.
﷽؛
💠 #حديث
🏷 رحمت خدا بر عزادران
🔅 #امام_صادق_علیه_السلام :
🔸 «بار خدايا! ... اين چهرههاى آفتاب سوخته را و اين گونههايى را كه بر قبر پدرم ابى عبد اللّه [حسين] به خاك ماليده مىشود و اين چشمهايى را كه از سر دلسوزى براى ما اشكهايشان سرازير مىگردد و اين دلهايى را كه در غم مصيبت ما بيتاب و سوزان است و اين ناله و شيونهايى را كه براى ما مىشود، مشمول رحمت خويش بفرما» .
🔹 «اَللّهُمَّ ،.. فَارحَمْ تِلكَ الوُجوهَ الّتي غَيَّرَتها الشَّمسُ وَ ارحَمْ تِلكَ الخُدودَ الّتي تَقَلَّبُ عَلى قَبرِ أبي عَبدِ اللّهِ عليه السلام وَ ارحَمْ تِلكَ الأعيُنَ الّتي جَرَت دُموعُها رَحمَةً لَنا وَ ارحَمْ تِلكَ القُلوبَ الّتي جَزِعَت وَ احتَرَقَت لَنا وَ ارحَمْ تِلكَ الصَّرخَةَ الّتي كانَت لَنا .».
📚 بحار الأنوار : ج ١٠١ ص ٨ ح ٣٠
🔰 @p_eteghadi 🔰
جهنمی بودن زبیر در کلام امام علی علیه السلام
🤔#پرسش
❓ آنگاه که آخوند بیسواد، بر حضرت علي نیز دروغ میبندد....
📽 چنانکه در کلیپ فوق مشاهده میکنید، آخوند ادعا میکند که در شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید آمده که حضرت علی به قاتل حضرت زبیر فرمود : پیغمبر درباره تو و زبیر گفت : قاتل و مقتول، هردو در جهنم اند.
🔰 متن ابنابیالحدید را بنگرید :
فقال ابن جرموز : الجائزة يا أمير المؤمنين! فقال : أما إني سمعت رسول الله ﷺ يقول : بشّر قاتلَ ابنِ صفيةَ بالنار.
✍🏻 ابنجرموز (قاتل حضرت زبیر) گفت : ای امیرالمؤمنین! جایزه بده.
حضرت علی فرمود : من از پیغمبر ﷺ شنیدم که به من فرمود : به قاتل حضرت زبیر، بشارتِ جهنم را بده.
📚 شرح نهجالبلاغه ابنابیالحدید 236/1
⚠️ البته یک تخفیف ویژه به این آخوند دروغگو و سایر دروغگویان میدهیم!
👈🏻👈🏻 اگر از هریک از کتب منابع شیعه و سنی، این دروغ را [که حضرت علی، در حق زبیر، چنین چیزی گفته] پیدا کردید، جایزه دارید.
حتی با سند جعلی! از هریک از منابع. از امروز، تا ظهور امام زمان ❗️❗️
👇👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌علی ع با الفاظ دیگری تصریح به بد عاقبتی و جهنمی بودن و ملعون الهی بودن زبیر می کردند و این قضیه روشنی است که تحدی بردار نیست .
❕خداوند می فرماید :
" فَقاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لا أَيْمانَ لَهُمْ لَعَلَّهُمْ يَنْتَهُونَ " " با پيشوايان كفر پيكار كنيد چرا كه آنها پيمانى ندارند، شايد دست بردارند. " ( توبه ١٢ )
👌علی ع می فرمود :
" آگاه باشید که ائمه کفر در اسلام پنج تن اند ( که باید مستقیما با آنان جنگید ) , طلحه و زبیر و معاویه و عمرو بن عاص و ابوموسی اشعری " " أَلَا إِنَّ أَئِمَّةَ الْكُفْرِ فِي الْإِسْلَامِ خَمْسَةٌ طَلْحَةُ وَ الزُّبَيْرُ وَ مُعَاوِيَةُ وَ عَمْرُو بْنُ الْعَاصِ وَ أَبُو مُوسَى الْأَشْعَرِيُّ. "
📚بحار الانوار ج ٣٢ ص ٣٣٥
❕و می فرمود :
" اهل جمل ( که زبیر جزء آنان بود ) , لعن شده اند , مردی گفت ای امیر مومنان , از سخن شما مومنین آنان خارج می شود ( که آنان ملعون نباشند ) ? امام ع فرمود : وای بر تو در میان آنان مومنی نبود " " قَالَ عَلِيٌّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ لُعِنَ أَهْلُ الْجَمَلِ فَقَالَ رَجُلٌ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِلَّا مَنْ كَانَ مِنْهُمْ مُؤْمِناً فَقَالَ ع وَيْلَكَ مَا كَانَ فِيهِمْ مُؤْمِن "
📚الکافئه فی ابطال توبه الخاطئه , شیخ مفید , ص ٤٢
❕در بیان دیگری در رابطه با اهالی جمل و زبیر فرمود :
" ما کسانی هستیم که ایمان آورده اند و آنان کسانی اند که کفر ورزیده اند , و خداوند از ما نبرد با آنان را خواسته ما نیز با آنان به مشیت و امر و اراده خداوند قتال می کنیم " " فَنَحْنُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ هُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ شَاءَ اللَّهُ مِنَّا قِتَالَهُمْ فَقَاتَلْنَاهُمْ بِمَشِيئَتِهِ وَ أَمْرِهِ وَ إِرَادَتِه "
📚امالی مفید ص ١٠٢ _ مستدرک الوسائل ج ١٨ ص ١٨٠
👌وقتی هم که قاتل زبیر سر او را به نزد علی ع آورد , ایشان تصریح کردند که زبیر از شیطان پیروی کرد و به بد عاقبتی و مرگی بد و نکوهیده از دنیا رفت , این یعنی سرانجام زبیر ختم به خیر نشد و مسیرش رو به آتش می باشد .
👇👇👇
💠ادامه 👇
❕مروان بن حَكم می گوید :
" زبير به قصد مدينه فرار كرد تا به بيابان سِباع رسيد. احنف، صدايش را بلند كرد و گفت: با زبير، چه كنم؟ او دو گروه از مسلمانان را به جان هم انداخت تا اين كه برخى، برخى ديگر را كشتند و اينك مىخواهد به خانوادهاش بپيوندد. ابن جرموز، اين سخن را شنيد و به دنبال زبير افتاد و مردى از قبيله مُجاشع نيز در پى او رفت تا اين كه اين دو تن به او رسيدند. زبير، چون آن دو را ديد، آنان را [از كشتن خويش] برحذر داشت. آن دو گفتند: اى حوارى پيامبر خدا! تو در امان مايى و كسى به تو دست نمىيابد. ابن جرموز، او را همراهى مىكرد. در همين حال كه او را همراهى مىكرد و عقب مىكشيد و زبير از او جدا مىشد، گفت: اى ابو عبد اللّه! زرهت را درآور و آن را روى اسبت بگذار كه برايت سنگينى مىكند و خستهات مىسازد. زبير، آن را از تن، بيرون آورد و عمرو بن جرموز برمىگشت و [به عمد] عقب مىماند. زبير او را صدا مىزد كه خود را به وى برساند. عمرو، اسبش را مىتازانْد سپس، خود را به او نزديك مىكرد، تا آنكه زبير از او آسودهخاطر شد و عقب ماندن عمرو بر او غريب نمىنمود. ناگاه عمرو، حمله كرد و از پشت، چنان نيزهاى ميان شانههاى زبير زد كه پيكان آن از سينه او بيرون آمد و از اسب، فرو افتاد. عمرو، سر زبير را بريد و نزد احنف آورد و او نيز آن را نزد امير مؤمنان فرستاد. ( على عليه السلام ) چون سر بريده زبير و شمشير او را ديد، فرمود: «آن شمشير را به من بدهيد». دادند. آن را در دست چرخانْد و فرمود:
👈 «اين، شمشيرى است كه با آن مدّتهاى طولانى در حضور پيامبر خدا جنگ كرد امّا سرانجام، هلاكت و مرگى نكوهيده به او رسيد». سپسبه سر زبير نگريستو فرمود: «تو افتخار همنشينى و خويشاوندى با پيامبر خدا را
داشتى؛ ولى شيطان، درون دماغت رفت و تو را به چنين روزى افكند».👉
" فَلَمّا رَأى رَأسَ الزُّبَيرِ وسَيفَهُ قالَ: ناوِلِني السَّيفَ، فَناوَلَهُ، فَهَزَّهُ وقالَ: سَيفٌ طالَما قاتَلَ بِهِ بَينَ يَدَي رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله، ولكِنَّ الحينَ ومَصارِعَ السّوءِ!
ثُمَّ تَفَرَّسَ في وَجهِ الزُّبَيرِ وقالَ: لَقَد كانَ لَكَ بِرَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله صُحبَةٌ ومِنهُ قَرابَةٌ، ولكِنَّ الشَّيطانَ دَخَلَ مِنخَرَيكَ، فَأَورَدَك هذَا المَورِدَ! "
📚الجمل: ص 390 و 387 ؛ الطبقات الكبرى: ج 3 ص 111 و راجع تاريخ الطبرىص: ج 4 ص 498 و 534 و أنساب الأشراف: ج 3 ص 49 54 ومروج الذهب: ج 2 ص 372 والكامل في التاريخ: ج 2 ص 338.
❕بر اساس سایر روایات اهلسنت هم شکی در جهنمی بودن زبیر نمی باشد .
👌طبق روایات اهلسنت ، دشمن اهلبیت و علی علیهم السلام ، از بدترین مخلوقات بوده که دوزخ جایگاه اوست .
پیامبر گرامی فرمود ؛
« هر کس بغض و دشمنی اهل بیت را داشته باشد خداوند او را وارد آتش جهنم می کند »
📚مستدرک علی الصحیحین ، حاکم نیشابوری ، ج 3 ص 150
👌و فرمود ؛
« اگر كسى همواره به نماز و روزه بپردازد ولى كينه اهل بيت محمد را به دل بگيرد، و خدا را با اين حال ملاقات نمايد، به دوزخ مى رود»
📚مستدرک علی الصحیحین ، ج 3 ص 148
👌و فرمود ؛
« كسى كه كينه ما اهل بيت را در دل داشته باشد، خداى تعالى در روز رستاخيز او را يهودى محشور مى كند هر چند هم روزه بگيرد و نماز بگزارد»
📚مجمع الزوائد و منبع الفوائد ، هیثمی ، ج9 ص172
❕یا از علی ع نقل می کنند که فرمود ؛
« سوگند به خدایی که دانه را شکافت و مردمان را آفرید پیامبر چنین فرمود که مرا جز مومن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد» " «أَنْ لَا يُحِبَّنِي إِلَّا مُؤْمِنٌ، وَ لَا يُبْغِضَنِي إِلَّا مُنَافِقٌ». "
📚صحیح مسلم ج 1 ص 86 _ فتح الباری ج 7 ص 58
❕با توجه به این روایات ، تکلیف کسانی چون عایشه و طلحه و زبیر و معاویه که جنگ های جمل و صفین را بر علیه علی علیه السلام ترتیب دادند روشن می شود ❗️
👌عایشه و طلحه و زبیر و معاویه و ... موظف بودند که تحت حکومت امیر مسلمین و حاکم جامعه اسلامی یعنی علی ع باقی بمانند و بر او خروج نکنند ، چنان که مطابق نقل اهلسنت ، پیامبر گرامی فرمود ؛
«مَنْ رَأَى مِنْ أَمِيرِهِ شَيْئًا يَكْرَهُهُ فَلْيَصْبِرْ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ مَنْ فَارَقَ الجَمَاعَةَ شِبْرًا فَمَاتَ، إِلَّا مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً»
«هر کس از امیر و حاکم خود چیزی را ببیند که ناخوشایندش باشد، باید بر آن صبر کند. چرا که اگر کسی به اندازه یک وجب، از جماعت مسلمین جدا شود، و سپس بمیرد، به مرگ جاهلی مرده است. »
📚صحیح بخاری ج 11 ص 9 _ صحیح مسلم ج 3 ص 1477
👌بنابراین کسانی که بر علی علیه السلام خروج کردند و جنگ جمل و صفین را به راه انداختند ، مطابق این روایت اهلسنت ، به مرگ جاهلی مرده اند ، و مرگ جاهلی نیز مرگ کفر و شرک و نفاق است .
🔰 @p_eteghadi 🔰
کتاب حسین از زبان حسین علیه السلام
" روایت دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت از زبان خود حضرت "
🔺 این کتاب در هشت فصل دوران ولادت امام حسین (ع) تا شهادت آن حضرت و پس از آن را روایت می کند.
🔺 همچنین ماجرای اسارت کاروان تا بازگشت به کربلا و سپس مدینه از زبان حضرت زینب (سلام الله علیها) روایت می شود.
🔺 فصل های این کتاب عبارت اند از: «دوران رسول خدا (ص) دوران امیرالمومنین (ع)، دوران امام حسن (ع)، امامت، آغاز مبارزه آشکار با حاکمیت اموی، از مکه تا کربلا، و تو چه می دانی کربلا چیست، پس از شهادت امام حسین (ع)».
#معرفی_کتاب
🔰 @p_eteghadi 🔰
دوستی دیرینه امام سجاد ع با مروان !!!!
🤔#پرسش
❕دوستی امام سجاد با مروان
❓در قيام مردم مدينه، شورشيان عوامل يزيد را در خانه مروان محاصره كردند، مروان براى نجات خانواده اش به تقلا افتاد، از عبدالله بن عمر خواست كه خانواده اش را نجات دهد، ولى او نپذيرفت. سپس مروان از على بن الحسين(سجاد) خواست كه همسرش، عايشه دختر عثمان و فرزندانش را به خارج از شهر منتقل كند. سجاد نيز آنها را از شهر خارج كرد و فرزندش عبدالله را نيز به آنها سپرد كه وى را با خود ببرند.
#متن_عربى: فكلمه مروان: " يا ابا الحسن ان لي رحماً، وحرمي تكون مع حرمك" فقال الامام: " افعل فبعث بحرمه اليه... فخرج الامام بحرمه وحرم مروان حتى وضعهم في ينبع "، وكان مروان شاكراً لعلى بن الحسين، مع صداقت كان بينهما قديمه
#ترجمه:
مروان به وى گفت: اى ابا الحسن خانواده ام را همراه خانواده ات به مكان امنى ببر، امام همراه خانواده اش خارج شد و خانواده مروان را نيز به خارج از شهر برد و آنها را در شهر ينبع ترك كرد مروان ازين بابت هميشه از سجاد شكرگزارى ميكرد👈 با اينكه بين آنها دوستى ديرينه اى وجود داشت. 👉
#منابع:
١) تاريخ طبرى ج ٥ ص ٤٨٥ ❗️❗️
👇👇👇
💠#پاسخ💠
❕مروان از قيام مردم بشدت وحشتزده شد، زيرا اين شورش يكى از عناصر ويرانگر و از عوامل تخريب و تباهى بود، از جمله مىترسيد كه از ناحيه شورشيان به زنانش تجاوز شود، اين بود كه ابتدا به عبد اللّه بن عمر پناه برد و از او درخواست كرد تا از زنان او حمايت كند اما عبد اللّه بن عمر، اجابت نكرد، مروان نااميد شد و برگشت در حالى كه مىگفت: خدا روى چنين شخصى را زشت كند .
📚الاغانی ج ١ ص ٢٤
❕و با عجله به خدمت امام زين العابدين عليه السّلام كه معدن بخشندگى و رأفت بود شتافت و تقاضاى خود را مطرح كرد، امام عليه السّلام جواب مثبت داد، اين بود كه زنان اموى را به حرم آن حضرت بردند و امام عليه السّلام آنان را به «ينبع» برد و پس از آن عايشه دختر عثمان زن مروان راهى طايف شد و بر امام زين العابدين عليه السّلام گذر كرد، امام بر او بيمناك گرديد از اين رو پسرش عبد اللّه را براى محافظت وى به همراه فرستاد و عبد اللّه تا پايان حادثه با وى ماند. مورخان مىگويند: امام عليه السّلام چهارصد زن را با اولاد و خدمتگزاران تحت تكفّل گرفت و آنها را با خانواده خودش اداره مىكرد تا اين كه مسلم بن عقبه از مدينه بيرون شد و يكى از آن زنان سوگند ياد كرد كه در منزل پدرش آن آسايش و زندگى راحتى را كه در منزل امام على بن حسين عليهما السّلام ديد، هرگز نديده بود. "
📚تحليلى از زندگانى امام سجاد عليه السلام ، نويسنده: باقر شريف قرشى / مترجم محمدرضا عطائى ج 2، ص: 658
❕پناه دادن امام سجاد ع به مروان , بر خلاف توهم طبری , به خاطر دوستی با مروان نبود , بلکه به خاطر حکم قرآن و سنت نبوی بود که انسان باید حتی به دشمن خود نیز نیکی کند .
👌خداوند می فرماید :
" بدى را از راهى كه بهتر است دفع كن (و پاسخ بدى را به نيكى ده) ما به آنچه آنها توصيف مىكنند آگاهتريم " " ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ السَّيِّئَةَ نَحْنُ أَعْلَمُ بِما يَصِفُونَ " ( مومنون ٩٦ )
❕و می فرماید :
" وَ لا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَ لا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ عَداوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ _ وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ الَّذِينَ صَبَرُوا وَ ما يُلَقَّاها إِلاَّ ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ _
" هرگز نيكى و بدى يكسان نيست، بدى را با نيكى دفع كن، تا دشمنان سرسخت همچون دوستان گرم و صميمى شوند! _ اما به اين مرحله جز كسانى كه داراى صبر و استقامتند نمىرسند، و جز كسانى كه بهره عظيمى از ايمان و تقوا دارند به آن نائل نمىگردند. " ( فصلت ٣٤ _ ٣٥ )
👌و در وصف بندگان صالح خود می فرماید :
" وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِين " " و خشم خود را فرو مىبرند و از خطاى مردم مىگذرند، و خدا نيكوكاران را دوست دارد. " ( آل عمران ١٣٤ )
❕ در مناقب ابن شهرآشوب درباره اخلاق رسول اكرم ص آمده است:
«وَلَا يَجْزِي بِالسَّيِّئَةِ السَّيِّئَةَ وَلَكِنْ يَغْفِرُ وَيَصْفَحُ " بدى را به بدى جزا نمىداد بلكه (با خوبى به مقابله با آن مىپرداخت و) مىبخشيد و صرف نظر مىكرد». "
📚مناقب ابن شهر آشوب ج ١ ص ١٤٧
❕بر پایه این حکم اسلامی , امام سجاد ع با دشمنانش با نهایت نیکی و مدارا رفتار می کرد .
👇👇👇
💠ادامه 👇
👌علامه مجلسى در بحارالانوار در باب مكارم اخلاق امام سجاد عليه السلام نقل می کند :
" شخصى در برابر آن امام بزرگوار ايستاد و زبان به دشنام و ناسزا گويى گشود. حضرت سخنى به او نگفت. هنگامى كه گفتار او تمام شد و باز گشت امام عليه السلام به يارانش كه آنجا نشسته بودند فرمود: شنيديد اين مرد چه گفت؟ دوست دارم همراه من بياييد تا پاسخ مرا به او بشنويد. عرض كردند: مانعى ندارد و آنها مايل بودند كه امام عليه السلام پاسخى همچون سخنان او بدهد ولى ديدند امام عليه السلام در اثناى راه اين را آيه شريفه را تلاوت مىكند: (پرهيزگاران كسانى هستند كه) خشم خود را فرو مىبرند؛ و از خطاى مردم در مىگذرند؛ و خدا نيكوكاران را دوست دارد». با شنيدن اين آيه دانستيم كه حضرت نمىخواهد مقابله به مثل كند. هنگامى كه به منزل آن شخص رسيديم. امام عليه السلام او را با صداى بلند فرا خواند. فرمود: بگوييد على بن الحسين است. او از خانه بيرون آمد در حالى كه آماده شنيدن سخنان تند و شديد بود. در اينجا امام عليه السلام به او روى كرد و فرمود:
❕ «يَا أَخِي إِنَّكَ كُنْتَ قَدْ وَقَفْتَ عَلَيَّ آنِفاً فَقُلْتَ وَقُلْتَ فَإِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا فِيَّ فَأَسْتَغْفِرُ اللَّهَ مِنْهُ وَإِنْ كُنْتَ قُلْتَ مَا لَيْسَ فِيَّ فَغَفَرَ اللَّهُ لَك "
" برادر تو الان نزد من آمدى و آنچه را مىخواستى گفتى اگر نسبتهايى را كه به من دادى در من هست من از خدا براى خودم آمرزش مىطلبم و اگر آنچه گفتى در من نيست براى تو طلب آمرزش مىكنم». هنگامى كه آن مرد اين محبت و لطف و عطوفت را ديد پيشانى امام عليه السلام را بوسيد و گفت: من چيزهايى گفتم كه در تو نبود و لايق خودم بود. "
📚بحارالانوار، ج 46، ص 54، ح 1
❕مرحوم محسن الامین در پاسخ به طبری که نیکی امام سجاد ع به مروان را ربط به دوستی آنان می دهد , پاسخ جالبی داده و می گوید :
"اين بالاترين درجه فضيلت و بزرگوارى و از مكارم اخلاق امام بود كه در برابر آن همه آزارى كه مروان نسبت به آن حضرت روا داشته بود، اينك رفتار سوء وى را با نيكى و احسان جبران مىكرد و اين بزرگوارى و عفو و گذشت از خاندان رسالت كه خود منبع فضيلت و اخلاق بودهاند سرچشمه گرفته است و هرگز جاى شگفتى و تعجب نيست ...
❕ اما بر خلاف گفته طبرى كه در ذيل به بعضى از روايات خود اشاره كرده، سپاسگزارى مروان از على بن الحسين (ع) مبتنى بر روابط دوستانه قديمى نبوده است؛ زيرا دشمنى و عداوتى كه مروان نسبت به على بن الحسين و اهل بيت طاهرين (ع) روا مىداشت، احتياج به توضيح ندارد و همه كس بدان آگاه است.
❓آيا مىتوان تعيين كرد اين دوستى كه به ادعاى طبرى از قديم بين آن دو برقرار بوده از چه زمان آغاز گشته است؟ آيا از آن روز بوده كه مروان در جنگ جمل با جدّ آن حضرت على بن ابى طالب (ع) به مبارزه و كارزار پرداخت؟ و يا آن روز كه همراه با معاويه در جنگ صفين با وى جنگيد؟ و يا از آن موقع بوده است كه مروان درباره امام حسين (ع) به وليد گفت: حسين بن على هرگز بيعت نخواهد كرد.
❕ همين كه با وى مواجه شدى بىدرنگ او را به قتل برسان. و در جاى ديگر نيز به وى گفت: چنانچه حتى براى يك ساعت هم در اين امر تأخير كنى و امام حسين را به حال خود گذارى و از وى بيعت نگيرى هرگز به پيروزى بر او دست نخواهى يافت.......
❓آيا با توجه به مطالبى كه در بالا اشاره شد بازهم مىتوان قبول كرد كه بين مروان و على بن الحسين (ع)، رشته دوستى برقرار بوده است؟ و آيا مىتوان مطالب فوق را علل و اسباب دوستى آنها دانست؟ و آيا بازهم مىتوان قبول كرد كه مروان نسبت به على بن الحسين (ع)، دشمنى و عداوت نورزيده است؟
👌 در جواب بايد گفت: حاشا و كلا، هرگز چنين نبوده و توجه به مطالب فوق اين حقيقت را آشكار مىسازد كه وجود اهل بيت (ع) بر پايه فضايل و مكارم اخلاق پىريزى گرديده و هر يك از آنها خورشيد تابناكى بودند كه همه كس و حتى دشمنان آنها نيز از انوار درخشان آن بهرهمند مىگرديدند؛ و شخصيت و فضيلت، چنان در وجود آنان جاى داشت كه هر كس به آزارشان مىپرداخت با نيكى و احسان با وى رفتار مىكردند.
❕به اين ترتيب، جوانمردى و عدل و انصاف و عفو و گذشت و بزرگوارى در برابر دشمن، از صفاتى بود كه خداوند به ايشان اختصاص داده و به اين صفات آنان را زينت بخشيده است، تا آنجا كه در شخصيت و فضيلت و احسان و نيكى هيچ كس به پايه آنها نرسيده و هيچ كس را ياراى برابرى با آنان نبوده است.
👌امام زين العابدين (ع)، همان كسى است كه گفت: (چنان كه قاتل امام حسين (ع)، همان شمشيرى را كه با آن پدرم حسين بن على (ع)، را به قتل رسانده نزد من سپارد، بر خود لازم مىدانم كه اين امانت را به وى بازگردانم.) "
📚سيره معصومان ،ج 5،ص: 254
🔰 @p_eteghadi 🔰
توضیحی در مورد وضعیت اسفناک اسرای کربلا در هنگام ورود به شام و مجلس یزید
🤔#پرسش
❓مداح و واعظ بر منبر میرود و با دستمال یزدی بر دستش ناله کنان میخواند:
…امام سجاد علیه السلام ، بیمار کربلا را با زنجیر وارد کردند در مجلس یزید و همانطور هم به زندان داخل کردند و روزهایی که در شام بود مصیبت و سختی دید…
😭 پامنبریها هم هایهای وایوای کنان بر سر و صورت میزنند و گریه میکنند!!!
😏اما واقعیت چیز دیگری بود ، تا زمانی که سید الساجدین امام زینالعابدین رضوان الله تعالی علیه در شام بود ،یزید بر سفره اطعام نمینشست مگر با ورود امام سجاد رحمهماالله تا با ایشان هم غذا و هم صحبت شود...
📄این هم سند مکتوب تاریخی این محراب 🔽
📖وَحَضَرَ مَصْرعَ وَالِدِهِ الشَّهِيدِ بِكَرْبَلاءَ، وَقَدِمَ إِلَى دِمَشْقَ، وَمَسْجِدُهُ بِهَا مَعْرُوفٌ بِالْجَامِعِ.
📝ایشان (امام زینالعابدین رحمهالله) بعد از شهادت پدر شهیدش (با کاروان بازماندگان کربلا) قدم به دمشق گذاشت و وارد مسجد جامع أموی شد و جایگاه معروف او در مسجد جامع اموی دمشق معروف است!
📖 تاريخ الإسلام - الذهبي ، ج ۲ ، ص ۱۱۴۴
😑 پس چه شد سختی امام سجاد رحمهالله؟ ایشان که جایگاه خاصی نزد یزید و در مسجد جامع دمشق داشت؟!
برای خودشان آزادانه داخل شهر رفت و آمد داشتند که!!
⛔️ بنابراین فریب نخوریم اکاذیب روافض را نخورید … ❗️❗️❗️
👇👇👇
💠#پاسخ💠
👌وهابیون فضای مجازی از هیچ دروغی برای تطهیر چهره ننگین یزید ملعون ابایی ندارند .
❕اسرای کربلا و امام سجاد ع با غل و زنجیر به سوی شام و یزید فرستاده شدند و دست و پا بسته بر یزید وارد شدند .
👌ابن اثیر نقل می کند :
" ابن زياد، سرِ حسين و يارانش را با زَحر بن قيس، به همراه گروهى (و گفته شده: با شمر و گروهى همراه او) به سوى شام و يزيد فرستاد و همراه او زنان و كودكان را نيز روانه كرد. على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام كه ابن زياد، دستان و گردنش را در بند كرده بود نيز در ميان آنان بود. ابن زياد، آنان را بر شتران بدون جهاز، سوار كرد و على بن الحسين در راه، با آنان سخن نگفت تا به شام رسيدند. "
" أرسَلَ ابنُ زِيادٍ رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام ورُؤوسَ أصحابِهِ مَع زَحرِ بنِ قَيسٍ إلَى الشّامِ، إلى يَزيدَ ومَعَهُ جَماعَةٌ، وقيلَ: مَعَ شِمرٍ وجَماعَةٍ مَعَهُ، و أرسَلَ مَعَهُ النِّساءَ وَالصِّبيانَ، وفيهِم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام، قَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ ورَقَبَتِهِ، وحَمَلَهُم عَلَى الأَقتابِ، فَلَم يُكَلِّمهُم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام فِي الطَّريقِ حَتّى بَلَغُوا الشّام "
📚الكامل في التاريخ: ج 2 ص 576
❕باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
" عبيد اللّه بن زياد، فرمان داد تا على بن الحسين عليه السلام را تا گردن در بند كنند و زنان و كودكانِ امام حسين عليه السلام را آماده كرد و آن گاه، آنان را با مُحفِز بن ثَعلَبه از تيره عائذه قريش و شمر بن ذى الجوشن روانه كرد. برخى مىگويند: سر حسين عليه السلام را نيز با مُحفِّز روانه كرد. هنگامى كه در درگاه يزيد ايستادند، مُحفِّز، صدايش را بلند كرد و گفت: اى امير مؤمنان! اين، مُحفِّز بن ثَعلَبه است كه فرومايگان تبهكار را برايت آورده است. "
" أمَرَ عُبَيدُ اللّهِ بنُ زِيادٍ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام فَغُلَّ بِغُلٍّ إلى عُنُقِهِ، وجَهَّزَ نِساءَهُ وصِبيانَهُ، ثُمَّ سَرَّحَ بِهِم مَعَ مُحَفِّزِ بنِ ثَعلَبَةَ مِن عائِذَةِ قُرَيشٍ، وشِمرِ بنِ ذِي الجَوشَنِ. وقَومٌ يَقولونَ: بُعِثَ مَعَ مُحَفِّزٍ بِرَأسِ الحُسَينِ أيضا. فَلَمّا وَقَفوا بِبابِ يَزيدَ رَفَعَ مُحَفِّزٌ صَوتَهُ فَقالَ: يا أميرَ المُؤمِنينَ! هذا مُحَفِّزُ بنُ ثَعلَبَةَ أتاكَ بِاللِّئامِ الفَجَرَةِ. "
📚أنساب الأشراف: ج 3 ص 416، تاريخ الطبري: ج 5 ص 460، تاريخ دمشق: ج 57 ص 98، البداية والنهاية: ج 8 ص 194
❕باز نقل می کنند :
"عبيد اللّه بن زياد، على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام و هر كس از حرم را كه همراه او بود، براى روانه كردن به سوى يزيد بن معاويه، به گونهاى آماده كرد كه از يادكردش بدنها مىلرزد و مفصلهاى انسان به لرزه مىافتد. " " إنَّ عُبَيدَ اللّهِ بنَ زِيادٍ جَهَّزَ عَلِيَّ بنَ الحُسَينِ عليه السلام ومَن كانَ مَعَهُ مِن حَرَمِهِ، بِحَيثُ تَقشَعَرُّ مِن ذِكرِهِ الأَبدانُ وتَرتَعِدُ مِنهُ مَفاصِلُ الإِنسانِ، إلَى البَغيضِ يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ. "
📚أخبار الدول وآثار الاول: ج 1 ص 323
👇👇👇
💠ادامه 👇
❕یا نقل می کنند :
" عبيد اللّه، زنان و كودكان را بر پشت مَركبهاى بدون جهاز، روانه كرد. على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام هم همراه آنان بود و ابن زياد، دست و گردن او
را در بند نهاده بود. به همين حال، آنان را بردند تا به شام رساندند. "
" أرسَلَ [عُبَيدُ اللّهِ] بِالنِّساءِ وَالصِّبيانِ عَلى أقتابِ المَطايا ومَعَهُم عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام، وقَد جَعَلَ ابنُ زِيادٍ الغُلَّ في يَدَيهِ وفي عُنُقِهِ، ولَم يَزالوا سائِرينَ بِهِم عَلى تِلكَ الحالَةِ إلى أن وَصَلُوا الشّام "
📚الفصول المهمّة: ص 191، نور الأبصار: ص 144.
❕ابن جوزی عالم بزرگ اهلسنت نقل می کند :
" ابن عبّاس به يزيد نوشت: «اى يزيد! از بزرگترين شماتتها، اين كار تو بود كه دختران پيامبر خدا و كودكان و حرمش را به سانِ اسيرانِ احضار شده تاراج گشته، از عراق به شام بردى و دست يافتنت را بر ما و نيز چيره شدنت بر ما و اين را كه بر خاندان پيامبر خدا مسلّط شدهاى، به مردم، نشان دادى».
" كَتَبَ إلَيهِ [أي إلى يَزيدَ] ابنُ عَبّاسٍ: يا يَزيدُ، وإنَّ مِن أعظَمِ الشَّماتَةِ حَملَكَ بَناتِ رَسولِ اللّهِ و أطفالِهِ وحَرَمِهِ مِنَ العِراقِ إلَى الشّامِ اسارى مَجلوبينَ مَسلوبينَ، تُرِي النّاسُ قُدرَتَكَ عَلَينا، وإنَّكَ قَد قَهَرتَنا واستَولَيتَ عَلى آلِ رسولِ اللّهِ. "
📚تذكرة الخواصّ: ص 276
❕اسراء به همین وضعیت بر یزید وارد شدند و حاضران مجلس یزید به خاطر این پیروزی به یزید تبریک می گفتند , چنان که طبری نقل می کند :
"[عبيد اللّه] آنان را سوار و به سوى يزيد، روانه كرد. هنگامى كه بر او وارد شدند، يزيد، همه كسانى (بزرگانى) را كه در شام حضور داشتند، گِرد آورد و آن گاه، اسيران را وارد كردند و حاضران، پيروزى يزيد را به او تبريك گفتند. "
"فَجَهَّزَهُم وحَمَلَهُم إلى يَزيدَ، فَلَمّا قَدِموا عَلَيهِ جَمَعَ مَن كانَ بِحَضرَتِهِ مِن أهلِ الشّامِ، ثُمَّ أدخَلوهُم، فَهَنَّؤوهُ بِالفَتحِ. "
📚تاريخ الطبري: ج 5 ص 390، تهذيب الكمال: ج 6 ص 429، سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 309؛
❕ابن جوزی نقل می کند :
"على بن الحسين (زين العابدين) عليه السلام و زنان، در طناب، پيچيده شده بودند. زين العابدين عليه السلام يزيد را صدا زد و فرمود: «اى يزيد! گمان مىبرى اگر پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ما را طنابْپيچ و عريان و بر شترانِ بىجهاز مىديد، چه مىكرد؟!». كسى ميان مردم نمانْد، جز آن كه گريست. "
" كانَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام وَالنِّساءُ مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ، فَناداهُ عَلِيٌّ عليه السلام: يا يَزيدُ، ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُوَثَّقينَ فِي الحِبالِ عُرايا عَلى أقتابِ الجِمالِ؟! فَلَم يَبقَ فِي القَومِ إلّا مَن بَكى. "
📚تذكرة الخواصّ: ص 262
❕باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
" اثاثيه حسين عليه السلام و هر كه را از خاندان و زنان او كه مانده بود، طنابپيچ آوردند و بر يزيد، وارد كردند و پيشِ روى او ايستادند. زين العابدين عليه السلام به او فرمود: «اى يزيد! تو را به خدا سوگند مىدهم، گمان مىبرى اگر پيامبر خدا ما را طنابپيچ مىديد، چه مىكرد؟ آيا بر ما دل نمىسوزانْد؟!»... "
" ما ظَنُّكَ بِرَسولِ اللّهِ لَو رَآنا مُقَرَّنينَ فِي الحِبالِ، أما كانَ يَرِقُّ لَنا؟! "
📚الطبقات الكبرى (الطبقة الخامسة من الصحابة): ج 1 ص 488
❕ذهبی نقل می کند :
"حسين از تسليم و اسير شدن، امتناع ورزيد تا اين كه در طَف، كشته شد و فرزندانش: على، فاطمه و سَكينه را به سوى يزيد بردند. يزيد، سَكينه را پشت تخت خود قرار داد تا سرِ پدرش را نبيند و على (زين العابدين) عليه السلام در غُل و زنجير بود. " " أبَى الحُسَينُ عليه السلام أن يُستَأسَرَ حَتّى قُتِلَ بِالَّطفِّ، وَانطَلَقوا بِبَنيهِ عَلِيٍّ وفاطِمَةَ وسُكَينَةَ إلى يَزيدَ، فَجَعَلَ سُكَينَةَ خَلفَ سَريرِهِ لِئَلّا تَرى رَأسَ أبيها، وعَلِيٌّ عليه السلام في غُلٍّ. "
📚سير أعلام النبلاء: ج 3 ص 319
💠ادامه 👇
💠ادامه 👇
❕در مجلس یزید هم امام سجاد ع به محاجه با یزید پرداخت , چنان که باز علمای اهلسنت نقل می کنند :
"على بن الحسين عليه السلام به او گفت:
«اى پسر معاويه و هند و صَخر (ابو سفيان)! پدران و نياكان من، پيش از آن كه ما متولّد شويم، فرمانروا بودهاند و جدّم على بن ابى طالب عليه السلام، در جنگ بدر و احُد و احزاب، پرچم پيامبر خدا صلى الله عليه و آله را به دست داشت و پدرت و جدّت، پرچمهاى كافران را به دست داشتند». سپس على بن الحسين عليه السلام شروع به خواندن اين شعرها كرد: چه مىگوييد اگر پيامبر صلى الله عليه و آله به شما بگويد: شما امّت آخرين، چه كرديد با عترت و خاندانم، پس از رفتن من؟
برخى از آنان، اسيرند و برخى هم خفته به خون. مزد خيرخواهىام براى شما، اين نبود كه با خويشاوندانم، چنين بدرفتارى كنيد!».
❕سپس على بن الحسين عليه السلام فرمود: «واى بر تو، اى يزيد! اگر مىدانستى چه كردهاى و چه كارى با پدر و با خاندان و برادر و عموهايم كردهاى، به كوهها مىگريختى و بر خاكستر مىآرميدى و از اين كه سر حسين، پسر فاطمه و على را او كه امانت پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در ميان شما بود بر دروازه شهر نصب كرده باشند، فرياد و فغان مىكردى. پس بشارتت باد به رسوايى و پشيمانى در فردا، آن گاه كه بىترديد، مردم را در آن روز [براى حساب]، گرد مىآورند! "
" ثُمَّ قالَ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ عليه السلام: وَيلَكَ يا يَزيدُ، إنَّكَ لَو تَدري ما صَنَعتَ ومَا الَّذِي ارتَكَبتَ مِن أبي و أهلِ بَيتي و أخي وعُمومَتي، إذا لَهَرَبتَ فِي الجِبالِ وفَرَشتَ الرَّمادَ، ودَعَوتَ بِالوَيلِ وَالثُّبورِ أن يَكونَ رَأسُ الحُسَينِ ابنِ فاطِمَةَ وعَلِيٍّ عليهما السلام مَنصوبا عَلى بابِ المَدينَةِ، وهُوَ وَديعَةُ رَسولِ اللّهِ صلى الله عليه و آله فيكُم، فَأَبشِر بِالخِزيِ وَالنَّدامَةِ غَدا إذا جُمِعَ النّاسُ لِيَومٍ لا رَيبَ فيه "
📚الفتوح: ج 5 ص 131، مقتل الحسين عليه السلام للخوارزمي: ج 2 ص 63
❕در رابطه با زندان اسرای کربلا در شام هم نصوص متعدد است که به مواردی اشاره می کنیم .
👌شیخ صدوق به نقل از فاطمه دختر على عليه السلام می آورد :
" يزيد كه خدا لعنتش كند فرمان داد زنان حسين عليه السلام را نيز با على بن الحسين عليه السلام در زندان، حبس كنند؛ زندانى كه نه آنان را از گرما نگاه مىداشت و نه از سرما، تا جايى كه صورتهايشان پوست انداخت. "
" إنَّ يَزيدَ لَعَنَهُ اللّهُ أمَرَ بِنِساءِ الحُسَينِ عليه السلام فَحُبِسنَ مَعَ عَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام في مَحبِسٍ، لا يَكُنُّهُم مِن حَرٍّ ولا قَرٍّ، حَتّى تَقَشَّرَت وُجوهُهُم "
📚الأمالي للصدوق: ص 231 ح 243، الملهوف: ص 219، روضة الواعظين: ص 212 , بحار الأنوار: ج 45 ص 140.
❕در نقل دیگر آمده است :
"هنگامى كه على بن الحسين عليه السلام و همراهانش را نزد يزيد بن معاويه كه لعنتهاى خدا بر هر دوشان باد آوردند، آنان را در خانهاى مخروبه با ديوارهايى سست، جاى دادند. يكى از اسيران گفت: ما را در اين خانه، جاى دادهاند تا بر ما فرو ريزد. نگهبانانِ گمارده بر ايشان هم كه از قِبطيان مصر بودند، گفتند: به اينان بنگريد كه مىترسند اين خانه بر آنان فرو ريزد، در حالى كه برايشان بهتر از آن است كه فردا، بيرونشان ببرند و نگاهشان بدارند و گردنهايشان را يكى پس از ديگرى بزنند. على بن الحسين عليه السلام به زبان قِبطى فرمود: «به اذن خدا، هيچ يك از اين دو نخواهد شد» و همين گونه نيز شد. "
" لَمّا اتِيَ بِعَلِيِّ بنِ الحُسَينِ عليه السلام ومَن مَعَهُ إلى يَزيدَ بنِ مُعاوِيَةَ عَلَيهِمَا لَعائِنُ اللّهِ جَعَلوهُم في بيتٍ خَرابٍ واهِي الحيطان ..."
📚الخرائج والجرائح: ج 2 ص 753 ح 71، دلائل الإمامة: ص 204 ح 125 ، بصائر الدرجات: ص 338 ح 1 ، بحار الأنوار: ج 45 ص 177 ح 25.
❕باز در نقل دیگر آمده است :
" زنان، در مدّت اقامتشان در دمشق، با اندوه و ناله بر حسين عليه السلام نوحه مىخواندند و با آوا و صداى بلند، بر او مىگريستند. مصيبت اسيران، بس سنگين شد و اندوه زخمِ فرزندْ از دست دادگان، بالا گرفت. آنان را در خانههايى جاى دادند كه نه از گرما و نه از سرما، نگاهشان نمىداشت، تا آن جا كه بدنهايشان پوست انداخت و پوستشان چرك كرد؛ آنانى كه [پيشتر] در پسِ پرده و زيرِ سايه بودند. صبر، از كف رفت و بىتابى، خيمه زد و اندوه، همدمشان شد. "
📚مثير الأحزان: ص 102.
❕یزید ملعون در مواردی برای کم کردن فشار افکار عمومی از خود مجبور بود کمی از شدت عمل با اسرای کربلا بکاهد و به آنان در برخی جاها آزادی دهد , اما موارد مذکور در متن پاسخ که وهابی در صدد انکار آن بود , از مسلمات تاریخی است که قابل انکار و رد نیست .
🔰 @p_eteghadi 🔰