eitaa logo
اتاق کنجی من
349 دنبال‌کننده
129 عکس
14 ویدیو
1 فایل
دل نگاره های ریحانه ابوترابی پیامتونو اینجا بفرستید https://harfeto.timefriend.net/16981809751214
مشاهده در ایتا
دانلود
فکر میکردم بد سفر است. اضطرابش را داشتم. گفتم تا حرم میرویم بیچاره میکند. پیاده روی؟ مهدی؟ حالا که آمدیم قرار دارد. از همه چیز میخورد اب به زوار میدهد پیاده می‌رود کالسکه سوار میشود در هر شرایطی دنبال بازیگوشی اش هست. روزی کودکانه ش هم سر وقت میرسد نوشمک! ولی نه روی شانه پدرش میخوابد نه کالسکه دوباره رفتیم موکب تا زیر کولر استراحت کند و بعد راه بیفتیم... من بیرون نشسته م. به تماشای زایران حسین دارم مینویسم و با چشم هام دنبال زهرا میگردم... کجا رفت؟... https://eitaa.com/otaghekonji
این روزی من نبود تا عکس گرفتم یک تنه خوردم و داااااغ ریخت رو دستم داشت میرفت تاول بزنه که یخ پیدا کردیم و الحمدلله نزد! آقا آتیش این عربا داغ تر از ایرانیاس. منظورم این نیست که آتیششون تند تره میگم یعنی آتیششون داغ تره 🤦😶 آتیش جهنمم که عربیه! تقوا پیشه کنید 😃 https://eitaa.com/otaghekonji
اینجا باید سر به زیر تر راه رفت... https://eitaa.com/otaghekonji
بوسیدنی های قبل از ضریح... https://eitaa.com/otaghekonji
ما که عجله ای آمدیم و دست خالی... باز خوب شد دست خالی را داریم برای نوازش.... https://eitaa.com/otaghekonji
نشسته ام روی خاک ها و نگاهش میکنم چه سِرّی است بین آب دادن و امید؟ اگر نتواند آب دهد انگار آسمان به زمین آمده! اگر از دستش آب را بگیرند بال در میاورد و تا وان آب ها پرواز میکند تا چند تا دیگر بردارد یواش داد میزند "مای وارد"! من دلم میتپد که امیدش را ناامید نکنند و بگیرند... چه سرّی است بین آب دادن و امید؟ https://eitaa.com/otaghekonji
حاج خانم جان! حاج خانم جانی که صندلی ات را گذاشته ای وسط حسینیه و نظارت ضخیمی بر اعمال زوار داری. میدانم از ایران کنده ای آمده ای اینجا موکبت را برپا کرده ای تا خدمت کنی قربان لحن مهربانانه ی ارتشی ات بروم. آخر من با دوتا بچه 6 در 4 چطور ساکم را بگذارم دم در موکب بعد بیایم الا و بلا جایم را آن ته موکب بندازم بعد از بین این ته موکب تا در موکب که همه میخوابند بچه را ببرم دسشویی یا بدهمش باباش! گفتی همینه که هست و چرخ ساک کثیف است خب راستش این خاک را ما طوطیای چشم میکنیم خلاصه اینکه خانم جان ما که رفتیم و بعد از شما دو ساعتی هم دنبال جا گشتیم ولی نگاه کن عراقی ها را! سر جدت نگاه کن. غیر اهلا و سهلا و تفضل و این ها حرف دیگری هم هست؟ غیر بخور و بنوش و بخواب امر دیگری هم هست؟ ایرانی بازی در نیاورید دیگر. رفتم پیش عرب ها! خیلی هم خوبند الان ساعت 2 نیمه شب است. سه تاشان دارن باهم دعای کمیل میخوانند. بلللللند بلنننند. صلوات تهش را هم فرستادند. لامپ را خودم رفتم خاموش کردم اینها ولی خاموش نمیشوند. یکی دیگرشان هم با گوشی کمیل دردناکی گذاشته الهی. من فدات شوم خانم ایرانی جان. قربان بکن نکن های خشک بی منطق ضخیمت بشوم هنوز هم جا دارید؟ https://eitaa.com/otaghekonji
صبح تا عصر نمیشود خیلی راه رفت باید سایه به سایه و کولر به کولر بچه ها را روی دست برد. آفتاب که کوچک و بزرگ سرش نمیشود. میتابد و میسوزاند. کاش سرش میشد...! ولی خودمانیم بیابان جای زن و بچه نیست. انگار اصلا آدم باید اربعین را خانوادگی بیاید تا مردش بعدا در جمع های خصوصی تر با رفیق و رفقایش بگوید :سخت است. بیابان جای زن و بچه نیست! همینطوری روضه هامصور میشود دیگر. تازه ما اینجا مهمانیم. مارا چون گریه کن حسینیم نمیزنند. حلوا حلوا میکنند. آخ اگر اشکی از چشم طفلی بیاید. سیل نوازش و عروسک و خوراکی و توجه و محبت است که سرازیر میشود.... ای حسین... ای حسین... کی میاید منتقم؟ ما بیشتر دوست داریم در راه تو به خاک و خون کشیده شویم حسین... https://eitaa.com/otaghekonji
نون بیار کباب ببر! هر یه دونه ای ام که میزنیم داد میزنیم :((هلابیکم زایر! بیا کباب بوخور! هلابیکم! کبااااب!😍😍)) https://eitaa.com/otaghekonji
اینجا بچه ها با آب زیست میکنند... آب میخورند آب میدهند آب بازی میکنند... مای بارد جزو اولین های الفبای پیاده روی اربعین است که بچه ها یاد میگیرند. مهدی شعار اربعینشان را خودش ساخته و بلند میخواند و از زهرا جواب میگیرد: هرکسی که آب میخوره بلند بگه: یاحسین! هرکسی که دوغ میخوره... هرکی که نوشمک میخوره... هرکسی شربت میخوره... بلند بگه یا حسین... یاحسین https://eitaa.com/otaghekonji
هیععع مخاطب... نشستی زیر کولر، روایت میخوانی میخندی و گریه میکنی... بیا ببرمت به بخش های غم انگیزترتر داستان😐 این پرده ی ورودی موکب است. موکب بزرگ و خوبی هم هست. تا دوساعت پیش برای خودش کسی بود. سر یک مترش، دعوا که نه! ولی رایزنی بود! تاااا وقتیکه کولرهاش قطع شد و پنکه های درب داغانش مثل پیرمردی شدند که بندری میرقصد! نشسته بودیم داشتیم با بچه ها کله میزدیم که دیدیم انگار اکسیژن کم است. اولش به روی خودم نیاوردم. بعد دیدم نه! رسما نفسم بالا نمی آید! بچه هارا کول کردم بردم دادمشان باباشان تا آنجا خنک تر شوند. مردانه کولر ها مشکلی ندارد. خودم اینجا، همینجا که عکسش را گرفتم نشسته ام دم در! که اگر کولر وصل شد جلدی بپرم تو! اگر وصل نشد هم تا ساعت 6 همینجا بنشینم باد داغ بخورم، 😌😌😌الان ساعت هنوز دو نشده 😅 اگر تا 6 را زنده ماندیم بقیه ش را هم زنده میمانیم اگر هم مردیم که میبرن مان وادی السلام توی آن قبر کشویی ها میگذارنمان. 😃😃 https://eitaa.com/otaghekonji
گفتم برق موکب رفته و آدم ها توی سونای مرطوبش! له له میزنند! حالا فکر میکنید توی موکب چه خبراست؟ لابد ذکر ااااااح کی برق می آید و ارسال پیام به روح این و آن؟ گله و گله گزاری و...؟ نه بابا! نه چار پنج تا خانم عرق کرده ی خیس اصفهانی، دارند لطم میزنند. خیلی آرام زیر لب میخوانند و لطم میزنند. خانم های عرب این طرف تر موهای بچه شان را شانه میکنند. بچه هایی که دارند از حال میروند ولی مادرانشان را نگران نکرده اند. شاید اولین بار نیست... زیارتنامه های زیادی پیداست که روی دستند. اغلب رو به قبله نشسته ها مشغول دعا هستند. عده ی زیادی هم خوابند. خوابی که حسابی به گرمازدگی در این حال دامن میزند... ولی خسته ی راه را چه چیز بیدار نگه میدارد؟ و استراحت به نیت قوت گرفتن برای پیاده روی را چه چیز میتواند از برنامه خارج کند؟ اینجا اگر جهنم هم باشد، شده است بهشتی کوچک و چه چیز غیر عشق حسین، آدم هارا بهشتی میکند؟ https://eitaa.com/otaghekonji