من سیب به خاطرت ربودم حوا
از عشق برای تو سرودم حوا
شرمنده که اصل واقعیت این بود
دنبال شریک جرم بودم حوا
#علیرضادهرویه
حق گفت؛ جدا از ملکوتش نشوم
تا رانده به قعر برهوتش نشوم
حوای عزیز سیب میخواست و من
گفتم که مزاحم سقوطش نشوم
#علیرضادهرویه
از سیب -نباید خدایم-بنویس
از لغزش ناگزیر پایم بنویس
اصلا چه نیازی است که آدم بشوم
یک نقش جدیدتر برایم بنویس
#علیرضادهرویه
با بودنم آسمان تپش داشت نداشت؟یک عمر زمین تب مکش داشت
نداشت؟
یک دست به دست مرگ و دستی به امید
دنیا سر من بکش بکش داشت
نداشت؟
#علیرضادهرویه
چون ابر بهار گرم هق هق شده ایم
تا اینکه برای عشق لایق شده ایم
اینقدر برای ما تاسف نخورید
دزدی که نکرده ایم عاشق شده ایم
#علیرضادهرویه
بگذار که عشق را به دقت بکشم
ها؟دور تو یا دور خودم خط بکشم
این خشم رباعی است و من می خواهم
عاشق که شدی به چار میخت بکشم
#علیرضادهرویه
با "ها" کردن زمینه سازی بکنیم
با احساسات ابر بازی بکنیم
سرگرمی تازه ای ندارد این شعر
باران تو بیا که نقطه بازی بکنیم
#علیرضادهرویه
در شهر فقط سکوت در گردش بود
کار همه انتظار و فرسایش بود
یک مرد خمیده دیدم آن هم وقتی
بهتر دیدم ،علامت پرسش بود
#علیرضادهرویه
خورشید من و تو را ادب خواهد کرد
کاری که نکرده است شب خواهد کرد
این طایفه مرده میفرستند بخند
بعد از من و تو زمانه تب خواهد کرد
#علیرضادهرویه
ای خیر ندیده ساعت دیواری!
دست از سر من نمیشود برداری؟
من با تو جدال نابرابر دارم
وقتی که سه شمشیر به دستت داری
#علیرضادهرویه
تا کی سفرِ "چرا "و" آیا "بکنم
هی مسئله ی جدید پیدا بکنم
ای اهل نظر فلسفه بافی نکنید!
من آمده ام زندگی ام را بکنم
#علیرضادهرویه
https://eitaa.com/otagerobae
از سیب_ نباید خدایم_ بنویس
از لغزش ناگزیر پایم بنویس
اصلا چه نیازی است که آدم بشوم
یک نقش جدیدتر برایم بنویس
#علیرضادهرویه
https://eitaa.com/otagerobae