#طور_سینا_یا_سینین_پاسخی_به_ملحد
🤔#پرسش
❔ايرادات ادبى قرآن در سوره تين
قرآن یک بار در آیه ۲۰ از سوره مومنون, واژهی طور سینا را به کار برده است:
وَشَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْنَاءَ تَنْبُتُ بِالدُّهْنِ وَصِبْغٍ لِلْآكِلِينَ
#ترجمه: و از طور سينا درختى برمى آيد كه روغن و نان خورشى براى خورندگان است.
اما برای اینکه این کلمه با کلمات تین و امین, سجع داشته باشد، به جای کلمه سینا, از کلمه سینین, استفاده شده است که از نظر ادبی کاملا اشتباه است
در واقع چیزی به نام طور سینین وجود ندارد و تنها برای رعایت قافیه این کلمه به کار رفته و صد البته مفسرین قرآن نیز در اینباره دچار تناقض های شدیدی شده اند
💠#پاسخ💠
❕«سينين» در لغت به معناى «كثير الخير و البركة » « پر خير و بركت» است، «سينا» و «سينين» كه به عنوان وصف كوه طور به كاربرده مى شود هر دو به يك معناست.
📚المحکم و المحیط الاعظم ، ج 8 ص 580
👌 و علّت اينكه كوه طور را «سينين» یا « سینا » ناميده اند، امور مختلفى ذكر شده است، از جمله ؛
1⃣ با توجّه به اينكه در آن مكان مقدّس بر حضرت موسى عليه السلام وحى نازل مى شد آنجا را پر خير و بركت ها ، ناميدند. و روشن است كه وحى با بركت تر از هر چيزى است.
2⃣كوه طور مملوّ از درختان است، به گونه اى كه درختان سطح اين كوه را پوشانيده اند؛ بدين جهت كوهی با بركت های زیادی ، است.
3⃣ از آنجا كه درختان موجود در كوه طور همگى درختان ميوه بوده، بنابراين آن مكان را «طور سينا» یا « طور سینین » و كوه پر خير و بركتها دانسته اند.
❕نتيجه اينكه سينين به معناى پر خير و بركت است، و علّت آن يكى از امور سه گانه فوق است.
📚سوگندهای پربار قرآن ، مکارم شیرازی ، 212
👌بر این اساس ، مرحوم محمد هادی معرفت ، به اشکال ملحد به زیبایی پاسخ داده و می گوید ؛
«يكى ديگر از پندارهاى هاشم العربى اين است كه ساختار آيه «وَ طُورِ سِينِينَ» نادرست است؛ زيرا براى مراعات «روىّ»، واژه سينين را به كار برده كه درستِ آن «سيناء» است؛ همان گونه كه در آيه «وَ شَجَرَةً تَخْرُجُ مِنْ طُورِ سَيْناءَ» ( مومنون 20 ) آمده است.
❕اين سخن حاكى از جهل و ناآگاهى وى نسبت به كاربرد اين دو واژه در تورات است؛ زيرا بنى اسرائيل پس از عبور از درياى سرخ و مناطق «شور» و «ايليم» به طرف صحرايى به نام «سين» رفتند كه به كوه سينا منتهى مى شد.
👌در سفر خروج چنين آمده است ؛ «پس تمامى جماعت بنى اسرائيل از ايليم كوچ كرده به صحراى «سين» كه ميان ايليم و سيناست، ... رسيدند».
📚سفر خروج باب 16 شماره 1
❕«سينا» (به كسرِ سين) نام كوه «حوريب» ( قاموس کتاب مقدس ، ص 498 ماده سیناء ) است كه از آن به سينيم نيز تعبير شده است؛ همان گونه كه اين منطقه نيز سينا ناميده شده است.
📚سفر خروج، باب 19، شماره 1- 3 ؛ «و در ماه سيّم از بيرون آمدن بنى اسرائيل از سرزمين در همان روز به صحراى سينا آمدند ... و در آنجا در مقابل كوه فرود آمدند». نيز ر. ك: همان، شماره 18: «و در پايان كوه ايستادند و تمامى كوه سينا را دود فرا گرفت؛ زيرا خداوند در آتش بر آن نزول كرد» (كتاب مقدس، ص 114).
❕وجه تسميه سينيم، برخاسته از عظمت كوه سيناست كه در آن منطقه قرار دارد. در سفر اشعيا چنين آمده است: «اينك بعضى از جاى دور خواهند آمد و بعضى از شمال و از مغرب و بعض از ديار سينيم»
📚سفر اشعيا، باب 49، شماره 12. كتاب مقدس، 1070.
❕جيمز هاكس مى نويسد ؛ «برخى ديگر ... آن را اسم دشت سين و سينا دانسته اند. گويند لفظ سينيم با الفاظ مرقوم [در كتاب] مناسبت كلّى دارد».
📚قاموس کتاب مقدس ص 504
❕همانطور كه ملاحظه شد، لفظ «سينين» معرّب «سَيْناء» (به فتح سين) و «سينين» با قلب ميم به نون، در قرآن به كار رفته است؛ زيرا عرب را رسم بر اين است كه «ميم» را به «نون» تبديل مى كنند.
👌بدين ترتيب روشن شد كه برداشت اين مستشكل، پندارى بيش نيست.
❕ بيفزايم كه به احتمال زياد «سينيم» جمع «سين» است؛ زيرا واژه ها در زبان عبرى با «ياء» و «ميم» جمع بسته مى شود؛ مانند «جَمَليم»، «حَمُوريم» و «رَكْبيم» كه به ترتيب جمع «جَمَل»، «حَمُور» و «رَكْب» است.
📚ر.ک: الرحله المدرسیه ج 1 ص 74 _ 75
👌ليكن قرآن واژه «سين» را براساس قواعد زبان عربى، با «ياء» و «نون» جمع بسته است و بدين ترتيب، بى آنكه نيازى به تكلّف باشد، آرايه «روىّ» مراعات شده است؛ مطلبى كه بر به اصطلاح مستشكل، گران آمده بود. ناگفته نگذارم كه نمونه هاى اين كاربرد، فراوان است، امّا برخى، جاهلانه آنها را به عنوان كاستى ادب قرآنى مى پندارند .
📚التمهید فی علوم القرآن ، ج 7 ص 405 _ شبهات و ردود حول القرآن الکریم ، ص 379
#پرسمان_اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
چطور میشود که بگوییم جهان بطور خودکار و اتوماتیک فعالیت میکند مثل اینکه خدا جهان را ساخته بعد دیگر کاری به کار جهان هستی ندارد و دیگر ربوبیت ندارد بالاسر جهان مثل ساعت ساز ساعت را ساخته و ساعت خودش کار میکند؟
🗯پاسخ:
❗️این که بگوییم خداوند عالم را افریده است سپس آن را به حال خود رها کرده است از دو جهت ( نقل و عقل) دارای اشکال است
🔴جهت نقل:
🗯در بینش اسلامی خداوند اداره کننده و مربی و نظام بخش عالم هستی معرفی شده است چنان که می فرماید:
« الله رب شما و رب پدرانتان می باشد»
📓صافات 146
🗯وفرمود:
« بگو ایا غیر از خدا رب دیگری را بطلبم در حالی که او پرودگار همه چیز است»
📓انعام 164
❗️در روایات نیز خداوند چنین معرفی شده است:
« خداوند رب آسمانهای هفت گانه و زمین های هفت گانه و رب عرش عظیم ...می باشد»
📚الکافی ج2 ص514
🗯جهت دیدن سایر ایات در ربوبیت خداوند رجوع شود به:
📚فرهنگ قرآن،ج12 ص375
🗯 جهت دیدن سایر روایات در توحید ربوبی رجوع شود به :
📚بحار الانوار ج3 ص198 باب 6
🔷به مقتضای ادله نقلی در ربوبیت و تدبیر خداوند برای عالم هستی روشن می شود قول به این که خداوند عالم را پس از افرینش به حال خود رها کرده است سخنی بی دلیل و خلاف ایات و روایات فراوان است
🔴جهت عقل:
🗯در مباحث اثبات وجود خداوند در پاسخ های گذشته روشن شد که ملاک نیازمندی معلول به علت ،همان نیازمندی ذاتی او می باشد .به این معنی که وجودش از ذات خودش سرچشمه نمی گیرد .
❗️این نیازمندی ذاتی چه در حالت حدوث و چه در حالت بقا در او موجود است .این که بگوییم موجود ممکن تنها در حدوث نیازمند واجب است و در بقای وادامه حیاتش نیازمندی ندارد تخصیص این قاعده عقلی است که می گوید:
« هر موجود ممکنی تا زمانی که وجودش از ذات خودش نمی باشد محتاج به علت است »
❗️واین احتیاج چه در حالت حدوث موجود است و چه در حالت بقائ
📚الالهیات،علامه سبحانی،ج 2 ص329
❗️در مثال ساعت هم که شما مثال زدید که ساعت پس از ساخته شدن خودش کار می کند و دیگر نیاز به علت ندارد نیز باید بگوییم این مثال مثالی سفسطه آمیز است
🗯ساعت هم در اغاز خود نیاز به علت دارد و هم در ادامه عمر خود برای اغاز وجود خود محتاج سازنده است ولی در ادامه وجود از خاصیت مواد ساختمانی خود مدد می گیرد یعنی استحکام فلزات به کار برده شده به آن اجازه ادامه عمر می دهد و لذا با تفاوت مواد ساختمانی آن مقدار عمر ساعت کاملا فرق می کند و این دلیل روشنی است بر این که هم اغاز وجود یک چیز علت می خواهد و هم ادامه آن
🔴از انچه گفتیم نتیجه می گیریم که همان طور که حدوث و پیدایش یک چیز علت می خواهد ادامه و بقای آن هم علت می خواهد و اگر کسی نیاز به علت را در ادامه حیات انکار کند قانون علیت را انکار کرده است
🗯نتیجه انکه:
❗️جهان ممکن الوجود است نه واجب الوجود بنا براین ممکن الوجود در اغاز و ادامه حیاتش محتاج به واجب الوجود است و اگر در ادامه حیات بی نیاز شود باید واجب الوجود باشد در حالی که محال است ممکن الوجود تبدیل به واجب الوجود شود
📚پاسخ به پرسش های مذهبی،ایات عظام سبحانی و مکارم،ص95
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
نظرتون در مورد اینکه برخی سگ نگه میدارن چیه .استدلال می کنن که اصحاب کهف هم سگ داشتن و تو قران امده یا تو قران صید سگ رو حلال میدونه پس سگ چگونه نجس است
♦️پاسخ
❗️درباره نکوهش نگه داری سگ در خانه روایات متعددی در منابع روایی ما امده است
🗯امام صادق فرمود:
« زشت و ناپسند است که در خانه مسلمان سگ باشد»
📚الکافی ج6 ص552
🔵پیامبر گرامی فرمود:
« خانه ای که مجسمه یا سگ یا جنب در آن باشند فرشتگان داخل نمیشوند»
📚مستدرک الوسائل ج3 ص453
🗯امیر مومنان فرمود:
« از نزدیک شدن به سگ بپرهیزید»
📚تحف العقول ص115
🗯امام صادق فرمود:
« هر کس سگی را در خانه نگه داری کند هر روزه از ثواب اعمال صاحب آن سگ کم میشود»
📚الکافی ج6 ص552
🗯بی شک نهی از نگه داری این حیوان در محیط زندگی و نهی از نزدیک شدن به ان برای الوده بودن ان و زمینه انتقال برخی میکروب ها و نجس بودن ان از نظر حکم فقهی است
❗️اما در مورد سگ اصحاب کهف:
🗯گفته اند که ان سگ یا سگ صید انها بوده و یا سگ نگهبان چوپانی بوده است که در وسط راه اصحاب کهف به او برخوردند و هنگامی که چوپان انها را شناخت حیوانات را رو به سوی ابادی روانه کرد و خود با انان همراه شد سگ چوپان نیز دست از دامنشان بر نداشت و با انان همراه شد
📚تفسیر نمونه ج12 ص370
🗯توجه به این نکته لازم است:
🔶داشتن سگ اموزش دیده که از آن برای اهدافی مانند نگهبانی مزارع ،کارخانه،گله و یا شکار استفاده میشود در صورتی که نظافت و طهارت و بهداشت درباره انها مراعات شود و طبق روایات محیط نگه داری ان با وسائل زندگی امیخته نباشد از نظر احکام اسلام اشکال ندارد
📚الکافی ج6 ص552
🔵امیر مومنان فرمود:
« در سگ خیری نیست مگر در سگ شکاری و سگ همراه گله»
📚همان مدرک
🗯از اینجا فلسفه همراه بودن سگ با اصحاب کهف و عدم منافات این مساله با احکام اسلام روشن میشود که ان سگ یا شکاری ویا سگ صید بوده و بودن این نوع از سگ با انسان با رعایت شرایطی از نظر احکام اسلام اشکال ندارد و نیز بدست می اید که افراد نمیتوانند بر این مساله در مورد عدم نجاست سگ و حضور سگ در خانه و کاشانه استدلال کنند
🗯اما در مورد ایه ای که صید سگ را حلال می داند
📓مائده 4
❗️آیه تنها در بیان حلیت یا حرمت حیوان صید شده توسط سگ است و در مقام بیان نجاست یا پاکی آن حیوان صید شده توسط سگ نیست( دقت کنید)
🗯خداوند می گوید صید سگ شکاری حلال است اما این که این آن محلی از بدن حیوان که با دندان های سگ اصابت داشته نجس هم است یا نیست و بدون شستن انجا میتوان از ان استفاده کرد یا خیر ایه از این مساله صحبت نمی کند .
❗️به مقتضای ادله نجاست سگ باید محلی از صید که با دندان های سگ اصابت داشته شسته شود انگاه از آن استفاده شود و نمی توان از این ایه در مورد عدم نجاست سگ استدلال کرد چون ایه تنها در مقام بیان حلیت این صید است
🔵پرسمان اعتقادی
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
لطفا پاسخ دهید کانال های ضد دین می گوید از دید یک مسلمان زندگی دنیا یعنی هیچ و پوچ زیرا در قران دنیا را وسیله سرگرمی و بازیچه ( عنکبوت 64) مایه غرور وغفلت ( حدید20) متاع فانی ( نسائ 94) و...معرفی میکند
🗯پاسخ:
❗️پاسخ این سوال و اشکال را از خود قران می توان یافت .چرا که انجا که از دنیا و مواهبش نکوهش می کند کسانی را می گوید که زندگی دنیا تنها هدفشان است چنان که فرمود:
« کسانی که جز زندگی دنیا را نخواهند»
📓نجم29
❗️وفرمود:
«ایا راضی شده اید که زندگی دنیا را برای اخرت بپذیرید»
📓توبه38
❗️اما اگر از دنیا به عنوان وسیله ای برای رسیدن به تکامل و سعادت معنوی مورد بهره برداری قرار گرفته شود دنیا و زندگی دنیوی دارای ارزش می باشد.
🗯لذا در برخی از ایات قران از مال دنیا به عنوان « خیر» یاد شده است
📓بقره 180
🗯ودر بسیاری از ایات مواهب مادی تحت عنوان فضل خدا امده است
📓جمعه 10
🗯وفرمود:
« همه نعمت های روی زمین را برای شما افریده است»
📓بقره 29
❗️در روایتی امده است که فردی امد نزد امام صادق و شکایت کرد که ما دنبال دنیا هستیم و می ترسیم دنیا پرست شده باشیم امام پاسخ داد:
🔷با ثروت دنیا می خواهی چه انجام دهی؟
❗️گفت: می خواهم هزینه خود و خانواده ام را تهیه کنم ،به خویشاوندانم کمک کنم ،در راه خدا انفاق کنم،حج و عمره بجا اورم
🗯امام فرمود:
« این دنیا طلبی نیست این طلب اخرت است»
📚الکافی ج5 ص72
🗯امام باقر فرمود:
« دنیا کمک خوبی است برای رسیدن به اخرت»
📚همان مدرک ص73
❗️امام صادق فرمود:
« ( برای زندگی در دنیا تلاش کنید) و سربار دیگران نباشید»
📚همان مدرک ص72
🗯وفرمود:
« از خداوند بی نیازی در دنیا را بخواهید»
📚وسائل الشیعه ج17 ص33
🗯وفرمود:
« جمع کردن و طلب رزق حلال را ترک نکن( دنیا را ترک نکنید) چرا که دنیا یار تو بر دینت می باشد»
📚امالی طوسی،ج1 ص195
🔷وفرمود:
« جوری در دنیا زندگی کن و برای دنیایت تلاش کن که گویی برای همیشه در آن می مانی»
📚الفقیه،ج3 ص156
🔴روایت در لزوم توجه کردن به دنیا و زندگی دنیوی و کسب حلال در دنیا از دید اسلام فراوان است که جهت اگاهی بیشتر رجوع شود به کتاب:
📚وسائل الشیعه،ج7 ص29 باب6 وص76 باب28
📚مستدرک الوسائل ج13 ص15 باب5 وص58 باب 24 و ...
🔷خلاصه:
❗️اگر به دنیا به عنوان یک هدف و نه وسیله مورد توجه قرار گیرد و از ارزش های معنوی و انسانی بریده شود که طبیعتا در این هنگام مایه غرور و غفلت و طغیان و سرکشی و ظلم و بیدادگری خواهد بود در خور هر گونه مذمت و نکوهش است .اما اگر به عنوان وسیله برای رسیدن به سعادت مورد بهره برداری قرار گیرد قابل تحسین خواهد بود
📚تفسیر نمونه،ج16 ص174
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
در نهج البلاغه در نامهای که حضرت علی برای معاویه نوشته شده چنین آمده است (نامه شماره 6): این مردمى که با ابو بکر و عمر و عثمان بیعت کرده بودند، به همان شیوه با من بیعت کردند. پس آنرا که حاضر است، نرسد که دیگرى را اختیار کند و آنرا که غایب بوده است نرسد که آنچه حاضران پذیرفتهاند نپذیرد. شورا از آن مهاجران و انصار است. اگر آنان بر مردى هم رأى شدند و او را امام خواندند، کارشان براى خشنودى خدا بوده است، و اگر کسى از فرمان شورا بیرون آمد و بر آن عیب گرفت یا بدعتى نهاد باید او را به جمعى که از آن بیرون شده است باز آورند. اگر سر بر تافت با او پیکار کنند؛ زیرا راهى را برگزیده که خلاف راه مؤمنان است و خدا نیز در گردن او کند، گناه آنچه را خود متولى آن شده است ".
⁉️ایا این سخنان سیدنا علی دال بر مشروعیت بیعت و شوری در امامت نمی باشد بر خلاف انچه شیعه ادعا می کند؟
🔷پاسخ:
❗️احتجاج حضرت علی با معاويه از باب الزام بوده است به این بیان :
1⃣آنچه كه مسلم است، امام در اين نامه در مقام بيان يك قاعده كلى كلامى نيست؛ بلكه در مقام احتجاج با دشمن عنودى است كه معتقد به مشروعيت خلافت خلفاء از طريق بيعت مهاجرين و انصار بود؛ يعنى از باب استدلال به خصم از راه عقايد و افكار و اعمال خود اوست، كه از آن به عنوان «وجادلهم بالتی هي أحسن» تعبير مى شود.
❗️به عبارت ديگر، حضرت امير به معاويه كه از طرف عمر و عثمان استاندار و حاكم شام بود، و آن دو را خليفه مشروع مى دانست خطاب كرده و میفرمايد:
❗️اگر از نظر تو معيار مشروعيت خلافت آنان، اجتماع مهاجرين و انصار بود، همان معيار در خلافت من نيز وجود دارد.
🗯ایت العظمی مکارم شیرازی در تفسیر خطبه چنین می اورد:
« امام در اینجا نه به مساله غدیر اشاره می کند و نه به وصیت پیامبر و روایات بسیاری که سند روشنی بر امامت اوست .زیرا معاویه می توانست با این کار از کنار آن بگذرد.ولی مساله خلافت خلفای پیشین چیزی نبود که بتواند آن را انکار کند.در واقع استدلال امام به اصطلاح جدلی است که مسلمات طرف مقابل را می گیرد و با آن بر ضد وی استدلال می کند و در اینجا معاویه که خود را از طرفداران خلفای پیشین می دانست نمی توانست چگونگی گزینش انها را برای خلافت انکار کند .
🗯همیشه باید مخاطبین را در نظر گرفت .زیرا اعتقادات مخاطب در نحوه بیان مسائل تاثیر دارد.امام باید در برابر معاویه به دلیلی استدلال کند که او نتواند در برابر ان سخن بگوید و راه انکار را بپوید و ان مساله شوری است .شورایی که خلفای پیشین بر اساس آن انتخاب شدند همان کسانی که معاویه از جانب انها به خلافت شام منصوب شد .
👌این همان چیزی است که در علم منطق از آن به فن جدل تعبیر می شود و ان اینکه مسلمات خصم را بگیرند و با ان بر ضد او استدلال کنند هر چند مسلمات خصم از سوی گوینده پذیرفته نشده باشد.
❗️مثل اینکه ما با تورات و انجیل کنونی در برابر یهود و نصاری استدلال می کنیم و می گوییم مطابق فلان فصل و فلان ایه شما چنین می گویید و بنابراین طبق عقیده خودتان محکوم هستید .
🗯در قران نیز گونه هایی بر این مطلب می توان پیدا کرد از جمله در داستان حضرت ابراهیم هنگامی که در برابر ستاره پرستان،ماه پرستان،و افتاب پرستان قرار گرفت با جمله « هذا ربی» یا « هذا ربی هذا اکبر» (انعام 78-77) مسلمات انها را پذیرفت اما هنگامی که همگی افول کردند و افول و غروب انها دلیل بر حادث بودن انها بود انها را محکوم ساخت»
📚شرح نهج البلاغه،ج9 ص83
2⃣ از آنجا كه قصد مؤلف نهج البلاغه، نقل بخشهاى بليغ سخنان حضرت بوده؛ از اين رو، بخشى از اين نامه را نقل نكرده و ديگر مؤلفان؛ همانند نصر بن مزاحم اين نامه را به صورت مبسوط نقل كردهاند و نكاتى در نقل آنان هست كه نشاندهنده حقيقت ياد شده است.
❗️در آغاز نامه آمده است:
« بیعت من در مدینه تو را مجاب به اطاعت از من می کند اگر چه تو در شام باشی ( طبق عقاید خودت که بیعت و شوری را در خلافت مشروع می دانی)»
📚کتاب صفین،ص29
🗯این بیان امام کاملا نشان دهنده این است که قصد امام آن بوده است که خلافت خود را طبق عقاید معاویه اثبات کند و اورا مجاب به اطاعت کند
📚رسائل و مقالات،علامه سبحانی ج3 ص636
3⃣امام در سایر خطب نهج البلاغه بارها تصریح به خلافت الهی خود و اهل بیت کرده اند که جهت اگاهی رجوع شود به خطبه های:1-2-144-97-120-93 و ...
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
ایا کعبه بالاتر است یا کربلا ؟ وهابیت این مساله را بر شیعه ایراد می گیرند که انان مکان دیگری را بر کعبه خانه خداوند برتری می دهند
🔷پاسخ:
❗️در روایات ما امده است که کربلا بر کعبه شرافت و برتری دارد.
🗯امام سجاد فرمود:
«خداوند متعال بیست و چهار هزار سال قبل از اینکه زمین کعبه را خلق کند و آنرا حرم قرار دهد، زمین کربلا را آفرید و آنرا حرم امن و مبارک گردانید، و هرگاه خداوند بخواهد کره زمین را لرزانده و حرکتش دهد (شاید کنایه از قیامت باشد) زمین کربلا را همراه تربتش در حالىکه نورانى و شفاف هست بالا برده و آنرا در برترین باغهاى بهشت قرار داده و بهترین جای سکونت قرار میدهد و در آنجا کسی غیر از انبیای مرسل یا پیامبران اولو العزم سکونت نکنند. این زمین در میان باغهاى بهشت میدرخشد همانگونه که ستاره درخشنده بین ستارگان نورافشانى مینماید، نور این زمین چشمهاى اهل بهشت را تار میکند و با صدایى بلند میگوید: من زمین مقدس و طیب و پاکیزه و مبارکى هستم که سید الشهداء و سرور جوانان اهل بهشت را در خود دارم».
📚کامل الزیارات ص268
📚وسائل الشیعه ،ج14 ص515
🗯امام صادق فرمود:
«زمین کعبه در مقام فخر بر مکانهای دیگر گفت: کدام زمین مانند من است، در حالیکه خداوند خانهاش را بر پشت من بنا کرده و مردم از هر راه دورى متوجه من میشوند، و حرم خدا و سرزمین امن قرار داده شدهام؟ خداوند متعال به سویش وحى کرد و فرمود: بس کن و آرام بگیر به عزّت و جلال خودم قسم آنچه را که تو براى خود فضیلت میدانى در قیاس با فضیلتى که به زمین کربلا بخشیدهام، همچون قطرهاى است نسبت به آب دریا که سوزنى را در آن فرو برند و آن قطره را با خود بردارد، و اساسا اگر خاک کربلا نبود این فضیلت براى تو نبود و نیز اگر نبود آنچه که این خاک آنرا در بردارد تو را نمیآفریدم و خانهای را که تو به آن افتخار میکنى خلق نمیکردم. بنابراین، آرام بگیر و ساکت باش و متواضع و خوار و نرم باش و نسبت به زمین کربلا، غرور و خودبزرگبینی و سرکشی از خود نشان مده و اگر چنین کنی تو را فرو برده و در آتش جهنّم قرارت میدهم»
📚کامل الزیارات،ص267
📚وسائل الشیعه،ج14 ص514
❗️لذا در روایات ما ثواب زیارت کربلا چندین برابر انجام حج مستحبی اعلام شده است
📚بحار الانوار ج98 ص28 باب 5
🔶البته شکی در عظمت و شرافت کعبه نیست در این باره روایات فراوانی در مجامع روایی ما امده است
📚وسائل الشیعه،ج13 ص236 باب18
🗯باید توجه کرد که تمام موارد فوق در برتری کربلا بر کعبه کاملا توجیه پذیر است، زیرا اگر نبود شهادت امام حسین در کربلا، امروز نه از طواف خبری بود، نه از کعبه و نه از اسلام
🗯از سوی دیگر باید توجه کرد که روح و حقیقت حج ولایت است .وحجی که با ولایت پیوند نخورد حج حقیقی نیست بلکه حج جاهلی می باشد .چنان که امام باقر فرمود:
« مردم مامور شده اند تا به سراغ این سنگ ها بیایند و طوافشان کنند .سپس نزد ما بیایند و دوستی خود را به ما اعلام و یاریشان را بر ما عرضه کنند»
📚الکافی ج4 ص549
❗️چرا که قوام و بقا و عظمت کعبه به ولی خدا می باشد و با ولایت امام است که احکام شرعی از جمله احکام حج دانسته میشود چرا که امام مبین شریعت نبوی است
📚سلفی گری،رضوانی،ص557
⁉️ما از وهابیت می پرسیم شما که این قدر بر ما در مورد روایات بالا اشکال می گیرید چگونه است که می گویید:
🗯« کسی که قبر احمد بن حنبل و بشر حافی را زیارت کند در قیامت پاداش یک حج و عمره برای او است»
📚نزهه المجالس،ج2 ص471
❗️ویا نقل می کنید که حجره پیامبر بر کعبه برتری دارد
📚بدائع الفوائد،ج3 ص655
❗️ومی گویید مدینه بر مکه برتری دارد
📚فضائل المدینه،ج1 ص23
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
ایا اسلام با شادی کردن مخالف است.قران می گوید باید کم بخندند و زیاد گریه کنند( توبه 82) و یا می گوید:« خداوند شادی کنندگان را دوست ندارد»( قصص76) این اشکالاتی بود که یکی از ملحدین برام مطرح کرد
🔷پاسخ:
❗️اسلام با شادی کردن مخالف نمیباشد بلکه فراوان به پیروان خود توصیه می کند که شادی کردن و مزاح کردن را نیز فراموش نکنند.
🗯امام صادق فرمود:
« هیچ مومنی نیست مگر انکه باید اهل مزاح کردن و شادی کردن باشد»
📚الکافی ج2 ص663
🗯در روایت دیگر از امام کاظم سوال شد:
❗️انسان در میان گروهی است در این بین کلامی به میان می اید و مزاح می کنند و می خندند ایا این کار استباه است؟
🗯امام فرمود: خیر .اعرابی نزد پیامبر می امد و با او شوخی می کرد و پیامبر می خندید به گونه ای که پیامبر هر موقع غمگین می شد می فرمود کاش اعرابی اینجا بود ( وما را به خنده می اورد)»
📚الکافی ج2 ص663
❗️امام صادق به یکی از یاران فرمود:
« مزاح کردن و شوخی کردن بین شما چگونه است
🔷گفت کم
🗯امام فرمود: چنین نکنید بلکه مزاح و شوخی کنید چرا که مزاح کردن از حسن خلق است و شما با این کار برادرت را شاد می کنی»
📚وسائل الشیعه،ج12 ص113
🗯امام باقر فرمود:
« تبسم و خنده مومن در برابر برادرش حسنه ای برای اوست .کسی که خدا برای او حسنه بنویسد او را عذاب نمی کند»
📚مصادقه الاخوان،ص52
❗️ویا فرمود:
« پیامبر مزاح و شوخی می کرد اما جز حق نمی گفت»
📚مناقب ابن شهر اشوب،ج1 ص147
🗯در این باره روایات فراوانی امده است که جهت اگاهی رجوع شود:
📚مستدرک الوسائل،ج8 ص407 باب66
🗯اما پاسخ از ایات مورد استناد شما:
🔶ایه اول:
❗️کسانى که آیه شریفه را چنین معنا کرده اند در حقیقت توجه به صدر و ذیل آن نکرده اند، آیه مزبور در سوره «توبه» در ضمن آیاتى است که درباره منافقان و متخلّفان از دستور جهاد اسلامى گفتگو مى کند و پیش از آن این آیه است:
❗️«بازماندگان از «جنگ تبوک» از مخالفت با رسول خدا خوشحال شدند و کراهت داشتند که با اموال و جانهاى خود در راه خدا جهاد کنند و (به یکدیگر و به مؤمنان) گفتند: در این گرما، (به سوى میدان) حرکت نکنید! (به آنان) بگو: آتش دوزخ از این هم گرمتر است اگر مى دانستید»
❗️ بلافاصله بعد از این آیه مى فرماید: «از این رو آنها باید کمتر بخندند و بسیار بگریند (چرا که آتش جهنّم در انتظارشان است) این، جزاى کارهایى است که انجام مى دادند»
🗯خلاصه، ذیل آیه و آیات قبل و بعد از آن و همچنین شروع جمله «فَلیَضحکوا»با کلمه «فاء» که براى تفریع است، همگى بخوبى روشن مى سازد که آیه، مربوط به وضع منافقان و متخلفان از دستور جهاد است و به هیچ وجه امر و دستورى در این آیه به عموم مردم وجود ندارد و این که در ذیل آیه فرموده: «این عمل گریه بسیار و خنده کم براى کیفر کارهاى آنهاست» اشاره به این است که اگر آنها بدانند چه مجازاتهایى در پیش دارند، گریه بسیار و خنده کمتر خواهند کرد و از غم و اندوه، آنى راحت نخواهند شد.
📚پاسخ به پرسش های مذهبی،ایات عظام مکارم و سبحانی،ص568
❗️اما ایه دوم:
🗯خداوند آن نشاط و شادی را ناپسند می داند که از روی مستی و غرور و تکبر بوده که سبب ساز غفلت انسان از خداوند و اخرت است چرا که ایه در مورد قارون مرد هم عصر حضرت موسی است .کسی که مظهر ثروت امیخته با کبر و غرور وطغیان بوده است .
❗️«فرحین» «در ایه ان الله لا یحب الفرحین «در ایه جمع « فرح» به معنی کسی است که بر اثر بدست اوردن چیزی مغرور و متکبر شده و از باده پیروزی سرمست می باشد و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
❗️خداوند این چنین افراد متکبر و مغرور را که از سر تکبر و غرور و مخالفت با پرودگار سرمست و شاد بوده اند را دوست نمی دارد
📚تفسیر نمونه،ج16 ص154
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
من به وجود خدا ایمان دارم اما نمیدونم واقعا خدا یکی است یا خدایان متعدد وجود دارن لطفا یگانگی خدا را برام ثابت کنید
🔷پاسخ:
❗️برای توحید خداوند دلایل زیادی آورده اند که به چند دلیل اشاره میشود:
1⃣دلیل فطری:
🗯فطرت و نهاد هر انسانی گواهی میدهد قدرتی مافوق همه قدرت ها جود دارد. توجه به این قدرت در لحظات حسّاس و سخت روی میدهد. انسان در حال غرق شدن کسی را میخواند که تنها تکیه گاه، و قدرت نجات دهنده اوست که همان خدای یگانه است. اگر در هواپیما اختلالی پیدا شود همگی دست به دعا و تضرّع بر میدارند و به عبارت دیگر در مشکلات و گرفتاریها و ناملایمات در زمانی که کارد به استخوان ما میرسد، در شرایطی که تمام درهای عالم اسباب به روی ما بسته میشود آهنگ توحید را در ژرفای وجود خود میشنویم که ما را به سوی (مبدأ یگانه ای فرا میخواند که قدرت او مافوق همه مشکلات و فراتر از تمامی عالم اسباب است.
2⃣دیگر از دلایل توحید، وحدت و هماهنگی هستی است.( برهان تمانع)
❗️هر کس جهان هستی را مطالعه کند و میبیند مجموعه ای هماهنگ و واحدی به هم پیوسته است.
🔷 این وحدت و هماهنگی از وحدت و یگانگی خالق خبر میدهد. به عبارت دیگر، اگر دو اراده بر عالم هستی حاکم بود، اگر دو تدبیر در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد در آن بود حال که ناموزونی نمیبینیم دلیل بر وحدت خالق و مدیر و مدبّر عالم خلقت است.
❗️توضیح:
هنگامی که می گوییم خدایان متعدد مفهوم آن این است که آنها از هر نظر یکی نیستند چرا که اگر از تمام جهات یکی بودند تنها یک وجود میشدند. هرجا پای تعدد ودوگانگی در میان است باید قبول کنیم که تفاوتی در کار است والا محال است دو موجود از تمام جهات یکی باشند.
❗️ما اگر اهل تحقیق ومطالعه باشیم از بررسی یک کتاب می توانیم بفهمیم آن را یک نفر نوشته است یا چند نفر
کتابی که تالیف یک نفر است هماهنگی وانسجام مخصوص در تمام قسمتهای کتاب دارد اما اگر دو یا چند نفر هرچند دانشمند باشد تالیف کتاب را برعهده بگیرند اثار دوگانگی وچند گانگی نمایان میشود
❗️دلیل آن هم روشن است زیرا دو نفر هرقدر همفکر وهم سلیقه باشند بالاخره دونفرند اگر همه چیز آنها یکی بود یک نفر میشدند بنابراین به طور قطع باید تفاوتهایی داشته باشند تا بتوانند دونفر باشند.
❗️از سوی دیگر همواره در میان فعل وفاعل تناسب وسنخیت در کار است. هرفعلی آز آثار وجود فاعل خویش است وخواه وناخواه رنگ اورا دارد وبه این ترتیب محال است دوفعل از دو فاعل سر بزند واز تمام جهات یکی باشد همان گونه که محال است دو فاعل از نظر اراده وعمل یکسان باشند ومسلما تفاوتهای وجودی آنها در اراده وعمل آنها ثاثیر می گذارد
❗️بنا براین ممکن نیست نظام واحد وخالی از دو گانگی از مبدا متعدد سرچشمه گیرد
📚تفسیر نمونه،ج 13 ص381
❗️از امام صادق سوال شد چه دلیلی داریم که خداوند یگانه است؟
امام پاسخ داد:
"انسجام وپیوستگی تدبیر جهان وکامل بودن آفرینش دلیل بر این معناست چنان که خداوند فرموده:
"اگر در زمین واسمان خدایانی جز الله بودند به فساد وتباهی کشیده میشدند"
📚تفسیر برهان،ج3 ص55 ح2
❗️امام صادق فرمود:
"هنگامی که مشاهده میکنیم آفرینش منظم است وکواکب در مدارات خود در حرکتند وتدبیر جهان واحد است وشب وروز وخورشید وماه طبق برنامه منظمی در گردش اند این سلامت تدبیر وبه هم پیوستگی امور نشان میدهد که مدبر آنها یکی است"
📚توحید صدوق،ص244
3⃣برهان ترکب:
❗️اگر خداوند همتایی داشته باشد هر دو از این نظر که دارای وجود هستند شبیه اند ولی دو گانگی انها ایجاد می کند که هر یک ویژگی هایی را نیز داشته باشند که دیگری ندارند تا دوئیت محقق شود و الا اگر از هر نظر شبیه یکدیگر هستند دیگر دو موجود نیستند بلکه یک موجود می باشند
❗️در این صورت هر کدام مرکب از دو جزئ می شوند .
1 جهت مشترک ( اصل وجود) 2 جهت تفاوت
❗️یعنی وجود انها ترکیب یافته است از دو جزئ یک جزئئ که هر دو درآن مشترک هستند و یک جزئئ که در آن متفاوت هستند در این صورت هر دو موجود ترکیب یافته و مرکب می باشند
🗯از انجایی که موجود مرکب از اجزائ نیازمند به اجزایش می باشد حکم می کنیم هیچ کدام خدا نیستند زیرا خداوند موجودی است که هیچ گونه نیازمندی ندارد و اگر نیازمند باشد واجب الوجود نخواهد بود.لذا فرض تعدد خداوند مستلزم مرکب بودن خدایان میشود که بطلان ان روشن شد
🗯ادامه پاسخ در زیر:
🗯ادامه پاسخ :
4⃣دلیل صرف الوجود:
🗯خداوند وجودی است از هر نظر بی نهایت و مسلما چنین وجودی دو گانگی ندارد چون وقتی سخن از
دو گانگی به وجود می اید یعنی هر یک فاقد هستی دیگری است یا به تعبیر دیگر بجایی می رسیم که وجود اول پایان می پذیرد و وجود دوم شروع می شود .بنابراین هم وجود اول محدود است و هم وجود دوم چون هر کدام اغاز و پایان دارند
❗️اگر دو نفر هر کدام دارای باغی بودند یقینا هر یک از این دو باغ محدود است حال اگر فرض کنیم باغ نفر اول انقدر گسترش پیدا کند که
تمامی روی زمین را بگیرد مسلما جایی برای باغ دوم باقی نمی ماند و تنها یک باغ در کره زمین خواهیم داشت .پس هر جا سخن از نامحدود است سخن از وحدت خواهد بود
❗️منظور از برهان صرف الوجود این است که خداوند هستی مطلق هست و از هر نظر بی قید و شرط و نامحدود و مسلما دومی برای او فرض نمیشود
5⃣دلیل فیض و هدایت:
🗯خداوند وجودی است کامل و چنین وجودی مسلما منبع فیض و کمال برای دیگران است ایا ممکن است که چنین منبع کمالی موجودات دیگر را محروم بگذارد و
حد اقل خود را به انها معرفی نکند و نشناساند در حالی که این شناخت سبب ترقی و کمال انها می شود وانها را به سوی ان وجود کامل و پر فیض می کشاند
❗️با توجه به این بیان روشن میشود که اگر خدایان متعدد وجود داشت باید هر کدام رسولانی داشته باشد و خود را به مخلوقات معرفی کند و انها را مشمول فیض تکوینی و تشریعی قرار دهد
🔷نتیجه اینکه اگر دیدیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن میشود که غیر او معبودی وجود ندارد حضرت امیر فرمود:
« اگر پرودگارت شریک و همتا داشت رسولان او به سوی تو می امدند و اثار ملک و قدرتش را می دیدی و افعال و صفاتش را می شناختی اما او خداوندی است یکتا »
📚نهج البلاغه نامه 31
❗️تمام انبیا دعوت به خدای یگانه کرده اند
📚برگرفته از کتب:
❗️الالهیات،علامه سبحانی،ج2 ص9 به بعد
❗️پیام قران،ایت الله مکارم،ج3 ص181 به بعد
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
⁉️سوال
ایه ای از قران است که کانال های ضد دین استدلال می کنند که طبق قران شیطان می توانسته در پیامبران تصرف کنه و این یعنی پیامبران معصوم نبودن و ممکن است قران هم از ناحیه غیر خدا باشه ایه:
« ما هیچ رسول و نبی را پیش از تو نفرستادیم مگر اینکه هر گاه ارزو می کرد شیطان در تمنای او تصرف می کرد» حج 53
🔷پاسخ:
❗️ایات مورد استدلال شما چنین است:
«ما هيچ رسولى و نبيّى را پيش از تو نفرستاديم جز اينكه هرگاه «تمنّى» مى كرد شيطان در تمناى او دخالت مى نمود، آنگاه خدا آنچه را كه شيطان القا مى كند، محو مى نمايد و به آيات خود استوارى مى بخشد، خداوند دانا و حكيم است».
❗️«خداوند آنچه را كه شيطان انجام مى دهد، مايه آزمايش براى آن گروه قرار مى دهد كه دلهاى آنها بيمار است و خود قسى القلب هستند و ستمگران در نهايت جدال و اختلاف هستند».
❗️«تا افراد دانا بدانند كه قرآن بر حق است و از طرف پروردگار تو است و به آن ايمان بياورند، و دلهاى آنان در برابر آن خضوع كند، خداوند كسانى را كه ايمان آورده اند به راه راست هدايت مى نمايد».
📓حج 52-53-54
❗️نقطه استدلال مخالفان عصمت، مضمون دو آيه نخست است كه مى گويند: هر موقع پيامبران چيزى را تمنى مى كردند، شيطان، در خواسته هاى آنان مداخله مى كرد، آنگاه خداوند آنچه را كه شيطان القا مى كرد، محو و نابود مى نمود.
🔷مثلاً تصور شده كه شيطان در انديشه و يا بيان پيامبران دخالت مى نمود و خلاف حقيقت را بر زبان آنان جارى مى ساخت و يا در انديشه آنان پديد مى آورد، آنگاه خداوند آنها را محو مى كرد.
❗️چنين تفسير ناروايى ناشى از عدم آگاهى از مفاد آيه است كه هم اكنون با بيان سه مطلب روشن مى گردد:
❗️الف. مقصود از تمناى پيامبران چيست؟
❗️ب. مداخله شيطان در تمنيات پيامبران چگونه بوده است؟
❗️ج. مقصود از محو و نابودى اثرِ آن مداخله، از جانب خدا چيست؟
🔷و با تفسير اين سه نقطه، مخالف كاملاً عقب نشينى مى كند.
🗯الف. تمناى پيامبران
🔷«تمنّى» در لغت عرب به معنى «فرض وجود شىء» است و اگر به آرزوى انسان «تمنى» گفته مى شود، به خاطر اين است كه وجود چيزى در خارج مفروض گرفته مى شود.
📚مقاییس ج5 ص276
❗️تمناى پيامبران، جز گسترش آيين الهى و نشر هدايت در ميان اقوام خود، چيز ديگرى نبود، آنان با تحمل انواع مصايب و شدايد و استقامت در راه هدف، نقشه هايى براى هدايت اقوام مى كشيدند، و اصرار و پايمردى آنان در طول زندگى، روشن ترين گواه بر اين گفتار است.
❗️قرآن در باره پيامبر اسلام مى گويد:
«بيشتر مردم هر چند بر هدايت آنان حرص ورزى، ايمان نمى آورند»
📓یوسف 103
❗️نوح با استقامت كم نظيرى، قوم خود را دعوت به يكتا پرستى كرد، و نتيجه آن همان بود كه قرآن از زبان خود او يادآور مى شود و مى فرمايد:
🔷«و من هر موقع آنان را به سوى تو مى خوانم تا آنان را بيامرزى، انگشتان خود را در گوشهايشان نهاده، لباسها را به سر مى كشيدند(تا سخن مرا نشنوند) و بر اين كار اصرار و كبر ورزيدند، آنگاه آنان را آشكارا دعوت كردم، گاهى آشكار و گاهى پنهانى به سوى تو فرا خواندم»
📓نوح 7-9
❗️اين دعوت هاى مؤكد، بيانگر تمناى پيامبران است، كه آيه مورد بحث از آن ياد مى كند.
🗯ب. مداخله شيطان در تمناى پيامبران
❗️مداخله شيطان در «تمناى پيامبران» بر دو نوع متصور است:
1⃣در اراده و تصميم پيامبران، ايجاد خلل كند و آنان را با وسوسه در قلوب و با آفريدن يأس و نوميدى در فضاى روح آنان، از انجام مقاصد باز دارد وبگويد: اين گروه قابل هدايت نيستند و دعوت آنها بى فايده است.
❗️اين احتمال با آيات ديگر قرآن سازگار نيست، قرآن به روشنى دلالت دارد كه شيطان راهى به بندگان خدا ندارد و روشن ترين مصداقِ «بندگان خدا» پيامبران الهى هستند، چنانكه مى فرمايد:
🔷«بر بندگان من راه و سلطه ندارى»
📓حجر42- اسرائ 65
❗️حتى خود شيطان به روشنى اعتراف مى كند كه من بر بندگان مخلص خدا راهى ندارم، چنان كه نقل مى كند:
🔷«سوگند به عزت تو، همه بندگان تو را گمراه خواهم ساخت جز مخلصانِ آنها را»
📓ص 82-83
❗️سستى در طريق انجام وظايف، مصداق اغواى شيطان است كه به حكم آيات پيشين، درباره پيامبران صورت نمى پذيرد.
2⃣مردم را بر ضد پيامبران بشوراند،وبا مخالفت اقوام، نقشه هاى آنان را عقيم، و در دست يابى بر تمنيات ناكام سازد، اين همان مداخله شيطان در آرزوهاى پيامبران است كه آيات قرآن بر آنها گواهى مى دهد.
🔷«شيطان به آنها وعده مى دهد و به آرزوها سرگرم مى سازد و جز فريب، چيزى به آنها وعده نمى دهد»
📓نسائ 120
🔷«آنگاه كه كار انجام گرفت، شيطان مى گويد: خدا به شما وعده درست داد و من به شما وعده دادم ولى تخلف كردم، من بر شما سلطه اى نداشتم جز اينكه شما را (به كارهاى زشت) دعوت كردم، شما نيز دعوت مرا پذيرفتيد بنابر اين مرا سرزنش نكنيد، خود را سرزنش بنماييد!».
📓ابراهیم 22
🗯ادامه پاسخ در زیر👇👇👇
🗯ادامه پاسخ 👇👇
❗️اين آيات و آيات ديگر كه بيانگر تلاش شياطين در عقيم كر
دن فعاليت پيامبران وتحريك مردم بر مخالفت با انوار الهى مى باشد، روشن ترين گواه بر اين است كه مداخله شيطان در تمنيات وكارهاى پيامبران، همان دعوت مردم به مخالفت و شورانيدن آنان بر ضد معلمان و آموزگاران الهى است.
🗯ج. محو اثر مداخله شيطان
❗️محو آثار مداخله شيطان در عقيم سازى تلاش هاى پيامبران، همان نصرتهاى الهى است كه پيوسته شامل حال پيامبران و افراد با ايمان بوده است; چنانچه مى فرمايد:
🔷«ما پيامبران خود و افراد با ايمان را در زندگى اين جهان يارى مى كنيم»
📓غافر51
❗️گاهى محو مداخله شيطان به صورت نابود كردن دشمنان حق، و زير رو كردن سرزمين آنان و يا غرق در دريا صورت مى پذيرفت، وسرانجام رسل الهى و مؤمنان به آنان، نجات مى يافتند و اين مسأله در تاريخ و قصص پيامبرانى مانند نوح، لوط، شعيب و موسى و مانند آنها كاملاً مشخص و روشن است.
❗️خلاصه، خدا در اين آيات سه گانه از يك سنت ديرينه حكايت كرده و يادآور مى شود كه:
🗯از يك طرف، پيوسته پيامبران براى پيشبرد مقاصد الهى خود، نقشه ها و برنامه هايى مى ريختند ووارد ميدان عمل مى شدند.
🗯از طرف ديگر: شياطين و دشمنان سعادت انسان، از طريق وسوسه در قلوب مردم، آنان را به مخالفت و مبارزه با رسل الهى دعوت مى كردند و محيط زندگى را به صورت صحنه نبرد حق و باطل درمى آوردند و فريب خوردگان شيطان در تحقّق مقاصد آنان، تعويق وتأخير و آسيب وخلل ايجاد مى كردند، سرانجام كمكهاى غيبى فرا مى رسيد، و پيامبران و افراد با ايمان را كمك مى كرد و سرزمين آنها را با اهلاك ونابود كردن مخالفان، پاك مى ساخت.
🗯دقت در مفاد آيات قرآنى، اين سنت الهى را روشن مى سازد، همچنانكه دقت در آيه هاى دوم و سوم، علت مداخله شيطان را در برنامه هاى سازنده پيامبران تشريح مى كند و يادآور مى شود كه:
❗️هدف از القاى شيطان و سپس محو و نابود كردن آثار عمليات او، آزمون افراد است، در اينجا مردم بر دو گروهند:
🔷1. گروه بيمار و سنگدل، اينها فريب شيطان را خورده و از آن پيروى مى كنند همچنانكه مى فرمايد:
❗️«القا و مداخله شيطان در برنامه هاى سازنده پيامبران، مايه امتحان براى بيمارگونه ها و سنگدلان است كه به خاطر مخالفت عميق با حق و حقيقت از آن پيروى مى كنند».
📓حج 53
🔷2. گروه دانا و آشنا به حق، اين گروه برنامه و تلاش پيامبران را حق تلقى كرده، و مى دانند كه از جانب خدا است، چنانكه مى فرمايد:
«آنگاه به آن ايمان آورده و دلهاى آنها در مقابل آن خاضع و خاشع مى گردد».
📓حج 54
❗️خلاصه : تلاش پى گير پيامبران و نقشه ها و برنامه هاى آنان در مسير هدايت اقوام، وتوطئه شيطان و تحريك مردم بر ضد پيامبران، ميدان آزمايشى است براى مؤمنان و آگاهان، و كافران و بيمار دلان; گروه نخست از عهده آزمون به خوبى برآمده وحق را از باطل جدا مى سازند و بر حقانيت دعوت پيامبران پى برده و در مقابل حقّ، خضوع و خشوع مى كنند.
🔷و گروه ديگر به خاطر شقاق و جدالى كه با حق دارند، فريب شيطان را مى خورند و بر كفر خود باقى مى مانند.
❗️از این بیانات روشن میشود ایه کوچکترین دلالتی بر مدعای انان ندارد
📚برگرفته از تفسیر موضوعی منشور جاوید،علامه سبحانی،ج 4 ص83 به بعد
#سایت_ما
ipasookh.ir
🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁