eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.1هزار دنبال‌کننده
9.3هزار عکس
4.5هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
پرسمان اعتقادی
معتصم، عبدالله بن طاهر را مامور سرکوب قیام مازیار کرد . عبدالله که خود ایرانی بود بر مازیار غلبه یاف
بنابراین از زمان قاجار تا کنون یک طرف قضیه را با آب و تاب گفته اند و اما یک طرف قضیه را مسکوت گذاشته اند: طرف اول که این دو شخص بر ضد اسلام قیام کردند را با آب و تاب بیان کرده اند. کتاب نوشته و یا در کتابهای زیادی از آنها نام برده اند. طرف دیگر که رفتار مردم ایران هم عصر این دو قیام با این دو قیام و رهبران آن بوده مسکوت مانده است. چراکه روشن فکران معاصر در صدد بهره برداری از این دو قیام به نفع اهداف اسلام ستیزانه خود هستند و می خواهند چنین وانمود کنند که بعد از ورود اسلام به ایران،‌ همه ملت ایران یکارچه در مقابل مسلمانان بودند لذا اگر همه واقعیت را بگویند به این هدف نخواهند رسید. نمی گویند که بابک و مازیار توسط خود ایرانی ها سرکوب شدند. نمی گویند بابک و مازیار توسط قاطبه مردم ایران حمایت نشدند. نمی گویند که مردم ایران بین بابک و مازیار ضد اسلام و معتصم خلیفه ستمکار عباسی،‌ باز خلیفه را بر امثال بابک ترجیج می دادند. 📚پی نوشت ها: 1.ابن فقیه،كتاب البلدان، تحقيق يوسف الهادى، بيروت، عالم الكتب، 1416ق، ص571. 2.طبري، تاريخ ، تحقيق محمد أبو الفضل ابراهيم ، بيروت، دار التراث ، 1387، ج9، ص80. 3. البدء و التاريخ، مطهر بن طاهر المقدسى (م 507)، بور سعيد، مكتبة الثقافة الدينية، ج6، ص119. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا امامت موروثی بود؟ موروثی بودن یعنی اینکه ضابطه و معیار حاکم در انتخاب فرد، رابطه پدر و پسری یا خانوادگی باشد. در حالی که شواهد و دلایل نشان می دهد که ظابطه انتخاب امام، معیارهای خانوادگی نبوده است. اولا تعیین امام امری الهی است. و دلایل قطعی و عقلی (که در جای خویش بیان شده) لزوم عصمت برای امام را ثابت می کند. و عصمت صفتی است که تنها خدای متعال به آن آگاه است. بنابراین هیچ کسی غیر از خدای متعال حق تعیین امام را ندارد. و روشن است که خدای متعال رابطه های خانوادگی را معیار انتخاب امام قرار نمی دهد. 👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻👇🏻
پرسمان اعتقادی
آیا امامت موروثی بود؟ موروثی بودن یعنی اینکه ضابطه و معیار حاکم در انتخاب فرد، رابطه پدر و پسری یا
ثانیا عدم اصل قرار دادن روابط خانوادگی در سیره و منش ائمه و منطق اسلامی به خوبی روشن است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره می کنیم: حسن بن موسى الوشّاء بغدادى می گوید: من در خراسان در مجلس على بن موسى الرّضا- علیه السّلام- بودم و زید بن موسى در آنجا حاضر بود و به جماعت حضّار، فخر میفروخت كه ما چنین و چنانیم، و امام رضا علیه السّلام كه با دیگران مشغول گفتگو بود سخنان زید را شنید و رو به او كرده گفت: اى زید! آیا حرفهاى نقّالان كوفه‏ تو را مغرور كرده و فریب خورده ‏اى ... اینكه موسى بن جعفر علیهما السّلام پدرت اطاعت خدا كند، روزها را روزه بگیرد و شبها را به نماز و عبادت پردازد و تو معصیت و نافرمانى خدا كنى، سپس در روز رستاخیز هر دو در عمل مساوى باشید و جزاى هر دو بهشت باشد، پس بدون تردید تو عزیزتر از او در نزد خدا باشى (چون او با طاعات خود مستحقّ بهشت شده است و تو بى‏ طاعت و با معصیت همان پاداش را گرفته ‏اى)[۱] همچنین شخصی به امام عرض کرد: به خدا سوگند، هیچ کس در روی زمین از حیث برتری و شرافتِ پدران به شما نمی‌رسد. امام فرمود: «تقوا به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگار آنان را بزرگوار ساخت.»[۲] بنابراین روشن است که تعیین امامان با توجه به رابطه خانوادگی آنها صورت نگرفته است. اما قرار داشتن آنها در یک نسل به این جهت است که امام علاوه بر دارا بودن کمالات روحی و معنوی، باید از طهارت آباء و نیاکان هم برخوردار باشد. تا مردم به دلیل پدر و مادر خلافکار از آنها منزجر نباشند. به همین دلیل خدای متعال امامت را در بهترین خاندان ها قرار داده است و رابطه فامیلی و پدر و پسری در بین آنها دیده می شود. 📚منابع: [۱]. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج‏۲، ص۲۳۲. [۲]. عیون اخبار الرضا، ج۲، ص۱۷۴. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آيا ابن ملجم و شمر حافظ قرآن بوده اند؟! 👇👇👇👇👇👇👇👇
پرسمان اعتقادی
آيا ابن ملجم و شمر حافظ قرآن بوده اند؟! 👇👇👇👇👇👇👇👇
در مورد حافظ قرآن بودن «شمر» هیچ گزارشی نداریم. نیز در مورد حافظ قرآن بودن «ابن ملجم» مطلبی در تاریخ نیامده است. البته در برخی منابع آمده است که: که ابن ملجم در فتح مصر حضور داشت،‌ وی نزد حاکم مصر یعنی «عمرو بن عاص» جایگاه والایی داشت زیرا نزد «معاذ بن جبل» تلاوت قرآن را آموخته بود. (1) در برخی از منابع نیز آمده عمرو بن عاص از خلیفه در مورد آموزش قرآن درخواست معلم کرد،‌ عمر نیز نامه ای به وی نوشته و از او خواست تا به عبدالرحمن بن ملجم در کنار مسجد جایی دهد تا او به مردم قرآن خواندن آموزش دهد و عمرو عاص نیز چنین کرد.(2) این نکته گویای آن است که ابن ملجم تسلط به قرآن داشته و می خوانده و حتی آن را آموزش می داده، اما در هیچ جا به حافظ بودن او اشاره نشده است. لذا آنچه در فضای مجازی نسبت به حافظ قرآن بودن شمر و ابن ملجم دیده می شود پایه و اساسی ندارد. 📚پی نوشت ها: 1. الأنساب، أبو سعيد عبد الكريم بن محمد بن منصور التميمي السمعانى (م 562)، تحقيق عبد الرحمن بن يحيى المعلمى اليمانى، حيدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانية، ط الأولى، 1382،ج‏3،ص:26. 2. همان 🔰 @p_eteghadi 🔰
14_SEMO-Mohammadi-Pasokh_Be_Soalate_Eteghadi_(60).mp3
5.49M
پرسش و پاسخ اعتقادی 🔹حجه الاسلام جلسه 60 - لقب رسول اکرم (ص) چیست؟ و معراج پیامبر به چه شکل بوده است 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا تفسیر تمثیلی، استعاری و سمبلیک از قرآن، تاکنون انجام شده و آیا ضرورت دارد؟ آیا اصلا چنین تفسیری مجاز هست؟ در باره استعاره و سمبلیک بودن برخی آیات و توصیفات قرآن، باید گفت: اگر آن را مربوط به حوزه بیان بدانیم یعنی نوعی بیان از یک واقعیت خارجی باشد، یا بعبارتی وقتی می گوییم این توصیفات سمبلیک است، اشاره به یک حقیقت ملکوتی است و این گونه توصیف شده تا برای ما قابل درک و فهم باشد؛ قابل قبول و پذیرفتنی است. کما این که مفسرانی که مثلا داستان آدم و حوا را سمبلیک می دانند منظورشان این است که آن ماجرا حقیقت و واقعیت دارد، ولی نوع گویش و بیانی که حکایت از آن واقعیت می کند، به گونه استعاره ای و سمبلک است؛ یعنی قرآن دارد به صورت سمبلیک و استعاره، از یک واقعیت خارجی حکایت می کند. این بیان قابل قبول است.↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
آیا تفسیر تمثیلی، استعاری و سمبلیک از قرآن، تاکنون انجام شده و آیا ضرورت دارد؟ آیا اصلا چنین تفسیری
ولی اگر مراد از استعاره یا نمادین و سمبلیک بودن، اسطوره ای، غیرواقعی و غیر حقیقی بودن باشد، یعنی در واقع و حقیقت، چنین چیزی نبوده است؛ این مردود و نارست است. سمبليک بودن‏ قرآن كريم در عين حال كه از واقعيات سخن مى‏ گويد بيانش «رمزى و سمبليک» مى ‏باشد؛ بدين معنى كه از بيان امور خارجى واقعى، علاوه بر واقعيت، معانى هدايتى و تربيتى را اشاره دارد و از دل واقعيت، نقبى به درون حقايق متعالى مى ‏زند كه در واقع «واقعيت و پيام» را با هم جمع نموده است.... مثلا، تعبير «فَاخْلَعْ نَعْلَيْكَ إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً»(1)، به ظاهر، درآوردن [کندن] كفش ها را مطرح مى ‏نمايد چرا كه حضرت موسى در وادى مقدس «طوى» قرار دارد و در مكان مقدس نبايد با كفش رفت؛ اين معنى ظاهرى در عين حال كه واقعا جزء دستور خداست ليكن تمام مطلب نيست بلكه به «رفع دو خوف نيز اشاره دارد كه يكى خوف از تلف شدن همسرش مى ‏باشد كه در حال زايمان بسر مى ‏برد و ديگرى خوف از فرعون مى ‏باشد كه فكرش را بخود مشغول داشته ‏اند.» و يا اين كه به «زدودن عشق به همسرش در مقابل عشق به خدا و صرف توجه از غير خدا به خدا» نظر دارد كه هر دو در احاديث آمده است(2) و در واقع امور ظاهرى، حقيقتى را در باطن خويش مطرح مى ‏نمايند كه با استفاده از شواهد لفظى در آيات و احاديث، حقايق ظريف بسيارى در آيات، بدست مى ‏آيد. با توجه به توضيح احاديث، تعليل «إِنَّكَ بِالْوادِ الْمُقَدَّسِ طُوىً» معنى باطنى را اشاره دارد: «چون كه تو در وادى مقدس محبت خدا قرار گرفته ‏اى كه «طوى» است، پس قلبت را از هر گونه خوف و هراس و عشق و محبت به غير، فارغ گردان»؛ ذكر «طوى» نيز در عين نام درّه، امرى باطنى را نظر دارد كه قابل تأمل است. در احاديث، آمده است كه «از پيامبر (صلی الله علیه و آله) سؤال شد چرا اين وادى، «مقدس» ناميده شده است؟ فرمود: به جهت اين كه ارواح در آن به قداست رسيده ‏اند و فرشتگان برگزيده شده ‏اند و خداى عزيز و جليل در آن با موسى سخن نموده است».(3) مى ‏بينيم كه حديث مذكور نيز سمبليک بودن بيانات قرآنى را در نقل حوادث و ذكر اوامر و غيره نشان مى دهد.(4) بیانی دیگر؛ «مسئله رمزى بودن آيات و شكل سمبليک به آن ها دادن، در حالى ‏كه هيچ مانع عقلى و نقلى وجود ندارد كه انسان در اصل از لجن متعفن آفريده شده باشد [ناظر به آیه شریفه: «وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ صَلْصالٍ‏ مِنْ حَمَإٍ مَسْنُون‏»(5)]، همان چيزى كه به عقيده‏ زيست‏ شناسان، آماده ‏ترين ماده بيجان براى پيدايش حيات و زندگى است و نخستين جوانه حيات در جهان، طبق تحقيقات دانشمندان، به احتمال قوى از آن پيدا شده است؛ و نيز هيچ مانع عقلى و نقلى، براى اين كه يک روح الهى، در انسان قرار گرفته باشد وجود ندارد و با نبودن هيچ قرينه ‏اى برخلاف مفهوم اصلى لغات و جمله ‏هايى كه در زمينه خلقت انسان به كار رفته، آن ها را به صورت رمزى و سمبليک تفسير كردن، چيزى جز تفسير به رأى نيست. فتح اين باب، سبب مى ‏شود كه يكى موسى را، كنايه از روح انقلاب توده‏ هاى زحمت‏كش و فرعون را اشاره به رژيم هاى جبار مى ‏گيرد و ديگرى، عيسى را به معناى افكار زنده ‏كننده اجتماع و مريم را، كنايه از روح پاكى و عفت مى ‏داند و كم كم دامنه اين تفسير به رأى، به احكام و قوانين اسلام كشيده مى‏ شود. يكى مى‏ گويد، منظور از نماز توجه باطنى به خداست، ديگرى مى‏ گويد، روزه به معناى خويشتن‏ دارى از گناه است و به اين ترتيب، همه قوانين، زير چرخ هاى تفسير به رأى، در هم كوبيده مى ‏شود.»(6)
پرسمان اعتقادی
ولی اگر مراد از استعاره یا نمادین و سمبلیک بودن، اسطوره ای، غیرواقعی و غیر حقیقی بودن باشد، یعنی در
بیان سوم؛ باید بین دو مطلب تفاوت قائل شویم: الف. يک مفسّر، ممكن است در كنار تفسير صحيح قرآن با شرايط آن، اشاراتى هم از آيات متوجه شود ولو اينكه بسيارى از مردم، يا مفسران ديگر، به اين نكات توجه نكرده باشند و اين مطلب صحيح است و حتى در روايتى نقل شده كه فرمودند: «كِتَابُ اللَّهِ‏ عَلَى‏ أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ: عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ؛ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ»؛ کتاب خدا چهار بخش است: عبارات، اشارات، لطائف و حقائق. عبارات برای عوام، اشارات برای خواص، لطائف برای اولیای الهی و حقایق برای انبیاء است.(7) ب. اين كه يک نفر، آيات و داستان هاى كتب آسمانى را غير واقعى، مى ‏داند و آن ها را مجعولات مفيد معرفى مى ‏كند و از طرف ديگر، آن ها را با افكار مكتب مورد نظر خود، وفق مى ‏دهد (براى مثال: هابيل را، بر جامعه بى‏ طبقه سوسياليستى و قابيل را بر دوره فئودالى و سرمايه‏ دارى تفسير مى ‏كند)؛ شكى نيست كه اين طريق، يكى از مصاديق تفسير به رأى است و براى آن وعده آتش داده شده است. يادآورى اين مطلب لازم است كه در كتاب مقدس (تورات و انجيل) بسيارى از داستان ها با واقعيات و نشانه ‏هاى تاريخى، سازگار نيست، از اين‏رو ناچار شدند آن ها را بر مطالب اسطوره ‏اى حمل كنند. ولى قرآن داستان هايش، با واقعيات تاريخى، ناسازگارى ندارد و هنوز در هيچ موردى كذب آن ها ثابت نشده است، بر اين اساس دليلى بر اسطوره و سمبليک بودن آن ها نداريم و اين در حالى است كه بسيارى از كشفيات علمى، واقعيات تاريخى قرآن را اثبات مى ‏كند.(8) خلاصه: اگر مراد از سمبلیک بودن، نوعی بیان از یک واقعیت خارجی و یک حقیقت ملکوتی است و این گونه توصیف شده تا برای ما قابل درک و فهم باشد؛ قابل قبول و پذیرفتنی است؛ ولی اگر مراد، خیالی و افسانه ای و غیرواقعی باشد، مردود است. 📚پی نوشت ها: 1. طه: 20/ 12. 2. ابن بابويه، علل الشرائع‏، ناشر: كتاب فروشى داورى‏ ـ قم‏، چاپ اول، 1385 ش / 1966 م‏، ج 1، ص 66؛ مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم‏، ج 13، ص 64 و 65. 3. علل الشرایع، پیشین، ج 2، ص 472؛ بحار الانوار، پیشین، ج 13، ص 66، ح 5. 4. ر.ک: نقى پور فر، ولى الله، پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن‏، ناشر: اسوه‏ ـ تهران‏، 1381ش، چاپ چهارم‏، ص 292 و 293. 5. حجر: 15/ 26. 6. مكارم شيرازى، تفسير به رأى و هرج و مرج ادبی، ص 73 به بعد؛ نقل از: رضایی اصفهانی، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، انتشارات کتاب مبین، چاپ پنجم، سال 1388، ص 262. 7. بحارالانوار، پیشین، ج 89، ص 103. 8. در آمدى بر تفسير علمى قرآن، پیشین، ص 262 و 263. 🔰 @p_eteghadi 🔰
استاد فاطمی‌نیا خداوند اصلا نمیخواهد بنده اش گناهی راکه مرتکب شده است به کسی بگوید، بعضی ها می آیند به مردم میگویند که من یک وقتی فلان گناه را مرتکب شده ام! چرا می آيي گناهت رامیگویی!؟ اگرگناهی کردی وپشیمانی، توبه کن! خداوند می بخشد. اصلا خدا دوست ندارد مومنین لکه دار شوند! شیوه ی خدا این است که همیشه زیبایی ها را ظاهر میکند؛ ازدعاهای خیلی عظیم القدر است که میفرماید : "یامن اظهرالجمیل و ستر القبیح" ای خدایی که زیبا راظاهر میکنی و قبیح را میپوشانی الان اگر ما در اجتماع آبرویی هم داریم ، برای این است که خداوند زیبایی های ما را ظاهر کرده است! اگر خداوند بدی های ما را ظاهر میکرد، آیا دیگر آبرویی داشتیم!؟ 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•┈┈•❀•┈┈• | | 🔰 طمع، ترس و سپاسگذاری، انگیزه های انواع عبادت ✍️ در سخنان امامان(علیهم السلام)، با بیان های گوناگون، انواع عیادت تشریح شده است: : گروهى به هواى پاداش خدا را عبادت کردند، و این عبادتِ سوداگران است؛ دسته اى از روى ترس خدا را عبادت کردند، و این عبادت بردگان است؛ و گروهى براى سپاسگزارى خدا را عبادت کردند، و این عبادت آزادگان است. 📚 نهج البلاغة، حکمت ۲۳۷ 🔅 : خوش ندارم که خدا را عبادت کنم و از آن هدفى نداشته باشم جز [رسیدن به] پاداش او؛ زیرا در این صورت مانند برده طمعکارم که اگر به چیزى چشم داشته باشد کار مى کند و گرنه کار نمى کند. همچنین خوش ندارم خدا را فقط به سبب ترس از کیفر او عبادت کنم؛ چه در این حال همچون بنده نابکارى خواهم بود که اگر نترسد، کار نمى کند. عرض شد: پس، براى چه خدا را عبادت مى کنى؟ فرمود: زیرا او به سبب الطاف و نعمتهایش به من، سزاوار عبادت است. 📚 بحار الأنوار، ج ۷۰، ص ۲۱۰، ح ۳۳. 🔅 : مردم در عبادت خداوند عزّ و جلّ بر سه گروهند: یک گروه او را به هواى پاداشش عبادت مى کند، که این عبادت آزمندان است و آن طمع باشد. گروهى دیگر او را از ترس دوزخ عبادت مى کنند، که این عبادت بردگان است و آن ترس باشد. امّا من خداوند عزّ و جلّ را به خاطر عشق و محبّت به او عبادت مى کنم و این عبادت کریمان است و آن مایه امن و امان باشد؛ به دلیل این سخن خداوند عزّ و جلّ که: «و آنان از ترس و هراس آن روز در امانند» [*]و نیز به دلیل این سخن خداوند عزّ و جلّ که: «بگو اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى کنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است»[**] بنا بر این، هرکه خدا را دوست بدارد خداوند عزّ و جلّ نیز او را دوست دارد و هر که خداوند عزّ و جلّ دوستش بدارد از وحشت روز قیامت در امان است. * النمل، آیه ۸۹. **آل عمران، آیه ۳۱. 📚 الخصال، ص ۱۸۸، ح ۲۵۹. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
sheitan baten v zaher.naseri.mp3
5.14M
﷽ 📲 فایل صوتی ۱۸۹۸ 🎙واعظ: آیت الله 🔖 شیطان باطن و ظاهر 🔖 🔰 @p_eteghadi 🔰
خدا می گوید مکر شیطان ضعیف است؛ پس بیچاره انسانی که با این حال در دامش افتاده است. فکرمی کنید این که خدا می گوید شیطان ضعیف است، برای انسان ها است؟ و این که می گوید از شیاطین جن و انس به خدا پناه ببریم همین افراد هستند؟ 👇👇👇👇👇👇👇👇👇
کید شیطان و شیطانیان، بزرگ است؛ به این آیات توجه فرمایید: «وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً»؛ و (اين رهبران گمراه) مكر عظيمى به كار بردند.(1 ( «وَ قَدْ مَكَرُوا مَكْرَهُمْ وَ عِنْدَ اللَّهِ مَكْرُهُمْ وَ إِنْ كانَ مَكْرُهُمْ لِتَزُولَ‏ مِنْهُ الْجِبالُ»؛ آن ها نهايت مكر (و نيرنگ) خود را به كار زدند؛ و همه مكرها (و توطئه‏ هايشان) نزد خدا آشكار است، هر چند مكرشان چنان باشد كه كوه‏ ها را از جا بركند.(2) لذا خداوند متعال همیشه انسان ها را از کید شیطان برحذر داشته و شیطان را دشمنی آشکار بری انسان معرفی کرده و به انسان توصیه فرموده که از شیطان پیروی نکند: «إِنَّ الشَّيْطانَ‏ لِلْإِنْسانِ عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ چرا كه شيطان، دشمن آشكار انسان است‏.(3) «وَ قُلْ لِعِبادي يَقُولُوا الَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطانَ‏ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطانَ‏ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبيناً»؛ به بندگانم بگو: سخنى بگويند كه بهترين باشد! چرا كه (شيطان بوسيله سخنان ناموزون)، ميان آن ها فتنه و فساد مى ‏كند؛ هميشه شيطان دشمن آشكارى براى انسان بوده است‏.(4) «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ‏ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»؛ و از گام هاى شيطان، پيروى نكنيد! چه اينكه او، دشمن آشكار شماست‏.(5) مطلب دیگر کید شیطان در برابر اراده الهی، سست و ضعیف است: «الَّذينَ آمَنُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ اللَّهِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا يُقاتِلُونَ في‏ سَبيلِ الطَّاغُوتِ فَقاتِلُوا أَوْلِياءَ الشَّيْطانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطانِ كانَ ضَعيفاً»؛ كسانى كه ايمان دارند، در راه خدا پيكار مى‏ كنند؛ و آن ها كه كافرند، در راه طاغوت [بت و افراد طغيانگر]. پس شما با ياران شيطان، پيكار كنيد! (و از آن ها نهراسيد!) زيرا كه نقشه شيطان، (همانند قدرتش) ضعيف است‏.(6)
پرسمان اعتقادی
کید شیطان و شیطانیان، بزرگ است؛ به این آیات توجه فرمایید: «وَ مَكَرُوا مَكْراً كُبَّاراً»؛ و (اين
مفسران در ذیل این آیه شریفه، برای تبیین ضعیف بودن کید شیطان، مواردی را بیان کرده اند؛ از جمله: 1. کید شیطان، بزرگ و عظیم است ولی وقتی در برابر اراده الهی و یاری خداوند باشد، ضعیف و سست است. 2. با وجود وعده الهی بر غلبه و پیروزی مؤمنان در جنگ با کفار، کید شیطان ضعیف و سست است. 3. آرامش معنوی مؤمنان که در سایه ایمان به خداوند متعال است، باعث می شود انگیزه و تکیه گاهی قوی و دلیلی محکم در مبارزه با کافران داشته باشند، ولی کافران که یاران شیطان هستند، بصیرت و انگیزه لازم در کار خود را ندارند؛ لذا در برابر ایمان و آرامش معنوی مؤمنان، کید شیطان، ضعیف و سست می شود.(7) 4. افراد با ايمان در مسير اهداف و حقايقى گام بر مى ‏دارند كه با قانون آفرينش هماهنگ و هم صدا است و رنگ ابدى و جاودانى دارد. آن ها در راه آزاد ساختن انسان ها و از بين بردن مظاهر ظلم و ستم پيكار مى‏ كنند، در حالى كه طرفداران طاغوت در مسير استعمار و استثمار بشر و شهوات زودگذرى كه اثر آن ويرانى اجتماع و بر خلاف قانون آفرينش است تلاش و كوشش مى ‏نمايند.(8) 5. اگر انسان به خود آيد و قدرى انديشه كند و به فطرت خود برگردد، شيطان نمى‏ تواند او را فريب دهد و کیدش ضعیف می شود.(9) 6. کید و مكر شيطان نسبت به مؤمنان، در مقابل مكر خداوند نسبت به كافران، ضعيف تر و سبک تر است‏.(10) بنابر این: در مقابل افراد سست ایمان و یا بی ایمان، کید شیطان قوی است، در برابر اراده الهی و در برابر ایمان به خداوند و پایداری در صراط مستقیم، کید شیطان ضعیف است؛ به همین خاطر خداوند متعال می فرماید: «وَ إِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطانِ‏ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَميعٌ عَليمٌ»؛ و هر گاه وسوسه‏ اى از شيطان به تو رسد، به خدا پناه بر؛ كه او شنونده و داناست.(11)
سؤال و جواب شیاطین جن و انس در سوره «ناس» (من الجنة و الناس) چه کسانی هستند؟ آیا دوست بد هم می تواند جزء این شیاطین انس باشد؟ در جواب باید گفت «شیطان» به معنای دور شده (دور شده از خیر) و متمرد است. لذا شيطان، وصف است نه اسم خاصِ برای آن روح شرير (شیطان معروف)، و به مناسبت دورى از خير و از رحمت حق تعالى، وصف شيطان بر او اطلاق شده است‏.(12) بنابر این، واژه‏ «شيطان» به هر موجود شرير و پليدى گفته مى ‏شود، خواه انسان باشد، خواه غير انسان. با این بیان، طبق آیات سوره «ناس»، هر موجودی که وسوسه کننده به شر و پلیدی باشد، اعم از انسان و جن، اطلاق شیطان بر او صحیح است. نکته: «خناس» به معنای كنار رفتن، واپس ماندن و پنهان شدن‏ است؛ و شيطان را خنّاس گويند زیرا هنگام ياد خدا كنار می رود و پنهان می گردد.(13) لذا معنای آیه «مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ‏»(14) چنین می شود: بگو من از شر وسوسه ‏گر شيطان صفتى كه از نام خدا مى ‏گريزد و پنهان مى ‏گردد به خدا پناه مى ‏برم‏. توجه! دوستان ناباب، همنشين هاى منحرف، پيشوايان گمراه و ظالم، كارگزاران جباران و طاغوتيان، نويسندگان و گويندگان فاسد، مكتب هاى الحادى و التقاطى ظاهر فريب، وسائل ارتباط جمعى وسوسه ‏گر، همه اين ها و غير اين ها در مفهوم گسترده «وسواس خناس» واردند كه انسان بايد از شر آن ها به خدا پناه برد.(15) ممکن است پرسیده شود آیا شیطان به صورت انسان در می آید و او را فریب می دهد؟ در جواب باید گفت: هر موجودی اعم از انسان و جن، اگر موجب منحرف شدن انسان از مسیر حق بشود، می تواند مصداقی برای شیطان باشد. لذا نیاز به تغییر چهره و قیافه نیست، زیرا شیطان بودن به قیافه نیست بلکه به وصف و صفت است و هر انسانی که دیگری را وسوسه به گناه و یا خروج از حق نماید، مصداقی برای شیطان (به معنای شرور و پلید) محسوب شود؛ اعم از این که در شکل و گروه انسان ها باشد یا اجنه. اگر پرسیده شود داشتن چشم شور، دلیل بر شیطانی بودن است؟ باید گفت: خیر؛ چشم شور داشتن، دلیل بر شیطان صفتی یا شیطان بودن نیست، زیرا خصلتی است غیر اختیاری و لذا نمی توان با آن در باره انسان قضاوت نمود و هر چشم شوری را بد و شیطان دانست. توجه داشته باشید هر چشم زخمی که از روی بدخواهی و ضرر رساندن نیست بلکه مواردی از آن ها از روی محبت و دوست داشتن است، مثل چشم زخمی که انسان به خودش یا به فرزندش وارد می کند، این که بطور مسلم از روی بدخواهی نبوده است. به این روایت توجه فرمایید: عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: «الْعَيْنُ حَقٌّ وَ لَيْسَ تَأْمَنُهَا مِنْكَ عَلَى نَفْسِكَ وَ لَا مِنْكَ عَلَى غَيْرِكَ فَإِذَا خِفْتَ شَيْئاً مِنْ ذَلِكَ فَقُلْ مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ ثَلَاثاً»؛ از امام صادق (علیه السلام) روایت شده که فرمودند: چشم حق است و در امان نیستی از آن بر خودت و بر غیرت (یعنی هم می توانی خودت را چشم بزنی و هم دیگری را )، اگر ترسیدی از چشم زخم، سه بار بگو: «مَا شَاءَ اللَّهُ لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ»(16) بنابر این؛ صرف چشم شور داشتن، نمی تواند معیار قضاوت باشد. بله کسی که از این ویژگی برای ضرر و آسیب رساندن به دیگران استفاده نماید می تواند مورد و مصداقی برای شیطان باشد.
📚پی نوشت ها: 1. نوح: 71/ 22. 2. ابراهیم: 14/ 46. 3. یوسف: 12/ 5. 4. اسراء: 17/ 53. 5. بقره: 2/ 168. 6. نساء: 4/ 76. 7. طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات: ناصر خسرو ـ تهران، ج ‏3، ص 118. 8. مکارم شیرازی و همکاران، تفسير نمونه، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 4، ص 12. 9. جعفری، تفسير كوثر، ناشر: موسسه انتشارات هجرت‏ ـ قم، ج ‏2، ص 487. 10. طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، حوزه علمیه قم، مرکز مدیریت ـ قم، ج ‏1، ص 271. 11. اعراف: 7/ 200. 12. قرشی، قاموس قرآن، انتشارات: دار الکتب الاسلامیه ـ تهران، ج 4، ص 33. 13. همان، ج 2، ص 308 و 309. 14. ناس: 114/ 4. 15. تفسير نمونه، پیشین، ج ‏27، ص 474. 16. طبرسى، مكارم الأخلاق‏، ناشر: الشريف الرضي‏ ـ قم، 1370 ه.ش، چاپ چهارم، ص 386؛ مجلسی، بحار الأنوار، ناشر: دار إحياء التراث العربي‏ ـ بيروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم‏، ج ‏60، ص 26. 🔰 @p_eteghadi 🔰
دین حضرت یوسف(علیه السلام) قبل از رسیدن به نبوت چه بود؟ به طور کلی مطالب معتبر و شفاف که به صورت جزئی به تاریخ زندگانی شخصیتهایی همچون حضرت یوسف(علیه السلام) اشاره کرده باشند بسیار محدود هستند و اطلاعات ما نیز به طبع بسیار اندک است. مطلبی که مستقیما به دین حضرت یوسف(علیه السلام) اشاره کرده باشد در منابع یافت نشد، منتهی از آنجا که بین حضرت ابراهیم(علیه السلام) و حضرت موسی(علیه السلام) شریعت و دین دیگری نازل نشد، بنابراین طبیعتا حضرت یوسف(علیه السلام) که از انبیای تبلیغی میان این دو پیامبر است نیز باید بر آیین حنیف حضرت ابراهیم(علیه السلام) بوده باشد. نکته ای که در این میان وجود دارد روایت «محمد بن مسلم» است که در مورد نبی و رسول بودن حضرت یوسف(علیه السلام) از امام باقر(سلام الله علیه) سوال می کند: «قلت: فكان يوسف رسولاً نبيّاً؟ قال : نعم أما تسمع قول الله تعالى : «ولقد جائكم يوسف من قبل بالبيّنات؛ گفتم: پس آیا یوسف نبی و رسول بود؟ فرمود: بله، آیا شنیده ای سخن خداوند را که فرمود: پيش از اين يوسف دلايل روشن براى شما آورد»(1) بنابراین با توجه به اینکه حضرت یوسف(علیه السلام) هم نبی بوده است و هم رسول می توان نتیجه گرفت حضرت یوسف(علیه السلام) قبل از بعثت هم به همان شریعی عمل می کرد که بعد از بعثت مأمور تبلیغ آن شد، چرا که تفاوت نبی و رسول طبق دیدگاه مشهور این است که «نبی» حامل پیام الهی است اما مأمور به تبلیغ نیست، اما «رسول» مأمور به تبلیغ نیز هست.(2) بنابراین یوسف(علیه السلام) تا قبل از بعثت رسمی صرفا حامل تعالیم ابراهیم(علیه السلام) بوده و خودش به آن عمل میکرده است اما مأمور به ابلاغ نبوده است، اما بعد از بعثت، مأمور شده است که همان تعالیم آیین حنیف را به مردم ابلاغ کند. 📚پی نوشت ها: 1. راوندی، قطب الدین، قصص الانبیا، مرکز پژوهش های اسلامی، مشهد، چاپ اول، 1409، ص135. 2. مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقائد، سازمان تبلیغات اسلامی، تهران، چاپ چهارم، 1379ش، ، درس 29، ص 238. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فرق «بغی» و «زنا» در آیات قرآن چیست؟ معنای کلمه «زنا» در زبان عربی و استعمال قرآنی آن کاملا روشن است. اما کلمه «بغی» صرفا به معنای «زنا» نیست بلکه معنای اصلی آن آنگونه که از استعمالات دیگر این واژه به دست می آید به معنای «طلب» است، اما استعمالات دیگری هم دارد، مانند کاربرد آن در «زنا» و «ظلم» و «تجاوز» و «حاجت». علامه مصطفوی در کتاب «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» ذیل واژه «بغی» می نویسد: گوهر معنایی واژه «بغی» طلب و اراده موکد است. این معنی در موارد استعمال متفاوت است. در سه مورد به معنای «تعدی و تجاوز ارادی یا عملی» است: 1. هنگامی که با حرف « علی» به کار رود دلالت بر «تعدی و تجاوز ارادی یا عملی» می کند مانند: «بَغَتْ‏ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» (1) «خَصْمانِ‏ بَغى‏ بَعْضُنا عَلى‏ بَعْض»(2)↪️↪️↪️↪️
پرسمان اعتقادی
فرق «بغی» و «زنا» در آیات قرآن چیست؟ معنای کلمه «زنا» در زبان عربی و استعمال قرآنی آن کاملا روشن اس
2. هنگامی که در مورد «منع و تحریم» به کار رود مانند: «وَ لا تُكْرِهُوا فَتَياتِكُمْ عَلَى‏ الْبِغاءِ»(3) «إِنَّما حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ الْإِثْمَ وَ الْبَغْيَ»‏(4) «وَ يَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ الْبَغْيِ»‏(5) 3. هنگامی که قرینه لفظیه یا مقامیه در کار باشد مانند: «فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ‏ وَ لا عادٍ»(6) «فَأَتْبَعَهُمْ فِرْعَوْنُ وَ جُنُودُهُ‏ بَغْياً وَ عَدْواً»(7) در این سه مورد «تعدی و تجاوز» از قرائن استفاده می شود هر چند معنای « طلب شدید و اراده موکد» در همه آنها محفوظ است به عنوان گوهر معنای واژه «بغی». و اگر قرینه ای در کار نباشد مراد همان طلب شدید است، مانند: «ذلِكَ ما كُنَّا نَبْغِ»‏(8) «قالُوا يا أَبانا ما نَبْغِي»‏(9) «أَ فَغَيْرَ دِينِ اللَّهِ يَبْغُونَ»‏(10) در هر صورت روشن است که واژه « بغی» در اصل به معنای زنا یا ظلم یا تعدی یا حاجت و غیر آنها نیست بلکه گوهر معنای آن «طلب شدید» است و این معنا با توجه به قرائنی که در کلام ذکر می شود برای مفاهیمی چون زنا و ظلم و تعدی و حاجت و مانند آن استعمال می شود. لذا هنگامی که برای «زنان» به طور مطلق و بدون ذکر متعلق استعمال شود مقصود «زنا» خواهد بود و هنگامی که متعلق آن با حرف «علی» استعمال شود مقصود «ضرر زدن و تعدی قولی یا عملی یا فکری» خواهد بود.(11) حاصل اینکه: هر چند واژه های قرآنی ممکن است به صورت مترادف استعمال شوند و مقصود از هر دو واژه یک معنا باشد اما این به معنای داشتن معنای واحد در اصل و ریشه آنها نیست. بلکه هر واژه ای یک «گوهر معنایی» دارد که همواره محفوظ است اما با قرائنی می تواند در معانی دیگری هم به تناسب مورد و ارتباط با ریشه اصلی خود استعمال شود. 📚پی نوشت ها: 1. حجرات/ 9. 2 . ص/ 22. 3 . نور/ 33. 4 . اعراف/ 33. 5 . نحل/ 90. 6 . بقره/ 173. 7 . یونس/ 90. 8 . کهف/ 64. 9. یوسف/ 65. 10 . آل عمران/ 83. 11 . مصطفوی ، حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم ، ناشر: وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368ش، چاپ اول، تهران، ج‏1، ص309 🔰 @p_eteghadi 🔰
❇️چگونه موقعیت خود را مستحکم کنیم تا در پیشامدهای مختلف نلغزیم؟! 💠حضرت آیت الله العظمی جوادی آملی: 🔹کار خیر یک اثر فقهی دارد که همان ثواب آن عمل است و یک اثر کلامی دارد که بهشت است، اما یک اثر برتر اخلاقی دارد که در سوره بقره به آن اشاره می کند و می فرماید «وتَثبیتًا مِن اَنفُسِهِم»؛ هر کار خیری که انجام می دهید موقعیت خود را مستحکم می کنید تا در حوادث و پیشامدهای مختلف نلغزید. 🔹 اخلاق غیر از موعظه و سخنرانی است، اخلاق یک علم است و بار یافتن به آن جان کندن و تلاش فراوان می خواهد؛ کار خیر، آب ریختن انسان پای درخت وجود خود است تا این درخت خشک نشود و ریشه‌اش محکم تر شود تا در ناملایمات و سختی‌های دنیا نشکند و خم نگردد. 🔰 @p_eteghadi 🔰
آیا در مورد توسل حضرت داود و ایوب (علیهما السلام) به پنج تن، روایت و منبعی موجود می باشد؟ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
پرسمان اعتقادی
آیا در مورد توسل حضرت داود و ایوب (علیهما السلام) به پنج تن، روایت و منبعی موجود می باشد؟ ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
🎤با جستجوی در منابع روایی این روایت یافت شد که حضرت داود (علیه السلام) به پیامبر (صلی الله علیه و آله) متوسل شده اند: «...و قال الهي بحق النبي العربي الذي تبعثه في آخر الزمان الا غفرت لي فأجاب دعوته فقال عياض ان الله يحب العفو وقد عفونا عنكم»؛ ... خدایا، به حق پیامبر عربی که در آخر الزمان او را مبعوث می­کنی، مرا ببخش...(1) بعضی نیز معتقدند نام حضرت علی(علیه السلام) در زبور داود آمده است: «مطعنی شل قثو تینمر قث پاهینوا فی وز "ایلی" متازه امطع ملغ شلو شمائت پزانان همنیقته خلذ وقث فل "حدار" كمرتوه شیهو پلت انی قاة بوتاة خزیماه رث جین "كعاباه" بنه اشود كلیامه كاذو قثوتی قتمر عند و بریما برینم فل خلذ ملغ خایوشنی پم مغلینم عت جنحاریون» ترجمه: اطاعت آن بزرگواری كه "ایلی" نام دارد، واجب است و فرمانبرداری از او تمام كارهای دین و دنیا را اصلاح می كند. آن شخصیت والامقام را "حدار" (حیدر) نیز می‌ گویند، او دستگیر و مددكار بی كسان و شیر شیران باشد. نیرو و قدرتش بسیار و تولدش در "كعابا" (كعبه) خواهد بود. بر همه واجب است كه دامن آن بزرگوار را بگیرند و همانند غلام حلقه به گوش اطاعتش كنند. بشنود هر كه گوش شنوا دارد، بفهمد هر كه عقل و هوش دارد، بیندیشد هر كه دل و مغز دارد، كه چون وقت بگذرد، دوباره باز نمی گردد.(2) هر چند در منابع اسلامی ما زبور حضرت داود (علیه السلام) از بین رفته و به دست ما نرسیده است. روایت فوق نیز به زبور نسبت داده شده اما سند معتبری بر آن ذکر نکرده اند، بنابراین نه می توان به راحتی تایید کرد و نه رد، تا اینکه گویندگان سندی بر آن ارائه دهند. اما در روايتي آمده است که فردي يهودي از امام علي ( عيله السَلام ) سؤال می کند که اسم محمَد پسر عموی شما و اسم شما و فرزندانتان در تورات چيست؟ حضرت جواب می دهند: «در تورات اسم محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) «طاب طاب» و اسم من «ايليا» و اسم فرزندانم «شبّر و شبير» می باشد.» يهودی با شنيدن اين پاسخ، بلا فاصله مسلمان شده و شهادتين را بر زبان جاری می کند و پس از شهادت به وحدانيت خدا و رسالت پيامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شهادت به وصايت و ولايت امام علی (علیه السلام) می دهد.(3) اما در مورد حضرت ایوب (علیه السلام) که نقل شده برای رهایی از مشکلاتش به پنج تن توسل پیدا کرده اند، منبع و سندی ندارد. لذا نمی توان به راحتی این موضوع را پذیرفت مگر همانطور که در مورد قبلی عرض شد سندی ارائه شود. 📚پی نوشت ها: 1. واقدی، محمد بن‌عمر، فتوح الشام،دار الکتب العلميه، منشورات محمد علي بيضون، بیروت، لبنان،1417 ج 2، ص 164 و 165. 2. على و پيامبران، حكيم سيالكوتى، كتابخانه بزرگ اسلامى، تهران، ص 25. 3. طوسي، حمزه، الثاقب في مناقب، قم، انصاريان، دوم، 1412 ق، ص 271 🔰 @p_eteghadi 🔰
1608570492128.pdf
17.85M
🔸 🔸 همزمان با نزدیک شدن به دهه فجر، فایل pdf کتاب تقدیم تان می‌شود. 🔰 این کتاب که ما حصل ۱۷ هزار ساعت کار پژوهشی و بررسی ۱۹ هزار است، دستاورد های جمهوری اسلامی را در دوران بیان می‌کند و الحمد لله مورد تحسین و عنایت بسیاری از بزرگان واقع شده است. 🔰 @p_eteghadi 🔰
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ﷽؛ 🏷 توصیف مردان خدا 🔅 : 🔸 «در پاسخ به اينكه منظور از دوستان خدا در سخن خداى تعالى: «آگاه باشيد كه به يقين، دوستان و نزديكان خدا، نه بيمى [در آخرت]بر آنان مى‌رود و نه اندوهى خواهند داشت»: آنان، مردمى‌اند كه در عبادت خداوند متعال اخلاص مى‌ورزند و چون مردمْ ظاهر دنيا را مى‌بينند، آنان باطن دنيا را مشاهده مى‌كنند،پس، آينده آن را شناختند، در حالى كه ديگر مردم، فريفته امروز آن‌اند. پس از دنيا آنچه را كه مى‌دانند به زودى آنان را ترك مى‌كند، ترك كردند و آنچه از آن را كه مى‌دانند به زودى آنان را مى‌ميرانَد، ميراندند» 🔹 «لمّا سئل عن قول اللّه تعالى: «أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَآءَ اللَّهِ لاَخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ» فَقيلَ مَن هؤلاءِ؟ هُم قَومٌ أخلَصوا للّهِ تعالى في عِبادَتِهِ وَنَظَروا إلى باطِنِ الدُّنيا حِينَ نَظَرَ النّاسُ إلى ظاهِرِها فعَرَفوا آجِلَها حِينَ غَرَّ النّاسُ سِواهُم بِعاجِلِها، فتَرَكوا مِنها ماعَلِموا أنّهُ سَيَترُكُهُم، وأماتُوا مِنها ما عَلِموا أنّهُ سيُميتُهُم» . 📚 گزیده تحف العقول، ص ٣٧ 🔰 @p_eteghadi 🔰
💠پرسش: 🔹آیا گفتن «ایشالله» به جای «ان شاءالله» و یا نوشتن «انشالله» که ظاهرا معنی "ما خدا را ایجاد کردیم" می دهد، حرام است و نوشتن آن اشکال شرعی دارد؟
پرسمان اعتقادی
💠پرسش: 🔹آیا گفتن «ایشالله» به جای «ان شاءالله» و یا نوشتن «انشالله» که ظاهرا معنی "ما خدا را ایجاد
🔶پاسخ: 🔹«إِنْ شاءَ اللَّهُ» یعنی اگر خدا بخواهد؛ هرگاه خدا بخواهد. «إِنْ» از ادات شرط است و به معنای اگر، «شاءَ» فعل از ریشه «شَیَأَ» «اللَّهُ» فاعل و اسم جلاله خداوند در قرآن این گونه آمده است: «إِنَّا إِنْ شاءَ اللَّهُ لَمُهْتَدُون‏»(1)؛ «إِنْ شاءَ اللَّهُ آمِنينَ»(2)؛ «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ صابِراً»(3)؛ «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّالِحين‏»(4)؛ «سَتَجِدُني‏ إِنْ شاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرين‏»(5) 🔘مطلب دیگر؛ «ایشالله»؛ یک خطای محاوره ای و عرفی است و الا منظور گوینده، همان «إن شاء الله» است؛ لذا حرام نیست. هم چنین «انشالله»؛ این نیز خطای محاوره ای است، البته از نظر نوشتار، اشتباه و خطا است، ولی حرام نیست و معنای آن هم «ما خدا را ایجاد کردیم» نیست، زیرا؛ 1️⃣. گوینده چنین قصدی ندارد که با گفتن این عبارت، منظورش بوجود آوردن و ایجاد کردن خداوند باشد؛ لذا اگر کسی بگوید او مرتکب حرام شده است؛ صحیح نیست. 2️⃣. از نظر ریشه لغوی، بین این دو، تفاوت هست: «شاء» (خواستن)، از ریشه « ش ی أ» است «إنشاء» (ایجاد کردن و به وجود آوردن)، از ریشه «ن ش أ» است لذا از نظر لغوی، دو واژه مستقل و جداگانه هستند، با معانی متفاوت. 3️⃣. «انشالله» معنایش «ما خدا را ایجاد کردیم» نیست، زیرا باید می گفت «أَنْشَأْنا»، نه «انشا» توجه داشته باشید که «أَنْشَأْنا»، یک کلمه است؛ ولی «إن شاء» یا «إنشاء»، ترکیب شده است از «إن» شرطیه + فعل «شاء» 🔴نکته: در عربی به صورت «إن شاء الله» نوشته می شود ولی در فارسی ممکن است بعلت ساده نویسی «إنشاء الله» هم نوشته شود؛ این تفاوت، تفاوت ظاهری و در نوشتن است و الا مراد هر دو، یکی است. 📝پی نوشت ها: 1. بقره: 2/ 70. 2. یوسف: 12/ 99. 3. کهف: 18/ 69. 4. قصص: 27/ 28. 5. صافات: 37/ 102. 🔰 @p_eteghadi 🔰