما ألفه من زوج و نحو ذلك، و ما نشاهده من فيما حازوه من غذاء و نحوه حتى على الثدي» 💠«ملک» نوعی اختصاص در عرصۀ اجتماع 🔹مرحوم علامه بعد از اینکه اصلی به نام اصالة الإختصاص را در میان موجودات -اعم از گیاه و حیوان و انسان- تبیین کردند، در مرحلۀ بعد وجهۀ نظر خود را به انسان برگردانده و وارد بُعد اجتماعی انسان می شود. بدین بیان: انسان به حکم فطرت و غریزه وارد زندگی اجتماعی می شود. لکن ورود به زندگی اجتماعی موجب از بین رفته آن اعتبار قبل الإجتماع (اصل اختصاص) نمی شود. زیرا همان اندازه که اجتماعی بودن انسان فطری است، اصل اختصاص هم برای او یک مسالۀ فطری و غریزی است. در تقابل میان دو مسالۀ فطری، هیچگاه یکی از دو طرف از بین نمی روند بلکه با اصلاح و سر و سامان دادن، آن دو را در کنار هم نگه می دارد. از این رو ورود انسان در فضای زندگی اجتماعی موجب از بین رفتن اصل اختصاص نمی شود بلکه با سر و سامان دادن، آن را به یکی از قوانین و نوامیس اجتماعی تبدیل کرده و با تنویع آن را به صورت های مختلفی در می آورد. به این صورت که اگر ، آن را «ملک» و اگر ، آن را «حق» می نامد. و به همین شکل تنویع های دیگری انجام می دهد: « ثم إن ورود الإنسان في ساحة الاجتماع بحكم فطرته و قضاء غريزته لا يستحكم به إلا ما أدركه بأصل الفطرة إجمالا، و لا يوجب إلا إصلاح ما كان وضعه أولا و ترتيبه و تعظيمه في صورة النواميس الاجتماعية الدائرة، و عند ذلك يتنوع الاختصاص الإجمالي المذكور أنواعا متفرقة ذوات أسام مختلفة فيسمى الاختصاص المالي بالملك و غيره بالحق و غير ذلك». المیزان، ج2، ص54 🔰از اینجا عمق و قدرت فقهی علامۀ طباطبایی«ره» آشکار شده و حقاً جای خالی حداقل یک اثر فقهی در میان آثار ایشان احساس می شود. اما ایشان مرد تکلیف بود و متناسب با نیاز زمانۀ قلم فرسایی می کرد. درود و رضوان الهی بر روان پاک و مطهّرشان باد. ┄┅┅═❅❅❄❅❅═┅┅┄ *نقل از کانال المرسلات @osul_atebariat