عاشقي به سبك شهداء😍♥️
بعدازعقدگفت:
توهمونیکهدلممیخاد
کاشمنمهمونیبشمکهتودلتمیخاد😍🙈🌱💍
شهید محمدحسین محمدخانی💡
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_پنجاه_و_نهم
صبح ساعت ۸ونیم بود که با صدای راحیل از خواب پریدم
+بازم تووو😩بذار بخوابم توروخدا
_حرف نزن پاشو ببینم من و امیر میخوایم بریم مشهد
تا اینو گفت مثل جت پریدم😱
+چییی؟ چه یهووو؟
_آره دیگه ماه عسلِ دیگه عزیزم،امیر بلیت قطار گرفته فردا صبح میریم
+بسلامتی عروسم😍
_کی میشه تو و هادی برید ماه عسل😍😍😍
+ان شاءالله🙈
_پاشو بریم صبحانه بخوریم بعدش کلی کار داریم
+باشه امیر کو؟
_سرکار صبح زود رفتن با هادی،من میرم کمک مامان توأم بیا
+باشه...
با رفتن راحیل منم بلند شدم رفتم سراغ گوشیم دیدم هادی چندتا پیام داده:
_سلام خانم خوشگلم میدونم الان خوابی و نمیتونی جوابم رو بدی ولی اینو بدون من عاشقتم خیلی زیاد هیچوقت یادت نره،دیگه اشکاتو نبینما من طاقت اشکای تورو ندارم مراقب خودت باش تا برگردم بریم بیرون دور بزنیم عشقم،فعلا یاعلی عزیزم❤️❤️❤️
میدونستم گوشیش خاموشه الان ولی باز پیام دادم:
+سلام همسرجانم صبحت بخیر،همین الان پیامت رو دیدم،منم عاشقتم عزیزترینم خیلی خیلی زیاد❤️توأم مراقب خودت باش عزیزم منتظرتم زود بیا دلم برات تنگ شده👫فعلا مهربونم❤️
لبخندی زدمو با خوشحالی از اتاق رفتم بیرون
...
ساعت نزدیکای اذان مغرب بود که هادی و امیر از سرکار اومدن
هادی مستقیم اومد خونه ی ما
سر و وضعش مثل همیشه مرتب بود چشماش مثل همیشه برق میزد و لبخند مثل همیشه روی لباش بود
با همون چهره ی آرومش نشسته بود روی کاناپه
سریع رفتم سمتش جلو پام بلند شد و با خوشحالی بوسه ای روی پیشونیم زد
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
@atre_khodaaa •[🦋]•
🍃🍃🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_شصتم
_سلام خانم خانما
+سلام عزیزم خسته نباشی
_سلامت باشی خانم
با صدای امیر برگشتم:
_به به عشق داداش چطوره کم پیدایی حاج خانم😜
پریدم بغلش و گفتم:
+سلاااام داداش جونم خوبی؟😍🙈
_شما بهتری عزیزدلم،پایه اید بعدازظهر بریم تجریش جیگر بخوریم بعد بریم امامزاده صالح؟؟
هادی نگاهی بمن کرد و گفت:
_هرچی خانمم بگه
امیر: اوهوع چه کارااا🤣😁
راحیل نگاهی به امیر انداخت و یه ابروشو انداخت بالا
امیر هول شد و گفت:
_خیلی ام کار خوبی میکنه خانم شما چی دستور میدین؟ بریم یا نریم؟🙈😁
راحیل جلوی خنده اش رو گرفته بود و گفت:
_بریم آقا اجازه مام دست شماست☺️
همه خندیدیم از دست شیرین کاریِ اینا😂
...
نماز مغرب رو خوندیم و راه افتادیم
توی راه من و هادی عقب نشستیم
امیر پشت فرمون و راحیل کنارش
کل مسیر دستم تو دستش بود،داشت عکسای گوشیشو بهم نشون میداد یهو گفتم:
+هادی بیا فیلم بگیریم یادگاری بمونه
_بگیر خانمم
دوربین رو روشن کردم و گرفتم رو هادی
+خب بگو..
_چی بگم خانم
+هرچی دلت میخواد
_خب...بسم الله الرحمن الرحیم ما الان تو راه امامزاده صالح هستیم جای امام زمانمون خالی نباشه ان شاءالله کنارمون باشن امشب ان شاءالله فرج مولامون زودتر اتفاق بیوفته به حق حضرت زینب(س)
+ان شاءالله..خب آقا هادی از خودت بگو
_خودم که...خاک پای شهدام زندگیم فدای اهل بیت،شما هم که عزیزدل منی خانم اینو یادت باشه😍
+قربونت برم عزیزم شمام عزیز منی😍
امیر همونجوری که رانندگی میکرد گفت:
_از مام بگیر خانم فیلم بردار
زد رو ترمز و برگشت سمت ما:
_خب...داری میگیری؟
+بله داداش صحبت کن
_بسم ربِّ الشهدا،سلام علیکم خدمت همه ی بینندگان و شنوندگان عزیز،اینجانب امیر آقا همسر راحیل خانم
+خب چه حسی داری الان؟
_والا از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون خیلی گشنمه الان😂
راحیل: امیییر خب چرا زودتر نگفتی
یه کیک از کیفش درآورد داد به امیر
امیر کیک رو نشون داد جلوی دوربین و گفت:
_ببین به این میگن زن زندگی...خیلی ماهی خانم
دوربین رو خاموش کردم و نگاهی به هادی انداختم
چشماشو بسته بود و تسبیح فیروزه ای رنگش دستش بود و زیر لب با خودش یه چیزی زمزمه میکرد
نگاهش کردم و گفتم:
+خوبی؟
_تو خوب باشی من عالی ام خانم...❤️
...
نیم ساعت بعد رسیدیم تجریش
ماشین رو توی پارکینگ امامزاده پارک کردیم و رفتیم داخل
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
@atre_khodaaa •[🦋]•
🍃🍃🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_شصتم_و_یکم
بعد از زیارت،نشستیم توی محوطه
دوربین گوشی رو درآوردم و گرفتم
رو به هادی
نگاهش افتاد به دوربین خندید
گفتم:
+نخند حرف بزن برام🙊
_چی بگم خانم
+هرچه میخواهد دل تنگت بگو آقا
_ما شمارو خیلی دوست داریم زینب خانم اینو یادتون باشه شما خیلی عزیزی برا من خیلی زیاد😍
+چه حسی داری الان
_انگار رو ابرام،حس خوشبختی،کنار تو بودن حالمو خوب میکنه خانم
یه دفعه امیر با سرعت اومد کنار هادی نشست
_آبجی خانم تنها تنها؟ از ما نمیگیری؟
+چرااا داداش کی میگه نمیگیرم
_خب چی بگم
راحیل: احساستو بگو
امیر: احساسم به تو که گفتنی نیست خانمم
من: اووووو کی میره این همه راهووو😂
راحیل: حسود نباشیم☺️😂
دوربین رو گرفتم سمت هادی چشمکی زد بهم قند تو دلم آب شد
بعد از زیارت و یه کم فیلمی که گرفتیم رفتیم سمت بازار تجریش من از یه تسبیحِ مرواریدی صورتی خیلی خوشم اومد داشتم همینجوری نگاهش میکردم که یهو هادی از فروشنده پرسید:
_آقا این تسبیح رو لطف میکنین
نگاهی بهش کردم و گفتم:
+هادی؟نمیخواد بگیری
_عه خانم؟ دوس دارم بگیرم برات باهاش ذکر بگی شمام که صورتی دوس داری پس میگیرم😍
لبخندی زدم و تشکر کردم
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
@atre_khodaaa •[🦋]•
🍃🍃🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
بسم ربِّ الشهدا
#رویای_صادقه
#قسمت_شصت_و_دوم
فردا صبح با صدای زنگ تلفن از خواب پریدم
با دیدنِ اسم هادی خواب از سرم پرید
امروز بعدازظهر قرار اعزام شن
با خوشحالی گوشیو جواب دادم:
+سلام عزیزممم😍
_سلام خانم ظهر شما بخیر☺️
+عه وا مگه ساعت چنده؟؟
_یه رب دیگه اذانه🤣
+عه وااااا😃
_یه خبر خوب دارم یه خبر بد اول کدومو بگم؟هرچند که خبری که برا تو خوبه حال منو گرفته..
+خبر خوبو بگووو😍
_اعزاممون دو هفته عقب افتاده
+وااااااااای واقعااا؟😍😍😍
_آره
+خب خدارووووشکر حالا خبر بدت چیه؟😥
_قرار این هفته بریم مشهد برای دوره های عقیدتی اونم فقط خودم و امیر
+آها..خب..برو بسلامت عزیزم
_ناراحت شدی؟
+نه برای چی؟ کار دیگه...
_الهی قربونت برم عزیزم،ان شاءالله برگردم جبران میکنم برات خیلی اذیت میشی میدونم ببخشید اگه کم پیشتم
+اصلا اذیت نمیشم اینو مطمئن باش خدا خودش هوامو داره
_اون که صددرصد تو خدا رو داری حضرت زینب (س) رو داری خانم
+بله...کی بیام ساکتو جمع کنیم آقا؟
_ای جااان شما هر وقت دوس داری بیا خانم
+پس الان راه میوفتم میام😍
_بیا خانمم قبلش یه چیزی بخور تا ضعف نکنی تا اینجا
+چشم...
...
+هادی این پیرهن سرمه ای رو گذاشتم برات خوبه؟ یا اون قهوه ای روشنه رو بذارم؟
_خوبه خانم همون،مگه میخوام برم مهمونی🤣
+آخه این کثیف بشه چی میپوشی پس یکی دیگه میذارم برات یه هفته اونجایی آقااااا
_باشه عزیزم این شما این وسایلا هرچی میخوای بذار🤣
+چشممم😍
🍃🍃🍃
ادامہ دارد..🍃
نویسنده: #راحیل_میم
#کپے_فقط با ذکر #نامِ_نویسنده و #لینک_کانال
@atre_khodaaa •[🦋]•
🍃🍃🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
#بہوقٺشعر🕰
چه قدر #زخم که با یک نسیم وا میشد
نسیم آمد و بر نیزه شد #شکوفا سر
💔
#عقیله غصه و درد و گلایه را به که گفت
به چوب، چوب محمل؛ نه با زبان، با #سر
💔
دلم هوای #حرم کرده است میدانی
دلم #هوای دو رکعت نماز بالا سر
👤 #سيد_حميد_رضا_برقعي🍂
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
15336246132205mp3_100_3.mp3
10.43M
#پیشنهاد_دانلود 🎧
اَناَ قَد حُرِمْتُ مِنَ الاَربَعین
😭😭😭
من از اربعین محروم شدم!
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چشماتو ببند ! ✨
خیال کن که با زائرایی ! 👥
خیال کن الان کربلایی ! ♥️
وقت عاشقی ،،، 💗
تو هم اونجایی 💭
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
|• #بـهطراوتــِمهتابــ 🌱
دل خوش
☔️
سيري چند ...؟!
👤 سهراب سپهری🍃
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya
💌خودت را قربانی چیزی کن که بیارزد
✓•°|پِیٰامِمَعْنَوی|°•✓
❣️اینجا صحبت #عشق درمیان است.
•┈•✾•┈•join•┈•✾•┈•
@p_bache_mazhabiya