eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.4هزار دنبال‌کننده
9.5هزار عکس
4.6هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
در آیات مختلفی با واژگان متفاوت، سخن از خلقت آسمان ها و زمین است؛ در برخی فعل «خلق»، برخی تعبیر «بدیع» و در برخی از واژه «فطر» استفاده شده و در ترجمه ها نیز همگی به معنای خلقت و آفریدن ترجمه شده اند. آیا تفاوتی بین این واژه ها هست؟ 🎤این سه واژه در عین حالی که هم پوشانی و مشترکات زیادی دارند، ولی هر کدام نیز ویژگی خاصی را مد نظر دارند. لذا باید هر کدام را بطور مستقل، از نظر ریشه ای و لغوی، مورد بررسی قرار داد. واژه «فطر» «فطر» به معنای انشاء و ایجاد کردن است.(1) آغازگر خلقت، آغازگر ایجاد و انشاء؛ یعنی علاوه بر آن، آغازگری نیز در در معنای آن نهفته است.(2) ظاهر کردن چیزی به نحو ایجاد از عدم به وجود؛ یعنی از نبود به بود آوردن.(3) معنای اصلی فطر، شکافتن است.(4) اصل «فَطْر» به معنای شكاف طولى است، يعنى چيزى را از درازا بريدن. «فَطَرَ اللّهُ الخلقَ» همان ايجاد و آفريدن و ابداع آن است بر طبيعت و شكلى كه آماده فعلى و كارى باشد.(5) با در نظر گرفتن معناى اولى فطر(شکافتن)، آفريدن از آن جهت "فطر" ناميده شده كه خداوند موجودات را با شكافتن می آفريند؛ تخم مرغ و تخم جنبندگان ديگر شكافته شده بچه هاى آن ها به دنيا می آيند، حبوبات در زير خاک شكافته شده و روئيده مبدّل به ساقه ها، برگ ها و حبوبات ديگر می شوند: «إِنَّ اللَّهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى»(6) ... ممكن است "فطر" به معناى ابداع و اختراع و ايجاد ابتكارى باشد؛ ولی معنای شکافتن که معنای اصلی و اولی است، صحیح تر است. یعنی مراد از «بَدِيعُ السَّماواتِ» خلقت ابتكارى و از «فاطِرِ السَّماواتِ» خلقت به واسطه شكافتن باشد.(7) 👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
واژه «بدع» جدید، نو؛ بدون مشابه قبلی.(8) به معنای اختراع است.(9) ابداع و ایجاد اولیه، بدون سابقه و مشابه قبلی.(10) إبداع، همان إنشاء و آفريدن است كه بدون نمونه قبلى، ايجاد و انجام شود. هر گاه كلمه «بديع» در باره خداى تعالى به كار رود به معنى ايجاد و آفرينش چيزى است بدون ماده و ابزار و بدون زمان و مكان؛ اين گونه آفرينش و إبداع، خاص خداوند است.(11) اختراع کردن، بنیاد کردن، تاسیس کردن، چیز نو ساختن، نوظهور، نوآور.(12) واژه «خلق» معنای اصلی «خلق» تقدیر و اندازه گیری است.(13) «خلق»: اصلش اندازه گيرى و تدبير و نظم مستقيم و استوار در امور است. واژه «خَلْق» در معنى نو آفرينى و ايجاد چيزى بدون اينكه آن چيز سابقه وجودى داشته باشد و ايجادش بدون نمونه داشتن باشد بكار مى رود.(14) خلق: آفريدن و آفريده. ناگفته نماند اصل خلق به معنى اندازه گيرى و تقدير است و چون آفريدن، توأم با اندازه گيرى است لذا "خلق" را آفريده و آفريدن معنى می كنند.(15) نکته: مرحوم مصطفوی در معنای «فطر» نکات قابل توجهی را بیان می کند؛ ایشان می گوید «خلق» شامل «فطر» هم می شود، ولی «فطر»، به نوعی خاص تر است. «فطر»: یعنی ایجاد تحوّل یا کیفیت و حالت جدیدی که پس از تکوین و ایجاد اولیه صورت می گیرد و غیر از آن حالت اولیه است. به بیان دیگر؛ خلق و ایجاد و ابداع و... مربوط به تکوّن و خلقت عام و اولیه است، ولی «فطر» مربوط به ایجاد تحولاتی در مرحله بعد از خلقت اولیه است. لذا فاطر بودن خداوند یعنی کسی که بعد از خلق اولیه، در مقام ولایت و ربوبیت و تربیت، حالات و کیفیاتی را در آن ایجاد کرده است. مثال: «إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي»(16) «فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها»(17) علاوه بر این که خدا انسان را خلق کرده است، بر اساس آن مقام ربوبیت و ولایتی که داشته است، یک نفس و روح انقیاد و فرمانبرداری نیز به او داده است، این همان معنای «فطر» است؛ یعنی علاوه بر خلقت اولیه، حالت و کیفیتی جدید در انسان ایجاد کرده و بر اساس آن، برنامه حیات و معاش و ... را برای انسان مقرر فرموده است. بنابر این: «فاطر» که از اسماء الهی است دلالت می ‌کند بر کسى که پس از خلقت و تکوین، بر اساس مقام ربوبیت و تربیت و ولایت، حالات و کیفیاتى را ایجاد کند؛ اما مفاهیم خلق، ایجاد، ابداع و... به اصل تکوین بر می ‌گردند که دارای معنای عام هستند یعنی مطلق ایجاد و هستی؛ و این مربوط به قبل از ربوبیت است.(18) نتیجه: فی الجمله می توان گفت این الفاظ، در معنای آفرینش و ایجاد، مشترک هستند؛ ولی در نگاه دقیق تر می توان در هر کدام، ویژگی ای را در نظر گرفت؛ مثلا: وقتی واژه «خلق» به کار می رود، بیشتر عنایت روی تقدیر و اندازه گیری دقیق و حکیمانه است. وقتی واژه «بدع» به کار می رود، بیشتر عنایت روی نوآوری و ایجاد و انشاء بدون سابقه و مشابه قبلی است. وقتی واژه «فطر» به کار می رود، بیشتر عنایت روی تبدیل عدم به وجود و به عبارتی از عدم به وجود آوردن است، یعنی نبود را بود کردن. و یا این که «فطر» ناظر به پس از خلقت و آفرینش و ناظر به حالات و کیفیاتی است که خداوند بر اساس مقام ربوبیت و ولایت، ایجاد نموده است. 📚پی نوشت ها: 1. ابن دريد، جمهرة اللغة، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1988 م، چاپ اول، ج 2، ص 755. 2. ر.ک: ازهرى، تهذيب اللغة، ناشر: دار احياء التراث العربي ـ بيروت، 1421 ه.ق، چاپ اول، ج 13، ص 222. 3. عسكرى، الفروق فى اللغة، ناشر: دار الافاق الجديدة ـ بيروت، 1400 ه.ق، چاپ اول، ص 127. 4. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج 4، ص 433. 5. راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، محقق: داوودی، انتشارات: دار الشامیه ـ بیروت، ص 640. 6. انعام: 6/ 95. 7. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 5، ص 193 و 194. 8. تهذيب اللغة، پیشین، ج 2، ص 142. 9. جوهرى، الصحاح: تاج اللغة و صحاح العربية، محقق/مصحح: عطار، ناشر: دار العلم للملايين ـ بيروت، 1376 ه.ق، چاپ اول، ج 3، ص 1183. 10. ر.ک: زبيدى، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق/مصحح: شيرى، ناشر: دار الفكر ـ بيروت، 1414 ه.ق، چاپ اول، ج 11، ص 8. 11. مفردات ألفاظ القرآن، پیشین، ص 110. 12. بستانى، فرهنگ ابجدى، ناشر: اسلامي ـ تهران، 1375 ه.ش، چاپ دوم، متن، ص 179. 13. مجمع البيان في تفسير القرآن، پیشین، ج 1، ص 172. 14. مفردات ألفاظ القرآن، پیشین، ص 296. 15. قاموس قرآن، پیشین، ج 2، ص 292. 16. هود: 11/ 51. 17. روم: 30 / 30. 18. ر.ک: مصطفوى، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ـ تهران، 1368 ش، چاپ اول، ج 9، ص 112 و 113 🔰 @p_eteghadi 🔰
«دحیه کلبی» که بود و چه شخصیتی داشت؟ وچرا جبرئیل امین (علیه السلام) به صورت این فرد در می آمد؟ ـ معرفی دحیه کلبی «دِحْيَةُ بْن خَلِيفَةِ الْكَلْبِي» يكى از بزرگان و بازرگانان ثروتمند بود كه با رومى ‏ها و شامى ‏ها ارتباط داشت. پس از واقعه احد و يا خندق بود كه اسلام آورد و پيامبر(صلی الله علیه و آله) در سال 6 یا 7 هجری، او را نزد قيصر روم (هرقل) فرستادند تا او را به اسلام دعوت كند. «دحيه» به زیبایی و حُسن صورت مشهور بود.(1) پیامبر(صلی الله علیه و آله) بر منبر و در حال خواندن خطبه نماز جمعه بودند که کاروان «دحیه کلبی» از شام وارد مدینه کرد و مردم به سوی او رفتند و عده اندکی نزد پیامبر ماندند؛ این جا بود که آیه ذیل نازل شد: «وَ إِذا رَأَوْا تِجارَةً أَوْ لَهْواً انْفَضُّوا إِلَيْها وَ تَرَكُوكَ قائِماً قُلْ ما عِنْدَ اللَّهِ خَيْرٌ مِنَ اللَّهْوِ وَ مِنَ التِّجارَةِ وَ اللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقين‏»؛ هنگامى كه آن ها تجارت يا سرگرمى و لهوى را ببينند پراكنده مى ‏شوند و به سوى آن مى روند و تو را ايستاده به حال خود رها مى ‏كنند؛ بگو: آن چه نزد خداست بهتر از لهو و تجارت است، و خداوند بهترين روزى ‏دهندگان است(2).(3) «دحیه کلبی» برادر رضاعی پیامبر(صلی الله علیه و آله) بوده است: «و هو دحية بن خليفة الكلبي رضيع رسول الله (ص)»(4) 👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
«دحیه کلبی» که بود و چه شخصیتی داشت؟ وچرا جبرئیل امین (علیه السلام) به صورت این فرد در می آمد؟ ـ مع
🎤ـ جبرئیل در شمائل دحیه کلبی مطابق رواياتى كه از طريق شيعه و سنى آمده پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله) جبرئيل را به شكل «دحيه كلبى» مى ديدند(5) هم چنین ایشان به اصحابشان مى ‏فرمودند: هنگامى كه دحيه كلبى را پيش من ديديد بر من وارد نشويد. «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ لِأَصْحَابِهِ إِذَا رَأَيْتُمْ دِحْيَةَ الْكَلْبِيَّ عِنْدِي فَلَا يَدْخُلَنَّ عَلَيَّ أَحَد»(6) جبرئیل(علیه السلام) به صورت «دحیه کلبی» بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شده و او از زیبا ترین مردم بوده است: «كان جبرئيل يأتي النبي (ص) في صورته و كان من أجمل الناس».(7) هم چنين در بعضى از احاديث، ديدار حضرت على (عليه السلام) با دحيه و سلام كردن او بر آن حضرت، نقل شده كه پيامبر(صلی الله علیه و آله) پس از رفتن دحيه فرمود: او جبرئيل بود.(8) در جنگ بنى قريظه، مسلمانان دحيه كلبى را ديدند كه به تنهائى به طرف دشمن مى ‏رود وقتى به پيامبر خبر دادند، پیامبر(صلی الله علیه و آله) فرمودند كه او جبرئيل بود و براى ايجاد وحشت ميان آن ها مى ‏رفت.(9) «دحیه کلبی» کسی است که حضرت جبرائیل به صورت و قیافه او بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شد: «و كان جبرائيل يأتي النبي ص في صورة دحية الكلبي‏»(10) چند نکته: 1. واضح است كه ديدار با جبرئيل با صورت اصلى او براى پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) با توجه به جنبه بشرى كه داشت مشكل و طاقت ‏فرسا بود و لذا جبرئيل به صورت يک انسان متمثل مى‏ شد تا ديدار با پيامبر آسان باشد و چون دحيه كلبى طبق روايات، زيباترين فرد در مدينه بود و وقتى راه مى ‏رفت همه او را تماشا مى‏ كردند، تمثل جبرئيل به شكل او از هر جهت تناسب داشت.(11) 2. پيامبر(صلی الله علیه و آله)، جبرئيل را، دو بار در صورت اصلى و نفس الامرى خود مشاهده كردند. و اين‏ موضوع مرتبط است به اين كه جبرئيل آفريده عظيمى است از موجودات روحانى (و از مجرداتى) است كه كسى نمى‏ تواند ابعاد (و عظمت وجودى) او را درک كند، مگر خداوند.(12) «ما رآه أحد من‏ الأنبياء في‏ صورته‏ غير محمّد صلّى اللَّه عليه و آله مرّة في السماء و مرّة في الأرض‏»؛ یعنی هيچ ‏يک از انبياء، جبرئيل را در صورت اصلى خود، مشاهده نكرده‏ اند، مگر پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)، يک مرتبه در آسمان و مرحله ديگر در زمين.(13) 3. روش متداول اين بوده كه جبرئيل پيوسته همانند بنده خاضع و مطيع در برابر پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) حاضر می شده: امام صادق(عليه السلام) فرمودند: «كَانَ‏ جَبْرَئِيلُ‏ إِذَا أَتَى‏ النَّبِيَ‏ ص قَعَدَ بَيْنَ يَدَيْهِ قِعْدَةَ الْعَبْدِ وَ كَانَ لَا يَدْخُلُ حَتَّى يَسْتَأْذِنَه‏»؛ جبرئيل هر گاه به محضر حضرت رسول(صلّى اللّه عليه و آله) مى ‏رسيد مؤدب همانند عبدى در برابر مولى مى ‏نشست و بدون اذن نيز داخل نمى‏ شد.(14) بنابر این: پیامبر(صلی الله علیه و آله) فقط دو بار، جبرئیل را با صورت واقعی و حقیقی دیدند، و در سایر موارد، او با به گونه ای دیگر، خدمت پیامبر می رسیده است و معمولا در ظاهر و قیافه «دحیه کلبی» بوده است. لذا «دحیه کلبی» کسی است که حضرت جبرائیل به صورت و قیافه او بر پیامبر(صلی الله علیه و آله) نازل می شده است.
پرسمان اعتقادی
«دحیه کلبی» که بود و چه شخصیتی داشت؟ وچرا جبرئیل امین (علیه السلام) به صورت این فرد در می آمد؟ ـ مع
📚پی نوشت ها: 1. رامیار، تاريخ قرآن، ناشر: امير كبير ـ تهران‏، 1369ش، چاپ سوم‏، ص 63؛ حریری، فرهنگ اصطلاحات قرآنى‏، ناشر: هجرت‏ ـ قم‏، 1384ش، چاپ دوم‏، ص 146. 2. جمعه: 62/ 11. 3. مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم‏، ج ‏86، ص 132 و ص 195؛ حویزی، تفسير نور الثقلين، مصحح: رسولی، ناشر: اسماعیلیان ـ قم، ج ‏5، ص 329. 4. طريحى، مجمع البحرين‏، محقق: حسينى اشكورى، ناشر: مرتضوى‏- تهران‏، 1375 ه. ش‏، چاپ سوم، ج ‏1، ص 136. 5. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏2، ص 587. 6. بحار الأنوار، پیشین، ج ‏28، ص 90 و ج ‏37، ص 326. 7. مجمع البحرين، پیشین، ج ‏1، ص 136. 8. عياشى، التفسير(تفسير العياشي)، محقق: رسولى، ناشر: مكتبة العلمية الاسلامية- تهران‏، 1380 ه. ق‏، چاپ اول، ج ‏2، ص 70؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج ‏2، ص 721؛ بحار الأنوار، پیشین، ج ‏18، ص 267. 9. ثعلبى، الكشف و البيان المعروف تفسير الثعلبي‏، محقق: ابن عاشور، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ - بيروت‏، 1422ه. ق‏، چاپ اول، ج ‏8، ص 25؛ بحار الأنوار، پیشین، ج ‏20، ص 210. 10. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج ‏4، ص 429. 11. جعفری، سيرى در علوم قرآن‏، ناشر: اسوه‏ ـ تهران‏، 1382ش، چاپ سوم‏، ص 108. 12. ر.ک: ابن بابويه، التوحيد(للصدوق)، محقق/مصحح: حسينى، ناشر: جامعه مدرسين‏ ـ قم‏، 1398 ق‏، چاپ: اول‏، ص 263. 13. فيض كاشانى، تفسير الصافي‏، مقدمه و تصحيح: اعلمى، ناشر: مكتبة الصدر- تهران‏، 1415 ه. ق‏، چاپ دوم، ج ‏5، ص 85. 14. ابن بابويه، علل الشرائع‏، ناشر: كتاب فروشى داورى‏ ـ قم‏، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م‏، ج ‏1، ص 7. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🌹 صدقه اول ماه فراموش نشود در کتاب مکیال المکارم از وظایف ما نسبت به امام عصر در وظیفه شماره ۲۳ و ۲۴ آمده است : 🔺 صدقه دادن به قصد سلامتی حضرت 🔺 صدقه دادن به نیابت از امام عصر 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰 به نوشته‌هایى بر كاغذ، ايمان می‌آورند! 🔅 : وَ اجعَلني... مِن أدلّةِ الرَّشادِ‌. 🔸 خداوندا مرا راهنمای مردم به سوی حق قرار ده. 📚 صحيفه سجّاديّة، دعاء ۲۰. یکی از درخواست‌های مهم در دعای مکارم الاخلاق، این است که خداوند به انسان توفیق بدهد، راهنمای مردم به سوی حق باشد. مرشد و راهنمای مردم به راه درست بودن، فضیلتی است که بدون شناخت و علم به حق صورت نمی‌گیرد. از این رو، می‌توان همه روایاتی که درباره فضیلت علم و عالم آمده را توضیحِ این فراز دانست. 🔅 (ص) : 🔸 چون روز قيامت شود، مُرَكّب دانشمندان با خون شهيدان سنجيده می‌شود، پس مُرَكّب دانشمندان بر خون شهيدان برترى می‌يابد. 📚 امالی طوسی، ص۵۲۱، ح۱۱۴۹. 🔻 ارزش نوشته عالمان به اندازه‌ای است که هنگام حسابرسی، آن را با ارزش خون کسانی که در راه خدا شهید شده‌اند، می‌سنجند. نتیجه سنجش نیز برتری مُرکّب علما است، زیرا این مُرکّب و نوشته است که معارف و دین خدا را به آیندگان منتقل می‌کند. اگر روایات ائمه و سخن علما را کسی ننوشته بود، اکنون چیزی از آنها در دست ما نبود، این است که از زمان رسول خدا(ص) بر نوشتن تأکید شده است. همین شهادت در راه خدا نیز محصول انتقال معارف دین توسط علما به جامعه است و اگر مرکب آنها نبود، خون شهید هم نبود. ▫️ در روایت دیگری از (ص) نقل شده که : 🔸 شگفت‌ترين ايمان و بزرگ‌ترين يقين را مردمى دارند كه در آخر الزمان‌اند و با اين كه به پيامبر نرسيده‌اند و حجّت هم از ديده‌هايشان غايب شده، امّا به نوشته‌هايى بر كاغذ، ايمان آورده‌اند 📚 كتاب من لا يحضره الفقيه، ج۴، ص۳۶۶ 🔰 @p_eteghadi 🔰
این ترتیب و چینش سوره ها بر چه اساسی بوده و چرا همیشه اول حمد، دوم بقره، سوم آل عمران، ... و آخرین هم ناس است؟ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
پرسمان اعتقادی
این ترتیب و چینش سوره ها بر چه اساسی بوده و چرا همیشه اول حمد، دوم بقره، سوم آل عمران، ... و آخرین ه
🎤دانشمندان علوم قرآنی، ترتیب چینش سوره های قرآن را به چهار قسم تقسیم می کنند: طوال، مئین، مثانی و مفصل.(1) «الطوال» یا «الطول» یعنی سوره های طولانی؛ که هفت تا هستند: بقره، آل عمران، نساء، انعام، اعراف و سوره انفال همراه با توبه. وجه تسميه اين سور به «طوال» اين است كه اين ها طولانى ‏ترين سوره ‏هاى قرآنند. «المئون» یا «المئین» یعنی سوره هایی که تعداد آیاتش نزدیک به صد یا بیش تر از صد آیه است. «المثانی»یعنی سوره های پرتکرار و یا سوره هایی که بعد از «مئین» قرار گرفته و شمار آیات آن ها کمتر از صد آیه است. «المفصّل» یعنی سوره های کوتاه قرآن. علت نامگذارى آن ها نیز به علت كوتاهى سوره ها است که «بسم الله» هاى زيادى ميان آيات آن ها فاصله و جدايى انداخته است‏. نکته: البته ممکن است در شمارش سوره ها که در کدام قسم باشند، اختلاف های جزیی باشد، ولی این تقسیم بندی کلی در باره ترتیب سوره های قرآن است. چند نکته: 1. چنین نیست که ترتیب چینش همه سوره ها در قرآن موجود، بر خلاف ترتیب نزول باشد، بسیاری طبق ترتیب نزول است ولی مواردی (مانند سوره طولانی ابتدای قرآن) هم هستند که طبق ترتیب نزول نیستند. 2. برخی از اندیشمندان اسلامی، همین چینش سوره های طولانی در ابتدای قرآن را هم طبق فرمایش و دستور پیامبر(صلی الله علیه و آله) می دانند.(2) 3. برخی این چینش سوره های طولانی در ابتدای قرآن را طبق نظر و اجتهاد صحابه می دانند، که البته ریشه در فرمایش پیامبر(صلی الله علیه و آله) دارد؛ چرا که از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) روایت شده: «أُعْطِيتُ السُّوَرَ الطِّوَالَ مَكَانَ التَّوْرَاةِ، وَ أُعْطِيتُ الْمِئِينَ مَكَانَ الْإِنْجِيلِ، وَ أُعْطِيتُ الْمَثَانِيَ مَكَانَ‏ الزَّبُورِ وَ فُضِّلْتُ‏ بِالْمُفَصَّلِ‏ ... وَ هُوَ مُهَيْمِنٌ عَلَى سَائِرِ الْكُتُبِ»(3) یعنی به جاى تورات، هفت سوره بزرگ قرآن «سبع‏ طوال‏»، و به جاى انجيل «مئين»، و به جاى زبور «مثانى» را به من داده ‏اند و سوره ‏هاى «مفصلات» را هم علاوه (یعنی از باب فضیلت و برتری)... و قرآن مهيمن است بر ساير كتب آسمانى است. 4. با وجود این که متن سوره‏ هاى قرآن، توقيفى و توسط رسول خدا(صلی الله علیه و آله) سامان يافته است، اين موضوع چندان ثمر علمى و عملى ندارد كه ترتيب سوره ‏ها به سبک كنونى را كار پيامبر(صلى اللّه عليه و آله) تلقى نماييم و يا سليقه و اجتهاد صحابه كه نشأت يافته از سخن پيامبر است. به بیان دیگر؛ اگر فهمیدیم چینش سوره های قرآن توسط اجتهاد و نظر صحابه صورت گرفته است و یا بر اساس نزول نیست و...، تصور نشود پس دیگر قرآن آن اعتبار لازم را ندارد؛ زیرا آن چه مهم است ثبت آیات در سوره ها است که آن هم توقیفی و از طرف رسول خدا(صلی الله علیه و آله) است و به پشتوانه وحی است. این که سوره ای قبل از سوره دیگر یا بعد از آن باشد، ضرری به اعتبار قرآن وارد نمی کند. 📚پی نوشت ها: 1. سیوطی، الإتقان في علوم القرآن، انتشارات: دار الکتب العربی ـ بیروت، ج ‏1، ص 206؛ بحرانی، تفسیر البرهان فی تفسیر القرآن، موسسة البعثة، قسم الدراسات الاسلامیه ـ قم، ج ‏1، ص 338. 2. ر.ک: الإتقان في علوم القرآن، پیشین، ج ‏1، ص 221. 3. کلینی، الكافي، محقق/مصحح: غفاری و آخوندی، انتشارات دارالکتب اسلامیه ـ تهران، 1407ق، چاپ چهارم، ج ‏2، ص 601، ح 10؛ حویزی، تفسير نور الثقلين، مصحح: رسولی، ناشر: اسماعیلیان ـ قم، ج ‏5، ص 25. 🔰 @p_eteghadi 🔰
🔴 معاد جسمانی یا معاد مثالی؟! 🔸 حضرت آیت الله العظمی دامت برکاته: 🔹 (ره) از دنیا می رود، بعد از هزار سال قبر شکافته می شود، می آیند علمای تهران، همه می بینند، از طرف حکومت وقت هم می آیند می بینند: بدن سالم، ناخن ها را که گرفته یک ناخن مانده، از آن معلوم می شود، کی فوت شده، روز پنجشبه بوده، چون مستحب این است. تا این اندازه این مرد هنر کرده. وعملوا الصالحات به این حد. آن وقت مهم این است: بدن مثل گل نوشکفته، بعد از هزار سال. آنچه مهم تر است این است که عنکبوت دور عورت تنیده. چون همه حساب شده است که این قبر خراب می شود، می آیند می بینند، برای این که حرمت او حفظ بشود، عنکبوت را خدا می فرستد، دور عورت او بتند تا این عورت دیده نشود، آن وقت فحل الفحولِ وقتی چشمش به آن بدن می افتد نظرش در بدایع الحکم بر می گردد. آقا علی مدرس ، انقلاب فکری اش از دیدن جنازه صدوق بوده است. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 💢 برترى دانش بر عبادت ✍️ احاديث متعدد، حکايت از برتری و رجحان کسب علم بر عبادت دارند. از اين احاديث به دست می آيد که منظور، ترجيح تعلّم واجب يا مستحب بر «عبادت هاى مستحب» است. از اين گذشته علم ذاتا بر عبادت، مقدّم است و يک دليل آن، ممکن نبودن عبادت بدون دانش است. 🔅(ص) فرمود: آن كه در پىِ بابى از دانش بيرون مى‌رود تا با آن، باطلى را به حق يا گمراهى را به هدايت برگردانَد، كردارش همچون چهل سال عبادت عابد است . ▫️الأمالي للطوسي : ص 618 ح 1275 🔸در عين حال نبايد از نقش سازنده عبادت در كنار دانش غافل بود؛ چراکه تأثير عبادات در پيدايش نور دانش و الهامات قلبى قابل انکار نيست. هدفِ احاديثى كه دانش را بر عبادت ترجيح مى دهند، تضعيف و يا انكار نقش سازنده عبادت در كنار دانش نيست، بلكه تأكيد بر توأم ساختن عبادت با دانش و تحذير از عبادت جاهلانه است . بنا بر اين ، احاديث در مقام بيان فضيلت دانش و ترجيح آن بر عبادت، نمى توانند بهانه اى براى ترك عبادات ، حتّى عبادت هاى مستحب گردند . ✴️ نقل است كه روزى شخصى از محقّق بزرگ شيخ انصارى رحمه الله پرسيد : در تعارض ميان نافله شب و مطالعات علمى كدام يك مقدّم اند ؟ شيخ كه مى دانست او اهل قليان است و اين مسئله ، بهانه اى براى ترك نافله شب است ، در پاسخ فرمود : «چرا ميان نماز شب و مطالعه تعارض برقرار مى كنى ؟ بگو : مطالعه و قليان ، كدام يك تقدم دارند ؟» . 📚 دانشنامه عقايد ج 3 ص 41 🔰 @p_eteghadi 🔰