#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫبیست_ونهم
💠امام علی(علیه السلام):
یاد خداوند و نماز دور کننده دردها و گرفتاری های ماست.🕊♥️
✨🍃
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت25
به پیشونی بابا چین مصنوعی افتاد بایک لبخند واقعی پدرانه روی لبهاش_ این یعنی دختر بابا از
االن تعارفی شده؟؟!
محمد پوفی کرد_نخیر باباجون این یعنی این یکی یکدونه باز داره خودش رو لوس میکنه
محسن هم دهنش رو کج کرد_ خودشیرین!
بابا به جای من چشم غره ای به هردوشون رفت و با ریموت در ماشینش رو باز کرد ...رفتم تا
صندلی جلو بشینم کنار بابا دختر بودم خب یکی یکدونه بابا!
_آی خانوم مامان هم داره میادها !
گیج به محسن نگاه کردم _مامان؟!
محمد دیگه روی صندلی عقب کنار شیشه جا گرفته بود_بله مامان... دسته جمعی میخوایم بریم در
خونه عمه تحویلت بدیم بعد خودمون بریم دوردور ...آخ چه صفایی داره حاال بیرون رفتن ...چه
خوب شد عروسش کردن نه محسن؟
محسن منتظر شد من بشینم تا اون هم کنار شیشه بشینه_آره واال دعاش رو باید به جون امیر
علی بکنیم که از شر این دردونه راحتمون کرد
با اعتراض و لوس گفتم: بابااااا
مامان که بیرون اومده بود فرصت به بابا ندادو اینبار اون طرفدارم شد_صددفعه گفتم نزنین این
حرفها رو.. دخترمم اذیت نکنین!!!
تاثیر نکرد لحن تند مامان روشون و تازه با خنده ریزی به هم چشمک زدند.
عطیه در رو باز کردو بادیدنم دست به کمر شد_واچه عجب نمیومدی! دست مامانم درد نکنه با این
عروس آوردنش تالنگ ظهر می خوابه!
اوف بلندی گفتم: بی خیال شو دیگه عطی جون دقت کردی جدیدا داری میری تو جلد خواهر
شوهرای غرغرو
با کیفم زدم به بازوش_حاال هم برو کنار اگه همینجا بمونم تا شب می خوای برام دست به کمر
سخنرانی کنی!
https://eitaa.com/ourgod
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت26
عطیه بازوش رو ماساژ داد_دستت هرز شده ها...صددفعه هم بهت گفتم اسمم رو کامل بگو
شانس آوردی امیرعلی اینجا نبود وگرنه حالت رو جا میاورد بدش میاد اسم ها رو مخفف بگن!
ضربان قلبم باال رفت انگار با حرف عطیه تازه یادم افتاد امروز به عنوان خانوم امیر علی پا گشا
شدم و نیامدم دیدن عطیه!
شیطنتم خوابید_جدی نمی دونستم
لبخند دندون نمایی زد_نگو از داداشم حساب میبری؟!جون من؟!
خنده ام گرفت از لحن بامزه اش و قدمهام رو برداشتم سمت آشپزخونه و بلند گفتم:نه بابا! من؟!
صدای پر خنده اش رو شنیدم _آره جون خودت... خالصه آمار کارها و حرفهایی که امیر علی
ازشون متنفره رو خواستی با کمال میل حاظرم بهت بگم که سوتی ندی جلوش میشناسیش که
اخمهاش از صد تا دعوا و کتک بدتره!
با اینکه به حرفهای عطیه می خندیدم ولی با خودم گفتم راست میگه اخم کردنش خیلی جذبه داره
و این روزها فقط شده سهم من!
عطر قیمه های خوشمزه و معروف عمه همه جا پیچیده بود به خصوص آشپزخونه که دل آدم دیگه
ضعف میرفت!
_سالم عمه جون
عمه با صدای من کفگیر چوبی رو که داشت باهاش کف روی برنج ها رو می گرفت کنار گذاشت و
چرخید سمت من _سالم عمه خوش اومدی
جلو رفتم و یک بوس من روی گونه عمه و یک بوس عمه روی گونه ام کاشت.
_ببخشید که دیر اومدم وظیفه ام بودزودتر بیام کمکتون!!!
عمه خندیدو بازوم رو فشار آرومی داد_ برو دختر خوشم نمیاد تعارفی بشی... تو هم مثل عطیه ای
دیگه می دونم اول صبحتون ساعت 01...تو همون محنایی برام پس مثل عروسهایی که غریبی
میکنن نباش!
https://eitaa.com/ourgod
{✨🌙}
#شــبــآݩگآـــهــۍ
✾
هیچکس چیزی به آدمی نمیدهد
مگر خود او
و هیچکس چیزی از آدمی دریغ نمیدارد
مگر خود او
«بازی زندگی» یک بازی انفرادی است
اگر خودتان عوض شوید،همه اوضاع و شرایط عوض خواهدشد.🙃
j๑ïท°.•https://eitaa.com/ourgod
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
😍💕 انواع #لباس_بچـــــه 💕😍
#بدون_واسطه و #قیمتمنصفانه
💥 #شروعقیمتها👇
🍀 #ستها از #59تومن
🍀 #شلوارلی از #50تومن
🍀 #بلوزتک از #33تومن
🍀 #شلوارخانگی از #36تومن
🥰 گپ بافت،شلوارکتان،سویشرت،کاپشن و کلی لباسای خوشگل داریم🤗
دیدنش که ضرر نداره😉👇
eitaa.com/joinchat/398131203C13bdbfadc7
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
نوشت افزار خود را #دربمنزل تحویل بگیرید🌸🍀
انواع👇👇👇
#دفتروکلاسر📚
#کیفوجامدادی💼
#خودکارومداد✏️
نوشت افزار کاملااااا ایرانی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1479999547C5ca9663253
جهت خرید #کلیک کنید👆👆
⚫️با یک بار ضربه روی چادر مشکی کلی چادر مشکی با #هدیه بگیرید😍👇
⚫️
⚫️ 🔴
⚫️ 🔴🔴
⚫️ ⚫️⚫️⚫️⚫️
⚫️ ⚫️ ⚫️⚫️
⚫️⚫️⚫️⚫️ ⚫️
⚫️ ⚫️ ⚫️
⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️
⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️
⚫️ ⚫️ ⚫️ ⚫️⚫️⚫️⚫️⚫️
⚫️ ⚫️ ♦️♦️
⚫️ ⚫️ ♦️
{•♡﷽♡•}
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم❤️🔥
هرکه خواهان است بسم الله الرحمن الرحیم✨🌱
بیست و پنجم آذࢪ🍂
25
https://eitaa.com/ourgod
#بہۆقتشعࢪ🎼
چند قدم مانده که پاییز به پایان برسد ...😓🍁
این همه رنگ و لعاب هم به اخر برسد ...💛🍂
تمام میشود خس خس برگان و باز هم ...🍃🍂
میرود باز این دلم، تا به زمستان برسد ...🌨☃️
امیدها داشت این دلم،،، اما با رفتنت ...🥀🚶♀️
چطور ، دق نکند تا که به یلدا برسد ...🍉🌜
https://eitaa.com/ourgod☘️
#سرداردلها♥️
🔸اهل دیده شدن نبود، روحیهاش این نبود که در هر جا، در هر حال، کنار هر کس بخواهد خودی نشان بدهد.
اما یک گروه بودند که حاج قاسم را متفاوت میکردند!
خانواده شهدا هرکسی نبودند.
پدر شهید را میبوسید، مقابل مادر شهید سر خم میکرد، بر همسران شهید درود میفرستاد و فرزندان شهداء آغوش گرم حاج قاسم و نگاه مهربان و لبخندهای شیرینش را هدیه میگرفتند.
تنها آنوقت بود که حاج قاسم میگذاشت آرزوی دل خانوادههای شهدا برآورده شود، یک عکس یادگاری یا فرمانده سپاه قدس!
🔰 نشر دهید و همراه ما باشید
🔷✔️ڪــانـال #دختری چادری ام
🌿https://eitaa.com/ourgod
#انگیزشے 💫
اگہ یڪ بار نتونستے نمرھ خوبے بگیرے؛💔
اشکالے ندارھ✨
مےتونے دوبارھ امتحان کنۍ.🌿
ツ
【 https://eitaa.com/ourgod 】
#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫسی_ام
💠حضرت محمد(ص):
براستی برای هر چیزی زینتی است،زینت اسلام نماز های پنجگانه است.✨💛
https://eitaa.com/ourgod
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃 #پارت26 عطیه بازوش رو ماساژ داد_دستت هرز شده ها...صددفعه هم بهت گفتم اسمم رو
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت27
با خوشحالی دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم و صدای خنده عمه با صدای عمو احمد قاطی شد
عمو احمد_به به چه خبره اینجا؟
نگاه خندونم رو دوختم به عمو_سالم عمو جون
عمو احمد سینی به دست پر از فنجونهای خالی نزدیکتر شد_سالم بابا خوش اومدی
کیفم روی کابینتها گذاشتم و سینی رو از عمو گرفتم _ممنون
عمو احمد با یک لبخند سینی رو به دست من سپرد_مرسی باباجون
مشغول آب کشی فنجونها شدم
_این قدر بدم میاد از این عروس های چاپلوس!
عمو احمد به عطیه که با قیافه حسودش به من نگاه می کرد خندیدو من یواشکی زبونم رو براش
درآوردم...عادت کرده بودم به این کارهای بچگونه وقتی هم طرف حسابم عطیه بود و مثل یک
خواهر!
اومد نزدیکتر و چشمهاش و ریز کرد_بیا برو چادرو کیفت و بزار توی اتاق شوهرت من بقیه اش رو
میشورم.
دستهای خیسم رو با لبه چادرم خشک کردم _حاال که تموم شد.
عمو احمد به این دعوای چشم و ابرو اومدن من و عطیه می خندید ...
شونه ام رو فشار آرومی داد _دستت درد نکنه بابا خوب شد اومدی وگرنه این عطیه تا فردا صبحم
این سینی تو اتاق میموند هم؛ نمیومد جمعش کنه حاال برای من چشم و ابروهم میاد!
عطیه چشمهاش گرد شدو من از ته دل به چشمک بامزه و پدرانه عمو احمد خندیدم ... چه حس
خوبی بود که از شب عقدمون برای عمو شده بودم یک دختر نه عروسش حس می کردم دوستم
داره به اندازه عطیه و چه قدر دلگرم میشدم از این حس طرفداری و شوخی های پدرانه دور از
خونه خودمون!
https://eitaa.com/ourgod
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃 #پارت27 با خوشحالی دوباره محکم گونه عمه رو بوسیدم و صدای خنده عمه با صدای عمو
#عشق_با_طعم_سادگی❤️🍃
#پارت28
عطیه پشت سرم وارد اتاق امیر علی شد...چادرم رو از سرم کشیدم و نگاهم رو دورتادور اتاق
ساده امیرعلی چرخوندم و روی طاقچه پر از کتاب دعا و سجاده وقرآنش ثابت موندم و عطر امیر
علی رو که توی اتاق بود نفس کشیدم.
_امیرعلی کجاست عطیه؟
عطیه روی زمین نشست و به بالشت قرمزمخمل کنار دیوار تکیه دادو سوالی به صورتم نگاه
کرد_نمی دونی؟
نگاه دزدیدم از عطیه و رفتم سمت جالباسی آخر از کجا باید میفهمیدم دیشب که رسما از ماشین
و از نگاه امیرعلی فرار کرده بودم و االن از زبون عمه شنیده بودم که نیست و همه خوشی سربه
سر گذاشتن عطیه , کنار عمو احمد دود شده بود و به هوا رفته بود! مگر امیر علی بامن حرف هم
میزد که بگه کجا قرار بوده بره!
چادرم رو درست روی لباس آبی فیروزه ای امیر علی به جالباسی آویز کردم_نه نمی دونم چیزی
نگفت
با سکوت عطیه به صورت متفکرش نگاه کردم _نگفتی کجاست ؟
شونه هاش رو باال انداخت و نگاهش رو دوخت به قالی الکی رنگ کف اتاق_رفته کمک عمو اکبر!
یعنی بعضی وقتها صبح های جمعه میره اونجا !!!
کمی فکر کردم به جمله عطیه و یک دفعه چیزی توی ذهنم جرقه زد یعنی رفته بود غسال خونه!
قلبم ریخت ونمیدونم توی نگاهم عطیه چی دید که پرسید_محیا خوبی؟ یعنی نمیدونستی ؟
امیرعلی بهت نگفته بود؟
حس می کردم ضربان قلبم کند شده و هوای اتاق سرد... فقط سرتکون دادم به نشونه منفی در
جواب عطیه و روی زمین وارفتم.
_ناراحت شدی محیا؟
نگاه پر از سوالم رو به عطیه دوختم_نه فقط اینکه نمیدونستم... یکم شکه شدم!
https://eitaa.com/ourgod
{✨🌙}
#شــبــآݩگآـــهــۍ
نمکدان را که پُر میکنی
توجهی به ریختن نمکها نداری ...
اما زعفران را که میسابی به دانه دانه اش توجه میکنی حال آنکه بدونِ نمک هیچ غذایی خوشمزه نیست،
ولی بدون زعفران ماهها و سالها میتوان آشپزی کرد و غذا خورد.
مراقب نمک های زندگیتان باشید...
ساده و بی ریا و همیشه دم دستتان هستند.
ولی روزی اگر نباشند وای بر سفره زندگی...!💛🍋
https://eitaa.com/ourgod
🔻بعضی ها می گویند:🧐
چادر سرکردن بی کلاسی است ، عقب افتادگی است !😕
ولی اگر اقتـداء به زهــرا بی کلاسی است...
اقتـداء به زینب بی کلاسی است...
پس ما هم با صـدای بلنـد اعلام می کنیم.. 😏
"که ما عقب افتـاده ایم و به این خصلت هم افتخار می کنیم"✌️♥️
🔴حالا ما میخواییم یه کانال بهتون معرفی کنیم به اسمِ ✨چـــ🦋ــادریهایــِ💙بـاکـلاسـ…✨↘️
🔘یه کانال پر از⬇️
•|🦋|•#پروفــایـــلـــ🌟
•|🦋|•#عکــســـ_نــوشـتـهــ🌈
•|🦋|•#والـپــیــپـر💫
•|🦋|•#داسـتانــ📖
•|🦋|•#تــلـــنـگــر🔖
•|🦋|•#اخــبـارمــهــمـ🖇
•|🦋|•#کـلــیــپـــ_هـــایـــ_جـذابـ
•|🦋|•#دانــســتـــنـــیـــهــا📄
•|🦋|•#مداحــیــهـــا🎤
•|🦋|•#رمـــانــ💟
•|🦋| •#تـــمــ 🌸
💢این کانال هم برای آقــایونِ👨💼
هم برای بانوان🧕
🔰یه سر بزن شاید خوشت اومد💚
⬇️✨⤵️✨⬇️✨⤵️✨⬇️
https://eitaa.com/joinchat/2966290452Ceda4928393
ببخشید کسی هست؟🧐
ــ سلام🙋🏻♀
ایتا داری؟ واتساپ؟ تلگرام؟🤔
پروفایلاتـ چطورین؟🤗💥
ببین منو👀☝️🏻
اینجا کلے عکسای دخترونه مذهبی لاکچریه😍💫
کانال های زیادی اینطوری هستنا🙄
اما این کانال🙃... حرفا داره براتـ🌱••
شما بیا پشیمون نمیشی که جانه دلم🐾☺️
[°• @DOKHTARAN_FATMI •° ]
راستے😍✋🏻
آنانڪ°°گُـ.مـ.نـ.ـام°°ان ♥زهــــرايــۍتبار♥ ان
#کلیپ_شهدایی #دخترونہ_مذهبے #چادری
#پروفایل_مذهبی #مداحی و...
https://eitaa.com/joinchat/1810694161C4c44eafec3
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گردو (https://gerdoo.me) یک فراجستجوگر ایرانی هست که به تازگی شروع به کار کرده. در فاز اول نتایج خودش رو از گوگل میگیره و به کاربر نشون میده ولی به تدریج امکانات بیشتری بهش اضافه میشه و از گوگل مستقل میشه.
اگه گردو رو توی مرورگرتون به عنوان جستجوگر پیشفرض قرار دادید از طریق @gerdoodotme در تلگرام به ما پیام بدید.
آموزش تغییر جستجوگر پیشفرض مرورگر اینجاست:
https://gerdoo.me/guidance_install/
هدایت شده از اطلاع رسانی گسترده حرفهای
نوشت افزار خود را #دربمنزل تحویل بگیرید🌸🍀
انواع👇👇👇
#دفتروکلاسر📚
#کیفوجامدادی💼
#خودکارومداد✏️
نوشت افزار کاملااااا ایرانی 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1479999547C5ca9663253
جهت خرید #کلیک کنید👆👆
🌸 افزایش رزق و روزی و دفع بلایا فقط با کلیک روی کلمه ی زیر و خرید حرز👇
🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺
🌺 🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
🌺 🌺
همراه با قرعه کشی سنگ حرم حضرت جواد(ع)
🍃🍃﷽🍃🍃
ݕہ نام خداؤند رنگين ڪـــماݩ😁🌈
خداؤند مهدے صاحݕ زمان🌼🌏
آذࢪ🍂💛 5️⃣2️⃣
https://eitaa.com/ourgod☘️
#بیوگࢪافے✨
در تاریکی شب تنها خداست که صدایت را میشنود...
https://eitaa.com/ourgod☘️
#معرفی_کتاب🌱
✔⇩✔⇩✔⇩✔⇩✔⇩✔⇩
نویسنده با اینکه در مقدمه این کتاب از این سخن می گوید که از سال های نوجوانی و جوانی و حتی پیش از حضور در جبهه، عادت به نگارش یادداشت های روزانه با موضوعات مختلف داشته است؛ اما در این متن که به عنوان سندی از روزهای گرم تابستان ۶۵ در منطقه رزمی جنوب کشور می توان از آن یاد کرد، شاعرانگی جوانی که علاقه به خواندن و نوشتن در او موج می زند را می توان ردیابی کرد. نثر او هنوز خشم و خراش سال های پایانی جنگ را ندارد و لوح خاطره و ذهنش آکنده از تصویرهای زشت و سیاه بر جای مانده از جنگ نیست
https://eitaa.com/ourgod☘️
#انگیزشی🌈
چطوریميشهبهیهپروانهتبديلشد؟🦋
"بايدآنقدرآرزوواشتياقپروازداشتهباشی كهديگردلتنخواهدكرمباقیبمانی"🐛🌱
https://eitaa.com/ourgod
#چـِــڶـہ
#ݩمآݫاَوَڶِ_وَقـتــ
#رۈݫسی_ویکم
💠حضرت علی(ع):
غفلت و بی خبری از یاد خداوند سبحان، انسان را مغرور و به نابودی نزدیک می سازد.💔
[🐰🥕]
https://eitaa.com/ourgod