eitaa logo
پرسمان اعتقادی
41.5هزار دنبال‌کننده
9.1هزار عکس
4.3هزار ویدیو
68 فایل
🔹تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak
مشاهده در ایتا
دانلود
🤔 ❔فلسفه حمل علم در ها چیست ❗️اصلا چه معنا و مفهومی در آن است که هیئات عزاداری از آن استفاده می کنند ❕❕ 💠💠 👌علم از ابزار و وسايل عزادارى امام حسين علیه السلام است كه در هيئتها و دسته‏ هاى مذهبى به كار گرفته مى‏ شود. علامت به معناى نشانه است. اين علامتها نشانه‏ هاى گروههاى عزادار محسوب مى‏ شده است و كسانى هم كه آن را حمل مى ‏كردند، «علامت كش» بودند، يعنى علم بردار. به نوشته دهخدا: « مانندى كه بر چوب يا آهن افقى آن از سوى پايين شالهاى ترمه آويزند و از سوى زبر لاله و تنديسهايى از مرغ و جز آن نصب كنند و در ميان زبانه‏اى از فلزّ طويل دارد و بر نوك آن فلز پر يا گلوله‏اى از شيشه الوان نصب كنند و اين زبانه ‏هاى فلزّى كه به «تيغ» مشهور است، سه يا پنج باشد و در مراسم عزادارى محرّم پيشاپيش دسته‏ ها به حركت آرند.» 📚لغت نامه دهخدا ماده علم ، علامت ❕شباهت آن به ، مى‏ رساند كه پس از ارتباط ايران با اروپاييها در عصر قاجار، از آيينهاى مذهبى مسيحيّت اقتباس شده است. به هر حال، نمودها و مظاهرى است كه گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه شعائر دينى بازمى‏ دارد. 📚فرهنگ عاشورا ، محدثی ص 320 👌هرچند اصل حمل كردن علم ناشى از انگيزه پيروى حضرت عباس باشد اما به صورت قطع حمل عَلَم عريض و طويل ‏كه به شكل صليب مسيحى هاست و در روى بازوهاى اين علم كذايى، اشكالى از خورشيد، كشكول، تبرزين، كبوتر و اژدها و... شده و بر سر علم هم چند زنگوله آويزان كه‏ مفهوم درستى از اين اشكال و اشيا فهميده نمى ‏شود، همگى اين ابزار پس از ارتباط ايران با اروپايى‏ها در عصر قاجار، از آيين‏هاى مذهبى اقتباس شده است. 🔰به تعبیر دیگر علَم در حقيقت به عنوان سمبلى براى تداعى كردن واقعه كربلا طراحى شده است نشانه ‏هايى مانند دست بريده يا شاخه ‏هاى ، ابزارآلات جنگ مانند سپر و شمشير و يا تزيين يك چوب بلند با پارچه‏ هاى سبز و قرمز و نصب ابزار آلات جنگى و... از علَم هاى اصيل محسوب مى ‏گردد. 👌اين سنت در عصر قاجار در اثر ارتباط با كشورهاى اروپايى و تأثير پذيرى از آداب و سنت‏هاى مسيحيان دستخوش برخى انحرافات قرار گرفته است. اضافه كردن مجسمه‏ هاى بى‏ معنا، تزيين با طلا و نقره و... از مهمترين تحريفات اين سنت است كه گاهى عزاداران و را از محتوا و اصل اقامه شعاير دينى باز مى‏ دارد. 📚نرم افزار پرسمان ، کلید واژه علم 🔸در پایان به نظرات تنی چند از در مورد علم و علم کشی توجه کنید ؛ 💠مقام معظم رهبری ؛ « استفاده از علم فى نفسه اشكال ندارد، ولى نبايد اين امور دين شمرده شود» 📚اجوبه الاستفتاءات س 1444 👌آیت الله مکارم شیرازی ؛ « با توجّه به اينكه دشمنان، پيرايه‏ هايى به مى ‏بندند بهتر است از آن پرهيز شود و به پرچم‏هاى آبرومند ساده قناعت گردد.» 📚احکام عزاداری ص 47 👌بنابراین علم هایی که در عزاداری استفاده می شود بهتر است به شکل ساده و سنتی خود باشد تا هم تداعی کننده خاطره عباس علمدار و رشادت های او در پرچم داری سپاه امام علیه السلام باشد ، چنان که نقل است روز عاشورا نيز چون عباس خدمت امام حسین علیهما السلام آمد و از او اذن ميدان طلبيد، امام گريست و ابتدا اجازه نداد و فرمود: تو علمدار منى، اگر تو بروى و كشته شوى، سپاه من از هم مى ‏پاشد» 📚معالی السبطین ج 1 ص 441 👌و هم با سادگی تداعی کننده سایر غم انگیز کربلا باشد به گونه ای که در بالا توضیح آن گذشت . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔افرادی را در عزاداری می بینم که به خود را به گریه کردن می زنند و وانمود می کنند که گریه می کنند اما گریه نمی کنند ❗️ برخی میگویند که این عمل ثواب دارد ❕این سخن سندیت دارد ❕❕ 💠💠 👌تباکی یعنی خود را به گريه زدن، خود را گريان نشان دادن، خود را شبيه گريه‏ كننده ساختن و حالت گريه به خود گرفتن است . 🔸در راه احياى عاشورا و بر عزاى حسين علیه السلام ، هم گريستن، هم گرياندن و هم حالت گريه داشتن ثواب دارد. حتّى اگر كسى نگريد يا گريه‏ اش نيايد، گرفتن اين حالت، هم در خود شخص حالت اندوه و تحسّر ايجاد مى‏ کند، هم به مجلس عزا، چهره و رنگ غم مى ‏بخشد. تباكى، همسويى با داغداران سوگ عاشوراست و مثل گريستن و گرياندن است. 🔸در حديث امام علیه السلام است ؛ «من انشد فى الحسين شعرا فتباكى فله الجنّة» هر كه درباره حسين، بگويد و تباكى كند، بهشت براى اوست.» 📚بحار الانوار ج 44 ص 282 👌در حديثى هم كه سيد بن طاووس نقل كرده، چنين است: «من تباكى فله الجنّة» « هر کس در حسین تباکی کند ، بهشت برای اوست » 📚همان مدرک 👌 و در حديث قدسى خداوند آمده است ؛ «اى موسى هر يك از بندگانم كه‏ در زمان شهادت فرزند مصطفى گريه كند يا حالت گريه به خود گيرد و بر سبط پيامبر تعزيت گويد، همواره در بهشت خواهد بود. » 📚مستدرک سفینه البحار ج 7 ص 235 👌البته غير از تباكى در مصيبت ابا عبد اللّه الحسين علیه السلام ، حالت گريه به خود گرفتن در و دعا و از خوف خدا نيز مطلوب است و اين از نمونه‏ هاى روانى تأثير ظاهر در باطن است . 👌 امام صادق علیه السلام درباره گريه بر گناه خويش و از خوف خدا مى‏ فرمايد ؛ « اگر گريه‏ ات نمى‏ آید، خود را به حالت گريه در آور، پس اگر به اندازه سر مگسى اشك بيرون آمد، پس به تو.» 📚بحار الانوار ج 90 ص 344 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا گرانی و کساد تجارت و اقتصاد خراب که از علائم ظهور امام زمان گفته شده،مخصوص کشورهای اسلامی است و یا این اتفاقات باید در کل جهان و همه کشورها اعم از غیر مسلمان بیفتد ❗️❗️ 💠💠 👌از روايات استفاده مى‏ شود، كه در آخر الزمان بر اثر گسترش فساد و تباهى‏ ها و از بين رفتن رحم و عاطفه و ايجاد جنگ، جهان از نظر اقتصادى در وضعيت بدى به سر خواهد برد؛ به ‏طورى ‏كه آسمان نيز بر آنان رحم نمى ‏كند و نزول باران كه رحمت الهى است نيز براى آنان به تبديل شده، ويرانگر مى‏ شود. 👌در آخر الزمان باران كم مى‏ شود و يا در غير موسم فرود مى ‏آيد و باعث نابودى مى‏ گردد. 📚مستدرک الوسائل ج 11 ص 375 👌 درياچه ‏ها و رودخانه‏ ها خشك مى‏ گردد و ‏ها به بار نمى‏ نشيند و تجارت از رونق مى ‏افتد. 📚الارشاد مفید ص 361 🔸فقر و گرسنگى گسترش مى‏ يابد تا آن‏جا كه افراد براى سير كردن شكم خود، دختران و زنانشان را به مى ‏آورند و آنان را با كمى غذا عوض مى ‏كنند. 📚ملاحم ص 59 ( سند این نقل ضعیف است ) 👌مردى از پيامبر گرامی پرسيد ؛ اى رسول خدا قيامت چه‏ وقت برپا خواهد شد؟ فرمود ؛ قيامت داراى نشانه ‏هايى است: يكى از آنها تقارب بازارهاست».پرسيد: تقارب بازارها چيست؟ فرمود: «كساد بازارها و تجارت و بارش باران بدون آن‏كه گياهان و برويد». 📚الترغیب و الترهیب ج 3 ص 442 👌امير مؤمنان عليه السّلام به ابن عباس فرمود: «تجارت و معاملات زياد مى‏ شود، ولى بهره‏ اى اندك نصيب مى ‏گردد و پس از آن قحطى سختى رخ مى ‏دهد» 📚ملاحم ابن طاووس ص 125 🔸محمد بن مسلم مى‏ گويد: از امام صادق عليه السّلام شنيدم كه فرمود: «پيش از ظهور حضرت قائم از سوى خداوند براى مؤمنان نشانه‏ هايى است». گفتم: خدا مرا فداى تو گرداند؛ آن نشانه‏ ها كدام است؟ فرمود: «آنها همان گفته خداوند است كه فرمود: «وَ لَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرِينَ؛ ( بقره 155) « و شما (مؤمنان) را (پيش از ظهور قائم عجّل اللّه تعالى فرجه) به چيزى از ترس و گرسنگى و كمى دارايى ‏ها و جان‏ها و ميوه ‏ها مى‏آزماييم؛ پس را مژده ده)» آن‏گاه فرمود: «خداوند مؤمنان را به سبب‏ ترس از پادشاهان بنى فلان در دوران پايانى حكومت‏شان مى‏ آزمايد و مراد از گرسنگى، گرانى قيمت‏هاست و منظور از كمى دارايى ‏ها، كساد تجارت و كمبود درآمد است و مقصود از نقصان جان‏ها، مرگ‏هاى فراوان و سريع و پى‏ درپى است و مراد از كمبود ميوه‏ ها، كمبود و محصولات كشاورزى است. پس صابران را بشارت باد به تعجيل ظهور قائم عجّل اللّه تعالى فرجه در آن هنگام». 📚الغیبه نعمانی ص 250_ کمال الدین یک جلدی ص 649 🔸 به نقل از اعلام الورى، قلّة المعاملات به معناى كساد و كمى دادوستد است. 📚اعلام الوری ج 2 ص 280 ❕امام صادق عليه السّلام مى ‏فرمايد: «... در آن هنگام كه سفيانى خروج مى‏ كند، مواد غذايى كم شده، قحطى به مردم مى‏ آورد و باران كم مى‏ بارد». 📚ملاحم ابن طاووس ص 133 🔸ابن مسعود مى ‏گويد: هنگامى كه ‏ها از بين برود و راه‏ها ويران گردد، مهدى عجّل اللّه تعالى فرجه ظهور مى‏ كند. 📚برهان ، متقی هندی ص 142 ❕شايد وضعيت بد بازار در آن زمان، معلول ويرانى مراكز توليد و صنعت، كم شدن نيروى انسانى، كاهش قدرت خريد، ، ناامنى راه‏ها و ... باشد ، این وضعیت اختصاص به مومنین ندارد و جوی حاکم بر تمام جهان است . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔شبهاتی در مورد واژه سید بین ملی گرایان مطرح می شود و از آن در مورد اسلام سوء استفاده می کنند ❗️اصلا واژه سید که به فرزندان حضرت زهرا اطلاق می شود از آمده است و چرا آنان را به این نام می خوانند ❕❕ 💠💠 👌كلمه ‏ى «سيد» در اصل به معناى كسى است كه صاحب مجد و عظمت است. و به همين اعتبار، نسل پيامبر اسلام را سيد مى ‏گويند. از سخنان ابن شهر آشوب به دست مى ‏آيد كه در قرن ششم هجرى قمرى كلم ه‏ى سيد رواج كامل داشت و اولاد پيامبر را سيد مى ‏گفتند. تحقيقات نشان مى‏ دهد كه در قرن چهارم و پنجم كلمه «سيد» به همراه قرينه بر اولاد پيامبر اطلاق مى‏ شد و در قرن ششم بدون قرينه استعمال مى‏ گرديد. در عصر حاضر، در ايران به بنى هاشم سيد مى‏ گويند و به غير آن به كسى سيد نمى‏ گويند. در كسانى را كه از طريق امام حسين به پيامبر مى ‏رسند، سيد مى ‏گويند. در قسطنطنيه عموم مردم را سيد مى‏ گويند و در آنجا كلمه سيد دلالت بر هاشمى بودن ندارد. در عهد صفوى به اولاد پيامبر كلمه‏ ى ميرزا را اطلاق مى ‏كردند ولى در زمان ما ميرزا دلالت بر هاشمى بودن ندارد . 📚جامع الأنساب، آيت ‏الله روضاتى، ج 1، ص 32 . 🔸مامقانى مى ‏نويسد ؛ « در غير حجاز كلمه سيد به بنى هاشم و بنى عبدالمطلب اطلاق مى ‏شود. در كشورهاى عربى شيعيان اين كلمه را به اولاد هاشم و عبدالمطلب مى ‏كنند ولى عرب غير شيعه در معناى لغوى آن بكار مى ‏برند، 📚علم النسب، ج 1، ص 144. 👌امروزه از ذریه حضرت زهرا سلام الله علیها با تعبیر سید یا سادات یاد می شود چرا آنان منسوب به پیامبر گرامی هستند و در روایات متعددی دستور به اکرام و احترام آنان به خاطر پیامبر گرامی داده شده است ، تعبیر نیز نوعی و احترام آنان است . 📚وسایل الشیعه، ج16 ص332 باب 17 👌البته گرامی نیز باید توجه کنند که صرف انتساب آنها به پیامبر گرامی و حضرت زهرا سلام الله علیهما بهشتی شدن آنها نمی شود و نباید از احترام دیگران نسبت به خود سوء استفاده کنند . ❕در نقلی آمده است ؛ «زيد بن موسى بن جعفر عليه السّلام در مدينه خروج كرد، گروهى را آتش زد و گروهى را به قتل رسانيد. بدين لحاظ او را زيد النار ناميدند. مأمون فرستاد تا او را گرفتند و اسير نمودند و نزد مأمون بردند، دستور داد: وى را نزد امام رضا عليه السّلام ببريد.ياسر مى ‏گويد: وقتى زيد به حضور حضرت رضا آمد امام به او فرمود: اى زيد ... تو اين طور گمان مى ‏كنى كه اگر خداوند را معصيت كنى داخل بهشت خواهى شد و موسى بن جعفر هم‏ اطاعت پيشه كند و داخل بهشت شود، آنگاه تو نزد خداوند از آن بزرگوار باشى؟ 👌به خداوند سوگند كسى از ما نزد خداوند به مقامى نخواهد رسيد مگر به اطاعت نمودن پروردگار، ولى تو گمان مى ‏كنى كه اگر عصيان بورزى به اين مقام خواهى رسيد؟! زيد در جواب حضرت رضا گفت: من هم برادر و پسر پدر تو مى ‏باشم. امام رضا فرمود: آرى، تو مادامى برادر من خواهى بود كه خداوند را اطاعت نمايى. حضرت نوح گفت: پروردگارا! پسر من هم از اهل من محسوب مى‏شود، وعده تو حق و تو بهترين حكم‏ كنندگان بود. خداوند حكيم فرمود: اى نوح! او از اهل تو نيست، او معصيت كار است. خداوند او را براى اينكه مرتكب معصيت شد از اهل نوح ندانست. 📚عیون الاخبار ج 2 ص 234 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔امروزه شاهدیم که کسبه و حتی مردم اجناس مورد نیاز مردم را خریداری می کنند و در مغازه و خانه ها می کنند ❗️حکم این عمل چیست ❕جایز است یا خیر ❕❕ 💠💠 👌احتكار به معناى گردآورى احتياجات مردم و ذخيره كردن و به انتظار گرانى نشستن و منافع بردن است و در اصل از ريشه حَكْر (بر وزن مكر) به معناى ظلم و ستم و بد رفتارى گرفته شده و از آنجايى كه احتكار طعام از روشن‏ترين مصداق‏هاى ظلم و بدرفتارى است اين واژه بر آن اطلاق شده است. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 54 🔸در فقه اسلام بحث مشروحى احتكار آمده و همه فقهاى اسلام آن را حرام شمرده ‏اند و روايات بسيارى در اين زمينه وارد شده از جمله در حديثى كه در كتب اهل سنّت و اماميه وارد شده از رسول خدا مى‏ خوانيم ؛ «محتكر رانده درگاه خداست». 📚بحار الانوار ج 59 ص 292 👌در حديث ديگرى از امام امير المؤمنين در غررالحكم آمده است ؛ «محتكر بخيل ثروتى جمع مى‏ کند براى كه هرگز از او راضى نخواهند شد و بر خدايى (در محشر) وارد مى ‏شود كه او را معذور نخواهد داشت». 📚غرر الحکم ح 8205 ❕در حديث ديگرى از پيغمبر اكرم مى‏ خوانيم ؛ «شخص محتكر در روز قيامت در حالى محشور مى‏ شود كه در پيشانى او نوشته شده است: اى كافر خودت را در آتش دوزخ انتخاب كن». 📚کنزالعمال ح 43958 👌پیامبر گرامی فرمود ؛ « هر كس خوراك مسلمانان را احتكار كند، خداوند او را به و ورشكستگى تنبيه مى‏ فرمايد.» 📚بحار الانوار ج 62 ص 292 👌و فرمود ؛ «هر انبار كردنى كه به مردم زيان رسانَد و ‏ها را به ضرر ايشان گران كند، بى‏ خير است.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 35 👌و فرمود ؛ « مايه بيزارى است كه خوراكى احتكار شود و مردم به حال خود رها گردند، در حالى كه چيزى از آن نداشته باشند.» 📚عوالی اللالی ج 2 ص 138 🔸و فرمود ؛ «هر كس يك شب گرانى را براى امّت من بخواهد، عملِ چهل سالش را تباه مى‏ سازد.» 📚تاریخ بغداد ج 4 ص 60 ❕و فرمود ؛ « احتكار كنندگان و قاتلان مردم در يك رتبه [به روز قيامت‏] برانگيخته مى‏ شوند. و هر كس در بخشى از [بازار و] قيمت [كالاهاى‏] مسلمانان راه يابد تا آن را بر ايشان گران كند، سزاوار است كه خداوند در روز ، او را در بخش بزرگ آتش درآورَد.» 📚الترغیب و الترهیب ج 2 ص 584 🔸علی علیه السلام در نامه ‏اش به رفاعه نوشت ؛ « احتكار را نهى كن؛ و هر كس از اين نهى سرپيچيد، مجازاتش كن و آن گاه او را وادار كه آن چه را احتكار كرده، سازد.» 📚دعائم الاسلام ج 2 ص 36 ❕و در نامه‏ اش به مالک اشتر نخعى نوشت ؛ « آن گاه كه وى را به كارگزارىِ مصر گماشت: با اين همه، بدان كه بسيارى از ايشان [بازرگانان‏] مردمى تنگ نظر و سخت بخيل هستند و احتكار مى‏ كنند و به ميل خود براى كالاها قيمت مى‏ گذارند و با اين كار، به مردم زيان مى‏ رسانند و براى واليان هم مايه ننگ و عيب هستند. پس از باز دار؛ كه رسول خدا آن را منع فرمود. و بايد خريد و فروش آسان و بر موازين عدل باشد، با قميت‏هايى كه نه به فروشنده زيان رسانَد و نه به خريدار. پس از آن كه احتكار را ممنوع كردى، اگر كسى باز به احتكار روى آورْد، مجازاتش كن، ولى در مجازات وى زياده‏ روى مكن» 📚نهج البلاغه نامه 53 ❕مرحوم شيخ در مبسوط (بنا به نقل شهيد ثانى در كتاب مسالك) در كتاب الاطعمة مى‏ گويد: «هرگاه صاحب طعام (در موارد اضطرار مردم) از بذل طعام خوددارى كند مگر به زيادتر از قيمت اگر شخص مضطر قادر باشد با او مى‏ جنگد اگر مضطر كشته شود مظلوم است و او بايد پرداخت شود و اگر مالك طعام كشته شود خون او هدر است و اگر قادر به جنگيدن با او نباشد يا قادر باشد و نخواهد كار به خون‏ريزى برسد مى‏ تواند از طريق حيله با او وارد شود و طعام را به قيمتى كه او مى‏ گويد (هرچند بسيار زياد) بدون قصد جدى خريدارى كند ولى بعداً تنها قيمة المثل را بپردازد» 📚مسالک ج 12 ص 121 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا این مطلب درست هست که امام حسین علیه السلام شب عاشورا خطاب به اصحابشان فرمودند که هر کس به گردن دارد برگردد ؟ لطفا سند این مطلب را ارائه بفرمایید ❗️❗️ 💠💠 👌موسى بن عمير از پدرش نقل مى‏ كند كه امام عليه السلام (در روز عاشورا) به من فرمود ؛ ❕ «نادِ أَنْ لا يُقْتَلَ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ وَ نَادِ بِها فِي الْمَوالي فَإِنّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ مَنْ ماتَ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ يَوْمَ الْقِيامَةِ ؛ « (ميان همه يارانم) اعلام كن هر كس دَيْنى بر عهده دارد با من كشته نشود؛ زيرا كه من از رسول خدا صلى الله عليه و آله شنيدم فرمود: «هر كس از دنيا برود و دَيْنى بر ذمّه داشته باشد، از وى در فرداى قيامت برداشته مى‏ شود». 🔸در نقل ديگرى آمده است كه عمير انصارى گفت: امام عليه السلام به من فرمود: «نادِ فِى النَّاسِ أَنْ لا يُقاتِلَنَّ مَعي رَجُلٌ عَلَيْهِ دَيْنٌ، فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ رَجُلٍ يَمُوتُ وَ عَلَيْهِ دَيْنٌ لا يَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلّا دَخَلَ النَّارَ ؛ « ميان مردم اعلام كن هر كس بدهكار است در ركاب من پيكار نكند، زيرا هر كس از دنيا برود در حالى كه دينى بر عهده‏ اش باشد كه چاره ‏اى براى آن باشد گرفتار دوزخ مى‏ شود». 🔸مردى برخاست و گفت: همسرم پذيرفت كه از طرف من بپردازد. امام عليه السلام پاسخ داد ؛ «وَ ما كِفالَةُ امْرَأَةٍ، وَ هَلْ تَقْضي إِمْرَأَةٌ «كفالت آن زن چه فايده ‏اى دارد؟ آيا او قدرت دارد چنين كند؟!».» 📚احقاق الحق ج 19 ص 429 👌راستى عجيب است كه انسانى در بحرانى‏ ترين شرايط، حتّى به بدهكارى‏ هاى اصحاب و ياران خود به توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهكاران همراه او پيكار كنند و شهيد شوند؛ مبادا حقوق مردم از دست برود. 🔸اين برنامه را با كار كسانى مقايسه كنيد كه سراسر زندگى آنها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و كمترين اهمّيّتى براى آن قائل نبودند، اصلًا چيزى را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند. 📚عاشوراء ... ، مکارم شیرازی ، ص 414 ❗️البته باید توجه کرد ؛ 1⃣مطلب مذکور در منابع شیعی نیامده است و در کتاب احقاق الحق نیز این جریان از کتابی نه چندان مشهور اهل سنت چون المتفق و المفترق ، بغدادی ج 10 ص 117 نقل شده است . 2⃣در نقل هایی آمده است که امام علیه السلام با بدهکاری به شهادت رسید و پس از آن امام سجاد علیه السلام دیون پدر را ادا نمود . ❕از امام باقر عليه السلام نقل شده است که فرمود ؛ « امام حسين عليه السلام كشته شد، در حالى كه بدهكار بود و امام زين العابدين عليه السلام، يكى از مزرعه ‏هاى او را به هزار [سكّه‏] فروخت تا بدهى و نيز وعده ‏هاى امام حسين عليه السلام به مردم را بپردازد » 📚کشف الحجه ص 183 _ بحار الانوار ج 43 ص 321 3⃣پرداخت دیون توسط خود فرد یا وصیت به وارث لازم و ضروری است و کوتاهی در آن به هیچ پذیرفته نیست . 👌على بن ابى حمزه می گوید ؛ « دوستى داشتم كه از دبيران بنى ‏اميّه بود؛ به من گفت: از امام صادق عليه السلام براى من اجازه ملاقات بگير. من از حضرت اجازه خواستم و ايشان اجازه داد. وقتى آن مرد به حضور حضرت‏ رسيد، سلام كرد و نشست و سپس گفت: فدايت شوم، من در دستگاه ادارى اين جماعت كار مى‏ كردم و از دنياى آنان به مال و منال فراوانى رسيدم و براى به دست آوردن آن، چشم بر هم‏ نهادم (به حلال و حرام توجّهى نكردم) ... آيا راهى براى بيرون آمدن [از اين وضع‏] دارم؟ فرمود: اگر برايت بگويم انجام مى ‏دهى؟ عرض كرد: انجام مى‏ دهم. 🔸فرمود: از تمام مال و ثروتى كه در دستگاه ادارى آنها به دست آورده ‏اى خودت را خلاص كن. كسانى را كه مى‏ شناسى مالشان را به آنها برگردان و كسانى را كه نمى‏ شناسى از طرفشان صدقه بده. در اين صورت، من براى تو مى‏ كنم كه خداوند عزّوجلّ تو را به بهشت برد.» 📚الکافی ج 5 ص 106 4⃣اگر به صورت غیر عمد انسان با حق الناس وارد عرصه شود و در پرداخت آن کوتاهی نکرده باشد می تواند امید به بخشش آن داشته باشد زیرا امام صادق علیه السلام فرمود ؛ « زمانی که روز قیامت شود خداوند حساب ما را بر عهده ما میگذارد انچه از حقوق پرودگار بر ذمه انان است حضرت محمد شفیع می شود و خداوند آنان را می بخشد و انچه از حقوق مردم بر ذمه آنان است حضرت محمد شفیع می شود و بجای انان ادا می کند و انچه از حقوق ما اهل بیت بر ذمه انان است ما نیز به انان می بخشیم تا انان بدون وارد بهشت شوند» 📚بحار الانوار ج7 ص274 _ الکافی ج8 ص162 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔با توجه به شبهاتی که بهاییت در رابطه با خاتمیت پیامبر اسلام مطرح می کنند و ایشان را خاتم پیامبران نمی دانند این سوال را داشتم که اول لفظ به معنای انگشتر بوده یا پایان دادن به چیزی به معنای خاتم بوده ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ وَ كانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْ‏ءٍ عَلِيماً » « محمد پدر از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرين پيامبران است و خداوند به هر چيز آگاه است.» ( احزاب 40) ❕معناى خاتم با اين‏كه روشن است ( زيرا ماده خَتْم در تمام كتب لغت عرب به معناى پايان دادن به چيزى است ) ولى پاره‏ اى از وسوسه‏ هاى منحرفان ايجاب مى‏ كند كه توضيح بيشترى درباره آن داده شود. ❕ابن فارس كه از علماى معروف لغت در قرن چهارم هجرى مى‏ باشد در مُعْجَم مَقائيس اللّغة ذیل ماده ختم مى ‏گويد: «ختم، يك معناى اصلى بيشتر ندارد و آن رسيدن به پايان چيزى است و اين‏كه مهر زدن بر چيزى را ختم مى‏ گويند نيز از همين باب است، زيرا هميشه بعد ازپايان دادن چيزى بر آن مهر مى‏ نهند». 👌خليل ابن احمد كه از قديمى‏ ترين مولفان و لغت عرب است و در قرن دوم هجرى در عصر ائمه معصومين عليهم السلام مى ‏زيسته است؛ در معناى خاتِم و خاتَم مى‏ گويد: «خاتِم هر چيزى، پايان و آخر آن است؛ و خاتَم به معناى مُهرى است كه بر گِل مى ‏زنند» 📚کتاب العین، ماده ختم 👌هنگامى كه نامه تمام مى ‏شد و آن را مى ‏بستند براى اين‏كه بيگانه ‏اى آن را نگشايد، قطعه گِل نرمى بر محلّى كه شده بود مى ‏زدند و روى آن را مهر مى‏ كردند، بطورى كه براى گشودن آن راهى جز شكستن مهر نبود. ❕ساير ارباب لغت نيز همين معنى را تعقيب كرده‏ اند، و خاتَم را به معناى چيزى كه سبب پايان است و يا كه در پايان مى‏ زنند تفسير كرده‏ اند. 🔸در كتاب التحقيق كه بررسى جامعى است روى منابع مهم لغت، بعد از نقل اقوال بزرگان لغت عربى مى‏ گويد: «تحقيق اين است كه اين ماده ريشه واحدى دارد و آن در مقابل آغاز است؛ يعنى شدن چيزى و به آخر و انتها رسيدن » 📚التحقیق ماده ختم ❕گاه گفته مى‏ شود خاتَم به معناى است؛ بنابراين مفهوم آيه چنين است كه پيامبر اسلام زينت تمام پيامبران بود، نه پايان دهنده آنها. 👌ولى بايد توجه داشت كه خاتَم هرگز به معناى زينت نيامده بلكه به معناى انگشتر است و اين تعبير بسيار نادرستى است كه گفته شود پيامبر اسلام انگشتر پيامبران است. تازه همان گونه كه گفتيم معنى اصلى خاتَم هرگز انگشتر نبوده بلكه به معناى مهرى بوده كه در پايان يا بر نامه ‏ها و كتاب‏هايى را كه لاك و مهر مى‏ كردند مى‏ زدند، و از آنجا كه مهر زدن در خاتَم و پايان قرار مى ‏گيرد، نام خاتم بر وسيله ‏اى كه به آن نامه را پايان مى‏ دادند، گذارده شده است (توجه داشته باشيد كه خاتَم، به فتح تاء، به معناى «ما يَخْتِمُ بِهِ» يعنى: چيزى كه به آن ختم مى‏ كنند مى ‏باشد.) ❕قابل توجه اين‏كه در عصر نزول قرآن و قرن‏ها بعد از آن، مهر اصلى اشخاص، روى انگشترهاى آنها بود، و به وسيله خود نامه‏ ها را مهر مى ‏كردند، به همين دليل در حالات پيامبر آمده «انَّ خاتَمَ رَسُولِ اللَّهِ كانَ مِنْ فِضَّةٍ نَقْشُهُ مَحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله»: «انگشتر پيامبر خدا از نقره بود و نقش آن محمد رسول اللَّه بود.» 📚سنن بیهقی ج 10 ص 128 👌در بعضى از تواريخ آمده كه از جمله حوادث سال ششم هجرى اين بود كه به پيامبر عرض كردند شما كه براى سران كشورها و پادشاهان نامه مى‏ نويسيد، آنها نامه ‏هاى بدون مهر را نمى ‏خوانند، به همين دليل پيامبر براى خود انتخاب كرد تا نامه‏ ها را با آن مهر كند. 📚سفینه البحار ج 1 ص 367 👌در كتاب طبقات كبرى نيز آمده است كه پيامبر اسلام هنگامى كه تصميم گرفت دعوت خود را گسترش دهد و به پادشاهان و جهان نامه بنويسد دستور داد انگشترى براى او ساختند كه روى آن مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّه نوشته شده بود و نامه‏ هاى خود را با آن مهر مى‏ كرد. 📚طبقات الکبری ج 1 ص 258 👌با اين توضيح روشن مى ‏شود كه امروز گر چه خاتَم به انگشترهاى تزيينى نيز گفته مى‏ شود، ولى در زمان نزول قرآن و ‏ها بعد از آن به انگشترهايى مى‏ گفتند كه با آن نامه‏ ها را پايان مى ‏دادند، و يا نامه‏ ها را مى ‏بستند و بر محل بسته شده مهر مى‏ نهادند. 👌به هر حال کسی که كمترين آشنايى با معناى اين واژه در ادبيات عرب و ريشه اصلى اين لغت و مشتقات و موارد آن به وضوح اين معنا را اثبات مى‏ كند كه كلمه خاتَمَ النَّبِييّنَ هيچ معنايى جز پايان دهنده پيامبران نمى‏ تواند داشته باشد. 📚پیام قرآن ج 8 ص 442 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔آیا امام سجاد شهید شدن یا به مرگ از دنیا رفتند ❗️آیا حقیقت دارد که دلیلی بر شهادت ایشان نیست ❕❕ 💠💠 ❕بر پایه روایاتی که تصریح می کند تمام امامان با مرگ غیر طبیعی از دنیا رفته اند باید حکم کنیم که امام سجاد علیه السلام نیز شده اند . 🔸امام حسن علیه السلام فرمود: «هیچ یک از ما نمی باشد جز آنکه یا توسط از دنیا می رود و یا توسط سم از دنیا می رود» 📚بحار الانوار ج27 ص217 _ کفایه الاثر ص227 👌امام رضا علیه السلام فرمود: «همه ما مقتول و از دنیا می رویم» 📚الفقیه ج2 ص585 _ عیون الاخبار ج2 ص203 🔸شیخ می نویسد ؛ « اعتقاد ما آن است که امام سجاد علیه السلام با زهر ولید بن عبدالملک از دنیا رفت » 📚اعتقادات ص 109 ❕البته بعضى دیگر گفته اند هشام بن عبد الملك از دنیا رفته است . 📚بحار الانوار ج 46 ص 153 _ جلاء العیون ص 841 💠 ممكن است كه هشام بن عبد الملك به جهت آن عداوت و بغضى كه از آن حضرت در دل گرفت از آن روزى كه آن حضرت در طواف كعبه استلام حجر كرد و هشام نتوانست، و فرزدق شاعر آن جناب را به آن اشعار مدح كرد ، به اين سبب و سبب‏هاى ديگر برادر خود وليد بن عبد الملك را كه خليفه آن زمان بود وادار كرده باشد كه آن حضرت را زهر دهد. پس هر دو آن حضرت را زهر داده ‏اند و صحيح است نسبت آن حضرت به هر دو تن. 📚منتهی الامال ج 2 ص 1168 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔لطفا در مورد شخصیت کمیل بن زیاد توضیح دهید ❗️برخی در او تشکیک می کنند که او با امام علی مخالفت می کرده است و می گویند ما چگونه دعای کمیل چنین فردی را می خوانیم ❗️❗️ 💠💠 ❕سخنانى نيز، امام عليه السلام در ضمن كلمات قصار (كلمه 147) خطاب به او فرمود كه مطالب بسيار بالا و دارد و حاكى از عنايت خاص امام به اوست، به ‏ويژه اينكه براى بيان اين‏گونه سخنان اسرارگونه او را با خود به بيرون شهر برد سپس آهى كشيد و خطاب به او فرمود: «يَا كُمَيْلُ إِنَّ هَذِهِ الْقُلُوبَ أَوْعِيَةٌ» 👌 از سويى ديگر مطابق نقل بحار الانوار اميرمؤمنان على عليه السلام روزى به كاتب خود ابن ابى ‏رافع فرمود ؛ ده نفر از افراد مورد من را حاضر كن. ابن ابى رافع عرض كرد: اى اميرمؤمنان نام آنها را ببر. امام نام جمعى را برد كه يكى از آنها كميل بن زياد بود. 📚بحار الانوار ج 30 ص 7 ❕بنابراين وثاقت كميل چيزى نيست كه باشد . مرحوم ديلمى نيز در كتاب ارشاد داستانى نقل مى ‏كند كه آن نيز حاكى از جلالت مقام كميل است، مى‏ گويد: اميرمؤمنان شبى از مسجد كوفه خارج شده به‏ سوى خانه خود مى ‏رفت، كميل بن زياد از شيعيان خوب و دوستان آن حضرت با او بود ..... 📚بحار الانوار ج 33 ص 399 🔸شيخ مفيد در كتاب اختصاص مى‏ گويد او از پيشگامان نزد اميرمؤمنان على عليه السلام بود. 📚معجم رجال الحدیث ج 14 ص 128 👌كوتاه سخن اينكه قراين و شواهد فراوانى بر جلالت مقام كميل داريم كه كيفيت نيز يكى از آن شواهد مهم است. ❕مرحوم مفيد در ارشاد مى‏ گويد: هنگامى كه حجاج زمامدار (كوفه) شد به سراغ كميل بن زياد فرستاد و او فرار كرد. حجاج حقوق اقوام و بستگان او را از بيت‏ المال قطع كرد. هنگامى كه خبر به كميل رسيد گفت: من پيرمردى هستم كه عمرم رو به پايان است سزاوار نيست اقوام و من از حقشان محروم شوند. از مخفيگاه بيرون آمد و نزد حجاج حاضر شد. حجاج گفت: من دوست داشتم كه تو را پيدا كنم (چه بهتر كه خودت آمدى) ... مى‏ دانم كه تو جزو قاتلان عثمان بودى. دستور داد گردنش را زدند. در اين حديث آمده است كه اميرمؤمنان على عليه السلام پيش از اين به او خبر داده بود كه به دست حجاج شهيد مى‏ شود. 📚 بحار الانوار ج 42 ص 148 ❕البته کمیل جزء خلافت سلطنتی عثمان بوده است نه قاتلان او ، اما حجاج به بهانه اینکه قاتل عثمان بوده ، او را شهید کرد . ابن ابی الحدید معتزلی تصریح می کند که او به خاطر شیعه علی بودنش شد . 📚شرح نهج البلاغه ج 17 ص 149 🔸 👇👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸 👇 👌آنچه تحت عنوان مخالفت کمیل بن زیاد با علی علیه السلام عنوان شده است اشاره است به جریانی که در نامه 61 نهج البلاغه به آن اشاره شده است ‌.اين نامه نامه آميزى است كه امام عليه السلام به كميل بن زياد كه فرماندار منطقه آبادى در اطراف بغداد و در نزديكى شهر انبار بود مرقوم داشت، زيرا او مرتكب يك خطاى نظامى شده بود و مناطق حساس‏ تحت نفوذ خود را رها كرده و به سراغ مناطق ديگرى رفته بود و همين امر سبب شد كه غارتگران لشكر شام و معاويه ضربه سنگينى بر مردم منطقه وارد سازند. 🔸ماجرا به گونه ‏اى كه «ابن اثير» مورخ در كتاب «كامل» نوشته است چنين بود ؛ «در سال 39 هجرت، معاويه، سفيان بن عوف را با شش هزار مرد جنگى به مرزهاى عراق فرستاد و دستور داد به سراغ منطقه «هيت» بيايد و آنجا را از مناطق ديگر جدا سازد سپس به سراغ شهر «انبار» و بعد «مدائن» برود و ضرباتى بر مردم آنجا وارد سازد (و گروهى از اهل آنجا را به قتل برساند و خون‏هاى بى ‏گناهان را بريزد) سفيان هنگامى كه به «هيت» آمد كسى را نديد كه از آنجا دفاع كند. به «انبار» آمد كه در آنجا يكى از پادگان‏هاى على عليه السلام براى حفظ مرزها مستقر بود و پانصد نفر از آن نگهدارى مى‏ كردند در حالى كه بيشتر آن جمعيت پراكنده شده بودند و سبب پراكندگى آنها اين بود كه به «كميل بن زياد» خبر رسيد گروهى از اهل «قرقيسا»؛ (يكى از شهرهاى شام نزديك مرزهاى عراق كه مركز تجارى مهمى ميان عراق و شام محسوب مى‏شد) مى ‏خواهند به «» حمله كنند او بدون كسب اجازه از اميرمؤمنان على عليه السلام به سوى «قرقيسا» رفت و «هيت» را خالى گذارد و همراهان سفيان آمدند و جنايات زيادى در آنجا مرتكب شدند؛ اموال زيادى را از انبار غارت كردند و به سوى معاويه برگشتند. به محض اينكه اين خبر به على عليه السلام رسيد، گروهى از سپاهيان خود را به تعقيب آنها فرستاد؛ ولى آنها منطقه را ترك كرده بودند. » 📚کامل ابن اثیر ج 3 ص 376 👌امام عليه السلام كميل را كرد و نامه مورد بحث را براى وى مرقوم داشت و فرمود ؛ « اما (بعد از حمد و ثناى الهى) تضييع انسان چيزى را كه بر عهده او واگذار شده و اصرار بر انجام آنچه وظيفه او نيست يك ناتوانى آشكار و فكر باطل و هلاك كننده است. مشغول شدن تو به حمله به اهل قرقيسيا و رها ساختن پادگان هايى كه حفظش را بر عهده تو واگذار كرده‏ايم- در حالى كه هيچ كس از آن دفاع نمى ‏كرد و لشكر دشمن را از آن دور نمى‏ ساخت- يك فكر نادرست و پراكنده و بيهوده است. (بدان) تو در حقيقت پلى شده‏ اى براى كه مى‏ خواستند بر دوستانت حمله كنند. تو نه بازوى توانايى نشان دادى و نه هيبت و ابّهتى در دل دشمن ايجاد كردى؛ نه مرزى را حفظ نمودى و نه شوكت دشمنى را در هم شكستى؛ نه اهل شهر و ديارت را حمايت كردى و نه امير و پيشوايت را (از دخالت مستقيم در منطقه) بى ‏نياز ساختى. » ❕بعيد به نظر نمى‏ رسد كه ماجراى كار «كميل بن زياد» در اين حادثه، از جانب عوامل نفوذى معاويه در تشكيلات او صورت گرفته باشد؛ بدين نحو كه او را تشويق كردند كه براى ايجاد وحشت در دل شاميان و حاميان معاويه به قرقيسيا حمله كند و در نتيجه منطقه تحت او خالى بماند و داستان را به معاويه خبر دهند تا به آنجا لشكركشى كند و بى‏ گناهان را كشته و اموالى را غارت نمايد، منطقه را ناامن و مردم را وحشت ‏زده سازد. 🔸امام عليه السلام در واقع با اين چند جمله مى‏ خواهد صفات لازم را براى يك حكمران و فرمانده خوب بيان كند و بگويد وى بايد در برابر دشمنان بازويى توانا داشته باشد و هيبتش در دل دشمن ايجاد كند؛ از مرزها به خوبى دفاع كرده، شوكت دشمن را در هم بشكند و منطقه تحت نظارت خود را كاملًا حفاظت كند و به گونه ‏اى عمل نمايد كه امير و زمامدار خود را مجبور به دخالت مستقيم در منطقه ننمايد و اضافه بر اينها از كارهايى كه به طور مستقيم و يا غير مستقيم به سود دشمن است و او را در شيطنت خود يارى مى‏كند جدّاً بپرهيزد. 👌البته كميل همواره چنين ضعفى از خود نشان نمى‏ داد و گرنه امام هرگز او را براى چنين منصبى انتخاب نمى‏ كرد، بلكه در اين واقعه يا بر اثر اشتباه در محاسبه و يا به ‏واسطه عوامل نفوذى، گرفتار چنين خطايى شد. ساير مقاطع زندگى اين مرد بزرگ مخصوصاً شجاعت و استوارى و كه در برابر حجاج خونخوار نشان داد شاهد این مدعاست . ❕بنابراین نامه عتاب‏ آميز فوق كه از اشتباه كميل در يك مقطع از مديريتش در سرزمين «هيت» حكايت مى ‏كند از مقام و او نمى‏ كاهد، زيرا افراد غير معصوم پيوسته در معرض پاره‏ اى از اشتباهات هستند. 📚پیام امام امیر المومنین ج 11 ص 226 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔من همواره دیده ام که علمای شیعه از عبدالله بن عباس به خوبی و بزرگی یاد می کنند ❗️برایم جای سوال بود که ابن با این که زمان امام حسین را درک کرد چرا همراه امام حسین به کربلا نرفت ❕آیا از ترس جان بود و او نیز در آخر عمر از اهل بیت منحرف شد ❕❕ 💠💠 👌بى‏ ترديد ابن عباس در ميان امت و مذاهب مختلف شيعه و اهل سنّت، اشتهار به نيكى و علم و دانش و و خرد دارد و از او با القابى مانند «حِبْرالأُمة»، «تَرْجُمانُ الْقُرآنِ» و مانند آن ياد مى‏ شود. او دوران جوانى خود را در خدمت پيامبر اكرم گذراند و حامل احاديث مهمى از آن حضرت بود كه در كتب معتبر نقل شده است. او در تفسير قرآن صاحب نظر بود و از او به عنوان شاگرد على عليه السلام و محب او ياد شده است. 🔸 در جنگهاى على علیه السلام در ركاب او بود، وى در اواخر عمر نابينا شده بود. در سال 68 هجرى، در فتنه پسر زبير، در درگذشت، در حالى كه هفتاد سال عمر داشت. محمّد حنفيّه بر او نماز گزارد. 📚اعیان الشیعه ج 8 ص 55 👌مردى از اهل طائف به كه ابن عباس بيمار بود؛ (همان بيمارى كه در آن دنيا را وداع گفت) نزد او آمد و لحظه ‏اى نشست. ابن عباس بى‏ هوش شد. او را به صحن خانه آوردند. به هوش آمد. گفت: خليل و يار من رسول خدا درباره من خبر داد كه در دوران عمرم دو بار هجرت خواهم كرد؛ هجرتى با رسول خدا داشتم و هجرتى با على عليه السلام و نيز به من خبر داد كه من در پايان عمر نابينا خواهم شد (و چنين شد) ... و نيز به من دستور داد كه از پنج گروه بيزار باشم: از ناكثين (پيمان ‏شكنان) همان‏ها كه در جنگ حاضر شدند و از قاسطين (ظالمان و ستمگران شام) كه در جنگ صفين حاضر شدند و از خوارج كه در ميدان نهروان حضور يافتند و از «قَدَريّه» آنهايى كه شبيه نصارا در دينشان بودند و گفتند: هيچ چيزى مقدر نشده (و همه چيز را خدا به ما تفويض كرده است) و از «مرجئه» آنها كه شبيه يهود در دينشان شدند. گفتند: خدا آگاه‏تر است (كه گناه‏كاران نيز اهل بهشتند) سپس گفت ؛ «خداوندا من بر آنچه على عليه السلام بر آن زنده بود زنده‏ ام و بر آنچه او بدرود حيات گفت مى‏ ميرم» اين سخن را گفت و به جان آفرين تسليم كرد. » 📚بحار الانوار ج 42 ص 152 👌او از جمله كسانى بود كه پس از تصميم امام حسين علیه السلام براى رفتن به كوفه، تلاش مى‏ كرد آن حضرت را از اين بازدارد و بى ‏وفايى كوفيان را يادآورى مى‏ كرد و چون كلماتش در اراده امام تأثير نگذاشت، بشدت متأثّر شد. 📚حیاه الامام الحسین ج 3 ص 25 👌 از كسانى بود كه از شهادت سيد الشهدا خبر داشت و روز عاشورا در مدينه بود و با ديدن خواب و تبديل مشكى كه داشت به خون، از كشته شدن حسين با خبر شد. 📚امالی صدوق ص 480 🔸زمانی که سخنان او بر امام بر نرفتن به کوفه تاثیر نگذاشت خطاب به امام علیه السلام عرضه داشت ؛ « اى پسر دختر پيامبر! فدايت شوم! گويى مرا به سوى خود مى ‏خوانى و از من مى ‏خواهى كه يارى ‏ات كنم! به خدايى كه جز او خدايى نيست، اگر با اين شمشيرم در پيشِ روى تو، چنان ضربه زنم كه شمشيرم، به تمامى، خُرد شود، يك‏صدمِ حقّ تو را نگزارده ‏ام. اينك، پيش روى تو ام. به من، فرمان بده». 👌امام حسین علیه السلام خطاب به او فرمود ؛ « اى ابن عبّاس! تو پسرعموى پدرم هستى و از هنگامى كه تو را شناخته ‏ام، پيوسته به نيكى فرمان مى ‏دهى و به رايزنى ‏هاى حكيمانه مى ‏دادى. او پيوسته از تو خيرخواهى و رايزنى مى ‏خواست و تو به درستى، به او پيشنهاد مى‏ دادى. پس در پناه و پشتيبانى خدا، به مدينه برو و چيزى از خبرهاى تو، بر من پوشيده نمى‏ مانَد » 📚الفتوح ج 5 ص 23 _ مقتل الحسین خوارزمی ج 1 ص 190 👌بنابراین علت عدم حضور ابن عباس ( رضی الله عنه ) در رکاب امام حسین علیه السلام دستور خود امام بود که ابن را مامور مدینه کرد تا اخبار مدینه را به امام گزارش دهد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در تاریخ نقل است که خزیمه بن ثابت به نفع پیامبر شهادت داد با این که جریان را مشاهده نکرده بود اما پیامبر شهادتش را قبول کرد و به او لقب ذو الشهادتین را داد ❗️آیا از لحاظ بر فعل پیامبر که شهادت الکی و نادیده به نفع او داده بود ،نقص در دین اسلام و پیامبر آن نیست ❕❕ 💠💠 👌نام او خزيمة بن ثابت انصارى و كنيه‏ اش ابو عمار و از كسانى است كه در به پيامبر اكرم پيوست. در مورد اين كه چرا به نام ذو الشهادتين لقب داده شده، ابن اثير در اسد الغابه مى‏ نويسد ؛ « پيامبر اكرم اسبى از سواء بن قيس محاربى خريدارى كرده بود. سواء معامله را انكار كرد. خزيمة بن ثابت به نفع پيامبر گواهى داد. پيامبر اکرم فرمود با اين كه در جريان معامله حضور نداشتى چگونه شهادت دادى؟ عرض كرد: ما در (مسائل بسيار مهم‏ترى مانند) وحى الهى تو را تصديق كرديم و مى‏ دانيم جز حق نمى‏ گويى (چگونه در موضوع كوچكى گواهى به صدق تو ندهيم؟) رسول خدا فرمود ؛ هركس خزيمه به نفع يا زيان او گواهى دهد همان يك او كافى است.» 📚اسد الغابه ج 2 ص 114 ❕مورد نقل مورخین آن است که پیامبر گرامی حکم کردند که از این پس شهادت خزیمه به عنوان دو شهادت شود و البتّه اين يك استثناست به دليل ايمان محكم خزيمه و شايد به اين دليل كه گواهى او سبب علم قاضى مى‏ شد . 🔸نقل مورخین تصریح ندارد که پیامبر گرامی به خاطر شهادت نادیده خزیمه ، اختلافی که بین ایشان و دیگری ایجاد شده بود را به نفع خود کردند . اشتباه از اینجا ناشی شده است که گمان شده پیامبر بر اساس شهادت خزیمه ، جریان مذکور را به نفع خود دادند ، در حالی که چنین چیزی در نقل های مذکور تصریح نشده است . ❕اگر هم بپذیریم که پیامبر گرامی بر اساس شهادت خزیمه جریان مذکور را به نفع خود خاتمه دادند باز هم اشکالی مطرح نمی شود زیرا این خاتمه دادن از این جهت بوده است که خزیمه به عنوان و بر اساس علم خودش حکم به حقدار بودن پیامبر گرامی کرده است و بر این مطلب شهادت داده است و روشن است که قاضی می تواند بر اساس علم خود بدون آنکه بینه ای ارائه شود ، نسبت به مطلبی حکم کند . 📚وسائل الشیعه ج 27 ص 274 باب 18 ❕او در بسيارى از جنگهاى اسلامى حضور داشت و ابن عبد البرّ در استيعاب مى ‏نويسد او در صفين در علی علیه السلام نبرد کرد ، هنگامى كه عمار شهيد شد سخت برآشفت، شمشير كشيد و آن قدر پيكار كرد تا به شهادت رسيد . 📚استیعاب ج 1 ص 268 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ چرا پیامبر اکرم خیلی زودتر ازمرگشان جانشین خودرا اعلام نکردن تا تفرقه میان مسلمین بیفتد ❗️❗️ 💠💠 👌پیامبر گرامی بارها و بارها حتی در آغازین روزهای دعوت علنی خود ، علی علیه السلام را به عنوان خلیفه و خود اعلام نمودند . ❕پیامبر گرامی در آغازین روزهای دعوت خود خطاب به حاضرین در مجلس خود فرمودند ؛ « اي بني عبدالمطلب! به خدا سوگند! من جواني را در عرب نمي شناسم كه براي قومش چيزي بهتر از آنچه من آورده‌ام آورده باشد، من براي شما خير دنيا و آخرت را آورده‌ام و خداوند مرا امر كرده است كه شما را به آن نمايم. كدام يك از شما است كه مرا به اين امر كمك كند تا برادر و وصي و جانشين من در ميان شما باشد؟ همگي نسبت به اين درخواست پيامبر سكوت كردند. » 👌علی علیه السلام می گوید ؛ «ولي من در حالي كه سنّم از همه كمتر بود و... عرض كردم: اي پيامبر خدا! من وزير شما بر اين امر مي‌شوم. پيامبر دست بر گردن من گذارد و فرمود: «انّ هذا اخي و وصيي وخليفتي فيكم، فاسمعوا و اطيعوا»؛ «همانا اين شخص برادر و وصّي و من در ميان شما است. پس به دستورات او گوش فرا داده و او را اطاعت كنيد». حضرت مي‌فرمايد: آن قوم در حالي كه مي‌خنديدند از جاي برخاسته و به ابوطالب گفتند: محمّد تو را امر كرده تا به دستور فرزندت گوش فرا داده و او را اطاعت كني». 📚تاریخ طبری ج 2 ص 62_ کنزالعمال ج 6 ص 392 ❕و یا علمای اهل سنت در نقل دیگری از عبد الله بن مسعود می آورند ؛ « در شبی، رسول خدا مرا در رديف خود سوار بر مركب كرد تا به بالاترين مكان مكه رفتيم، در آنجا خطى براى من ترسيم نمود تا آنجا كه پيغمبر اكرم فرمود: به من وعده داده شده است كه جن و انس به من ايمان مى ‏آوردند. بديهى است كه آدميان به من ايمان آوردند و جنيان را هم ديده ‏ام كه به من ايمان آورده‏ اند و سپس فرمود: چنان مى‏ پندارم كه مرگ من نزديك است! عرض كردم: اگر ارتحال شما فرا رسيده است، آيا «ابو بكر» را به پس از خود معين نمى‏ فرمائى؟ پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض نمود و با پيشنهاد من موافقت نكرد. گفتم: آيا «عمر» را به جانشينى خود بر نمى ‏گزينى؟باز هم پيغمبر صورتش را از من برگردانيد و با پيشنهاد من موافقت ننمود ،پ رسيدم: آيا «عثمان» را به جانشينى خود انتخاب نمى ‏فرمائى؟ اين بار هم پيغمبر اكرم از پاسخ دادن به من اعراض كرد و اظهار موافقتى نفرمود. پرسيدم: آيا على عليه السّلام را به جانشينى خود برنمى‏گزينى؟ در پاسخ فرمود سوگند به خدائى كه جز او خدائى نيست على، وصى و خليفه پس از من است اگر با او بيعت كنيد و از فرمان او سرپيچى ننمائيد، همگى شما را به بهشت خواهم برد. » 📚مجمع الزوائد هیثمی ج 8 ص 314 👌و فرمود ؛ « اگر علی را ولی و سرپرست قرار دهید ، اگر چه می بینم که نمی کنید ، او را هدایت کننده و هدایت شده می یابید که شما را می گیرد و در صراط قرار می دهد » 📚مسند احمد بن حنبل ج1 ص108 _ انساب الاشراف ج1 ص235 _ اسد الغابه ج4 ص121 _ المستدرک علی الصحیحین ، ج3 ص153 ❕و یا نقل می کنند که فرمود ؛ « كسى كه بر سر با على عليه السّلام پيكار نمايد، او را بكشيد، هر كس كه مى‏ خواهد باشد » 📚کنوزالحقائق ، مناوی ، ص 145 🔸و فرمود ؛ « از على چه مى‏ خواهيد؟ از على چه مى‏ خواهيد؟ از على چه مى‏ خواهيد؟ على از من است و من از على و او پس از من، همه مؤمنان است.» 📚صحیح ترمذی ج 2 ص 297_ مسند احمد ج 4 ص 437 ❕و فرمود ؛ « كسى كه از من اطاعت كند، از خدا اطاعت كرده است، و كسى كه از فرمان من سرپيچى نمايد، از فرمان خدا سرپيچى كرده است؛ و كسى كه از على اطاعت نمايد، از من اطاعت كرده است؛ و كسى كه از فرمان على نمايد، از من سرپيچى كرده است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 121_ الریاض النضره ج 2 ص 167 🔸و فرمود ؛ « از راه وحى چنان دريافته ‏ام كه على عليه السّلام داراى سه خصلت است: 1- سيّد مسلمانان است 2- پرهيزگاران است 3- راهبر سپيد چهرگان است.» 📚مستدرک حاکم ج 3 ص 137_ کنزالعمال ج 6 ص 157 ❕این نصوص و صدها و هزاران نصوص و صدها آیه قرآن ، گواه بر خلافت و جانشینی علی علیه السلام می باشد اما متاسفانه عده ای با چشم پوشی از این نصوص خلافت ایشان را غصب و عده ای دیگر پیوسته در طول تاریخ کورکورانه دنباله روی آنان را کردند . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔در هنگام نفخه صور اول و وقوع قیامت آیافقط شامل زنده های آن هنگام است ویا اینکه میلیاردها انسان مرده تا آن زمان نیز مشمول قیامت می شوند❗️ دفتر یکی از مراجع وروحانی مسجد بیان داشتند قیامت فقط مشمول زنده هاست و مرده ها درنفخه بعد از قیات محشور می شوند ❗️❗️ 💠💠 👌در آيات فراوانى از قرآن مجيد اشاراتى به مسأله نفخ صور آمده است، از اين آيات به خوبى استفاده مى‏ شود كه دوبار در صور دميده مى‏ شود ؛ 1⃣يك بار در پايان جهان كه همه چه آنانی که در دنیایند و چه آنانی که در برزخ زنده اند ،همه مى‏ ميرند و اين نفخه مرگ است . 2⃣و بار ديگر در آستانه رستاخيز كه همه زنده مى‏ شوند، و اين نفخه حيات است که قیامت در این هنگام برای همگان محقق می شود . ❕در حقيقت توقف و از كار افتادن اين جهان، و آغاز حركت جهان ديگر تشبيه به توقف و حركت لشكرها و ‏ها شده است كه با صداى شيپور مخصوص يا صداى بلند ديگرى همگى با هم از راه رفتن باز مى ‏ايستند و متوقف مى‏ شوند، و با صداى ديگرى به پا مى‏ خيزند و حركت مى‏ كنند. 🔸خداوند می فرماید ؛ « و در صور دميده مى ‏شود و تمام كه در آسمان‏ها و زمين هستند مى‏ ميرند مگر كسانى كه خدا بخواهد، سپس بار ديگر در صور دميده مى‏ شود ناگهان همگى به پا مى ‏خيزند و در انتظار (حساب و جزا) هستند.» ( زمر 68) ❕مفهوم آيه فوق همان مرگ است كه تمام موجودات عالم را چه در دنیا و برزخ و چه در آسمان (بر اثر نفخ صور) فرا مى‏ گيرد و پس از آن با نفخه دوم همگان زنده می شوند و در عرصه قیامت حاضر می شون . ❔در اين‏كه منظور از الّا مَنْ شاءَ اللَّهُ (مگر كسانى كه خدا بخواهد) چيست؟ در ميان مفسّران ، بعضى آن را اشاره به جمعى از فرشتگان بزرگ خدا (همچون جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل و عزرائيل) دانسته ‏اند، و بعضى اشاره به شهيدان راه خدا، و بعضى علاوه بر چهار فرشته فوق، حاملان عرش الهى را نيز مشمول آن دانسته ‏اند اما در بیان شده است که منظور اسرافیل است . ❕ به هر صورت مسلم است كه همگان سرانجام به حكم كُلُّ نَفْسٍ ذائَقَةُ الْمَوْتِ (آل‏ عمران- 185) طعم مرگ را مى‏ چشند و تنها ذات پاك خداوند كه حَىٌّ لا يَمُوْتُ است مى ‏ماند وَيَبْقى وَجْهُ رَبِّكَ ذُو الْجَلالِ وَ الْأكرامِ (رحمان- 27). 🔸لذا امام علیه السلام فرمود ؛ « در هنگام نفخه صور اول خداوند اسرافیل را امر می کند که به دنیا بیاید و در صور بدمد که در این هنگام هیچ ذی روحی نمیماند مگر این که می میرد به غیر خود اسرافیل ، خداوند به خود هم امر می کند که بمیرد ، اسرافیل هم می میرد ... پس از آن خود خداوند نفخه صور دوم را به صدا در می آورد ( که همگان برای ورود به عرصه قیامت زنده می شوند ) و تمام اهل آسمانیان و حاملان عرش زنده می شوند و خلائق هم برای حساب و کتاب زنده و محشور می شوند » 📚بحار الانوار ج 6 ص 325 ❕در رابطه با نفخه صور نیز گفتنی است ؛ 1⃣نفخه صور اولًا بيانگر اين حقيقت است كه مسأله مرگ و حيات عمومى موجودات عالم مسأله و پيچيده ‏اى در پيشگاه خداوند نيست، با يك صيحه عظيم و مرموز و عالمگير همه خلايق مى ‏ميرند، و با يك عظيم مرموز ديگر همه زنده مى‏ شوند، گويى خفتگانى بوده ‏اند كه با اين فرياد بيدارگر، بيدار مى ‏گردند. ❕اين پاسخى است به گفته كسانى كه در امر معاد ترديد مى‏ كردند، و آن را مسأله محال يا مشكلى مى ‏پنداشتند و بر پيغمبر اسلام خرده مى‏ گرفتند. 2⃣ثانياً: هشدارى است به همه انسان‏ها كه زندگى را پايدار ندانند و گرفتار غرور و غفلت نشوند، و هر زمان احتمال دهند رستاخيز و نفخه مرگ برخيزد، و آنها در همان حال به سوى ديار عدم بشتابند و با تمام آرزوهاى دور و دراز در كام مرگ فرو روند. 3⃣ثالثاً: چگونگى نفخه صور و پايان اين جهان و آغاز جهان ديگر درس تربيتى عميق ديگرى به انسان‏ها مى‏ دهد كه در هر لحظه و هر حال آماده استقبال از چنين حادثه عظيمى باشند، هرگز كار و امروز خود را به فردا نيفكنند، چرا كه هيچ تاريخ معينى براى اين حادثه ناگهانى تعيين نشده، و تقريباً بدون مقدمه آغاز مى‏ شود. 📚پیام قرآن ج 6 ص 59 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔سوال کردند پنج گانه هرکدام به یک امام معصوم اختصاص دارد لطف نموده اگر این مورد صحیح است توضیح دهید ❗️❗️ 💠💠 👌اینکه نمازهای پنج گانه منتسب به اهل بیت علیهم السلام باشد مستند نیست بلکه آیات قرآن تصریح دارد که انتساب نماز تنها به خداوند است و می فرماید ؛ « إِنَّنِي أَنَا اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِي وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي‏ » « من اللَّه هستم، معبودى جز من نيست، مرا پرستش كن و نماز را براى ياد به‏ پادار » 🔸طه 14 ❕البته ممکن است از آیاتی از قرآن و اشاراتی از روایات ، این احتمال ایجاد شود که نمازها به اهل بیت علیهم السلام هستند ‌. 👌خداوند می فرماید ؛ « حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى‏ وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِين»« در انجام همه نمازها، (به خصوص) نماز وسطى [نماز ظهر] كوشا باشيد! و از روى خضوع و اطاعت، براى خدا بپاخيزيد.» ( 238 بقره ) 👌با این ادعا که در روایات آمده است که منظور از « الصلوات » اهل بیت و « الصلاه الوسطی » علیهم السلام است . ❕اما باید توجه کرد که تفسیر ظاهری آیه همان است که مفسران ذکر کرده اند که قرائن كه در دست است روشن میرسازد كه منظور از « الصلاه الوسطی » همان نماز ظهر است زيرا علاوه بر اينكه نماز ظهر در وسط روز انجام مى‏ شود، و شان نزول آيه نيز گواهى مى ‏دهد، و روايات متعددى كه از معصومين علیهم السلام نقل شده بر آن تاكيد دارند . 📚وسائل الشیعه ج 4 ص 22 باب 5 ❕ تاكيد روى اين به خاطر اين بوده كه بر اثر گرمى هواى نيمروز تابستان، يا گرفتاريهاى شديد كسب و كار، نسبت به آن كمتر اهميت مى‏ دادند، آيه فوق اهميت نماز وسطى، و لزوم محافظت بر آن را مورد تاكيد قرار داده است. 📚تفسیر نمونه ج 2 ص 206 ❕اما تفسیر معنوی و آیه شریفه نقلی است که از امام صادق علیه السلام آمده است که فرمود ؛ « منظور از نمازها که باید بر آن محافظت کرد ، رسول خدا و امیر مومنان و فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام است و منظور از نماز وسطی علی علیه السلام است و منظور از « قوموا لله قانتین » اطاعت از ائمه است ( زیرا اطاعت آنان ، اطاعت خداوند است )» 📚تفسیرعیاشی ج 1 ص 128 ❕روایت فوق یک تفسیر معنوی و باطنی برای آیه فوق و بیان کننده یکی از آیه در کنار تفسیر آن است اما باز هم به معنای اختصاص داشتن نمازهای پنج گانه به اهل بیت علیهم السلام نمی باشد . 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی می گویند اگر هدف امام حسین واقعا قیام در راه خدا بوده است چرا وقتی خبر شهادت به ایشان رسید می خواست برگردد و به کوفه نرود و یا چرا به حر گفت بگذار برگردم و وارد کوفه نمیشوم ❗️❗️ 💠💠 👌این که هدف امام علیه السلام از مخالفت با یزید و رفتن به سوی کوفه قیام در برابر حکومت ظالم و فاسد یزید و نجات دین از چنگال و انحراف بوده است قابل شک و تردید نیست چنان که خود امام حسین علیه السلام می فرمود ؛ « من تنها به انگيزه اصلاح در امّت جدّم بپا خاستم، مى ‏خواهم امر به معروف و نهى از منكر كنم و به جدّم و پدرم على بن ابى طالب عليه السلام رفتار نمايم!» 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 33 و بحارالانوار، ج 44، ص 329 👌هنگامى كه امام عليه السلام با سپاهِ «حرّ» رو به رو گشت و بى‏ وفايى كوفيان آشكار شد و امام عليه السلام خود را با شهادت مواجه ديد در ميان اصحاب خويش برخواست و طىّ چنين فرمود ؛ « آيا نمى ‏بينيد به حق عمل نمى ‏شود و از باطل جلوگيرى نمى ‏گردد، در چنين شرايطى بر مؤمن لازم است (قيام كند و) شيفته ملاقات پروردگار (و شهادت) باشد». 📚بحارالانوار، ج 44، ص 381؛ تاريخ طبرى، ج 4، ص 305 و مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 237. 👌و در نامه ای به بزرگان نوشت ؛ « شما مى ‏دانيد پيامبر خدا در زمان حياتش فرمود هر كس سلطان ستمگرى را ببيند كه حرام خدا را حلال شمرده و پيمان خدا را شكسته، با سنّت پيامبر مخالفت مى ‏ورزد و در ميان بندگان خدا به ظلم و ستم رفتار مى ‏كند ولى با او به مبارزه‏ عملى و گفتارى برنخيزد، سزاوار است كه او را در جايگاه آن سلطان ستمگر (جهنّم) وارد كند » 📚فتوح ‏ابن ‏اعثم، ج 5، ص 143؛ مقتل الحسين خوارزمى، ج 1، ص 234 و بحارالانوار، ج 44، ص 381. ❕و در خطبه‏ اى با هدف از تلاش و تكاپوى خويش را چنين بيان مى‏ كند ؛ « خداوندا! تو مى ‏دانى كه آنچه از ما (در طريق تلاش براى بسيج مردم) صورت گرفت، به خاطر رقابت در امر زمامدارى و يا به چنگ آوردن ثروت و مال نبود، بلكه هدف ما آن است كه نشانه ‏هاى دين تو را آشكار سازيم و اصلاح و درستى را در همه بلاد بر ملا كنيم تا بندگان آسوده باشند و فرايض و سنّت‏ها و احكامت مورد عمل قرار گيرد» 📚تحف العقول، ص 170 و بحارالانوار، ج 97، ص 79. 👌حال ادعایی شده است که وقتی امام حسین علیه السلام خبر شهادت مسلم را شنید قصد باز گشت را داشت در حالی که تاریخ خلاف آن را نقل کرده است ‌. ❕هنگامى كه امام عليه السلام به منزلگاه «زباله» رسيد، خبر شهادت برادر رضاع ى‏اش- عبداللَّه بن يقطر (علاوه بر شهادت مسلم و هانى)- را شنيد، نوشته ‏ايى را بيرون آورد و براى مردم خواند: « به نام خداوند بخشنده مهربان، امّا بعد! خبر ناگوار شهادت مسلم بن عقيل و هانى بن عروه و عبداللَّه بن يقطر به ما رسید ... پس هر كس از بخواهد برگردد مى‏ تواند. هيچ بيعتى از ما بر عهده او نيست». 🔸به دنبال اين سخنان، مردم از چپ و راست از اطراف امام پراكنده شدند، تنها همان‏ عدّه از ياران آن حضرت كه از مدينه با او همراه بودند، باقى ماندند. اين سخن را بدان جهت فرمود كه عدّه‏ اى مى‏ كردند امام عليه السلام به شهرى وارد مى‏ شود كه مردم آن سامان همه مطيع فرمان او هستند و امام زمام حكومت را به دست خواهد گرفت و آنها بهره مادّى خواهند برد! ولى هنگامى كه ديدند مردم بى وفاى كوفه دست از يارى امام كشيدند و قاعدتاً راهى جز شهادت براى امام و يارانش نيست از گرد آن حضرت پراكنده شدند. 📚تاريخ طبرى، ج 4، ص 300- 301؛ ارشاد مفيد، ص 424 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 (با مختصر تفاوت). 👌 اين سخنان به خوبى نشان مى‏ دهد كه امام عليه السلام رسالت و مأموريّت خاصّى در اين سفر خطرناك براى خويش مى‏ دید، و گرنه بعد از علم و اطّلاع از پيمان شكنى مردم كوفه و شهادت «مسلم» و «هانى» و «عبداللَّه بن يقطر» مى ‏بايست به مكّه، يا مدينه باز گردد و ترديدى به خود راه ندهد، نه اين كه به سوى كوفه كه ابن زياد بر آن تسلّط كامل كرده بود برود، به خصوص اين كه بيعت را از همه همراهان بر مى ‏دارد و با صراحت مى‏گويد ما به سوى خطر پيش مى ‏رويم آنها كه غير از اين گمان مى ‏كردند آزادند، بازگردند. 🔸دانشمند معروف اهل سنّت «قندوزى» نقل مى‏ كند كه امام عليه السلام در منزلگاه «زباله» پس از شنيدن خبر شهادت مسلم بن و بى ‏وفايى كوفيان، رو به همراهانش كرد و چنين فرمود ؛ « اى مردم! هر كس از شما در برابر تيزى شمشير و زخم نيزه‏ها بردبار است، با ما بماند و الّا از ما جدا شود» 📚ینابیع الموده ص 406 🔸 👇 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🔸 👇 👌امام عليه السلام همچنان به سوى پيش مى‏ رفت تا فرزدق، شاعر معروف را ديد، فرزدق سلام كرد و گفت: «اى فرزند رسول خدا! چگونه به مردم كوفه اعتماد كردى با آن‏كه آنان پسر عمويت- مسلم بن عقيل- و پيروانش را كشتند؟» 🔸 اشك از ديدگان امام شد و فرمود ؛ «خداوند مسلم را رحمت كند، او به سوى رَوْح و ريحان و بهشت و رضوان خداوند رهسپار شد، بدانيد او به تكليف خويش عمل كرد و هنوز تكليف ما باقى مانده است». 👌سپس اين اشعار را ايراد فرمود: «اگر (لذّات) دنيوى با ارزش به شمار آيد، سراى پاداشِ الهى (بهشت) از آن برتر و ارزشمندتر است و اگر بدن‏ها براى آفريده شده، شهادت در زير ضربات شمشير در راه خدا بهتر است و اگر روزى‏ ها به تقدير الهى تقسيم شده، حريص نبودن در طلب روزى زيباتر است و اگر اموال و دارايى براى واگذاشتن جمع‏آورى مى‏ شود، چرا آزادمردان (در بذل و بخشش آن) بخل بورزند؟ » 📚تاريخ ابن عساكر (شرح حال امام حسين عليه السلام)، ص 163 و بحارالانوار، ج 44، ص 374 _ الملهوف: ص 134، كشف الغمّة: ج 2 ص 239 ؛ مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 1 ص 223، مطالب السؤول: ص 73 وفيها من «فلقيه الفرزدق» وراجع: مثير الأحزان: ص 45. 🔸ابن شهر آشوب در كتاب مناقب اين را نيز در ذيل اين سخن نقل كرده است؛ « سلام خداوند بر شما اى آل احمد! من مى‏ بينم به زودى از ميان شما كوچ خواهم كرد.» 📚مناقب ابن شهر آشوب ج 4 ص 103 👌اوج عظمت امام عليه السلام و اهداف او در اين اشعار كاملًا جلوه‏ گر است او مى‏ داند براى رهايى خود از ننگ تسليم در برابر خودكامگان فرومايه و براى نجات اسلام از چنگال مشركان مسلمان نما از بنى اميّه راهى جز پذيرش شهادت و آمادگى براى استقبال از شمشيرها وجود ندارد. امام عليه السلام از اين طريق ياران خود را نيز براى اين هدف بزرگ مى ‏سازد و آماده مى‏ كند. ❕اما این که امام علیه السلام هنگام مواجهه با حر قصد بازگشت داشت نیز ادعایی غیر قابل قبول است . 👌امام علیه السلام در برابر حر و سپاهیانش که ایشان را محاصره کرده بودند عرضه داشتند ؛ «اى مردم! اين اتمام حجتى است در پيشگاه خداوند و مسلمانان حاضر، من خود به سوى ديار شما نيامدم مگر آن‏كه نامه‏ هاى شما به دستم رسيد و فرستادگانتان به سويم آمدند و گفتند: به سوى ما بيا چرا كه ما پيشوايى نداريم بدان اميد كه خداوند به وسيله تو ما را در مسير هدايت گرد آورد. 🔸اگر همچنان بر دعوت خود باقى هستيد كه اكنون آمدم. بنابراين، اگر با من پيمان و ميثاق‏هاى محكم مى‏ بنديد به گونه‏ اى كه مايه اطمينان خاطرم گردد، با شما وارد شهرتان مى‏ شوم و اگر چنين نكنيد و از آمدنم به اين ديار ناخشنوديد به كه از آنجا آمده ‏ام باز مى‏ گردم». 🔹حر و سپاهيانش در برابر سخنان امام عليه السلام ساكت مانده و جوابى ندادند. 📚فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 134- 135 و ارشاد مفيد، ص 427 (با مختصر تفاوت). 👌با اين كه «حرّ بن يزيد رياحى» بيشترين احترام را در ظاهر به امام عليه السلام گذارد و خود و يارانش پشت سر امام نماز خواندند، ولى مأمور بود به هر قيمتى شده اجازه ندهد امام عليه السلام به كوفه نزديك شود، و اجازه بازگشت به مدينه را هم ندهد، بلكه امام عليه السلام را در يك دور از آبادى‏ ها فرود آورد تا لشكرها فرا رسند و امام عليه السلام را در محاصره كامل قرار دهند. ❕اگر مى‏ بينيم امام عليه السلام مى‏ فرمايد شما مرا دعوت كرديد، اگر حاضر به همكارى نيستيد به جايگاه اصلى ‏ام باز مى ‏گردم، در واقع براى اتمام حجّت بر آن گروه پيمان شكن است ، که شما مرا در قرار داده اید با این که خود مرا دعوت کردید ، و نمی گذارید تحرکی کنم و این نهایت ظلم شما به خاندان رسول خدا است و روز قیامت چه پاسخی به نزد خدا دارید ، اگر چه امام قصد بازگشت نداشت و نیز می دانست که آنها درخواست امام را مبنی بر بازگشت اجابت نمی کنند ، اما باز جهت اتمام حجت تعبیر مذکور را به کار بردند . ❕زيرا اگر امام عليه السلام مى‏ خواست بازگردد، بعد از خبرهاى كه از شهادت مسلم و هانى و پيمان شكنى اهل كوفه به او رسيده بود و هيچ مانعى در ظاهر وجود نداشت، باز مى‏ گشت. او به خوبى مى‏ داند مسير او به سوى كربلا، ميدان جانبازى و شهادت او است، و اين خبر از جدّش خدا به او رسيده بود. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔وقتی به منابع اسلامی می‌نگریم، در‌می‌یابیم که اسلام کپی برداری شده و اقتباسی از دین یهود است که در این قسمت یک نمونه را خدمت شما می آوریم. ⚡️در صحیح که معتبر ترین کتاب روائی عموم مسلمین دنیا است در روایت صحیحی از آن آمده است که پیامبر اسلام صحبت از "صورت الله" می کند : : ۶۲۲۷- حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ جَعْفَرٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، عَنْ مَعْمَرٍ، عَنْ هَمَّامٍ، عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ، عَنِ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ قَالَ: " خَلَقَ اللَّهُ آدَمَ عَلَى صُورَتِهِ... : کتاب صحیح بخاری صفحه ۱۵۵۴، روایت شماره ۶۲۲۷، انتشارات دار ابن کثیر بیروت : پیامبر اسلام گفت: خداوند آدم را به صورت و شکل خود آفرید. ⚡️همانطور که مشاهده کردید، طبق این روایت صحیح از کتب مسلمین، پیامبر اسلام صحبت از صورت خدا می کند و این را دقیقا از تورات کرده است، در کتاب عهد عتیق یهودیان چنین آمده است : ۲۸: پس خدا آدم را به صورت خود آفرید او را به صورت خدا آفرید ایشان را نر و ماده آفرید. : عهد عتیق، سفر پیدایش، باب اول، آیه ۲۸ 💠💠 👌روشن است که جسميّت براى خداوند مساوى با نفى الوهيت و واجب الوجود بودن او است، چرا كه هر جسمى اجزائى دارد، و وجود کل وابسته به جزء است و این مستلزم خداوند است ، بعلاوه هر جسمى داراى زمان و مكان، و در معرض حوادث و تغيير است، و دائماً رو به فرسودگى و فنا مى ‏رود، و اينها اوصافى است كه هريك از آنها براى نفى الوهيت و واجب الوجوب بودن خداوند كافى است. 👌از اين گذشته اگر او جسم باشد و مانند دارد، و مى ‏دانيم در آيات متعدّدى از قرآن هرگونه شبيه و مانند از خدا نفى شده است‏ (لیس کمثله شی ء ) 📚پیام قرآن ج4 ص284 ❕امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « کسی که عقیده به خدا داشت ، پشت سرش نماز نخوانید و به او زکات ندهید » 📚بحار الانوار ج3 ص303 ❕روایت فوق و که آن را نقل کرده است ، نزد شیعیان جایگاه و ارزشی ندارد ، چگونه چنین نباشد در حالی که راوی آن است که امام صادق علیه السلام در مورد او فرمود ؛ « سه نفر پیوسته به پیامبر دروغ می بستند ؛ ؛ انس بن مالک ؛ و یک زن» 📚الخصال ج1 ص190 🔸ابن ابی الحدید عالم بزرگ اهل سنت روایت می کند که علی علیه السلام فرمود ؛ « بدانید دروغگو ترین مردم بر رسول خدا است » 📚شرح نهج البلاغه ج4 ص68 ( به نقل از کتاب سوالات ما؛ حسین تهرانی ص429 ) ❕اهل بیت علیهم السلام نیز به روایت به زیبایی پاسخ داده اند . 🔸در حديثى از امام علىّ بن موسى الرّضا عليه السّلام مى‏ خوانيم ؛ « كسى در محضرش عرض كرد مردم روايتى به اين مضمون از پيامبر نقل مى ‏كنند: «إنّ اللّه خلق آدم على صورته؛ خداوند را به شكل خودش آفريد». امام فرمود: خداوند آنها را بكشد آغاز حديث را حذف كرده‏ اند اصل حديث چنين است كه پيامبر اكرم از كنار دو نفر عبور كرد كه به يكديگر دشنام مى ‏دادند يكى به ديگرى گفت: قبّح اللّه وجهك و وجه من يشبهك؛ خداوند صورت تو و صورت هركس را شبيه توست زشت كند. پيامبر فرمود: يا عبد اللّه لا تقل هذا لأخيك فإنّ اللّه عزّ و جلّ خلق آدم على صورته؛ اى بنده خدا اين سخن را به برادرت مگو، زيرا خداوند آدم را هم شبيه او ( این ) آفريد (در واقع تو به همه انسانها از آدم گرفته تا آخر دشنام مى‏ دهى). 📚عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 110؛ بحار الانوار، ج 4، ص 11. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔ببخشید خالدون در آیات قرآن معنی ابدی هست یا زماندار هست ❗️❗️ 💠💠 👌خلود در اصل لغت به معنى بقاى طولانى و هم به معنى ابديت آمده است، ولى در بسيارى از آيات قرآن با قيودى ذكر شده است كه از آن به وضوح مفهوم فهميده مى ‏شود، مثلا در آيات 100 توبه 11 طلاق و 9 تغابن در مورد بهشتيان تعبير به خالِدِينَ فِيها أَبَداً مى ‏كند، كه اين تعبير مفهومش ابديت بهشت براى اين گروه‏ ها است، و در آيات ديگرى مانند 169 نساء و 23 جن در باره گروهى از دوزخيان همين تعبير خالِدِينَ فِيها أَبَداً ديده مى‏ شود كه دليل بر جاودانگى عذاب آنها است. 🔸تعبيرات ديگرى مانند ماكثين فيها ابدا در آيه 3 كهف لا يَبْغُونَ عَنْها حِوَلًا (كهف- 108) و مانند اينها نشان مى ‏دهد كه بطور قطع از بهشتيان و دوزخيان جاودانه در نعمت يا در عذاب خواهند ماند. 🔹بعضى كه نتوانسته ‏اند اشكالات خلود و جاودانگى مجازات را به نظر خود حل كنند ناچار دست به دامن معنى لغوى آن زده و آن را به معنى مدت طولانى گرفته‏ اند، در حالى كه تعبيراتى نظير آيات فوق چنين تفسيرى را ندارد. 📚تفسیر نمونه ج 9 ص 238 ❕شيخ مفيد در «اوائل المقالات» مى ‏فرمايد ؛ «تمام علماى اماميّه اتفاق نظر دارند كه تهديد به خلود در آتش مخصوص كفّار است، و كسانى را كه داراى ايمان به خدا و اقرار به فرائض او دارند از اهل نماز، هرگاه مرتكب گناهى بشوند شامل نمى ‏شود و تمام «مرجئه» و محدّثان بر اين امر متفقند، در حالى معتزله اتفاق برخلاف اين قول كرده‏ اند، و چنين مى‏ پندارند كه تهديد به خلود در آتش همه كفّار و همه فاسقان را شامل مى‏ شود» 📚اوائل المقالات ص 53 👌بنا براین آنچه مسلم است خلود کفار و افراد بی ایمان در دوزخ می باشد اما درباره معصیت کاران این معنا مسلم نیست مگر انکه و گناه انچنان عظیم و گسترده باشد که انسان را به کفر و ترک ایمان بکشاند یا بی ایمان از دنیا برود 📚پیام قران ج 6 ص 371‌ 🔸امام کاظم علیه السلام فرمود ؛ «تنها اهل کفر وجحود واهل ضلالت و شرک در تا ابد باقی خواهند ماند» 📚التوحید صدوق ص407 ❔مهمترين اشكالى كه در مسأله خلود مطرح مى‏ شود و در حقيقت اشكال اصلى است مسأله عدم‏ تناسب «گناه» و «» است، گفته مى‏ شود چگونه مى‏ توان پذيرفت كه انسانى تمام عمر خود را كه حدّاكثر صد سال بوده است، كار بد كرده، و در كفر و گناه غوطه ‏ور بوده، ولى در برابر يكصد سال گناه هزاران ميليون سال كيفر ببيند؟!. 👌البته اين مسأله در مورد نعمت‏هاى جاودان بهشتى مشكلى ايجاد نمى‏ كند، چرا كه تفضّل و پاداش بيشتر از بخشنده مهربانى كه رحمتش عالم هستى را فرا گرفته جاى تعجّب نيست، ولى در مجازات و كيفر، جرم و جنايت حتماً لازم است، و اگر اين تعادل به هم خورد، با عدل الهى سازگار نخواهد بود، خلاصه يكصد سال كفر و گناه در خورد يك صد سال مجازات است، نه بيشتر. 🔸پيچيدگى اين اشكال سبب شده كه گروه‏هايى به فكر توجيه آيات خلود بيفتند و آن را به معناى مدت طولانى يا خلود نوعى و نه شخصى، يا پيدا شدن نوعى سازش با محيط، و امثال آن كه توجيه كنند، ولى اين بسيار ضعيف و غير قابل قبول است، و هرگز با آيات خلود سازگار نيست. 👌آنها كه اين ايراد را مطرح مى ‏كنند از يك نكته اساسى غافلند و آن فرق ميان مجازات‏هاى قراردادى و ‏هاى تكوينى است كه نتيجه طبيعى اعمال و يا زندگى كردن در كنار خود اعمال است. 🔸توضيح اينكه ؛ گاهى قانونگذار قانونى وضع مى‏ كند كه هركس مرتكب فلان خلاف شود بايد فلان مقدار جريمه مالى بدهد، تا فلان مدت در زندان بماند، مسلماً در چنين جايى بايد تناسب «جرم» و «جريمه» در نظر گرفته شود، هرگز براى يك كار كوچك مجازات اعدام يا حبس ابد نمى‏ توان قرار داد، و به عكس براى كار مهمى همچون قتل نفس يك روز زندان بى‏ معناست، حكمت و عدالت ايجاب مى‏ کند كه اين دو با هم كاملًا باشد. 👌ولى كيفرهايى كه در حقيقت اثر طبيعى عمل است و خاصيت تكوينى آن محسوب مى ‏شود، و يا نتيجه حضور خود عمل در برابر انسان است اين گفتگوها را نمى‏ پذيرد، خواه در مورد آثار در اين جهان باشد يا در جهان ديگر. 🔸ادامه 👇
🔸 👇 👌مثلًا اگر گفته شود كسى كه از مقررات رانندگى تخلف كند و با سرعت غير مجاز و سبقت بى‏ دليل و عبور از مناطق ممنوع كند ممكن است به خاطر همين چند لحظه تخلف چنان تصادفى كند كه دست و پاى او بشكند و يك عمر زمين گير شود، در اينجا كسى نمى‏ گويد، اين نتيجه تلخ براى آن تخلف كوچك عادلانه نيست، زيرا مسلم است كه اين از قبيل جريمه‏ هاى قراردادى اداره راهنمايى نيست كه در آن مسأله تناسب و هماهنگى جرم و جريمه در نظر گرفته شود، اين اثر طبيعى عمل است كه انسان به سراغ آن رفته، و خود را گرفتار آن كرده است. 🔸همچنين اگر گفته شود سراغ مشروبات الكلى يا مواد مخدر نرويد، چرا كه در مدت كوتاهى قلب و معده و مغز و اعصاب شما را تباه مى ‏كند، حال اگر كسى رفت و گرفتار ضعف شديد اعصاب، و بيمارى قلب و عروق و زخم معده شده، در برابر چند روز هوسبازى تا پايان در عذاب اليم و رنج شديد بود، هيچكس ايراد عدم تناسب جرم و جريمه را در اينجا مطرح نمى‏ كند. ❕حال فرض كنيد چنين انسانى به جاى يكصد سال، هزار سال عمر كند و يا يك ميليون سال در دنيا بماند، مسلماً بايد تحمل آن و عذاب را در اين مدت طولانى به خاطر مثلًا چند روزى هوسبازى بنمايد. 👌در مورد عذاب‏ها و كيفرهاى اخروى مسأله از اين فراتر است، آثار تكوينى اعمال و نتائج مرگبار آن ممكن است براى هميشه دامان انسان را بگيرد، بلكه خود اعمال، در برابر انسان مجسم مى‏ شود، و چون آن جهان جاويدان است اعمال نيك و بد جاودانه با انسان خواهند بود، و او را نوازش يا مى‏ دهد. 🔸مجازات‏ها و كيفرهاى رستاخيز بيشتر جنبه اثر تكوينى و خاصيت عمل دارد، همان‏گونه كه قرآن مجيد مى ‏گويد «اعمال بدشان در برابر آنان آشكار مى ‏شود و آنچه را به باد مسخره مى‏ گرفتند بر آنها وارد مى ‏گردد»! (جاثيه 33). 🔸و در آيه 54 سوره يس مى‏ خوانيم ؛ «جز اعمال خود شما براى شما نيست». ❕با اين حال، جايى براى اين سؤال باقى نمى‏ ماند كه چرا تناسب ميان «جريمه» و «جرم» در نظر گرفته نشده است؟. 👌انسان بايد با دو بال «ايمان» و «عمل صالح»، بر فراز آسمان سعادت پرواز كند و از نعمت‏هاى ابدى بهشت و لذّت قرب خدا بهره ‏مند شود، حال اگر بر اثر هوسبازى در يك لحظه با يك عمر صد ساله دو بال خود را درهم بشكند بايد براى هميشه در ذلّت و بدبختى بماند، اينجا مسأله زمان و مكان و مقدار جرم مطرح نيست، بلكه مسأله علّت و معلول و آثار كوتاه مدت و دراز آن مطرح است، يك كبريت كوچك ممكن است شهرى را به آتش بكشد، و يك گرم بذر خار مغيلان ممكن است بعد از مدّتى يك صحراى وسيع خار به وجود آورد كه دائماً مزاحم انسان باشد، همان‏گونه كه چند گرم بذر گل ممكن است با گذشتن چند سال، صحرايى از زيباترين و معطّرترين گلها به وجود آورد كه عطر آن مشام جان را معطّر و ديده و دل را نوازش دهد. 👌حال اگر كسى بگويد يك كبريت چه با آتش گرفتن يك شهر دارد و چند بذر كوچك چه تناسبى با يك صحراى خار يا گل مى‏تواند داشته باشد؟ آيا اين سؤال منطقى است؟ مسلّماً نه. ❕اعمال نيك و بد ما نيز همين‏گونه هستند و ممكن است آثار جاودانى بسيار گسترده‏ اى از خود به يادگار بگذارند (دقت كنيد). 👌مسأله مهم اينجاست كه رهبران الهى و پيامبران بزرگ و اوصياى آنها اين هشدار را پى در پى به ما دادند كه نتيجه چنان گناهانى، عذاب جاودان است، و نتيجه چنين اعمال صالحى، نعمت مخلّد و ابدى است، درست مثل اينكه باغبان آگاه و بيدارى اثر وسيع آن بذر خار و گل را براى ما قبلًا بيان كرده باشد، و ما آگاهانه راه خودمان را در اين مسير انتخاب كنيم. در اينجا به چه مى ‏توانيم ايراد كنيم، و بر چه چيز خرده بگيريم و به كدام قانون اعتراض نماييم، جز به خودمان . 📚پیام قرآن ج 6 ص 379 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی مطرح می کنند که مثلا شیعه برای نمایی می گوید دشمنان قبر امام حسین را چندین بار تخریب کردند این چقدر سندیت دارد ❗️اساسا انگیزه آنان از این عمل چه بوده ❕ 💠💠 👌در این شکی نیست که زیارت قبر امام حسین علیه السلام همواره مورد تاکید و توصیه سایر امامان علیهم السلام بوده است ، چنان که امام باقر علیه السلام فرمود ؛ « شیعیان ما را به زیارت قبر امام حسین توصیه کنید زیرا زیارت قبر او برای هر شیعه ای که مقر به امامت او است لازم است» 📚بحار الانوار ج98 ص3 🔸الهام ‏بخشى تربت خونين سيد الشهدا در راه مبارزه با ستم، سبب شد كه شيعه،همواره مرقد آن را تكريم و بر گرد آن تجمّع كند. توصيه ‏هاى اكيد ائمّه نيز نسبت به زيارت قبر امام حسين اين شور و الهام را مى ‏افزود. همين سبب شد كه حكّام ستمگر همواره احساس خطر كنند و اين كانون را از هم بپاشند. از دوران بنى اميّه كه زيارت آن حضرت، ممنوع و تحت كنترل بود، تا زمان هارون الرّشيد كه حتّى درخت سدرى را كه سايه‏ بان زائران بود قطع كردند ؛ 📚بحار الانوار ج 45 ص 398 🔸مهم‏ترين جسارت نسبت به مزار امام حسين عليه السلام در تاريخ، مربوط به متوكّل عبّاسى است. وى از سال 232 تا 247 ق، تحت تأثير اهل حديث متعصّب بغداد، بر امور، سيطره داشت. منابع تاريخى، وى را دشمن اهل بيت عليهم السلام دانسته‏اند و گفته ‏اند كه دشمنى با على بن ابى طالب عليه السلام و خانواده ‏اش داشت‏ . 📚الکامل فی التاریخ ج 4 ص 318 ❕متوكّل عباسى، پاسگاهى در نزديكى كربلا زده و به افراد خويش فرمان اكيد داده بود كه هر كس را ديديد قصد زيارت حسين را دارد، بكشيد. 📚بحار الانوار ج 45 ص 404 🔸به امر متوكّل، بار قبر حسين علیه السلام را خراب كردند. 📚همان ص 410 ❕ در يكى از اين نوبتها، «ديزج يهودى» را مأمور تغيير و تبديل و تخريب قبر مطهّر كرد. او نيز با غلامان خويش سراغ قبر رفت و حتّى قبر را شكافت و به حصيرى كه پيكر امام در آن بود برخورد كرد كه از آن بوى مشك مى‏ آمد. دوباره خاك روى آن ريختند و آب بستند و آن را مى ‏خواستند با گاو، شخم بزنند كه گاوها پيشروى نمى‏ کردند. 📚بحار الانوار ج 45 ص 394 🔸هارون الرشيد نيز يك بار به والى فرمان داد تا قبر حسين بن على را خراب كند. اطراف آن را عمارتها ساخته و زمينهايش را زير كشت و زراعت بردند. 📚تتمه المنتهی ص 240 🔸ابن عساكر، نوشته است كه متوكّل، در سال 236 ق، دستور انهدام قبر امام‏ حسين عليه السلام را صادر كرد. پس، خانه ‏هاى اطراف قبر را تخريب و همه را مزرعه كردند و مردم را از زيارت آن قبر، منع كرده، آن جا را به صحرا، تبديل نمودند. مسلمانان، از اين كار، شدند و مردمان بغداد، بر روى بام منازل و مساجد، متوكّل را دشنام دادند و شعرا، او را هجو كردند. 📚تاریخ دمشق ج 72 ص 167 👌به متوكّل خبر دادند كه مردم در سرزمين «نينوا» براى زيارت قبر حسين جمع مى ‏شوند و از اين رهگذر، جمعيّت انبوهى پديد مى‏ آيد و كانون خطرى تشكيل مى ‏شود. متوكّل به يكى از فرماندهان ارتش خود در معيّت تعدادى از لشكريان مأموريّت داد تا مرقد مطهّر را بشكافند و را متفرّق ساخته، از تجمّع بر سر قبر آن حضرت و زيارت قبر او جلوگيرى كنند. او هم طبق دستور، مردم را از پيرامون قبر پراكنده ساخت. اين حادثه در سال 237 هجرى بود. ولى مردم در موسم زيارت، بازهم تجمّع كرده، عليه او شورش كردند و بى‏ باكانه به مأموران خليفه گفتند: اگر تا آخرين نفر هم كشته شويم، دست بر نمى‏ داريم. و بازماندگان ما به زيارت خواهند آمد. وقتى حادثه به متوكّل گزارش شد، به آن فرمانده نوشت كه دست از مردم بردارد و به كوفه بازگردد و چنين وانمود كند كه مسافرتش به كوفه در رابطه با مصالح مردم بوده ... تا اينكه در سال 247 باز تجمّع مردم زياد شد. به نحوى كه در آن محلّ، بازارى درست شد. مجدّدا بناى سخت‏گيرى گذاشتند. 📚اعیان الشیعه ج 1 ص 628 👌روز به روز بر زائران افزوده مى‏ شد، متوكّل سردارى فرستاد و ميان مردم اعلام كردند كه ذمّه خليفه از كسى كه به زيارت رود بيزار است. بازهم آن منطقه را ويران كردند و آب بستند و شخم زدند و قبر را شكافتند. 📚تتمه المنتهی ص 241 👌آرى ... «زيارت اين خاك است كه توده مردم را يارى مى ‏دهد تا به انقلاب حسين علیه السلام و به جهاد و مبارزه او عليه ظلم بينديشند و به رسوا كردن دستگاه حاكم بنشينند. است كه اين خاك- خاك كربلا- سمبل و شعار مى‏ شود و طواف آرامگاه حسين، با صد طواف كعبه مقابل مى ‏شود و حتّى بر آن ترجيح مى‏ يابد.» 📚مجموعه آثار شریعتی ج 7 ص 20 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔⚛️ قران صراحتا می‌گوید: چرخش خورشید به دور زمین علت حرکت سایه است ➖ در سوره فرقان آیه‌های ۴۵و۴۶ علت حرکت سایه را می‌داند، این زمانی درست است که خورشید به دور زمین بچرخد 💮ســوره فرقان آیه ۴۵ و۴۶ آيا نديده‏ اى كه پروردگارت چگونه سايه را گسترده است و اگر مى‏ خواست آن را ساكن قرار مى‏ داد آنگاه خورشيد را بر آن دليل گردانيديم - سپس آن [سايه] را اندك اندك به سوى خود بازمى‏ گيريم آیه دومی نیز مجددا تاکید میکند که خورشید دلیل برچیده شدن یا بازگرداندن سایه است و این از نظر علمی کاملا است، زیرا علت حرکت سایه چرخش زمین به دور خورشید است ❗️❗️ 💠💠 👌خداوند می فرماید ؛ « آيا نديدى چگونه پروردگارت سايه را گسترده؟ و اگر مى ‏خواست آن را ساكن قرار ميداد، سپس خورشيد را بر وجود آن دليل قرار داديم سپس آن را آهسته جمع مى‏ كنيم » (45 _ 46 فرقان ) 🔸تفسیر غیر صحیح از آیات فوق سبب ایجاد شبهه مذکور در مورد آیه شده است در حالی که با تفسیر صحیح آیات فوق گوشه ای دیگر از این کتاب الهی به اثبات می رسد . ❕بدون شك اين قسمت از آيه اشاره ‏اى است به اهميت نعمت سايه ‏هاى گسترده و متحرك، سايه ‏هايى كه يك نواخت باقى نمى‏ ماند بلكه در حركت است و نقل مكان مى ‏دهد، ولى در اينكه منظور از اين سايه كدام يك از سايه‏ ها است در ميان مفسران‏ گفتگو است . جمعى مى ‏گويند اين كشيده و گسترده همان سايه‏ اى است كه بعد از طلوع فجر و قبل از طلوع آفتاب بر زمين حكمفرما است و لذتبخش‏ترين سايه‏ ها و ساعات همان است، اين نور كم رنگ و سايه ‏گستر، از لحظه طلوع فجر شروع مى‏ شود و به هنگام طلوع آفتاب روشنايى جايگزين آن مى ‏گردد. 🔸بعضى ديگر گفته ‏اند منظور تمام سايه شب است كه از لحظه غروب شروع مى ‏شود و به لحظه طلوع آفتاب منتهى مى‏ گردد، زيرا مى ‏دانيم شب در حقيقت سايه نيمكره زمين است كه در برابر آفتاب قرار گرفته، ‏ اى است مخروطى كه در طرف مقابل در فضا گسترده مى ‏شود و اين سايه مخروطى دائما در حركت است و با طلوع آفتاب در يك منطقه پايان مى‏ گيرد و در منطقه ديگر تشكيل مى‏ شود. 🔸بعضى نيز گفته‏ اند منظور سايه‏ اى است كه بعد از ظهر براى اجسام پيدا مى‏ شود و تدريجا كشيده ‏تر و گسترده‏ تر مى‏ گردد. 👌البته اگر جمله ‏هاى بعد نبود ما از اين جمله معنى وسيعى مى‏ فهميديم كه تمام سايه‏ هاى گسترده را در برمى‏ گرفت ولى ساير كه به دنبال آن آمده نشان مى ‏دهد كه تفسير اول از همه مناسبتر است. ❕زيرا به دنبال آن مى ‏فرمايد" سپس خورشيد را بر وجود اين سايه گسترده دليل قرار داديم" (ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَيْهِ دَلِيلًا). 💠اشاره به اينكه اگر آفتاب نبود مفهوم سايه نمى‏ شد، اصولا سايه از پرتو آفتاب به وجود مى‏ آيد، زيرا" سايه" معمولا به تاريكى كم رنگى گفته مى‏ شود كه براى اشياء پيدا مى‏ شود و اين در صورتى است كه نور به جسمى كه قابل عبور از آن نباشد بتابد و در طرف مقابل سايه آشكار شود، بنا بر اين نه فقط طبق قانون تعرف الاشياء باضدادها سايه را با نور بايد تشخيص داد بلكه وجود آن نيز از برمت نور است . 🔸 👇
🔸 👇 👌 بعد مى‏ فرمايد:" سپس ما آن را جمع مى‏ كنيم" (ثُمَّ قَبَضْناهُ إِلَيْنا قَبْضاً يَسِيراً). ❕مى‏ دانيم هنگامى كه خورشيد طلوع مى‏ كند سايه‏ ها برچيده مى‏شود تا به هنگام ظهر كه در بعضى از مناطق سايه به كلى معدوم مى‏شود، زيرا آفتاب درست بالاى سر هر موجودى قرار مى‏گيرد، و در ديگر مناطق به حد اقل خود مى‏رسد، و به اين ترتيب سايه‏ ها نه يك دفعه ظاهر مى ‏گردند، و نه يك دفعه برچيده مى‏ شوند، و اين خود يكى از پروردگار است، چرا كه اگر انتقال از نور به ظلمت و بالعكس ناگهانى صورت مى‏ گرفت براى همه موجودات زيان‏ آور بود، اما اين نظام تدريجى در اين حالت انتقالى چنان است كه بيشترين فائده را براى موجودات دارد بى آنكه ضررى داشته باشد. 👌تعبير به يسيرا اشاره به جمع شدن تدريجى سايه است، و يا اشاره به اينكه نظام ويژه نور و ظلمت در برابر قدرت چيز ساده و آسانى است، و كلمه" الينا" نيز تاكيد بر همين قدرت الهى است. ❕به هر حال جاى ترديد نيست همانگونه كه انسان در زندگى خود نياز به تابش" نور" دارد براى تعديل و جلوگيرى از زمانهاى شدت نور، نياز به" سايه" دارد، تابش نور يك نواخت زندگى را مختل مى‏ كند، كه سايه يك نواخت و ساكن، مرگبار است. 🔸در صورت اول همه موجودات زنده مى‏ سوزند و در صورت دوم همه منجمد مى ‏شوند اين نظام متناوب" نور" و" سايه" است كه زندگى را براى انسان ممكن و گوارا ساخته. 🔸لذا آيات ديگر قرآن وجود شب و روز را به دنبال يكديگر از نعمتهاى بزرگ الهى مى‏شمرد، مى ‏فرمايد ؛ بگو اگر خداوند شب را براى شما جاويدان تا روز قيامت قرار مى‏داد كدام معبود غير اللَّه بود كه از نور براى شما بياورد آيا نمى‏ شنويد" (قصص- 71). 🔸و بلافاصله مى ‏افزايد ؛ « بگو هر گاه خداوند روز را جاويدان تا روز قيامت قرار مى ‏داد كدام معبود غير اللَّه بود كه براى شما شبى آورد كه در آن آرام بگيريد، آيا نمى‏ بينيد"؟ (قصص- 72). ❕و به دنبال اين سخن نتيجه‏ گيرى مى‏كند كه اين از رحمت خدا است كه براى شما شب و روز داد كه هم در آن بياراميد و بياسائيد و هم از فضل او براى تحصيل معاش استفاده كنيد شايد شكرگزارى نمائيد . ❕و به همين دليل قرآن يكى از نعمتهاى بهشتى را" ظل ممدود" (سايه گسترده) مى‏شمرد كه نه نور خيره كننده و خستگى‏ آور است و نه تاريكى وحشت آفرين. 👌بنابراین آیات فوق یکی دیگر از نشانه های علم و قدرت پروردگار را ظاهر می کند و ارتباطی هم با گردش خورشید به دور زمین که مورد قرار گرفته است ندارد . 📚تفسیر نمونه ج 15 ص 110 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔نيروى محركه مسلمانان به جهاد، شهوترانى و رسیدن به زنان زيبا ؛ ❗️براى تكميل كردن بحث و زدن مهر ختامى بر ادعاى اين بحث به يك حديث از پيامبر اسلام اشاره ميكنم كه محمد بن جرير در اشاره به تفسير آيه ٤٩ سوره توبه به آن اشاره كرده است. : روايت به نقل از پيامبر اسلام است كه گفته است: به برويد كه دخترانى با موهاى بور و زنان رومى را كنيد... : تفسير طبرى، محقق محمود محمد شاكر جلد ١٤ صفحه ٢٨٧ (تفسير آيه ٤٩ سوره توبه) ❔ببينيد عزيزان در اينجا پيامبر مسلمانان نه نامى از جهاد در راه خدا مى آورد و نه نامى از ثواب جنگيدن، بلكه براى ترغيب پيروانش به جنگ به آنها وعده و زنان زيباى رومى را ميدهد ... ❔آيا پيامبر اسلام براى ترغيب ياران و نيروهايش هيچ دليل منطقى و عقلانى در دست نداشت كه بايد بعنوان نيروى از گرفتن زنان اسير بهره ببرد؟؟ 💠💠 👌نقل های فوق عموما در مجامع روایی اهل نقل شده است و ما کاملا آنها را مردود و مجعول می دانیم که هیچگاه چنین تعابیری از پیامبر گرامی صادر نشده است . ❕چگونه قابل قبول است پیامبری که اخلاق و خلق و خوی پسندیده و الهی او بارها مورد خداوند و قرآن قرار گرفته است ( قلم 4 ) _ ( احزاب 21) پیروان خود را برای رسیدن به مطامع دنیوی تشویق به جهاد کند در حالی که قرآن اخلاص و انجام دادن امور تنها به نیت را از وظائف لازم مومنین می داند و با تعابیری چون «يريدون وجهه»، «اتّبع رضوان اللّه»، «أسلم وجهه للّه»، «نصحوا للّه»، «لن‏ ندعوا من دونه إلها»، «ابتغاء وجه ربّهم»، «لوجه اللّه»، «قربات عند اللّه»، «للّه»، «ابتغاء مرضات اللّه»، «إن أجرى إلّاعلى ربّ العالمين»، «اعبدوا اللّه ما لكم من إله غيره» بر اهمیت آن می کند . 📚فرهنگ قرآن ج 2 ص 451 ❕خود پیامبر گرامی بارها و بارها بر لزوم اخلاص در اعمال خصوصا اخلاص در تصریح کردند و می فرمودند ؛ « اى مردم ، جز اين نيست كه اعمال به نيّت‏ هاست و در حقيقت براى هر كس آن چيزى است كه نيّت مى ‏كند. پس هركه هجرتش براى خدا و رسول او باشد، به سوى خدا و رسول او هجرت كرده است‏ و هركه براى رسيدن به چيزى از دنيا يا ازدواج كردن با زنى باشد، هجرتش ‏به سوى همان چيزى است كه به نيّت آن هجرت كرده است. » 📚میزان الحکمه ج 12 ص 516 🔸در نقل دیگری آمده است ؛ « پيامبر اسلام هنگامى كه على عليه السلام را با فرماندهى سپاهى روانه جنگ كرد و مردى به برادر خود گفت: با ما در على به جنگ بيا شايد غلامى يا چهارپايى يا چيزى كه به دردمان بخورد به دست بياوريم . ❕پیامبر گرامی در این هنگام فرمود ؛ « جز اين نيست كه اعمال به نيّت‏هاست و براى هركس همان چيزى است كه نيّتش را دارد. پس هركه براى تحصيل آنچه نزد خداست بجنگد، بى‏ گمان اجرش با خداست و هركس براى رسيدن به متاع دنيا يا به نيّت (زانوبند شتر) بجنگد، او را [نصيب و پاداشى‏] جز همان چه برايش جنگيده است، نباشد. » 📚امالی طوسی ص 618 🔸و باز فرمود ؛ « هركه در جهاد شركت كند امّا نيّتى جز دست به عقالى (زانوبند شتر) نداشته باشد، برايش همان باشد كه به نيّت آن جنگيده است. » 📚کنزالعمال ح 10777 👌و فرمود ؛ «جز اين نيست كه خداوند را بر اساس نيّت‏هايشان بر مى ‏انگيزد. » 📚کنزالعمال ح 10778 ❕علی علیه السلام شاگرد مکتب پیامبر گرامی نیز فرمود ؛ « مرد مى‏ گويد: جهاد كردم، در صورتى كه جهاد نكرده است. جهاد در حقيقت دورى كردن از حرام‏ها و مبارزه با دشمن است. عدّه‏ اى مى‏جنگند و خوب هم مى ‏جنگند، امّا هدفى جز نام آورى و مزد ندارند و [گاه‏] مرد چون طبعاً شجاع است مى‏ جنگد و از آشنا و بيگانه دفاع مى ‏كند و [گاه‏] چون طبعاً ترسوست، نمى‏جنگد و پدر و مادرش را تسليم دشمن مى ‏كند. كشته شدن در حقيقت يك نوع مرگ است و هر انسانى به انگيزه ‏اى مى‏جنگد. هم براى دفاع از خانواده‏ اش مى ‏جنگد.» 📚الغارات ج 2 ص 503 👌لذا در حدیث قدسی آمده است که خداوند می فرماید ؛ « من بهترین شریک ها هستم ، هر کس عملش برای غیر من باشد ( و دیگری را در عملی که باید برای من باشد شریک کند ) ، من آن عمل را از او نمی کنم تا زمانی که عملش تنها برای من خالص باشد » 📚تفسیر عیاشی ج 2 ص 353 ❕جهاد کردن برای رسیدن به یک عمل مذموم و ناپسند است که مورد مذمت آیات و روایات و سخنان خود پیامبر گرامی اسلام قرار گرفته است و هیچگاه پیامبر گرامی که اسوه اخلاق الهی بوده است ، پیروان خود را برای رسیدن به غنائم مادی به جهاد نمی کرده است ، نقل های اهل سنت بر خلاف این مردود بوده و مورد قبول شیعه نمی باشد ‌. 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁
🤔 ❔برخی شبهه می کنند که چرا امام حسین در روز عاشوراء افراد نابالغی را چون حضرت قاسم به میدان نبرد فرستاد در حالی که آنها تکلیفی نداشتند و نیاز به مراقبت داشتند .اصولا افراد نابالغ ، بدلیل عدم رشد جسمانی و عقلانی ، قادر به اداره کردن امورات شخصی و حقوقی خود نیستند و شارع سعی نموده است برای محافظت از این اشخاص ، برای آنها با تعیین ولی ، وصی و قیم نقش محافظتی ایجاد نماید تا زمان بلوغ آنها. نکته ای که مےبایست لحاظ شود این است که بررسی نمایم اقدام حسین بن علی در جهت به میدان فرستادن « قاسم بن حسن» تا چه اندازه مورد نهی قرآن ، سنت پیامبر اسلام و عقل و اخلاق قرار گرفته است ❗️❗️ 💠💠 👌 درست است که تمام تکالیف شرعی متوجه کسانی است که به حد بلوغ رسیده باشند و افرادی نابالغ اعم از خردسالان و یا دیوانگان، مکلف به هیچ تکلیفی از جانب شرع مقدس اسلام نیستند و این است که قانون گذار مقدس اسلام بر آن ها نهاده و سختگیری و الزام را از آنان برداشته است. ❕و این مطلب علاوه بر آن که مورد اتفاق جمیع علماء اسلام است، طبق حدیث معروفی است که از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود ؛ « رُفع القلم عن الصَّبی حتی و عن المجنون حتی یَفیقَ» « قلم تکلیف از نابالغ برداشته شده تا وقتی که بالغ شود و همچنین از دیوانه تا وقتی که بیماری جنون وی برطرف و عاقل شود.» 📚الخصال ج 1 ص 175 👌اما در عین حال که الزام و تکلیفی بر افراد نابالغ نیست، اعم از آن که تکلیف، دستور جهاد باشد یا دستور دفاع ولی نوجوانانی که به حد تمیز رسیده اند و خوب و بد و مفاهیم اسلامی را می دهند حق دارند که در صحنه جهاد و دفاع شرکت کنند و از این فیض عظیم الهی بهره برند. 🔸مخصوصا وقتی که صحنه، صحنه دفاع باشد، و هر فطرتا برای خود حق دفاع قائل است و شارع مقدس اسلام نیز از این حکم عقل فطری جلوگیری نکرده است. 👌علاوه بر این که روش عمل اباعبدالله الحسین علیه السلام در نبرد کربلا روشنگر این مطلب است . ❕بنابراین، اطفال را نمی توان اجبار کرد که در میدان جهاد شرکت کنند، اما اگر خود آنان داوطلب باشند و نبرد نیز دفاعی باشد ، دلیلی برای ممانعت از آنان وجود ندارد. 👌البته در صورتی که پدر در قید باشد باید از او اجازه گرفت . 📚وسائل الشیعه ج 15 ص 20 ❕بر این اساس امام حسین علیه السلام نیز ابتدا اجازه حضور قاسم بن حسن در میدان نبرد را نداد ، اما پس از اصرار های او و این که دفاع کردن از ارزش ها اختصاص به افراد بالغ ندارد و کسانی هم که به سن رشد و تمییز خوب و بد رسیده اند می توانند در این حاضر شوند ، امام علیه السلام به او اجازه حضور در میدان نبرد را داد . ❕خوارزمی می نویسد ؛ « قاسم بن حسن كه نوجوان و نابالغ بود، به ميدان آمد. هنگامى كه حسين عليه السلام به او نگريست، او را در آغوش گرفت و آن قدر با هم گريستند كه هر دو از حال رفتند. سپس جوان، اجازه پيكار خواست و عمويش حسين عليه السلام، از اجازه دادن، خوددارى كرد. جوان، پيوسته دست و پاى عليه السلام را مى‏بوسيد و از او اجازه مى‏ خواست تا به او اجازه داد. او به ميدان آمد و در حالى كه اشك‏هايش بر گونه ‏هايش روان بود، چنين مى‏ خواند؛ اگر مرا نمى‏شناسيد، من شاخه حسنم‏ ، نواده پيامبرِ برگزيده و امين. اين، حسين است، به سان اسيرى در بند ،ميان مردمى كه خدا كُند از آب باران ننوشند! ❕سپس حمله بُرد و صورتش به پاره ماه مى ‏مانْد. و با وجود كمىِ سنّش، 35 مرد را كُشت. 🔸عمرو بن سعد ازْدى گفت: به خدا سوگند، بر او حمله مى‏ برم! آن گاه، بر او حمله بُرد، و باز نگشت تا با شمشير، بر سرش زد و آن ، به صورت [بر زمين‏] افتاد و فرياد برآورد: اى عمو جان! حسين عليه السلام ....» 📚مقتل الحسین ج 2 ص 27_ المناقب ج 4 ص 106 ❕البته مولف لباب الانساب حضرت قاسم بن حسن را در میدان کربلا شانزده ساله و می داند . 📚دانش نامه امام حسین علیه السلام ، ج 7 ص 121 🍁🌳 @p_eteghadi 🌳🍁