eitaa logo
🇵🇸دختࢪےچادࢪےام🇵🇸
739 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.1هزار ویدیو
58 فایل
•﷽• •ٺوآدم نیستے🧕 •این ࢪاخدادࢪگوش مݩ گفتہ🌻🌱 •ببیݩ بیرون زدھ از زیرچادربال پروازت💕 شـــــ🌿ـڔۉطـ https://eitaa.com/shorotdokhtarychadoryam ناشناس نظرت بگو جانا😍 https://harfeto.timefriend.net/17114397532647
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️🍃 مهربون گفتم: آب حیاط سرده بیا بریم روشویی توی راه رو دستهات رو بشور چشمهاش رو روی هم فشرد محکم! این بار نفهمیدم عصبی بود یا کالفه! نفسش رو که باصدا بیرون داد باهم رفتیم توی خونه در دستشویی توی راهرو رو باز کردم و خودم رفتم سمت هال _صبر کن کجا میری؟ نگاهم و چرخوندم روی امیرعلی که باز اخم ظریفی داشت _میرم تو خونه دیگه ..توهم دستات و بشور و بیا شیر آب رو باز کردو دستهاش رو صابون میزد _بیا اینجا ابروهام باال پرید و رفتم نزدیک ! بدون اینکه به من نگاه کنه گفت: بیا دستهات و بشور شونه هام رو باال انداختم و دستهام رو زیر شیر آب گرم با صابون شستم و نگاه خیره امیر علی هم روی من بود خواستم شیر آب رو ببندم _صبر کن محیا باپرسش به صورتش نگاه کردم که دستهاش رو خیس کرد _چشمهات رو ببند از شدت تعجب خندیدم و چشمهام روبستم ...به ثانیه نرسید که دستهای خیس امیر علی نشست روی صورتم و انگشتش رو محکم روی لبم و لپهام کشید ...دوبار این کار رو تکرار کردو من بدون باز کردن چشمهام... لبریز شده بودم از حس خوب ! نرمی حوله رو روی صورتم حس کردم _دیگه این کار و نکن صورتت سیاه شده بود صورتم رو خشک کردم باز بی اختیار لبخند زدم و شیطنتم جوشید و تخس گفتم: قول نمیدم https://eitaa.com/ourgod