🔺 زندگی و چشمپوشى!
🔅 #امام_علی_علیه_السلام :
🔸 «مَن لَم يَتَغافَل ولا يَغُضُّ عَن كَثيرٍ مِنَ الاُمورِ ، تَنَغَّصَت عيشَتُهُ » .
🔹 «هر كه نسبت به بسيارى از امور، تغافل و چشمپوشى نكند، زندگىاش تيره مىشود».
📚 غرر الحكم : ج ٥ ص ٤٥٥ ح ٩١٤٩
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
درباره حدیث امیرالمومنین (علیه السلام) که فرمود: آیه الکرسی یک آیه و ۵۰ کلمه و ۱۷۵ حرف هست، این کلما
علیرغم اینکه مشهور این است که آیة الکرسی 3 آیه است اما غالبا روایات آنرا صرفا ایه 255 سوره مبارکه بقره معرفی میکنند. در خصوص 50 کلمه بودن آیة الکرسی روایاتی ناظر به این مساله هست مانند:
از حضرت علی (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: من از رسول خدا شنیدم که فرمود: «آیة الکرسی آقای سوره بقره است که در آن پنجاه کلمه وجود دارد و در هر کلمه ای برکتی است»(1)
اما این که آیة الکرسی چند کلمه است بستگی به این دارد که کلمه چگونه تعریف شود یعنی حروف و موصولات و ضمایر هم یک کلمه ی مجزا حساب شوند یا خیر.
اما معمول این است که آن چه با فاصله از قبل و بعدش قرار دارد یک کلمه محسوب می شود به استثناء "واو" که با کلمه بعدی خود یک کلمه حساب می شوند. بر این اساس کلمات آیة الکرسی به این قرار خواهد بود:
1(اللَّهُ) 2(لا) 3(إِلهَ) 4(إِلاَّ) 5(هُوَ) 6(الْحَیُّ) 7(الْقَیُّومُ) 8(لا) 9(تَأْخُذُهُ) 10(سِنَةٌ) 11(وَلا) 12(نَوْمٌ) 13(لَهُ) 14(ما) 15(فِی) 16(السَّماواتِ) 17(وَما) 18(فِی) 19(الْأَرْضِ) 20(مَنْ) 21(ذَا) 22(الَّذی) 23(یَشْفَعُ) 24(عِنْدَهُ) 25(إِلاَّ) 26(بِإِذْنِهِ) 27(یَعْلَمُ) 28(ما) 29(بَیْنَ) 30(أَیْدیهِمْ) 31(وَما) 32(خَلْفَهُمْ) 33(وَلا) 34(یُحیطُونَ) 35(بِشَیْءٍ) 36(مِنْ) 37(عِلْمِهِ) 38(إِلاَّ) 39(بِما) 40(شاءَ) 41(وَسِعَ) 42(کُرْسِیُّهُ) 43(السَّماواتِ) 44(وَالْأَرْضَ) 45(وَلا) 46(یَؤُدُهُ) 47(حِفْظُهُما) 48(وَهُوَ) 49(الْعَلِیُّ) 50(الْعَظیم)
📚پی نوشت:
1. نوری، مستدرک الوسائل، مؤسسه آل البیت(ع) ـ قم، 1408ق، ج 4، ص 336 – 337.
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔰 پرسش و پاسخ:
🔻پرسش:
سلام خوب هستید انشاءالله بچههای جلسات قرآن سوال کردن که
اگر دین مانع پیشرفت نیست، پس چرا اکثر کشورهای دینی عقب ماندهاند؟ لطفا با مثال در صورت امکان توضیح بفرمایید. با تشکر
🔻پاسخ استاد خسروپناه:
بسم الله الرحمن الرحیم
حسب الامر عزیزان جلسات قرائت قرآن سلام علیکم
۱. شهید مطهری در مقدمه کتاب انسان و سرنوشت توضیح میدهند که علت عقب ماندگی دین نیست فهم غلط از دین است مثلا فهم نادرست از انتظار فرج باعث تنبلی و سکون میشود و انسان و جامعه را از رشد باز می دارد اما وقتی انتظار سازنده باشد حرکت و تمدنسازی شکل میگیرد
۲. کشورهای اسلامی زمانی دارای تمدن بود و بر تمام جهان تاثیرگذار بود عمده عالمان تمدنساز دیندار هم بودند حتی در دنیای مدرن نیوتن و انیشتین دیندار بودند و این نشان میدهد که دینداری مانع پیشرفت نیست
۳. در همین تجربه انقلاب یافتیم مجاهدان دیندار در پیشرفت کشور نقش داشتند نه روشنفکران سکولار آیا یک نقش مثبت از ملکمخان و تقیزادهها سراغ دارید اما از شهید فخریزادهها و حاج قاسمها دیدید چه کردند این یعنی تمدن سازی جهادی ودیندارانه
✍️ والسلام خسروپناه
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسش:
جابر بن یزید جعفی کیست؟
پاسخ:
«جابر بن یزید بن حارث جُعْفی» از تابعین و معروف ترین فقها، محدثان و مفسران شیعه است و از اصحاب امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) به شمار می رود.
«جابر» بنا بر گزارش منابع، دارای مقام و منزلت والایی بوده و دارای کتاب هایی است. وی در جایگاه راوی احادیث از جانب شیعیان و حتی اهل سنت مورد مدح و طعن قرار گرفته است. وفات او را سال 128 قمری گفته اند.
از تاریخ تولد جابر و نام پدر و مادر وی مطلبی در دسترس نیست اما گفته اند نسب وی به خاندان جعفی، از خاندان های مشهور یمنی ساکن در کوفه از طایفه «جعفه» از قبیله «مذحج» می رسد که از یمن به کوفه کوچ کردند.(1)
«نجاشی» از عالمان رجالی شیعه از او با کنیه «ابو عبدالله» و «ابو محمد» یاد می کند.(2)
برخی نیز کنیه او را «ابو یزید» گفته اند.(3)
از القاب وی نیز می توان به «جعفی کوفی»(4) و «عربی قدیم»(5) اشاره کرد.
«شیخ طوسی» بنا بر نقل «ابن قتیبه» او را «اَزدی» معرفی کرده است(6)، اما «محمد تقی شوشتری» این قول را نادرست می داند و می گوید: شیخ در اثر خلط با «جابر بن زید» او را ازدی دانسته است.(7)
پرسمان اعتقادی
پرسش: جابر بن یزید جعفی کیست؟ پاسخ: «جابر بن یزید بن حارث جُعْفی» از تابعین و معروف ترین فقها، محدث
از زندگی او تا پیش از ورودش به مدینه و درک محضر امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) اطلاعات چندانی در دست نیست، اما اگر این روایت را بپذیریم که جابر به هنگام وداع با امام باقر گفته که هجده سال از محضر امام بهره برده است(8) و زمان وداع را اواخر زندگی امام فرض کنیم، سال ورود او به مدینه حدود سال ۹۶ خواهد بود.
بر طبق گزارشی که از قول جابر نقل شده، وی در نخستین دیدار با امام باقر خود را کوفی و از خاندان جعفی معرفی نموده و انگیزه اش از سفر به مدینه را آموختن علم از ایشان بیان کرده است.
احتمالاً به سبب حساسیت مردم مدینه به کوفیان شیعی مذهب، امام از او خواسته که به مردم مدینه بگوید اهل مدینه است زیرا هرکس به شهری وارد شود، تا از آن شهر خارج نشود، از مردم آن شهر محسوب می شود.
امام در این دیدار دو کتاب به جابر داد و از او خواست تا مطالب یکی از این دو کتاب را در زمانِ حکومت بنی امیه فاش نسازد و پس از زوال دولت آنان، حتماً مطالبِ آن را فاش کند.(9)
اگر این روایت صحیح باشد، حکایت از مقام و منزلت جابر در نزد امام دارد.
بر اساس گزارشی که «ابن سعد» نقل کرده، هر گاه «عیسی بن مسیب»، قاضیِ «خالد بن عبدالله قسری»، در کوفه به مَسندِ قضا مینشست «جابر بن یزید» کنار او می نشست. این گزارش نیز مبیّن اهمیت جایگاه اجتماعی وی است.(10)
هم چنین بنابر گزارش «یعقوبی» جابر بن یزید از جمله فقهای اواخر دوران امویان و اوایل روزگار عباسان بوده است.(11)
با این همه، در متون رجالی و متون حدیثی کهن شیعه، گزارش ها و روایات ضد و نقیضی در باره جابر وجود دارد که باعث پدید آمدن دیدگاه های متفاوت، بلکه متناقضی، در باره وثاقت او شده است.
چندین روایت از امام باقر و امام صادق(علیهما السلام) در مدح جابر بن یزید وارد شده است که نشان از مقام بالای جابر نزد ائمه دارد.
از قول امام صادق (علیه السلام) نقل شده که جابر در نزد ایشان منزلت سلمان را در نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله) دارد.(12)
اما در موردی دیگر امام صادق، ذَریح را از ذکر نام جابر منع کرده زیرا بر آن بوده است که اگر نادانان احادیث وی را بشنوند به او طعن خواهند زد.(13)
در روایت دیگری امام صادق برای جابر، آمرزش خواسته و «مغیره بن سعید» از غلات آن عصر، را به دلیل دروغ بستن به ایشان لعن کرده است.(14)
در یک مورد دیگر جابر به امام باقر (علیه السلام) گفته است که شما سخنان و اسراری را به من سپرده اید که بسی سنگین است و گاه باعث می شود تحمل خود را از دست بدهم و حالتی شبیه جنون به من دست دهد. امام به او توصیه کرده است در چنین حالتی به صحرا برود و گودالی بسازد و سر در آن کُند و اسراری را که از امام شنیده باز گوید.(15)
حتی در پاره ای منابع «جابر» باب امام باقر معرفی شده است.(16)
📚پی نوشت ها:
1. سمعانی، عبدالکریم، الانساب، بیروت، دارالجنان، 1408ق، سمعانی، الانساب، ج 2، ص48 و47
2. نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، قم، جامعه مدرسین، 1415ق، ص128.
3. بخاری، محمد، التاریخ الکبیر، بیروت، دارالمعرفه، 1406ق، ج2، ص210.
4. بخاری، التاریخ الکبیر، 1406ق، ج2، ص210.
5. نجاشی، همان، ص128.
6. طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، قم، آل البیت، 1404ق، ص129.
7. شوشتری، محمدتقی، قاموس الرجال، قم، جامعه مدرسین، 1419ق، ج2، ص543.
8. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، قم 1414، ج1، ص296
9. کشی، محمد بن عمر، اختیار معرفة الرجال، المعروف برجالالکشی، (تلخیص) محمد بن حسن طوسی، تصحیح و تعلیق محمدباقر بن محمد میرداماد، چاپ مهدی رجائی، قم، 1404، ج2، ص438.
10. ابن سعد، محمد بن منیع، الطبقات الکبرى (بیروت)، ج2، ص364
11. یعقوبی، احمد بن ابى یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج2، ص348و363
12. شیح مفید، الاختصاص، (منسوب به ایشان)، چاپ علی اکبر غفاری، قم: جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، (بی تا)، ج1، ص216.
13. کشی، پیشین، ج2، ص439
14. همان، ص435
15. همان، ص441-442
16. مدرسی طباطبائی، حسین، میراث مکتوب شیعه از سه قرن نخستین هجری، دفتر 1، ترجمه علی قرائی و رسول جعفریان، قم 1383 ش، ج1، ص127
🔰 @p_eteghadi 🔰
یکی از روش های پرطرفدار در عرفان های نوظهور، روش خلسه، مدیتیشن و یوگا و تمرکز است؛ لطفا در مورد این روش ها توضیحاتی بفرمایید.
توضیح این نوع روش ها بدین صورت است:
1- خلسه:
یعنی از خود بیرون آمدن و به نوعی جهیدن در وضع عالی تر. «استیس» از محققان بزرگ غربی در حوزه عرفان، می گوید: «خلسه حالتی برای ذهن است که ممکن است بدون علت و بی سیر و سلوک باشد یا علتی داشته باشد. برای مثال بر اثر عملی مثل یوگا، یا حتی بر اثر استعمال مواد شیمیایی مانند سانتونین (ماده سفید زردفام، بی طعم و بو) برای انسان پدید آید.» (1)
2- مدیتیشن:
این واژه در فارسی به مراقبه ترجمه می شود، ولی ترجمه آن به تمرکز، ژرف نگری و درون پویی مناسب تر است. به طور کلی مدیتیشن، فنون و روش تسلط بر ذهن است. هدف مراقبه کنترل ذهن توسط تکنیک های درون نگرانه برای رسیدن به شادی، آگاهی و آرامشی عمیق و طولانی و غیر وابسته به غیر است. بسیاری از آیین های درون انگارانه و برخی از دین های بزرگ به خصوص ادیان شرقی نظیر هندوئیسم و بوداگرایی آیین های درون پویی را نیز در بر می گیرند.
⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
پرسمان اعتقادی
یکی از روش های پرطرفدار در عرفان های نوظهور، روش خلسه، مدیتیشن و یوگا و تمرکز است؛ لطفا در مورد این
3- یوگا:
عمل حبس و ضبط نفس برای تسلط بر بدن و نفس است. اصل این روش حدود دو قرن قبل میلاد توسط شخصی به نام «پانتجلی» در هند برای رهایی از تناسخ تاسیس شد. «پانتجلی» می گوید: یوگا در حقیقت تسلط بر امواج فکری و تسلط ذهنی است که این تسلط با رعایت چند اصل و قاعده تامین می شود:
1- پرورش عادات روحی؛ 2- تحصیل عادات منظم مطالعه و عبادت؛ 3- نشستن در حالت سکوت به قصد آرامش؛ این طرز خاص نشستن، کمک بدنی به تمرکز ذهن است. 4- تمرین های تنفسی و حبس نفس؛ این عمل، نوعی ورزش قفسه سینه و دستگاه تنفس است، که به تمرکز ذهن می انجامد. 5- تمرکز و توجه به باطن.(2)
نکته مهم:
ممکن است انسان با مدیتیشن و یوگا، بتواند تا حدی از زندگی روزمره خارج شود و خود را از ذهن مشغولی و دل مشغولی بازدارد، اما آیا این به معنای آن است که انسان با خروج از عالم مادی، به عالم غیب و ملکوت و معنا نیز ورود پیدا کرده؟ هرگز خروج از عالم مادی، دلیل بر ورود به عالم غیرمادی نیست؛ زیرا هر یک از این عوامل (مدیتیشن و یوگا....) برای اهداف دنیوی تعریف شده است. اساساً این امور یکسری تکنیک هایی برای تمرکز ذهن و حس هستند، که نوعی آرامش ذهنی نیز به دنبال دارند.
هواداران این تکنیک ها، به بهانه هایی از جمله طرفداری از عرفان و تجربه شهودی، با فعالیت های ذهن و عقل و حس انسان مخالفت می ورزند. اگر استفاده از نیروهای خدادادی چون حواس، ذهن و فکر مضر هستند، چرا خداوند آنها را آفریده است؟ آیا وجود اینها لغو است؟
آن چه انسان از عرفان انتظار دارد کسب آرامش قلبی است، نه صرفا تمرکز ذهنی، توضیح اینکه انسان سه نیرو دارد: حس، عقل و قلب که هر سه مشغول اند.
چه بسا خلسه، مدیتیشن، و یوگا، در سطح حس و عقل، انسان را به آرامش برساند، اما آن چه انسان را به طمأنینه و «سکونت قلبی» می رساند چیزی است که متناسب با فضای غیبی و ملکوتی باشد و آن نماز و ذکر خدا است، چنان که قرآن، طمأنینه قلبی را صرفا در باره ذکر خدا به کار گرفته است: «أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُ الْقُلُوب (3) آگاه باشيد كه با ياد خدا دل ها آرامش مى يابد.» و مظهر ذکر خدا، نماز است. چنان که فرمود: «وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْري (4) و نماز را براى ياد من بپادار.»
برخی ناشیانه میان عمل مدیتیشن، با نماز در اسلام مقایسه می کنند؛ که این مقایسه از اساس نابجاست.(5)
📚پی نوشت ها:
1. والتر استیس، عرفان و فلسفه، ترجمه بهاء الدین خرمشاهی، تهران، ص64-68.
2. فارسی، جلال الدین،تعالی شناسی، نشر اندیشه، حوزه هنری سازمان تبلیغات تهران: 1376، ج2، ص176-177
3. رعد/28.
4. طه/14.
5. ر.ک. کتاب عرفان واره ها، مسلم گریوانی، ناشر: موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ 1396، ص321-325
🔰 @p_eteghadi 🔰
🔻 #مستحبات و #مکروهات را بشناسیم ....
💢 #کراهت شب زنده داری مگر برای سه امر
در حدیث معتبری از حضرت رسول صلی الله علیه و آله منقول است که:
شب زنده داری خوب نیست مگر برای سه امر: برای نماز شب خواندن، قرآن خواندن و در طلب علم بودن، و برای این که عروسی را به خانه شوهرش ببرند.
📚 کتاب #حلیه_المتقین
باب هشتم فصل دهم
#آداب_خوابیدن
#سیره_اهلبیت_سلام_الله_علیهم
🔰 @p_eteghadi 🔰
پرسمان اعتقادی
چرا اسلام سگ را نجس می داند و در عین حال از نجاست یا طهارت آن در قرآن ذکری به میان نیامده است؟ ⬇️⬇
🎤موضوع نجاست سگ یک مساله فقهی است که روایات زیادی برای آن وارد شده است و اجماع فقها هم بر نجاست آن بوده است. البته همچون بسیاری از جزییات احکام فقهی مانند تفاصیل احکام مختلف، نجاست سگ هم به صراحت در قرآن نیامده و تبیین و تفصیل آن به پیامبر و اوصیای معصوم او (علیهم السلام) واگذارده شده است. در این باره قرآن می فرماید: «وَ أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ»؛ و ما اين ذكر (قرآن) را بر تو نازل كرديم تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها تبيّن كنى باشد که تفکر کنند.(1) توجه: درباره احکام فقهی و حقوقی باید توجه داشت که هر چند ظاهرا جزو اعتباریات هستند، اما از پشتوانه ای حقیقی برخوردارند. یکی از مسلمات اسلامی این است که احکام شرع تابع مصالح و مفاسد واقعی است. اگر مصالح و مفاسد نبود، نه امری بود و نه نهی و نه حکم به نجاست و طهارت. سگ در قرآن: در قرآن کريم در سه مورد از سگ سخن گفته شده که عبارتند از: 1- ماجراي سگ اصحاب کهف: «... وَ کَلْبُهُم بَاسِطٌ ذِرَاعَيْهِ بِالْوَصِيدِ»؛ سگشان بر دهانه غار (يعني محلي با فاصله و دورتر از محلّ استراحت اصحاب کهف) دو دستش را دراز کرده بود.(2) 2- ماجراي بلعم باعورا: حق تعالی، بلعم باعورا را به سگ تشبيه کرده است. عطش دنیا و تبعیت از هواهای نفسانی، این عالم را که توقع انحراف از او نمی رفت، به سقوط کشاند. عطش دنیوی او، به عطش کاذب سگ هار تشبیه شده است که در هیچ حالی سیراب نمی شود: «فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ اَلْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ يَلْهَثْ».(3) 3- حکم صيد سگ شکارچي: خداوند در سوره مائده مي فرمايد: «يَسْأَلُونَکَ مَاذَا أُحِلَّ لَهُمْ قُلْ أُحِلَّ لَکُمُ الطَّيِّبَاتُ وَمَا عَلَّمْتُمْ مِنَ الْجَوَارِحِ مُکَلِّبِينَ تُعَلِّمُونَهُنَّ مِمَّا عَلَّمَکُمُ اللَّهُ فَکُلُوا مِمَّا أَمْسَکْنَ عَلَيْکُمْ وَاذْکُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْهِ»؛ از تو می پرسند که چه چيزهايى بر آنها حلال است، بگو آنچه طیب و پاکيزه است براى شما حلال گرديده، و (نيز) صيد حيوانات شکارى و سگهاى تربيت يافته.(4) در اين آيات هيچ گونه اشاره اي به طهارت و نجاست خود سگ نشده است. حکم محل تماس دندان سگ شکاری با بدن شکار هم در روایات آمده که باید آنجا را تطهیر کرد و آب کشید. با غلبه نگاه منفی انسانها به سگ، نیازی به تصریح به نجاست نبود: شايد یکی از حکمتهایی كه قرآن تصريح به نجاست سگ نکرده، سابقۀ آن در دیگر شرایع و نیز دیدگاه پست و کم ارزش آن براى مردم -با وجود استفاده زیاد از آن- بوده است. مثلا خوردن گوشت خوک در جامعه آن زمان در بین مسیحیان رایج بوده است، بنا بر این قرآن به حرمت آن تصریح کرده است اما در طول تاریخ در فرهنگ مردم، برخی از اخلاق پست و ناپسند به سگ نسبت داده می شد و انسانهای پست هم به آن متصف می شدند. وجود برخی صفات خوب در این حیوان، مانع از غلبه نگاه منفی مردم به آن نبوده است. شاید به دلیل همین فاصله گیری طبیعی در فرهنگ و جامعه، نیازی نبوده است تا به نجاست یا دیگر لوازم آن تصریح شود. با اين فرض، ذكر نجاست سگ در قرآن، اولًا: با بلاغت قرآن تناسبى ندارد؛ و ثانياً: عدم ذكر آن نقصى در قرآن ایجاد نمی کند، زيرا نقص در جايى است كه ذكر آن لازم باشد. سگ و نجاست آن در روایات: نجاست سگ در روایات از دو راه فهمیده می شود:
❇️1- رواياتي که به صراحت در آن کلمه نجس برای سگ آمده است. مانند: «عذافر از امام صادق (علیه السلام) از نوشيدن و وضو گرفتن با پس مانده آبي که بعضي از حيوانات (سنور، گوسفند، گاو، شتر ، الاغ ، اسب، استر و درندگان) نوشيده اند، سوال کرد. امام فرمود: بنوش و وضو بگير. سپس از سگ سوال کردم. امام فرمود: نه. پرسيدم: آيا او يک درنده (مثل ديگر درندگان) نيست؟ فرمود: نه به خدا، او نجس است. نه به خدا، او نجس است.»(5) 2- رواياتي که بجای تصریح به نجاست سگ، حکم نجاست سگ آمده است. در اين روايات، روش برخورد با سگ، نیمخورده او و ... ، همانند روش بر خورد با نجاسات ديگر است. به عنوان مثال به روایات زیر دقت کنید: «ابن مسلم مي گويد از امام صادق (علیه السلام) سوال کردم: اگر سگي از ظرفي آب بياشامد وظيفه چيست؟ آن حضرت فرمود: لازم است ظرف را بشوئيد.»(6) در این دسته از احـاديـث، حکم عدم جواز آشاميدن و وضـو گرفتن از نيم خورده سگ به صراحت بيان شده است، که قرينه ایست بر نجاست سگ. براي اثبات نجاست سگ، روايات بقدري زيادند که هرگز نمي توان در اعتبار و قطعيّت آنها اشکال کرد و ما تنها به ذکر چند نمونه آن اکتفا کردیم. تذکر دو نکته: 1. نسبت حقوق و حرمت شرعی حیوانات با حکم نجاست آنها: طهارت و نجاست، ارزش مخلوقات و حقوق آنها را کم یا زیاد نمی کند. حیوانات، همگی مخلوقات و بندگان حق تعالی هستند، بنا بر این هرکدام، در حد و اندازه خود، از حقوقی برخوردار است.