عشق تو رواست هر چه می دانی را
آیینه ات انداخت پریشانی را
اکنون همه میروند در دست کنند
انگشتر قاسم سلیمانی را
#الهه_بیات_مختاری
سجاد اگر که بستری از تب داشت
عباس اگر که مشک خون بر لب داشت
دریای نجات شد اگر خون حسین
یک کوه شبیه خواهرش زینب داشت
#الهه_بیات_مختاری
رباعی
چون ابر سپید و بی قرار آمده است
اشکی ست که با گونه کنار آمده است
در صحن تو هر زنی که باران دارد
با چادر گلدار بهار آمده است
#الهه_بیات_مختاری
☑️کانال اتاق #رباعی در ایتا؛
@Otagerobae
رباعی
عمری ست که بی خود شده از جام خودیم
افتاده به خاک از لب بام خودیم
از ما طلب عقل و دل و هوش مدار
ما سخت خراب حال خیام خودیم
#الهه_بیات_مختاری
☑️کانال اتاق #رباعی در ایتا؛
@Otagerobae
رباعی
سجاد، اگر که بستری از تب داشت
عباس اگر که مشک خون بر لب داشت
دریای نجات شد اگر خون حسین
یک کوه شبیه خواهرش زینب داشت
#الهه_بیات_مختاری
☑️کانال اتاق #رباعی در ایتا؛
@Otagerobae
انگار تنت دور تنم پیچیده
در لهجهی چین دامنم پیچیده
دست تو به روی شانهام یعنی که
پاییز به شال گردنم پیچیده
لبخند زدی بهار شد باران شد
اندوه میان باغ سرگردان شد
انگار که عطر حلقه در موهایت
از شانه ی مهرماه آویزان شد
بر ابر تنم فقط همین بارانی ست
پیچیدنِ در کوچه ی سرگردانی ست
دلتنگی روی دوش پاییز منم
بی سر شدن ام گردن بی سامانی است
دست تو اگر که سرد مثل آه است
تقصیر هوای سرد آبان ماه است
اصلا نگران نشو که حالم ابری ست
بارانی گریه های من کوتاه است
از جملهی عاشقانهات فهمیدم
از عطر خوش ترانهات فهمیدم
من ماه تولد تو را ای پاییز
از عقرب روی شانه ات فهمیدم
انگار که حال گریهها جا آمد
باران شد و با ابر به اینجا آمد
خورشید کنار سایه ی خود یک روز
سردش شد و پاییز به دنیا آمد
از زندگیام چقدر تنها رفتم
پاییز رسیدم و سر زا رفتم
بر روی تولد خودم دار زدم
یک پله به مرگ بود، بالا رفتم
#الهه_بیات_مختاری
#پاییز
☑️کانال اتاق #رباعی در ایتا؛
@Otagerobae