eitaa logo
پرسمان اعتقادی
42.9هزار دنبال‌کننده
9.4هزار عکس
4.5هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 274 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
274.mp3
1.46M
📃 صفحه 274 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
در فرازی از دعای عهد، اختلاف نسخه‌ای وجود دارد: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ(بِاسْمِکَ) الْکَرِیمِ»، کدام یک از این نسخه‌ها صحیح‌تر است؟ همان‌گونه که در پرسش آمده، در یک نسخه از دعای عهد[1] می‌خوانیم: « اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ الْکَرِیمِ»؛[2] خدایا! به حق ذات مقدس کریم تو، از تو می‌خواهم. و در نسخه دیگر این‌گونه مشاهده می‌کنیم: «اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الْکَرِیم‏»؛[3] خدایا! به حق اسم کریم تو، از تو می‌خواهم. در مورد تفاوت موجود در این دو نسخه باید گفت؛ هر دو معنای واضح و قابل قبولی دارند و در این‌گونه موارد دشوار است که یکی را بر دیگری ترجیح داد، مگر آن‌که بگوییم؛ چون در سایر دعاها عبارت «وجهک الکریم» بیش از عبارت «اسمک الکریم» تکرار شده است، درست‌بودن گزینه اول احتمال بیشتری دارد. البته مشخص است که این نوع نتیجه‌گیری قطعی نبوده و تنها نوعی استحسان است. [1]. «زمان دعای عهد»، 1829؛ «بررسی سند و متن دعای عهد»، 33408. [2]. ابن مشهدی، محمد بن جعفر، المزار الکبیر، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 664، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق. [3]. کفعمی، ابراهیم بن علی، البلد الأمین و الدرع الحصین، ص 82، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1418ق. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
آیا خداوند می‌تواند سنگی را به وجود بیاورد که خود قادر به بلند کردن آن نباشد؟ اگر بتواند که خلق کند و قادر به بلند کردن آن نباشد که نقص است. و اگر هم نتواند، باز هم نقص است. چگونه و به چه صورت این مسئله توجیه می‌شود؟ پاسخ اجمالی یکی از صفات خداوند متعال، قدرت و توانایی نامحدود و بی‌کران او است. این آموزه هم در فلسفه و کلام به اثبات رسیده و تبیین گردیده و هم در قرآن بارها بدان تصریح شده است. اما باور به قدرت بی‌کران الهی از دیرباز با پرسش‌ها و اشکالاتی روبرو بوده است. یکی از آن پرسش‌ها، همین پرسش حاضر است. این سنخ پرسش‌ها، در قالب‌ها و اشکال مختلفی مطرح شده‌اند که البته همگی مبنای واحدی داشته و معمای قدرت مطلق را بیان می‌دارند. برای پاسخ به این پرسش، ابتدا باید انواع محالات را بررسی نمود. محالات و امور ممتنع از یک جهت، به دو دسته تقسیم می‌شوند: محالات عقلی، و محالات عادی. محالات عقلی، خود دو دسته‌اند: الف) محالات ذاتی: اموری که ذاتاً محال و ناشدنی هستند، بدون این‌که امری در این بین دخالتی داشته باشد، مانند اجتماع نقیضین. ب) محالات وقوعی: به لحاظ ذات خود محال نیستند، اما وقوع آنها مستلزم تحقق محال ذاتی است، مانند وجود معلول بدون علت. اما محالات عادی اموری هستند که وقوع آنها، تنها با نظر به قوانین معمول و شناخته شده طبیعی، ناممکن می‌نماید، اما تحقق آنها ممتنع و محال نیستند. مانند تبدیل عصا به اژدها و شفا­ی بیمار، بدون دارو و دیگر معجزات، که هیچ‌کدام غیرممکن و ناشدنی نیستند، بلکه جهل ما نسبت به علل خاص وقوع آنها موجب می‌گردد که آنها را از گروه محالات و ممتنعات به حساب آوریم. قدرت خداوند و هر قدرتی از هر کسی و هر چیزی، به ممکنات تعلق می‌گیرد و اساساً محالات از دایره قدرت خارج‌اند و قدرت به آنها تعلق نمی‌گیرد. بنابراین در پاسخ به این پرسش که آیا خداوند می‌تواند چنین سنگی را خلق کند، باید گفت که قدرت چه کم و چه زیاد، چه متناهی و چه نامتناهی، به امور ممکن تعلق می‌گیرد و نه به محالات. در این‌جا، ممکن است گفته شود که پس قدرت خداوند محدود شده و نمی‌توان قدرت او را بی‌کران دانست، اما باید توجه داشت که عدم تعلق قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی، هیچ‌گونه محدودیتی برای قدرت الهی محسوب نمی‌گردد؛ زیرا این‌گونه امور اصولاً قابلیت ایجاد ندارند و به اصطلاح در رتبه‌ای پائین‌تر از مرتبه‌ای قرار دارند که قدرت به آنها تعلق گیرد. به دیگر سخن، نقصان و کاستی در این‌جا به قابل باز می‌گردد و نه فاعل. حضرت علی(ع) نیز در پاسخ به این سوال که: «آیا پروردگار تو می‌تواند دنیا را در تخم مرغی داخل نماید، بدون این‌که دنیا کوچک و تخم مرغ بزرگ شود»، فرمود: «همانا خداوند به عجز و ناتوانی متصف نمی‌گردد، اما آنچه تو درباره آن پرسش نمودی موجود نمی‌شود(و قابلیت وجود ندارد)». ادامه دارد... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
ادامه یکی از اوصاف خداوند، صفت «قدرت» و «توانایی» او است، و منظور از آن، توانایی بر انجام کارها و خلق اشیا و ... است. البته در مورد قدرت فاعل‌های عاقل و ذی شعور - در مقابل قدرت در فیزیک که معادل نیرو یا انرژی است-، باید به «اراده» و خواست فاعل نیز توجه نماییم، بنابراین منظور از موجود قادر در بحث‌های خداشناسی، موجودی است که اگر بخواهد، فعلی را انجام می‌دهد و اگر بخواهد، آن را ترک می‌نماید. قدرت خداوند، مانند ذات و دیگر صفات او، محدودیتی ندارد و بی‌کران و نامتناهی است. این مطلب هم در علوم عقلی؛ مانند فلسفه و کلام به اثبات رسیده است،[1] و هم ادله نقلی بر آن گواهی می‌دهد. قرآن کریم بارها بر عمومیت قدرت خداوند تصریح نموده و می‌فرماید: «ان الله علی کل شیء قدیر».[2] باور به قدرت بی‌کران الهی، از دیرباز با پرسش‌ها و اشکالاتی روبرو بوده است، یکی از مهم‌ترین این اشکالات، همین پرسشی است که در این‌جا مطرح گردیده است. «معمای قدرت مطلق» در قالب‌های گوناگونی مطرح شده است که البته همگی مبنای واحدی دارند. پیچیده‌ترین صورت این معما، طرح پرسشی است که در نگاه نخست، پاسخ مثبت یا منفی به آن، هر دو، به انکار مستقیم قدرت مطلق خداوند می‌انجامد؛ مثلا پرسیده می‌شود: آیا خداوند قادر است موجودی خلق کند که بر نابود کردن آن توانا نباشد؟ یا گفته می‌شود: آیا خداوند می‌تواند خدایی مانند خود خلق کند؟ یا مانند همین پرسشی که این‌جا مطرح شده است: آیا خداوند قادر است سنگی بیافریند که خود نتواند آن‌را حرکت دهد؟ برای پاسخ به این پرسش و حل این مشکل، ابتدا باید انواع «محالات» را بررسی نمود. امور محال یا ممتنع، از یک جهت به دو دسته تقسیم می‌شوند: محالات عقلی، و محالات عادی. محالات عقلی، امور ممتنع و محالی هستند که به هیچ وجه امکان تحقق آنها وجود ندارد، و بر دو دسته هستند: الف) محالات ذاتی: اموری هستند که به خودی خود و در ذات خود محال و ناشدنی هستند، بدون این‌که امر دیگری در این بین دخالتی داشته باشد. اجتماع نقیضین از روشن‌ترین مصادیق این‌گونه محالات است.[3] ب) محالات وقوعی: اموری هستند که فی حد نفسه و با لحاظ ذات خود، ممتنع و محال نیستند، اما وقوع آنها مستلزم اجتماع نقیضین خواهد بود. اما محالات عادی: اموری هستند که وقوع آنها، تنها با نظر به قوانین شناخته شده طبیعت ناممکن می‌نماید، اما تحقق آنها، نه ذاتاً ممتنع است، و نه مستلزم محل ذاتی است. تبدیل عصای چوبین به مار، شفای بیمار بدون دارو، و سخن گفتن جمادات، نمونه‌هایی از محالات عادی‌اند. این امور، در واقع، با جریان عادی طبیعت و نظام معمول علّی در عالم مخالف‌اند، اما خود، بر اساس علل خاص ماورای طبیعی محقق می‌شوند که شاید برای ما ناشناخته باشند؛ از این‌رو می‌توان گفت که محال عادی، در حقیقت ناممکن و ناشدنی نیست، بلکه جهل ما نسبت به علل خاص وقوع آن، سبب می‌شود که آن‌را از گروه محالات و ممتنعات بدانیم. با توجه به این توضیح، به پاسخ بر می‌گردیم: باید توجه داشت که قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی(محالات عقلی) تعلق نمی‌گیرد، و آنها از دایره قدرت(به طور کلی و از جمله قدرت پروردگار) خارج‌اند، در حالی‌که تمام اموری که در ضمن معمای قدرت مطلق، از توانایی خداوند بر ایجاد آنها سؤال می‌شود، از جمله محالات وقوعی‌اند. برای مثال، اگر در معنای حقیقی آفرینش - که در فلسفه، از آن به «علّیت» تعبیر می‌شود - تأمل ورزیم، درمی‌یابیم که آفریدگار(علت)، بر تمامی شئون آفریده(معلول) مسلط است، و به تعبیر دقیق‌تر، اصل وجود و تمامی اوصاف و خصوصیات مخلوق، وابسته به آفریدگار و خالق او است. بر اساس این فرض، مخلوقی که خالق آن، نتواند آن‌را از بین ببرد، یا در آن تغییری ایجاد کند، مستلزم فرض حالتی است که هم آفریدگار باشد و هم نباشد، و این چیزی جز تناقض و اجتماع نقیضین نیست. با توجه به مثال فوق، پاسخ این سؤال هم روشن می‌شود: آفریدن سنگی که خداوند - در حالی‌که آفریدگار آن است - بر حرکت دادن آن قادر نباشد، محال وقوعی است و ممتنع می‌باشد. و همان‌طور که گفتیم، سخن در آن است که قدرت خداوند بر محالات وقوعی تعلق نمی‌گیرد. ادامه دارد... 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
ادامه ممکن است که گفته شود نتیجه این تحصیل چیزی جز پذیرفتن محدودیت قدرت خداوند و عجز و نقض او نیست، اما باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که عدم تعلق قدرت خداوند به محالات ذاتی و وقوعی، در واقع هیچ‌گونه محدودیتی برای قدرت الهی به دنبال ندارد؛ زیرا این امور اصولاً قابلیت ایجاد ندارند؛ از این‌رو، پائین‌تر از مرتبه‌ای قرار دارند که قدرت به آن تعلق گیرد. بر این اساس، اصولاً مفهوم «شیء» بر محالات عقلی صدق نمی‌کند، تا این‌که مشمول تعابیر قرآنی، نظیر «ان الله علی کل شیء قدیر» قرار گردند. به دیگر سخن، در این‌جا نقصان و کاستی به «قابل» باز می‌گردد و نه «فاعل» و به تعبیر فلسفی، در این مورد فاعلیت خداوند تام است، اما قابل(محالات عقلی) قابلیت پذیرش فعل(ایجاد و آفرینش) را ندارد. برای روشن شدن مطلب، توجه به این مثال مفید است: استاد کوزه‌گری را در نظر بگیرید که می‌تواند زیباترین کوزه‌ها را از گل بسازد. حال اگر به جای گل، مقداری آب در اختیار وی قرار دهیم و از او بخواهیم که کوزه‌ای درست کند، بدیهی است که در این فرض، کوچک‌ترین توفیقی برای ساختن حتی یک کوزه ساده نخواهد یافت. اما این عدم توفیق را نمی‌توان به ناتوانی یا کم تجربگی او نسبت داد و در مقام استادی او تردید نمود؛ زیرا آنچه در اختیار او بوده، اصولاً قابلیت تبدیل شدن به کوزه را ندارد، و پدید آمدن کوزه از مقداری آب، محال و غیر ممکن است.[4] پس به طور خلاصه، پاسخ «معمای قدرت مطلق» این است که موارد یاد شده در آن، و از جمله به وجود آوردن سنگ بزرگی که خود خداوند هم توان بلند کردن آن‌را نداشته باشد، از جمله محالات عقلی هستند و در نتیجه، قابلیت تحقق یافتن و قابلیت متعلق قدرت واقع شدن را ندارند، و این عدم تعلق، در حقیقت، نقصانی است که به ذات این امور باز می‌گردد، و نقص و عجزی متوجه قدرت خداوند نیست. گفتنی است که در برخی روایات، نمونه‌هایی از این پرسش‌ها مطرح گردیده و پاسخ آن داده شده است. به طور مثال، در روایتی آمده است که شخصی از امام علی(ع) پرسید: «آیا پروردگار تو می‌تواند دنیا را در تخم مرغی داخل نماید، بدون این‌که دنیا، کوچک و تخم مرغ، بزرگ شود؟ امام علی(ع) پاسخ دادند: «همانا خداوند به عجز و ناتوانی متصف نمی‌گردد، اما آنچه تو از من درباره آن پرسش نمودی، موجود نمی‌شود {و قابلیت وجود ندارد}».[5] از پاسخ امام(ع) چنین بر می‌آید که مورد سؤال، «نشدنی» است، اما این امر به معنای عجز و ناتوانی خداوند نیست؛ بلکه از این حقیقت برمی‌خیزد که مورد سؤال محال عقلی است؛ از این‌رو، اساساً قابلیت تحقق و موجودیت را ندارد. [1]. ر. ک: شیرازی، صدرالدین محمد، الاسفار الاربعه، ج 6، ص 307- 320؛ طوسی، نصیرالدین، شرح تجرید، ترجمه، شعرانی، ابو الحسن، ص 390- 394؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقائد، ج 1، ص 99- 100. [2]. بقره، آیات 20، 106،و 109و، 148، 259 و چندین آیه دیگر. [3]. مقصود از «اجتماع نقیضین» آن است که وجود و عدم شیء واحد - با حفظ شرایطی که در مباحث منطقی و فلسفی مطرح می‌شود - با هم جمع شوند. به اعتقاد بسیاری از فلاسفه «امتناع اجتماع نقیضین» از بدیهی‌ترین اصول عقلی است که انکار آن به فرو پاشیدن بنای معرفت بشری می‌انجامد. [4]. البته این مثال یا مثال‌های مشابه با آن، با مسئله مورد بحث ما (قدرت و فاعلیت الهی)، تفاوت اساسی دارد. با این‌حال، برای نزدیک‌تر نمودن مطلب به ذهن، توجه به جنبه مشابهت آن با بحث حاضر، مفید است. [5]. «ان الله تبارک و تعالی لا ینسب الی العجز و الذی سألتنی لا یکون». شیخ صدوق، توحید، محقق، مصحح، حسینی، هاشم‏، ص 130، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1398ق. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
▪️امام صادق عليه السلام: #افزايش_قيمت[ها] سبب #بدرفتارى است؛ #امانتدارى را از ميان مى‌بَرَد؛ و انسان #مسلمان را به #ستوه مى‌آورد. غَلاءُ السِّعرِ يُسيءُ الخُلُقَ، ويُذهِبُ الأَمانَةَ، ويُضجِرُ المَرءَ المُسلِمَ 📜 الکافی، جلد5، صفحه164 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️ #تنفس_صبح 📖 هر روز تلاوت یک صفحه از قرآن کریم 📃 صفحه 275 🎙 قاری: #منشاوی 🔊 بشنویم🔻 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
275.mp3
1.22M
📃 صفحه 275 🎙 قاری: #منشاوی 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
چرا ما باید برای اشتباه حضرت حضرت آدم(ع)، با گرفتارشدن به گناه، در کرۀ زمین مجازات شویم؟ داستان خلقت، داستان جالب و آموزنده‌ای است که تقریباً در تمام کتب ادیان گذشته آمده است. تورات و انجیل این داستان آفرینش را به گونه‌ای طرح کرده‌اند که از نظر اسلام و روایات ائمۀ اطهار(ع) اشکالات متعددی دارد. در قرآن به زیباترین و متقن‌ترین شکل، داستان واقعی خلقت بیان شده است. در این باره نکاتی قابل توجه است و می‌تواند در پاسخ به سؤال مفید باشد: باید دانست که حضرت آدم(ع) از انبیای بزرگ الاهی است و گناه و اشتباه از دامن انبیا دور است و آنها معصوم‌اند، پس اگر اتفاقی هم افتاد گناه نبود. شخصی از امام رضا(ع) پرسید، آیا به نظر شما انبیا معصوم‌اند؟ فرمود: بله. پرسید: پس چرا خداوند فرمود: "حضرت آدم(ع) عصیان کرد"،[1] حضرت فرمود: وای بر تو از خدا بترس و نسبت کارهای زشت به انبیا مده .... خداوند حضرت آدم(ع) را به منظور این‌که حجت و خلیفه‏اش در زمین باشد خلق کرد، نه براى این‌که در بهشت بماند، و نافرمانى او در بهشت بود، نه در زمین... . علامه طباطبائی(ره) در ذیل این حدیث می‌گوید: این‌که امام(ع) فرمود نافرمانى حضرت آدم(ع) در بهشت بود، اشاره به این است که تکلیف نخوردن از درخت، تکلیف مولوى[2] نبود، بلکه ارشادى بود؛ چون در بهشت هنوز تکالیف دینى جعل نشده بود و موطن تکلیف دینى زندگى زمینى است که خدا براى حضرت آدم(ع) از پیش مقدر کرده بود، پس معصیت نامبرده معصیت امر ارشادى بود نه مولوى... ؛[3] یعنی خداوند قصد داشت به آنها بفهماند گوش کردن حرف شیطان چه مشکلاتی برای انسان به وجود می‌آورد و در واقع استفادۀ حضرت آدم(ع) از درخت ممنوع، عملی بود که سختی آن به خودش رسید؛ مانند این‌که پدری به فرزندش بگوید پا برهنه راه نرو؛ چون ممکن است میخ پای تو را سوراخ کند. حضرت آدم(ع) و همسرش هم به نفس خود ظلم کردند و خود را از بهشت محروم ساختند، نه این‌که نافرمانى خدا را کرده و به اصطلاح گناهى مرتکب شده باشند. همچنین اگر این کار حضرت آدم(ع) گناه بود بعد از توبه‌اش باید به مقام اولش باز می‌گشت؛ چرا که توبۀ مقبول همه اثرات گناه را پاک می‌کند، ولی او دوباره به جایگاه اوّلش بازنگشت. پس نهی، نهی مولوی نبود که مخالفت با آن گناه باشد، بلکه تنها ارشاد حضرت آدم(ع) و خیر خواهى او بود.[4] بله، نه تنها خصوصیت زمین مادی تزاحم خواسته‌ها و احتمالاً به گناه افتادن است، بلکه خاصیت انسان که ترکیبی از عقل و شهوت است،[5] این است که می‌تواند گناه کند. آمدن حضرت حضرت آدم(ع) به زمین، قضا و قدر الاهی بود، چنین نیست که اگر از این درخت نمی‌خورد حضرت آدم(ع) و نسل او به زمین فرستاده نمی‌شدند. این مطلبی است که روایت نقل شده از امام رضا(ع) به آن تصریح دارد.[6] علامه طباطبائی در این مورد می‌گوید: از سیاق آیات فهمیده می‌شود که انسان در آغاز برای این خلق شده است که در زمین زندگی کند و در زمین بمیرد، و اگر خدای تعالی چند روزی او را در بهشت(نه آن بهشت جاودان) جای داد برای امتحان او بود.[7] در همین راستا امام باقر(ع) فرمود: "به خدا سوگند خدای تعالی حضرت آدم(ع) را برای دنیا خلق کرده بود".[8] باید به این نکته توجه داشت که انسان به صرف آمدن به زمین و متولد شدن و زندگی کردن در آن، مجازات نمی‌شود، بلکه می‌تواند؛ مانند اولیاء الله و انسان‌های صالح زندگی خود را الاهی قرار دهد. و اصولا آمدن به دنیا مجازات نیست. خداوند انسان را برتر از ملائکه قرارداد و آنها را خلیفۀ خود قرار داد. در مقابل اعتراض ملائک از انسان دفاع کرد و فرمود من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید: "انی اعلم ما لا تعلمون".[9] همۀ اینها برای این است که انسان دارای عقل و شهوت است و مانند ملائک عقل محض نیست. چنین موجودی اگر گناه نکند از موجوداتی که هرگز امکان گناه ندارند بالاتر است و این برتری و کمال برای انسان به دست نمی‌آید، مگر با امتحان و سر دو راهی قرار گرفتن، سر دو راهی عقل و جهل و... . این امتحان الاهی در مکانی می‌تواند شکل گیرد که امکان آن باشد و این مکان جایی جز زمین نمی‌تواند باشد. پس برای زمینی شدن مان باید از خدا ممنون باشیم؛ چرا که با شرکت در آزمایش‌های زمینی، می‌توانیم آسمانی شویم. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁