✅پاسخ:
خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضررها در أمان بمانند، از جمله برای زنانی که به هر دلیلی نکاح آنها باطل شود، مدت زمانی را معیّن فرموده که در آن مدت، زن نباید با مرد دیگری ازدواج کند. در اصطلاح فقهی به این مدت زمان معین، «عِدّه» گفته میشود.1
وجوب عده برای زن قطعا دارای حکمتهایی است که کشف همه آنها برای عقل محدود بشر امکان پذیر نیست، اما به طور اجمال میتوان موارد زیر را بیان نمود:
1ـ اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب
خداوند حکیم، بدن زن را به سیستمی به نام «رحم» مجهز کرده تا نسل انسان در آن پرورش یافته و تداوم یابد. برای مشخص بودن نسَب فرزند، یک زن نمیتواند همزمان دارای دو یا چند همسر باشد؛ زیرا اگر نطفههای مختلفی در رحم یک زن ریخته شود، پدر فرزند معلوم نخواهد بود و به دنبال آن مسایلی همچون محرمیّت، ارث و ... نیز بلاتکلیف میماند. براین اساس بعد از بطلان نکاح نیز زن باید تا مدتی از ازدواج با مرد دیگر خودداری کند تا از باردار نبودنش یقین حاصل شود. در روایتی امام رضا علیه السلام میفرماید:«اما عدةُ المطلقة، ثلاثُ حیضٍ او ثلاثةُ اشهُرٍ فَلاستبراء الرَّحِم مِن الوَلَد...؛ علت تعیین زمان عده در زنان مطلقه به سه حیض یا سه ماه به جهت اطمینان از پاک بودن رحم از طفل است»2.
فقهای شیعه نیز به پیروی از روایات معصومین علیهم السلام، علت عده را پاکی رحم زن معرفی کردهاند، البته در مواردی که یقین به باردار نبودن زن از طریقی حاصل شده باشد، نگه داشتن عده را از باب تعبّد و بندگی لازم میدانند؛ چرا که قطعا در احکام الهی مصالحی وجود دارد که گاهی مکلف نسبت به آن جاهل است. چنانکه ابن میثم بحرانی میگوید: « لِتُعرَفَ بَرائةُ رَحِمِها مِن الحَمل أو تَعبُّداً؛ زن عده نگه میدارد تا از پاک بودن رحمش از حمل آگاهی یابد یا اساساً صبر کردن از ازدواج در مدت عده از باب تعبّد است».3
2ـ فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق
گاهی اتفاق میافتد برخی از مردان در اثر یک مسأله ناچیز، عصبانی شده و همسر خود را به طور عجولانه طلاق میدهند، اما بعد از طلاق، از کار خود پشیمان شده و حقیقتا قصد ادامه زندگی مشترک را دارند، در این صورت می توانند در زمان عده بدون خواندن صیغه عقد به همسر خود رجوع کنند. چنانکه در قرآن کریم تصریح شده :« وَ بُعُولَتُهُنَّ أَحَقُّ بِرَدِّهِنَّ فِي ذلِكَ إِنْ أَرادُوا إِصْلاحا؛ و همسرانشان، براى باز گرداندن آنها (و از سر گرفتن زندگى زناشويى) در اين مدت، (از ديگران) سزاوارترند، در صورتى كه (به راستى) خواهان اصلاح باشند». (بقره/228)
براین اساس به دلیل اینکه اسلام به حفظ کانون خانواده اهمیت می دهد، با قرار دادن عده طلاق به هر یک از زوجین فرصت میدهد تا در این زمان، به درستی بیاندیشند و به دور از لجاجت و عصبانیت در تصمیم خود تجدید نظر نمایند.
3ـ احترام به پیوند زناشویی در عده وفات
عفاف، حیا و پاکدامنی زن اقتضاء میکند که حریم زناشویی را حفظ کند و به منظور رعایت احترام به همسرش و همچنین حفظ شأن اجتماعی خود تا مدتی بعد از وفات او، صبر نموده و از ازدواج خودداری کند. خالق حکیم میداند به طور طبیعی، مدت زمان صبر و تحمل زن برای دوری از ازدواج چقدر است؛ به همین دلیل مدت چهار ماه و ده روز را برای وی به عنوان عده تعیین میکند. چنانکه خداوند در آيه 234 سوره بقره میفرماید: « وَ الَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنْكُمْ وَ يَذَرُونَ أَزْواجاً يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ أَرْبَعَةَ أَشْهُرٍ وَ عَشْراً؛ و کسانی که از شما میمیرند و همسرانی باقی میگذارند، باید چهار ماه و ده روز، انتظار بکشند (و عدّه نگه دارند)».
4ـ حفظ حیات جنین
نفوس انسانی در شرع مقدس اسلام، بسیار محترم است و کسی حق ندارد بدون دلیل، فرد دیگری را از ادامه حیات محروم کند. بدین منظور شاید یکی از حکمتهای عده نگه داشتن برای زن بارداری که شوهرش را از دست داده، حفظ زندگی جنین باشد؛ زیرا اگر زن با این وضعیت ازدواج کند، ممکن است شوهر فعلی او را وادار به سقط جنین نماید.4
👇👇👇
5ـ احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه
اقوام و ملل گذشته چه در جوامع عربی و چه غیرعرب، به دلیل نگاه فروتر به زن، آداب و سنن ظالمانهای را در مورد زنانی که همسرشان از دنیا رفته، انجام میدادند، به عنوان مثال در بیشتر قبائل عرب، مرسوم بود که با فوت مرد، زنش را پدر یا برادر آن مرد به ارث میبرد یا مانع ازدواج او با دیگری میشد و بدین وسیله در اموال او تصرف میکرد. با ظهور اسلام و نزول آیه 19 سوره نساء5 ، این سنت مذموم، منع گردید.6 علامه طباطبایی در تفسیر المیزان ذیل آیه 228 سوره بقره، بحث مفصلی در مورد زن، حقوق، شخصيت و موقعيت اجتماعى او از نظر اسلام و ديگر ملل و مذاهب آورده7 و نتیجه گرفته که هر قانونی در اسلام وضع میشود به مقتضای فطرت انسانهاست؛8 پس به کسی ظلم نمیشود، بلکه رعایت آنها موجب حفظ شخصیت فردی و اجتماعی افراد و احترام به آنهاست. بنابراین عده نیز از جمله قوانینی است که بر عزّت و احترام زن میافزاید و مقام او را از کالایی بی اررزش که بازیچه مردان باشد به گوهری گرانقیمت ارتقاء میدهد.
نتیجه:
1ـ خداوند حکیم، به دلیل علم به مصالح و مفاسدی که امور در پی دارند، قوانینی را برای بشر وضع میکند تا مکلفین با اجرای آن، به منافع مورد نظر دست یافته و از ضرر آن در أمان بمانند.
2ـ عقل انسان به دلیل محدودیتهایی که دارد نمیتواند علت واقعی احکام را کشف کند؛ بنابراین باید به وحی و نصوص قطعی رجوع کند.
3ـ هرچند که عقل به طور مستقل از درک فلسفه احکام، عاجز است، اما این مسأله موجب انکار آنها نمیشود، بلکه باید از روی تعبّد و بندگی آنها را پذیرفته و عمل نماید تا بدین وسیله به سعادت و کامیابی دست یابد.
4ـ «عده» نیز از احکامی است که عقل ما نمیتواند علت واقعی آن را درک کند، اما با رجوع به روایات و آیات میتوان حکمتهایی همچون اطمینان از عدم بارداری و اختلاط انساب، فرصتی دوباره برای زندگی مشترک در عده طلاق، احترام به پیوند زناشویی در عده وفات، حفظ حیات جنین، احترام به شخصیت زن و حفظ جایگاه او در جامعه و... را بیان نمود.
🔰 @p_eteghadi 🔰
⭕️ #حدیث
🔸امام حسین (ع):
🔹هر یک از دو نفـرى که میان آنها نزاعى واقع و یکـى از آن دو رضایت دیگرى را بجـویـد، سبقت گیـرنـده اهل بهشت خـواهـد بــود.
(کشف الغمه فی معارف الائمه (ط-القدیمه) ج ۲، ص ۳۳)
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
ماجرای نافرمانی شیطان از دستور الهی باز میگردد به زمانی که خداوند آدم علیه السلام را آفرید و آنگاه به همه فرشته ها فرمود:« اسْجُدُوا لِآدَمَ؛ به آدم سجده کنید » (اعراف/11) پس همه ملايکه سجده کردند، به جز ابلیس که استکبار ورزید. قرآن کریم، علت سرپیچی شیطان از فرمان الهی را «تکبر» معرفی کرده و میفرماید:« فَسَجَدَ الْمَلائِكَةُ كُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ إِلَّا إِبْلِيسَ اسْتَكْبَرَ؛ پس فرشتگان همه با هم سجده كردند. مگر ابليس كه تكبّر ورزيد » ( ص/ 76)
چگونه قابل فرض است که موجودی با شش هزار سال عبادت، نسبت به معبود خود استکبار ورزد و از امتثال فرمان او سرپیچی کند؟ برای پاسخ به این سوال لازم است معنای دو واژۀ « عبادت» و «استکبار» و رابطۀ بین آنها بررسی شود:
1ـ عبادت از ماده «عبد» به معنای «نهایت فروتنی و طاعت» است؛ برخلاف «عبودیت» که به معنای «اظهار فروتنى و طاعت» است. راغب در مفردات تاکید میکند که عبادت از عبودیت بلیغتر است1؛ بنابراین شیطان در مقام عبودیت قرار داشت، عابد بود، ولی عبد نبود. هدف خداوند نیز از خلقت جن و انس، عبادت است، نه صرف عبودیت؛ یعنی هدف اصلی، رسیدن به نهایت فروتنی و طاعت در مقابل خداست که این امر محقق نمیشود، مگر زمانی که به وابستگی وجودی و نیازمحض بودن (فقر) خود پی ببرند. ابلیس با این که شش هزار سال خداوند را عبادت کرد؛ اما خضوع و خشوع درونی برای او حاصل نشد و به نیازمندی وجودیاش نسبت به معبود آگاه نگشت؛ از این رو در قلب خود احساس بزرگی و برتری داشت و همین امر موجب شد که به آدم علیه السلام سجده نکند. به تعبیر قرآن کریم، ابلیس، امتناع استکباری داشت: « أَبى وَ اسْتَكْبَرَ؛ سر پیچید و تکبّر ورزید »(34/ بقره)؛یعنی با این که موجود ذلیل و پستی بود؛ ولی برابر خدای عزیز و أعلی ادعای استقلال کرد.2 آیت الله جوادی آملی تأکید می کند خودبرتربینی و فخر فروشی ابلیس ناشی از کفر رقیقی است که از دیر زمان در درون وی نهفته بود و به هنگام امتحان سر برآورد. پس با اینکه به ظاهر شش هزار سال خدا را عبادت کرد و در صف موحدان قرار داشت؛ اما موحد ناب و مخلص نبود. 3
2ـ «کبر» به معنای حالتى در فرد است که خود را بزرگ می پندارد. تکبر و استکبار هم از این ماده هستند. استكبار به معنای زیاده خواهی و برترى جوئی است؛ به طوري كه از فرد، عمل ناپسندی که شایسته او نیست، صادر میشود.4 وقتی خداوند از ابلیس میپرسد چرا به آدم علیه السلام سجده نکردی، وی به مقایسه ماهیت وجودی خود با آدم علیه السلام پرداخته و خلقت خود را که از آتش بوده، برتر از خلقت آدم علیه السلام که از خاک است، معرفی میکند. همانطور که در قرآن آمده است:« قَالَ مَا مَنَعَکَ أَلَّا تَسْجُدَ إِذْ أَمَرْتُکَ قَالَ أَنَا خَیْرٌ مِّنْهُ خَلَقْتَنِی مِن نَّارٍ وَخَلَقْتَهُ مِن طِینٍ؛ خدا گفت: وقتى تو را به سجده فرمان دادم، چه چيز تو را از آن بازداشت؟ گفت: من از او بهترم، مرا از آتش آفريدهاى و او را از گِل» (اعراف/12) یکی از بزرگترین اشتباهات ابلیس این بود که با نظر به پیدایش مادی انسان، مىپنداشت آتش برتر از خاک است و شاید این پندار غلط به ظاهر و در عمل، موجب امتناع وی از سجده بر آدم علیه السلام شد؛ اما در واقع از اعتراض و انکار او نسبت به حکمت و عدالت خداوند تبارك وتعالي خبر می دهد؛ زیرا به گمان او، این فرمان الهی نوعی تقدم «مرجوح» بر «راجح» است. 5
امیرالمومنین علی علیه السلام نیز در خطبه قاصعه (خطبه 192) علت تمرد و سرپیچی شیطان را کبر و خودبرتربینی وی دانسته و میفرماید:«فَاعْتَبِرُوا بِما کانَ مِنْ فِعْلِ اللّهِ بِإِبْلِیسَ إِذْ أَحْبَطَ عَمَلَهُ الطَّوِیلَ وَ جَهْدَهُ الْجَهِیدَ، ـ وَ کانَ قَدْ عَبَدَ اللّهَ سِتَّةَ آلافِ سَنَة... ـ عَنْ کِبْرِ ساعَة واحِدَة ...؛ پند و عبرت گیرید از آنچه خداوند با ابلیس رفتار کرد، در آن هنگام که اعمال و عبادات طولانى و تلاش و کوششهاى او را ـ که شش هزار سال بندگى خدا کرده بود... ـ به خاطر ساعتى تکبر بر باد داد.»
نتیجه
با توجه به رابطه معنا عبادت و استکبار میتوان دریافت:
1ـ عبادت واقعی زمانی محقق میشود که فرد در درون خود احساس خضوع و خشوع برای خدا داشته باشد و این احساس نیز مبتنی بر پی بردن به بزرگی و عظمت خدا و کوچکی و پستی خود است؛ یعنی بداند که خداوند تبارك وتعالي تمام کمالات را در كاملترين وجه خود داراست و سایر موجودات تحت سیطره وجودی او قرار داشته و از فیض کمالاتش بهره میبرند.
2ـ درست است که ابلیس، شش هزار سال خدا را عبادت کرد و به کمالات خدا نیز در ظاهر اقرار داشت؛ اما او فقط در مقام عبودیت قرار داشت؛ یعنی تظاهر به خضوع و خشوع میکرد، درحالی که قلب او خاشع نبود و احساس فزون طلبی داشت و همین «تکبر درونی» موجب نافرمانی و تمرد از فرمان الهی گردید.
منبع:
http://www.pasokhbesoalat.ir/
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح یزدی ( دوره کامل سه جلدی)
کتاب آموزش عقاید نوشته محمد تقی مصباح یزدی است که با نام آیت الله مصباح یزدی شناخته میشود. این کتاب به بررسی و آموزش عقاید اصلی و پایهای دین اسلام، یعی خداشناسی، نبوت امامت و معاد میپردازد. این کتاب سه جلدی در یک مجلد به چاپ رسیده است
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
✅پاسخ:
منشأ و سرچشمه مباحث مربوط به عالم ذر، قرآن کریم و آیاتی از آن است که دلالت برعهد و میثاق گرفتن از انسان میکند. آیه ذر یا آیه میثاق در قرآن کریم چنین آمده است: «وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَى أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى شَهِدْنا... 1؛ ای پیامبر! به خاطر بیاورید هنگامی که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم نسل آنان را برگرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت و فرمود: «آیا من پروردگار شما نیستم؟» گفتند: "آری گواهی میدهیم"...»
میثاق عالم ذر؛ پيمانى است كه خداوند از آدميان گرفته است؛ آنها در این میثاق اقرار كردهاند؛ او پروردگار آنان است. از اين ميثاق با تعابير ديگرى نيز ياد كردهاند، مانند عهد الست، پيمان فطرت، ميثاق توحيد و توحيد فطرى2.
آرای گوناگونی درباره عالم ذر و تفسير آيه آن وجود دارد كه هر كدام را جمعى يا بعضى از دانشمندان اسلامى پذيرفتهاند:
1. نظريه محدثان و بعضى از مفسران متقدم: آيه ذر مربوط به عالم ذرّ است و همانگونه كه در روايات هم آمده، خداوند همه افراد بشر را در عالمى به صورت ذرّات كوچكى گرد آورد و در حالى كه داراى عقل و شعور بودند و قادر بر تكلّم و سخن گفتن، از آنان براى ربوبيت خود اقرار گرفت و خود انسانها شاهد برخويشتن بودند. اين آيه گفتگويى كه بين خدا و افراد بشر در آن عالم صورت گرفته است را منعكس مىكند؛ بنابراین طبق این نظر عالم ذر، عالمی قبل از این دنیا بوده است. 3
2. نظريه متكلمان و بسيارى از مفسران بخصوص مفسران متأخر (مکارم شیرازی) آيه مربوط به پيمان فطرى انسانها است و منظور از عالم ذر «عالم استعدادها»، «پيمان فطرت»، تكوين و آفرينش است؛ به اين ترتيب كه به هنگام خروج فرزندان آدم به صورت «نطفه» از صلب پدران به رحم مادران كه در آن هنگام ذراتي بيش نيستند، خداوند استعداد و آمادگي براي حقيقت توحيد به آنها هم در فطرتشان و هم در عقل و خردشان داده است؛ پس تمام انسانها بر اساس فطرت و عقل خود، خدا و ربوبيت او را مىشناسند، بر آن اعتراف دارند و با زبان حال نه زبان مقال، توحيد و يگانگى خدا را فرياد مىزنند و اين گفتگو كه در آيه آمده يك گفتگوى تكوينى است كه با زبان بىزبانى صورت گرفته و گفتگوى واقعى نيست. براساس این نظریه، آیه شریفه بیانی تمثیلی از فطرت است و عالم ذر واقیعت تمثیلی و تشبیهی دارد4.
3. منظور از عالم ذر همان عالم ارواح است، يعنى در آغاز خداوند ارواح انسانها را قبل از اجسادشان آفريد و مخاطب ساخت و از آنها اقرار بر توحيد خويش گرفت. 5
4. نظریه علامه طباطبایی: موجودات، داراى دو نوع وجودند؛ يك وجود جمعى در نزد خدا كه در قرآن به عنوان ملكوت از آن ياد شده، و ديگر وجودات پراكنده كه با گذشت زمان تدريجاً ظاهر مىشوند. ایشان معتقد است: مقصود آیه، بعد ملکوتی انسانها است؛ یعنی، جایگاه شهود و میثاق، جهان ملکوت است. با توجه به ظاهر آیه که فرمود «وَ إِذْ أَخَذَ؛ یعنی به یاد بیاور»، استفاده میشود که: اولاً، قبل از این جهان محسوس، عالم نامحسوس دیگری وجود داشته که در آنجا میثاق انجام گرفته است. ثانیاً، صحنه اخذ میثاق بر عالم مادی و جهان طبیعت مقدم است. ثالثاً، چون این دو جایگاه با هم متحدند و از هم جدا نیستند، خداوند به انسانی که در جهان مادی زندگی میکند، امر مینماید که به یاد آن جنبه ملکوتی نیز باشند؛ چرا که وقتی به یاد آن باشد، آن پیمان فطری را حفظ میکند. از نظر علامه عالم ذر، روح این عالم است که به آن «عالَم غیب» نیز گفته میشود؛ بنابراین براساس این نظر، عالم ذر، عالمی قبل از این دنیا و عالم ملکوت است6.
5. نظریه استادجوادی: عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی؛ ثانیاً عالم ذر پیش از این دنیا نیست، بلکه در همین دنیا( که دار تکلیف است) واقع شده است. مراد از آیه، بیان واقعیت خارجی است و خداوند متعال به زبان عقل و زبان انبیا و وحی، از انسان پیمان گرفته است؛ یعنی در برابر درک عقلی که حجت باطنی خداست و مطابق با محتوای وحی که حجت ظاهری است، خدا از مردم پیمان گرفته است که معارف دین را بپذیرند7.
از میان نظریههایی که بیان شد، برخی از آنها بر این باورند که عالم ذر یک عالم تمثیلی و غیر واقعی است؛ برخی دیگر نیز معتقدند که عالم ذر جهانی پیش از این دنیا و واقعی میباشد که خداوند از انسانها در آنجا پیمان گرفته است. بعضی دیگر معتقدند که اولاً عالم ذر یک واقعیت خارجی است نه واقعیت تمثیلی؛ ثانیاً عالم ذر پیش از این دنیا نیست، بلکه در همین دنیا واقع شده است. در میان این نظریهها برخی از آنها با اشکالات اساسی مواجه هستند و از سوی مفسران نقد شدهاند8.
👇👇👇👇